نگاهی به وجه مشترک شبهات مذکور و دیگر شبهات مشابه بدخواهان و معاندین نظام مبین آن است که ازنظر آنها اولاً آمریکا کدخداست و برای رسیدن به رفاه و آزادی چارهای جز گردن نهادن به سلطه آمریکا نیست. تسلیم شدن مطلق تنها گزینه انتخابی است.
به گزارش
بولتن نیوز،«حوته و مطلیه بالزیت» یعنی ماهی روغن مالیده؛ کنایه از انسان فریبکاری است که زیر بار حرف حق نمیرود! به قول شاعر سنایی غزنوی، مارماهی. «به مارماهیمانی، نه این تمام و نه آن؛ منافقی چه کنی، مار باش یا ماهی.» قدما گفتند نفاق قدیم و جدید، عزیز و ذلیل ندارد. آنچه مهم است نهایتاً خط سیر نفاق و فریبکاری منتهی به سقوط است، چه روغن مالیده زیر بار آن برود و چه نرود. این ابتدا و انتهای داستان امروز اصلاحطلبانی است که یا سوراخ دعا را گم کردند و یا به حکم دزد ناشی به کاهدان زدند. فرق زیادی ندارد کدامیک باشند. مهم آن است که همه سرنا را از سر گشادش میزنند تا بهعنوان پیادهنظام داخلی آمریکا زیر پای دل مردم ایران را خالی کنند؛ به عبارت دقیقتر ایفا نقش ستون پنجم دشمن.
در هفته گذشته انتشار خبر برخورد مقتدرانه قایقهای تندرو سپاه با ناورزمهای پیشرفته آمریکایی در داخل و خارج مواضع متنوع سیاسی، اجتماعی را در پی داشت. متعاقباً پخش مستند حاشیههای غرورآفرین فراری شدن آمریکائیها بهموقع دزدی نفتی از دریای عمان، در عرصه جهانی بازتاب زیادی را داشت. همزمانی این اتفاق خبرساز با 13 آبان، روز ملی مبارزه با استکبار در گستره جهانی رویه دیگری از عزت ایرانی را به نمایش گذاشت. در داخل نیز به یککلام قاطع هر ایرانی وطندوست باشرفی از این اقتدار ملی به خود بالید؛ اما جریان شبهه افکن جبهه اصلاحات با این افتخار ملی چه کرد؟ معلوم است. سادهانگاری، مخدوشسازی، منفیبافی، هوچیگری، وادادگی سیاسی، بیاعتبار نشان دادن اقدامات راهبردی نظام و مهمتر از همه ترساندن ملت ایران از قدرت آمریکا به شکل معناداری در دستور کارشان قرار گرفت.
یکی که تا دیروز سنگ شفافیت را به سینه میزد، در کانال شخصی خود در شبکه تلگرام، ملت را از عاقبت کار ترسانید و سعی بر ذهنخوانی وارونه داشت: «خب منظور از این نوع خبررسانی پرهیجان در آستانه روز
13 آبان چیست؟ عاقبت کار به کجا خواهد انجامید؟ یک رویارویی تمامعیار؟» دیگری که درد استمرار مبارزه با شیطان بزرگ نگرانش ساخته بود مزورانه قلم زد که «مبارزه با استکبار عملاً مبارزه با آمریکا شده است». عباس عبدی هم که تا دیروز برای شنیدن پایان مذاکرات دولت روحانی با عنوان خبر خوش بازگشت مقتدرانه آمریکا به برجام، سینهچاک میداد، در روز روشن آسمان به ریسمان بافت تا با جوسازی کاذب از اثرات مثبت این اقدام تحولآفرین سپاه در مناسبات پیش روی ایران و آمریکا بکاهد: «برای اعلام کردن زمان مذاکرات نیازی به انتشار خبرهای آنچنانی نیست. مذاکره کنید. مذاکره کار خوبی است.» تاجزاده هم در فراری روبهجلو به شکل استفهامی باد در قفس کرد: «یعنی اگر آمریکا مداخله میکرد ایران کار را به درگیری نظامی میکشاند؟» زیباکلام هم به شکلی نازیبا که نه سیخ بسوزد و نه کباب، دستفرمان را به سمتی گرفت که دامن آمریکا را از اتهام گروگان گرفتن معیشت و سلامت مردم ایران مبرا سازد: «این پیروزی افتخارآفرین چه کمکی به ایجاداشتغال، مهار تورم، پایین آمدن قیمت دلار، ارزان شدن نانوآب میکند؟» و دهها مطلب مشابه دیگر که اصلاحطلبها و معاندین در قالب یک سناریوی از پیش طراحیشده به تخریب ابعاد مثبت و سازنده این مهم پرداختند. حال پرسش اساسی این است که هدف لایه افراطی جبهه اصلاحات و اپوزیسیون خارج نشین از نشر منسجم و هماهنگ این دست از مطالب چیست؟ پاسخ کاملاً روشن و گویا است.
نگاهی به وجه مشترک شبهات مذکور و دیگر شبهات مشابه بدخواهان و معاندین نظام مبین آن است که ازنظر آنها اولاً آمریکا کدخداست و برای رسیدن به رفاه و آزادی چارهای جز گردن نهادن به سلطه آمریکا نیست. تسلیم شدن مطلق تنها گزینه انتخابی است. ثانیاً عامل بروز و استمرار رفتار خصمانه آمریکا با ملت ایران، نه ریشه در خصلت استکباری بلکه ناشی از رفتارهایاشتباه ملت ایران در چهل سال گذشته است. ثالثاً: گره پیشآمده در روابط استکباری فیمابین با اتکا به قدرت داخل، تقویت ریشههای اقتصاد ملی و پذیرش توانمندیهای ملی در رفع موانع قابلرفع رجوع نیست. بلکه سر تعظیم فرود آوردن در مقابل نظام سلطه و اتکا به قدرت آمریکا تنها نسخه نجاتبخش مردم ایران است. در شرایط کنونی تسلیم شدن ایران در مقابل گردنکشان آمریکائی که هزاران مایل دریایی راه پیمودند تا یوغ اسارت را زیبنده ملت ایران نشان دهند،گریزناپذیر است. برای رسیدن به امتیازات اقتصادی و وعدههای پیشنهادی آمریکا باید با گردنی کج در پای میز مذاکره نشست و گوش و هوش ملی به دست سلطه جویان بدنام سپرد.
در پاسخ به شبهات و غلطگویی استراتژیک یادشده بایستی گفت: اولاً به بیان روشنتر دروغ، دروغ است. سابقه تاریخی دشمنی آمریکا با ملت ایران غیرقابلانکار است. تاریخ شصت سال گذشته لبریز از این دشمنیها است. بدیهی است ریشه این دشمنی با ملت ایران را نمیتوان در مقابله اخیر قایقهای تندروی سپاه با دزدی دریایی آمریکائیها در مجاورت آبهای سرزمینی ایران جستوجو کرد. این همان انحراف افکار عمومی از ریشه چالش تاریخی میان ایران و آمریکاست. ثانیاً اصلاً نیازی به شرح موسع نیست. سیاست چوب و چماق نخنما شده است. چه روی میز و چه در زیر میز تنها گزینه آمریکا بهزانو درآوردن ملت ایران است. باید به صبغه تاریخی نظام سلطه باور کرد لگدمال شدن عِرق و شرف ملی، دینی ایرانیان در هر مذاکره مستقیم و غیرمستقیمی تنها هدف مطلوب آمریکائیها است. مقاومت هوشمندانه و پاسخ بازدارنده مؤثرترین پاسخ ایران به این رفتار تحقیرآمیز میتواند باشد. ثالثاً آمریکا بهعنوان ابرقدرت جهانی تاب تحمل مشاهده ظهور بطئی قدرتی نوین به نام انقلاب اسلامی در عرصه جهانی را ندارد. در عرصه سیاسی توسعه بنیادین اصول حیاتی استقلال و آزادی، استکبارستیزی، بیدارسازی ملل محروم و تشجیع مستضعفان در مواجهه فراگیر با چرخه جهانی استعمار نوین بینالمللی از مصادیق تمدنی انقلاب اسلامی است. در عرصه نظامی، اقتصادی و علمی نیز مصادیق متکثری از خودکفائی اقتصادی تا انتشار قدرت پهپادی و موشکی به جبهه مقاومت و توسعه دانش هستهای قابلاحصا است. رابعاً در عرصه دیپلماسی نیز تفوق دیپلماسی میدانی ایران در مقابله با هیمنه پوشالی نظام سلطه برگ زرینی است که عصبیت جاهلی آنها را در پی دارد. فروش مقتدرانه بنزین تولید داخل به کشورهای ونزوئلا، لبنان، سوریه و یمن که تحت تحریم سهمگین آمریکا قرار دارند بخش کوچکی از قاعده این انحصارشکنی استعماری است. تلاش اصلاحطلبان برای خلاصه کردن گزینه تسلیم در برابر آمریکا بهعنوان راهحل نهایی؛ انحراف افکار عمومی از شناسایی ریشه مشکلات است.
ختم کلام آنکه آزموده را آزمودن خطاست. سالهاست که ایجاد یاس و ناامیدی در جامعه با هجمه فراگیر به افتخارات ملی و پیشدستی در مدیریت افکار عمومی چرخه معیوبی است که اصلاحطلبان در مواجهه با هر افتخار ملی در دستور کاردارند. ناامید سازی ملت ایران و بهتبع آن جهان اسلام و جبهه مقاومت از ظرفیتهای مدیریتی تحولآفرین انقلاب اسلامی از اهداف پنهانی ستون پنجم است. امروز در جامعه گرانی است، قبول. تورم و گرفتاری اقتصادی است، باز قبول. مردم درد نداری دارند، البته قبولتر؛ اما بر اساس تجارب ذیقیمت تاریخی، ستیز با نظام سلطه و دریدن پردههای بردهداری و برده پروری هزینه دارد. همیشه این هزینه سبکتر از هزینه تسلیم شدن در برابر دشمن است. پیشنهاد میگردد اصلاحطلبان با بازبینی مواضع اتخاذی تکلیف خود را با مردم ایران معلوم نمایند. همه میخواهند بدانند تراز آنها در مواجهه با انقلاب اسلامی چیست؟ به قول سنایی: به مارماهیمانی، نه این تمام و نه آن؛ منافقی چه کنی، مار باش یا ماهی.
سیروس محمودیان