بیچاره نخستوزیر مفلوک رژیم صهیونیستی که به دولت آمریکا سفارش میکند سیاست «جنگ ستارگان» ریگان را علیه ایران در پیش بگیرند.
به گزارش بولتن نیوز،تقابل سپاه پاسداران با ارتش آمریکا در دریای عمان که در نخستین روزهای آبان ماه رخ داد و خبر آن چهارشنبه هفته گذشته عمومی شد، نخستین مورد از چنین برخوردهایی نبوده و آخرین آنها نیز نخواهد بود. این نوع تقابلهای نظامی از دوران جنگ تحمیلی آغاز شد و در برخی موارد حتی به درگیری مستقیم و تبادل آتش نیز انجامید و پس از جنگ نیز موارد متعددی تاکنون رخ داده است که توقیف دو قایق رزمی ارتش آمریکا با 10 نظامی در آبهای ایران –دی ماه 1394 در نزدیکی جزیره فارسی- یکی از مشهورترین آنهاست. ماجرایی چنان تحقیرآمیز که به برکناری دو فرمانده قایقهای توقیفشده منجر شد و تصاویر سربازان آمریکایی که دستهای خود را پشت سر قرار داده و زانو زده بودند، بار دیگر تصاویر و خاطرات تسخیر سفارت آمریکا در آبان 1358 را زنده کرد.
تقلیل آنچه از حدود چهار دهه پیش میان ایران و آمریکا در عرصه نظامی و امنیتی رخ داده است به رقابت بر سر منافع اقتصادی و کشمکشهای مرسوم و روزمره سیاسی، نشانهای از سطحینگری است. موضوعاتی جنجالی و پردامنه مانند پرونده هستهای ایران نیز از این منظر باید مورد تحلیل راهبردی قرار گیرند. بدون داشتن یک نگاه راهبردی و واقعگرایانه، نمیتوان سیاستها و تاکتیکهای مناسبی نیز اتخاذ کرد. برای فهم دقیق فضا، توجه به این جمله کاندولیزا رایس، وزیر خارجه اسبق آمریکا –در دوران جورج بوش پسر- خالی از لطف نیست؛ «شکی نیست که ایران مهمترین چالش استراتژیک نظام تکقطبی برای ایالات متحده و خاورمیانهای است که ما میخواهیم ببینیم.»
نکته دقیقاً همان چیزی است که رایس به آن اعتراف میکند. دعوا بر سر چند بشکه نفت، چند کیلو اورانیوم غنیشده و برد موشکها نیست. اینها نمودهای رویین چالشی عمیقتر هستند که در مرکز این تقابل وجود دارد. تقابلی که جنبه ماهیتی داشته و آمریکا حتی اگر بخواهد هم نمیتواند آن را نادیده بگیرد. مکس فیشر، تحلیلگر روزنامه نیویورکتایمز معتقد است؛ صرف وجود جمهوری اسلامی، هژمونی آمریکا را به چالش میکشد و این آمریکاییها را دیوانه میکند. فیشر اضافه میکند خیلیها در واشنگتن ایران را یک تهدید ذاتی میدانند.
اگر این نقطه ابتدایی را در ذهن داشته باشیم و فراموش نکنیم، آنوقت در برخورد با وقایع میتوان تحلیل دقیقتری داشت و ارائه کرد. برای نمونه آمریکاییها سالهای سال از خطر برنامه هستهای ایران گفتند و آن را تهدیدی برای صلح منطقه و حتی جهان معرفی کردند. پس از مذاکرات طولانی و چندجانبه سندی به نام برجام مورد توافق قرار گرفت که طبق آن تقریباً فعالیتهای هستهای ایران تعطیل شد و به محاق رفت. در ظاهر باید خصومت آمریکا کاهش مییافت چرا که به آنچه سالها تهدید میخواندند پایان داده و دیگر ایران یک تهدید هستهای نبود. اما نه تنها چنین نشد بلکه آمریکا از توافقی که خود امضا کرده بود خارج شد. عدهای سعی در تحریف قضیه داشته و این خروج را ناشی از اختلاف دولت ترامپ و اوباما معرفی میکنند اما حتی با روی کار آمدن دولت بایدن که خود را در این زمینه موافق سیاستهای اوباما میداند، در بر همان پاشنه قبلی گشته و راهی را میرود که ترامپ میرفت.
همچنین آنچه در دریای عمان رخ داد نشان میدهد دولت آمریکا چه نگاهی به مذاکره و دیپلماسی دارد. از سویی به همراه سه کشور اروپایی بیانیه میدهد و ایران را به داشتن «حسن نیت» فرامیخواند و از سوی دیگر تهدید میکند و سعی دارد نفت ایران را برباید. البته آمریکا بهتر از هر کسی میداند که این تهدیدها چقدر معتبر است. «جو سستاک» از اعضای سابق کنگره آمریکا میگوید: «در طول سالهایی که در نیروی دریایی و کاخ سفید بودم، درگیر ارزیابی چگونگی جنگ با ایران بودم. به طور خلاصه: افتضاح خواهد بود.»
این ارزیابی بیش از آنکه بر پایه پیشرفتها و تواناییهای نظامی ایران باشد از موضوع دیگری ناشی میشود؛ نترسیدن حافظان و پاسداران این آب و خاک از قدرت پوشالی آمریکا. تصویر نمادین آن پاسداری که با آرامشی عجیب پشت به دوربین و رو به ناو غولپیکر آمریکایی چنان ایستاده که گویی در ساحلی تفریحی به غروب نگاه میکند و لذت میبرد، یادآور عبارات عمیق و ماندگار سید شهیدان اهل قلم است که میگفت: «شيطان حكومت خويش را بر ضعفها و ترسها و عادات ما بنا كرده است، و اگر تو نترسي و از عادات مذموم خويش دست برداري و ضعف خويش را با كمال خليفهًْاللهي جبران كني، ديگر شياطين را بر تو تسلطي نيست. بگذار آمريكا با مانورهاي «ستاره دريايي» و «جنگ ستارهها» خوش باشد. دريا دل مطمئن اين بچههاست و ستارهها نور از ايمان اين بچه مسجديها ميگيرند، همانها كه در جواب تو ميگويند: «ما خط را نشكستيم، خدا شكست.» و همه اسرار در همين كلام نهفته است.»
بیچاره نخستوزیر مفلوک رژیم صهیونیستی که به دولت آمریکا سفارش میکند سیاست «جنگ ستارگان» ریگان را علیه ایران در پیش بگیرند. معمولاً مسائل و رویدادها برای آنانکه در متن آن هستند به نوعی ساده و عادی جلوه میکند. سینه در سینه آمریکا ایستادن و دستور دادن به ناوهای آمریکایی برای ترک صحنه عملیات دریایی برای برخی از این دست است. اما برای ملتهایی که حکومتهای آنها چنان مرعوب آمریکا هستند که حتی تصور چنین صحنههایی نیز برای آنان رویا محسوب میشود، دیدن چنین تصاویری شعفآفرین و امیدبخش و نشانهای صادق از آن است که ایستادن مقابل آمریکا ممکن است و دقیقاً همین نکته است که استکبار را دیوانه کرده است.
قدرت و برگ برنده سپاه پاسداران نیز در همین نکته نهفته است که معادلات مرسوم را برهممیزند. ماجرای دریای عمان یکی از موارد متعدد بروز این توانایی در کارنامه سپاه است. کینه عمیق و ریشهدار دشمن از سپاه نیز به همین موضوع برمیگردد. نه عصبانیت و برخورد تحریفآمیز غرب با این ماجرا برای ما جای تعجب دارد و نه نحوه مواجهه رسانه حزب معروف به حزب اشرافی که فردای روز اعلام خبر این حماسه، کل صفحه اول خود را به عکس یک تخممرغ اختصاص میدهد و چنان مرثیهسرایی میکند که گویی مردم فراموش کردهاند مسبب وضعیت اقتصادی امروز کیست و آن «سوپرمنی» که سه سال پیش تصویر کردند چه گلی بر سر بازار زد!
در پایان باید گفت اقتدار نظامی امروز کشور شاهدی بر این مدعاست که میتوان آن را به سایر عرصهها و میادین نیز تسری داد. البته که این راهی هموار نیست و نیازمند مجاهدت و تلاش مستمر و فراوان است. اگر بر «ضعفها، ترسها و عادات» خود فائق آمدیم، ناشدنیها شدنی میشوند. حاج قاسم سلیمانی از جمله این مردان بزرگ بود که با رهیدن از قفس خود، منطقه جدید را ترسیم کرد و سامان داد و یا دکتر مجید شهریاری که از ظواهر گذشت و رویای رسیدن به سوخت 20 درصد هستهای را محقق کرد. پس میتوان. کافی است از بند خود رها شد.
محمد صرفی