گروه اجتماعی: حسین حمدیه از فعالان اجتماعی، در یادداشت پیش رو به کارهایی که میتوان با انجام آنها، مرارت شهروندان کمتر بهرهمند ایرانی را کاست، اشارهکرده و آورده است: تلاش کنیم از بسیاری از مشاغل ازجمله خردهفروشی مواد (مثلاً وید) قبحزدایی و جرمزدایی شود. به رسمیت شناختن بازار کار غیررسمی اولین قدم برای آوردن فرودستان روی نقشه است. آنها عمیقا میخواهند که وجودشان، کارشان و شیوه زیستشان مشروع و به رسمیت شناخته شود.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
حالا که غم فرودستان و داغ آبان برایمان معنادار شده، کارهایی هست که ما میتوانیم انجام دهیم تا از مرارت هموطنان کمتر بهرهمندمان بکاهیم. کارهایی که شاید خرد و حداقلی به نظر بیایند اما میتوانند اثرات معنادار در زیست روزمره فرودستان شهری داشته باشند:
۱. کسی که با مساله اعتیاد یا بیکاری درگیر است، بیشتر از هرچیزی از ساختاری اجتماعی رنج میبرد که اول او را به این روز انداخته و بعدتر از او حمایت نکرده تا شرایطاش را بهبود ببخشد. او «مریض»، «بیعرضه» یا «لوزر» نیست. هر کدام از ما در پایین هرم اجتماعی میتوانستیم چیزی شبیه او باشیم. نسبت به کلمهها بیشتر حساس باشیم و این ادبیات را تا جای ممکن ترک کنیم.
۲. تلاش کنیم از بسیاری از مشاغل ازجمله خردهفروشی مواد (مثلاً وید) قبحزدایی و جرمزدایی شود. به رسمیت شناختن بازار کار غیررسمی اولین قدم برای آوردن فرودستان روی نقشه است. آنها عمیقا میخواهند که وجودشان، کارشان و شیوه زیستشان مشروع و به رسمیت شناخته شود.
۳. کار خیر خوب و لازم است. بالشتی است که ضرب ناملایمات را میگیرد؛ اما از آن لازمتر تلاش برای صورتبندی سیاسی از مشکلی طبقاتی است. تلاش برای کمپین ساختن، بازتاب دادن صدای فرودستان، توییت زدن. حواسمان باشد کار خیریه، مساله فقر را سیاستزدایی نکند. آن را به مسالهای که فقط به عمل خیرخواهانه احتیاج دارد فرو نکاهد. فقر نتیجه سیاستهاست و برای رفع آن هم بیشتر از تلاش خود فرودست و یا کار خیر دیگران، سیاستگذاری درست احتیاج است.
۴. به سراغ آنها برویم. در پایین شهر تهران و باقی شهرها وقت بگذرانیم. پیادهرویهای شهریمان را به آنجا ببریم. قرارهای جمعی را در آنجا تنظیم کنیم. شوش، دروازهغار، خزانه و باغآذری را از محلی «غریب» و «ترسناک» به محلی آشنا تبدیل کنیم که درد مشترک با ما دارد. مطالبات مشروع دارد و ما هم با آن مطالبات آشناییایم. روی این گسل، پل بزنیم. طبقه متوسط برای پیشبرد مطالبات خودش راهی ندارد جز اینکه به سراغ فهم مساله فرودستان برود؛ و این ممکن نمیشود مگر با ارتباط مستمر.
۵. فهممان از «عادیبودگی» را بزرگتر کنیم. زیست «نرمال» خطوط سفت و سختی ندارد. میشود جور دیگری زیست. میشود به شیوه دیگری «عادی» بود. فقط باید پذیرش و فهم تفاوتها را گستردهتر کرد. باید تلاش کرد بفهمیم ما شهروندان، متفاوت زندگی میکنیم و این تفاوت جزوی جداییناپذیر از زندگی ما است. زیستن در فقر شیوههای حیاتی را تحمیل میکند که به نظر ما ممکن است غیراخلاقی یا نپذیرفتنی بیاید. این نگاه را کنار بگذاریم.
۶. فرزندپذیری را عادی و ارزشمند کنیم. هنوز هستند خانوادههایی که نمیتوانند فرزند «دیگران» را به عنوان نوه یا فرزند خود بپذیرند. این قبح باید از بین برود. فرزندپذیری با پول دادن و تکفل متفاوت است. بچهای که رها شده و در اختیار بهزیستی است به خانواده احتیاج دارد نه فقط پول شما. آنها را به خانههایمان بیاوریم حتی اگر خودمان فرزند داریم
۷. کارهای زیادی هست که میشود برای همشهریان فرودستمان انجام داد. این که نوشتم اندکی از هزار است. کتاب بخوانیم و با ادبیات حول فقر آشنا شویم. این در ساخت جامعه بهتر به همه ما کمک میکند. آگاه شویم و آگاهی را افزایش دهیم و ترویج کنیم. سعادت، یک مسیر جمعی است. چارهای نداریم که با هم آن را طی کنیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
واقعا آیا باید کسی فوق دکتری جامعه شناسی داشته باشد که بفهمد همین الان هم عملا خرده فروشی مواد در چامعه قبح زدایی شده و نتیجه اش فروپاشی گسترده خانواده ها و افزایش بیش از حد تصور اعتیاد شده؟ و یا دردی از فقر برطرف شده و یا تازه فشار اعتیاد بر سبد کالای خانواده های معتادان فشار اقتصادی را بدتر هم کرده؟ آیا در زمان قاجار که تریاگ و وافور و شیره قبح نداشت، این به نفع مردم تمام شده بود و یا اکثریت مردم را دچار اعتیاد کرده بود؟ درد فقر را تشدید کرده بود و یا آن را ملایم کرده بود؟
اصلا نویسنده فکر کرده معنی بردن بچه مردم از کوچه به خانه چیست؟ آیا می فهمد چه حوادث وحشتناک و تجاوزها و آزارهای جنسی با همین کارها راه افتاده؟ و اصلا می فهمد معنی محرم و نامحرم چیست؟ و آوردن یک فرد نامحرم به خانه چه تبعاتی در آینده دارد؟
بعد تازه نویسنده دستور به مطالغه ادبیات فقر هم داده است! به ایشان باید گفت لیک سوراخ دعا گم کرده ای! مطالعه ای که نتیجه اش تعطیلی عقل و ارائه های تزهای غیر منطقی باشد، هیچ ارزشی ندارد.
اما اگر واقعا نویسنده به فکر کارهای خرد و کوچک برای کمک به نیازمندان است و واقعا مدعی است مطالعه هم کرده است چطور ممکن است برنامه پیشوایان اسلام و اهل بیت عصمت علیهم السلام در این موارد را نداند؟
همه ما در اطراف خود بستکان و همسایگان افراد فقیر سراغ داریم. باید به طور پنهانی به آنها کمک کنیم. کمکهای مومنانه بخش کوچکی از اقامات عملی قابل انجام است بی آنکه حریمی دریچه شود و یا تبعات بدتری ایجاد شود. اگر معتاد هنوز متجاهر نیست و قابل هدایت است اهل محل باید فشار همه جانبه او را وادار به ترک کنند. اگر بیکار است با همفکری هم برایش شغل پیدا کنند. دوستی این است نه رها کردن او در منجلاب بزرگتر. اگر نیست لازم و مثلا فرزندان دچار بدسرپرستی هستند باید آنها را به بهزیستی معرفی نمود و تکفل آنها را به عهده گرفت.اگر کودک یتیم و فقیر هست که فرزند زن سرپرست خانوار است، بهترین اقدام برای کمک به او تشویق به تعدد زوحات و تشویق ثروتمندان خیر به ازدواج ولو صوری با این زنان است تا آن کودکان سرپرست رسمی و مالی پیدا کنند. این نسحه ای است که اسلام می پیچد.
حالا بگذریم که اگر قرار به ارائه طرحهای دولتی و حاکمیتی باشد چقدر طرح می شود داد.
اما متدینان خیلی قبل از تر از اینکه نویسنده به فکر بوده اند و دارند کار می کنند. اما سیل فساد مکانیزه ای که ناشی از لیبرالیسم حاکم بر کشور است با اینکارها مهار شدنی نیست.
اما پذیرفتن فساد و این منطق منطق احمقانه که چون دست راست تو شکسته پس دست چپت را هم بشکن فقط از یک ذهن بیمار و روانپریش بر می آید.