گروه بینالملل: حجتالاسلاموالمسلمین علی جان رحمانی متفکر برجسته افغانستانی و دکتر مرتضی شیرودی در میزگرد تخصصی بولتن نیوز با موضوع «بررسی و ارائه راهحل در خصوص بحران کنونی افغانستان» حضور یافتند و به سؤالات خبرنگاران ما پاسخ گفتند.
بولتن نیوز: با تشکر از شما لطفاً خودتان را معرفی نمایید.
رحمانی: من در سال 1356 به ایران آمدم و در مشهد اقامت کردم آن زمان اتباع بیگانه به قم راه نمیدادند تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی مشهد بودم بعداً به قم آمدم و مشغول تحصیل علوم دینی شدم و سه سال هم برای تبلیغ و تدریس به سمیرم اصفهان رفتم لذا در جهاد افغانستان حضور نداشتم.
بولتن نیوز: در سمیرم خدمت چه کسی بودید؟
رحمانی: آنجا در حوزه علمیه مدرس بودم البته در غیاب امامجمعه گاهی هم خطبه میخواندم. آن سالها دوران جنگ ایران و عراق بود و به آنجا شهید زیاد میآوردند خلاصه با بنیاد شهید خیلی جاها میرفتیم و صحبت میکردیم.
بولتن نیوز: در سمیرم بیشتر کجاها میرفتید؟
رحمانی: خیلی سال پیش بود فراموش کردم یک جایی بود به اسم ونک که برای تبلیغ به آنجا می رفتم. بعد از چند سال تبلیغ و تدریس به قم آمدم یک سال در قم بودم بعد سه سال به کرمان رفتم و مدتی در سپاه سیرجان بودم.
شیرودی: در قم به چه فعالیت هایی اشتغال داشتید؟
رحمانی: اینجا دلمان رفت دنبال کاغذ سیاه کردن و از آن تاریخ به بعد دنبال نگارش بودم و هنوز هم در این مسیر هستم. مطالبی مینویسم اما خب، در دانشگاه درس نخواندهام. دیگر این که شرح ملاجامی را به همراه رسائل و مکاسب خواندهام. چیزهایی مینویسم که بسیاری از آنها عیب و علت دارد اما در مورد دغدغههایم قلم میزنم.
بولتن نیوز: استاد به نظر جناب عالی مهمترین معضل افغانستان در طول سالهای اخیر چه بوده است با توجه به این همه جنگ و جدلی که در طول سالیان طولانی صورت گرفته است نگاه شما نسبت به این قضیه چیست؟
رحمانی: همانطوری که دانشگاهیان میگویند برای یک مسئله اجتماعی عوامل گوناگونی وجود دارد ولی من ناتوانی و بیماری فکری را علت اصلی می دانم. می دانید که در تاریخ افغانستان آموزش نبوده است و بعداً که آموزش مدرن وارد کشور شد با آسیب های مختلف روبهرو شد. آنطوری که باید و شاید در کشور وجدان کاری نبوده است و به دلیل تبلیغاتی که می شد با آموزش کلاسی و مدرن بسیار بد بودند. عامه مردم می گفتند هر کس به آنجا برود بی دین می شود و البته آنها هم تجربه خوبی از خود نشان ندادند.
بولتن نیوز: یعنی متجددها؟
رحمانی: بله
شیرودی: شما به کدام بخش از تجربه تجدد در افغانستان نقد دارید؟
رحمانی: از جمله مسائلی که موجب دلزدگی عوام الناس نسبت به آموزش نوین در افغانستان شد این بود که متأسفانه در طول تاریخ ما آموزش بوده اما انضباط و تربیت با آن نبوده است یا لزوماً اجرا نمیشده است. همه کسانی که شاگردان مدارس جدید در افغانستان بودند مخصوصاً شاگردان وقتی از مدرسه بیرون می آمدند زراعت و اموال مردم را ضایع و خراب میکردند. مخصوصاً آنجایی که مرکز حکومت بود مثلاً مسافران که میآمدند آنها را پیاده می کردند و خود سوار مرکب آنها میشدند و به طور کلی رفتاری بر خلاف سنت دینی داشتند. به همین دلیل مردم هم نسبت به اینها خوشبین نبودند البته علما هم کاستیهایی داشتند. روی هم رفته در افغانستان یا آموزش نبوده یا اگر بوده بی کیفیت بوده است. این بود که افکار به آن صورت رشد نکرد به نظر من ریشه اصلی مشکل کنونی ما این مسئله به همراه یک بیماری اخلاقی است.
بولتن نیوز: منظور شما از بیماری اخلاقی چیست؟
رحمانی: بیماری اخلاقی مصادیق زیادی از جمله استبداد، حسادت، تعصب، خشونت و تبعیض و... دارد که البته اینها در هر کشوری هست اما در کشورهای دیگر کمی کنترل میشود.
بولتن نیوز: به نظر شما آیا برخی مسائل مانند سنتهای قبیلهای باعث افزایش استبداد در افغانستان نشده است؟
رحمانی: استبداد در کل جهان و نیز عالم اسلام وجود داشته است اما در کشورهایی که فکرها شکفته نشد بیشتر حضور داشته است. یکی از چیزهایی که استبداد را در افغانستان بیشتر کرده است فرهنگ قبیله ای است و نیز قومی به نام پشتون که آمدند و حکومت را گرفتند به این معنا که احمدشاه ابدالی با کمی مال و ثروت در افغانستان حکومت تشکیل داد. از آن زمان که قوم پشتون افغانستان را فتح کرد دیگر افغانستان را برای خود میخواهد. اینها باعث محدودیت و استبداد بیشتری میشود.
بولتن نیوز: در حال حاضر قوم پشتون در درون خود اندیشمند یا جناح معتدلی ندارد که بتوان با او رایزنی نمود و وضعیت جنگی کنونی را آرام نمود؟
رحمانی: شاید داشته باشند اما مشکل در افغانستان این است که فرهنگ رایزنی و گفتگوی داخلی بسیار کم است. در این 40 سال گفتگوهایی برقرار شد اما نه با خود افغانیها بلکه با روسها و آمریکاییها و یا دیگران، اصل و ریشه مشکلات این است که این امکان وجود ندارد تا همه بنشینند با هم گفتگو کنند تا شاید یک راهحلی پیدا شود. لجاجت در انجا یک فرهنگ جا افتاده است و در برخی جاها اگر گذشت کنی میگویند نامرد است مثلاً اگر کسی در دعوای حقوقی و جزائی گذشت کند این فرهنگ حاکم است.
شیرودی: یعنی اگر گذشت کنند بد تلقی میشود؟!
رحمانی: بله در جاهای دیگر مخصوصاً ایران گذشت میکنند اما در آنجا لجاجت می کنند و به قول شما اگر گذشت کنند بد تلقی میشود.
بولتن نیوز: جناب عالی تجربه حکومت مجاهدان را از نظر اجتماعی چگونه ارزیابی میکنید؟
رحمانی: البته من به آن صورت هم صاحب نظر نیستم اما به نظر می رسد یکی از بیماریهای اجتماعی و فرهنگهای اشتباه در کشور ما تمامیت خواهی و انحصار گرایی است. مثل بچهای که همه چیز را برای خودش میخواهد. این یکی از مشکلاتی است که در طول تاریخ پر فراز و نشیب افغانستان به وفور مشاهده شده است. مثلاً از احمد شاه درانی پسرش تیمور شاه ماند که به روایتی حدود 300 زن داشت؛ بنابراین از تیمور شاه فرزند زیادی باقی ماند و بعد از مرگ وی برادران بر سر تصاحب سلطنت با هم به اختلاف افتادند و 20 سال از تاریخ افغانستان در جنگ گذشت. در دوران جهاد هم این گونه بود مخصوصاً آقای حکمتیار که خدا هدایتش کند. اینها در پیشاور با هم توافق نمودند که ربانی رئیس جمهور باشد و حکمتیار معاون وی حکمتیار بشود شاید در پیشاور این موضوع را پذیرفت اما در افغانستان نپذیرفت و گفت من پشتون و صاحب این مملکت هستم من بیایم معاون شوم! من باید رئیس جمهور شوم این بود که جنگ کابل شروع شد و نوبت به طالبان رسید.
بولتن نیوز: شما فرمودید حکمتیار تمامیت خواه است ولی دوستان شهید مزاری میگویند ماه با آقای احمدشاه مسعود در جبل سراج قرارداد بستیم و قول گرفتیم که حکومت برای تمام فارسی زبانان اعم از شیعه یا سنی باشد ولی خوب آخرش چه شد؟ منظورم این است که بیماری تمامیت خواهی را نباید فقط در پشتون دید بلکه ممکن است در قومیتهای دیگر هم باشد!
رحمانی: بله درست می فرمائید؟
شیرودی: با این اوصاف راهحل این تمامیت خواهی از منظر شما چیست؟
رحمانی: والا چه عرض کنم راهحل دادن هم مشکل است و هم آسان و اصل قضیه اجرای راهحل است.
بولتن نیوز: یعنی شما میفرمائید اگر راهحلی ارائه شود همین تمامیت خواهی باعث عدم اجرای آن می شود؟
رحمانی: بله البته تمامیت خواهی یک مورد است و مسئله دیگر این است که این میدان شهید میخواهد تا این راهحل را اجرا کند که متأسفانه این گونه انسانها در آنجا کم هستند.
بولتن نیوز: حالا راهحل شما چیست؟
رحمانی: به قول رهبر انقلاب راهحل اغلب چیزها فکری و فرهنگی است اگر فکر این مردم کمی رشد کند و این گونه بیاندیشند که ما همه دارای منافع مشترک هستیم و اگر پشتون یا قوم دیگری خسارت ببیند همه خسارت میبینند یعنی مردم نه صرفاً منافع نزدیک خود بلکه منفع دور دست خود را ببینند که البته این کار زمان بر است و احتیاج به شروع کننده دارد. من در کتابهایم نظراتم را گفته ام مثلا سید جمال و عبده بازگشت به اسلام را راهحل ما می دانند، یعنی باید قوانین اسلام را درست پیاده کنیم که هم زمینه آن در فکر و ذهن مردم وجود دارد و هم پیاده سازی آن آسان است.
شیرودی: من راهحلم این است که یک دیکتاتوری مصلح در انجا شکل بگیرد نظر شما چیه؟
رحمانی: بله این هم هست.
شیرودی: می دانید جرا؟ به خاطر این که آن چیزی که شما الان میفرمائید حرف درستی است اما زمان بر است؛ یعنی ممکن است که 20 الی 50 سال وقت ببرد در حالی که افغانستان این وقت و زمان را ندارد زیرا تاکنون جنگ و جدال و غارت بوده و این همه زمان را از دست داده است و در حال حاضر به ثبات، آرامش و پیشرفت نیازمند است ما این را نمیتوانیم موکول به درس خواندن کنیم که اگر چه راه درستی است ولی تضمین ندارد. چراکه پیامبر اکرم (ص) هم از تعمیق فکر مردم شروع کردند و در 15 سالی که بین ازدواج تا رسالت ایشان بود کار فکری کردند و در مدینه النبی نیز همین حرکت را ادامه دادند. سید جمال هم همین را می گوید البته سید جمال تفکرش با عبده متفاوت است و عبده مثل شما فکر میکند که اول بیاییم با تحصیل، سواد و اموزش و پرورش شروع کنیم که البته خب اینها زمان زیادی میبرد. به علاوه هنوز دید واحدی نسبت به آموزش و پرورش مدرن و سنتی در افغانستان وجود ندارد. به نظر می رسد که ما به یک راه کوتاه مدتی محتاجیم و به مصلحی نیازمندیم که برخی چیزها را با اجبار درست کند.
رحمانی: درست میفرمائید اما دیکتاتور آسان است اما مسئله اینجا است که دیکتاتور باید مصلح باشد. همین مسئله احتیاج به فکر، علم و دلسوزی دارد. مثلاً عبدالرحمان دیکتاتوری بود که 60 درصد شیعیان را قتل عام نمود و مذاهب و اقوام دیگر را از بین برد. دیکتاتور بود ولی مصلح نبود. برای وضعیت کنونی راهحل شما خوب است اما مسئله این جا است که اولاً شخص مصلح را باید پیدا کرد و ثانیاً دیکتاتوری مصلح و پیشرفت فکری-فرهنگی باید پا به پای هم پیش بروند؛ و زمانی که دیکتاتور مصلح روی کار می آید بایستی از نظر فکری و فرهنگی هم تلاش شود. اصل قضیه وظیفه شناسی و حفظ هویت ملی است. به تعبیر امام (ره): «ریشه همه مفاسد حب نفس است.» اگر انسان به مرحله ای برسد که منافع و حقوق دیگران را مدنظز قرار دهد و و خود را امانتدار مردم بداند خیلی خوب است که در کشورهای ابتدائی مخصوصاً افغانستان رسیدن به این مرحله فعلاً مقدور نیست. کم آدمی در دولت و ملت هست که خود را قربانی کند. مثلاً شخصی در مشهد بود به اسم آقای اخلاقی درس خوانده و دانشگاه رفته است من از وی پرسیدم: آقای اخلاقی بحران افغانستان کی تمام میشود؟ گفت: «هر وقت ملت بخواهد!» این حرف به نظر خیلیها یاوه است اما او مقصودش چیز دیگری است منظور خواسته ای که برایش با مال و جان هزینه کنند. این خواسته است که جنگ را تمام میکند اکنون هم در افغانستان این نیست.
شیرودی: شهید مطهری گفتهاند که اگر بخواهیم در کشوری انقلاب کنیم چهار شرط دارد: اول این که مردم ناراضی باشند. دوم این که حکومت جایگزین داشته باشند. سوم این که برای برداشتن آن حکومت، فداکاری و شهادت طلبی کنند و چهارم این که یک رهبری باشد تا همه اینها را مدیریت کند. این چهار شرط که باشد نه تنها انقلاب بلکه هر حرکت دیگری مانند حکومت مطلوب، پیشرفت و... اتفاق میافتد.
شیرودی: از نظر شما آیا طالبان میتوانند حکومت کنند؟
رحمانی: حکومت در اینها کم است چراکه اولاً علم و آگاهی ندارند دوم این که بین خودشان حکومت دارند. مسئله سوم این است که طرفداران دموکراسی بیکار نمینشینند اما مطلب این است که ملت از جنگ خسته است.
شیرودی: اگر ملت افغانستان از جنگ خسته نبود من پیشنهادم این است که حکومت طالبان را به همین شکل که هست بپذیرد زیرا آنها خودشان کار را خراب میکنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com