به گزارش بولتن نیوز، حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت: عسگری به معنای عقیم و بیدانه است؛ همانطور که انگور عسگری به جهت بی دانه بودنش به این نام مشهور شده لذا دشمنان از این شهرت برای اثبات عقیم بودن امام و عدم وجود امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) استفاده می کرده و می کنند.
عسکر محلهای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت. خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی(علیه السلام)، آن حضرت را در سال ٢٣۶ ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن عسکری(علیه السلام) و پدر بزرگوارش امام هادی(علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی(علیه السلام) است و آنها را عسکریین گفتهاند.
اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم میبود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد. از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف). در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون دشمنان و خلفای عباسی و فردی به نام زبیری تاثیری بهسزا داشتند. شایسته است با نشر این مطلب کمر همت بسته و در ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش کنیم.
أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِّکْ ألْفَرَج
امام عسكرى علیه السلام يازدهمين پيشواى شيعيان ، در سال ٢٣٢ ه. ق چشم به جهان گشود(١). پدربزرگوارش امام دهم، حضرت هادى(عليه السلام) و مادرش بانوى پارسا و شايسته، «حديثه»، است(٢) كه برخى، از او بنام «سوسن» ياد كرده اند(٣)
اين بانوى گرامى، از زنان نيكوكار و داراى بينش اسلامى بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت امام حسن عسكرى(عليه السلام) پناهگاه و نقطه اتكاى شيعيان در آن مقطع زمانى بسيار بحرانى و پر اضطراب بود(۴)
از آنجا كه پيشواى يازدهم به دستور خليفه عباسى در «سامراء»، در محله «عسكر» سكونت (اجبارى) داشت، به همين جهت «عسكرى» ناميده مى شود.(۵)
از مشهورترين القاب ديگر حضرت، «نقى» و «زكى»(۶) و كنیه اش «ابومحمد» است.
ایشان ٢٢ ساله بود كه پدر ارجمندش به شهادت رسيد. مدت امامتش ۶ سال و عمر شريفش ٢٨ سال بود، در سال ٢۶٠ هجری به شهادت رسيد و در خانه خود در سامراء در كنار مرقد شریف پدرش بزرگوارش به خاک سپرده شد.(٧)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال ٢۶٠ هجرى نوشتهاند.
در كيفيت شهادت آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزى براى پدرم
( كه وزير معتمد عباسى بود ) خبر آوردند كه ابن الرضا يعنى حضرت امام حسن عسكرى رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه كرد. يكى از آنان نحرير خادم بود كه از محرمان خاص خليفه بود، امر كرد ايشان را كه پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبى را مقرر كرد كه هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براى پدرم خبر آوردند كه مریضی آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولى گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را كه عموما اطباى مسيحى و يهودى در آن زمان بودند. امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضى القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر از علماى مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند. و اين كارها را براى آن مىكردند كه آن زهرى كه به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته آنان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنكه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال ٢۶٠ ه.ق آن امام مظلوم در سن ٢٨ سالگى به شهادت رسیدند. بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود كه فرزند آن حضرت بر عالم مستولى خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد كرد... تا دو سال تفحص احوال او مىكردند...
اين جستجوها و پژوهش ها نتيجه هراسى بود كه معتصم عباسى و خلفاى قبل و بعد از او از طريق روايات مورد اعتمادى كه به حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم ) داشتند، شنيده بودند كه از نرجس خاتون و حضرت امام حسن عسكرى فرزندى پاک گهر ملقب به مهدى آخر الزمان(عج) همنام با رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانههاى مختلف در خانه حضرت عسكرى (علیه السلام) رفت و آمد بسيار مىكردند، و جستجو مىنمودند تا از آن فرزند گرامى اثرى بيابند و او را نابود سازند.
به راستى داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (علیه السلام) و حضرت موسى (علیه السلام) تكرار مىشد. حتى قابلههايى را گماشته بودند كه در اين كار مهم پى جويى كنند. اما خداوند متعال حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ كرد، و همچنان نگاه دارى خواهد كرد تا مأموريت الهى خود را انجام دهد. بارى، علت شهادت آن حضرت را سمى مىدانند كه معتمد عباسى در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از كردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباى مسيحى و يهودى كه در آن زمان كار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريت هايى كه توطئه قتل امام بزرگوارى مانند امام حسن عسكرى (علیه السلام) در ميان بود، براى معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزي هاى ظاهرى هدف ديگرى داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.
بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر شهادت جانگداز حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوى صداى ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگوارى و تشييع جنازه آن حضرت شدند.
زندگی اعتقادی در دوران حضرت
زندگى اعتقادى در دوران امام ابو محمد (علیه السلام) سالم و روبه راه نبود و به وسيله بعضى از منحرفانى كه در پيرامون عقايد خالص اسلامى شبهاتى به وجود آورده بودند، دچار ناامنى و اضطراب شده بود، چنان كه يكى از شعبده بازان غير مسلمان براى گمراه سازى مسلمين و به تباهى كشيدن عقايدشان دست به شعبده اى زده بود و امام ابو محمد (علیه السلام) براى دفاع از اسلام خود به مقابله برخاست تا اين كه اوهام آنها را باطل كرد و شبهات را از بين برد و واقعيت تابناك اسلام روشن ساخت.
همين طور، پديده ديگرى در آن زمان پيدا شد و آن قيام يكى از دجال هاى زمان در برابر امام عسکری(علیه السلام) و پدر بزرگوارش بود كه هدف او نيز فاسد كردن عقيده پيروان اهل بيت عليهم السلام بوده است. امام (علیه السلام) بلافاصله به لعن و طرد او پرداخت و به شيعيانش نيز دستور داد تا او را لعن كنند و از او بيزارى جويند كه ما در ذيل به اين مطلب و به بعضى از جهات ديگرى كه با اين موضوع مربوط است اشاره مىكنيم:
امام عسكرى شبهه ی كندى را باطل مى كند
اسحاق كندى ، فيلسوف عراق، برخى شبهات را در پيرامون قرآن مجيد مطرح كرد، در بين مردم كم سواد شايع شد كه او كتابى به نام «تناقض القرآن» تأليف كرده است و خود نيز درگير همين مسأله است! اين خبر به امام ابو محمد (علیه السلام) رسيد، تا اين كه با يكى ازشاگردان كندى ملاقات كرد، امام (علیه السلام) رو به او كرد و فرمود: مگر بين شما مردى برجسته و دانا نيست كه استادتان كندى را از اين راه و روشى كه نسبت به قرآن پيش گرفته است باز دارد؟ آن شخص گفت: ما شاگردان اوييم، چگونه مىتوانيم در اين مورد و يا در مسائل ديگر به او اعتراض كنيم! امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمود:
«آيا هر چه به تو تعليم دهم به او ابلاغ مى كنى؟»
بله مولاى من !
امام عسکری(علیه السلام) برهانى قاطع و دليل برنده اى به او القاء كرد كه تمام شبهات كندى را از بيخ و بن بر مى كند و به شاگرد كندى چنين گفت:
« پيش او برو، و در معاشرت با او گرم بگير، و او را در كارهايش يارى كن! وقتى كه كاملاً مأنوس شديد، بگو: براى من مسأله اى پيش آمده مى خواهم از شما بپرسم. او خواهد گفت، سؤالت چيست.
آن وقت به او بگو:
اگر آوردنده اين قرآن نزد تو بيايد و بپرسد: آيا جايز است كه خداى متعال از كلمات قرآن، غير از آن معانى كه تو گمان كرده اى، معناى ديگرى اراده كرده باشد.
او در جواب خواهد گفت: آرى جايز است. زيرا او مردى است كه وقتى كلمات را شنيد معناى واقعى آنها را مى فهمد.
وقتى كه اين جواب را به تو داد، از او بپرس:
تو از كجا مى دانى؟
شايد خداوند غير از معنايى كه تو در نظر گرفته اى معناى ديگرى را اراده كرده باشد...»
امام حسن عسكرى(علیه السلام)، با اين برهان كوبنده، شبهه كندى را از ميان برد و بدان وسيله تمام راهها اثبات تناقض در قرآن مجيد را
آن كتابى كه نه از قبل و نه بعد از آن باطل كننده اى نيايد مسدود كرد.
زيرا ريشه اين شبهه در نوع معنايى بود كه كندى به نظر خود مى فهميد در صورتى كه ممكن بود معناى ديگرى داشته باشد كه او نفهميده و به عقل او نرسيده باشد و با آن معنا تناقض از ميان برداشته شود و هيچ جاى ايراد و اشكالى نماند.
آن مرد رفت با استادش ملاقات كرد و گرم گرفت و سرانجام آنچه را كه امام عسکری (علیه السلام) به او القاء فرموده بود به وى گفت. كندى شروع كرد به فكر كردن و مدتى را در اين باره فكر مى كرد كه ممكن است اين حرف درستى باشد و چنين چيزى محتمل است و در واژه هاى زبان عرب يك لفظ به معانى مختلف آمده است!
تا اين كه رو به آن دانشجو كرد و گفت:
«تو را سوگند مى دهم، به من بگو، اين مطلب را چه كسى به تو آموخت؟...»
«اين مطلبى بود كه به ذهنم خطور كرد و من هم به شما عرض كردم»
«هرگز! چنين نيست، زيرا اين، سخن تو نيست و تو هنوز به آن مرتبه نرسيده اى! كه چنين بگويى!...»
امام ابو محمد عسكرى (علیه السلام)، به من فرمود»
« حال كه حقيقت را گفتى اعتراف مى كنم چنين سخنانى جز از اين خانواده از كسى سر نمى زند!» آنگاه كندى دستور داد كتابش را آوردند و آن را سوزاند و از ميان برد. زيرا او منطق و درستى را با تمام وجود در سخن امام احساس كرد.
معجزات و کرامات امام عسکری علیه السلام
خداى تعالى، پيامبران و اوصيایش(علیه السلام) را با معجزاتى كه ديگر افراد بشر از آوردن نظير آنها عاجزند، يارى كرده است تا گواه راستين بر درستى خير و هدايتى باشد كه از طرف خدا براى مردم آورده اند، كه اگر اين يارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست مى شدند و كسى گفته هاى آنان را تصديق نمى كرد. از جمله امدادهاى الهى آن است كه آنچه در باطن مردم مى گذشت و در اعماق دلهاشان پنهان داشتند و آنچه را كه در آينده اتفاق مى افتاد از همه آنها آگاه مى فرمود، خداى تعالى اين عنايت را به ائمه ی هدى(ع) از جمله به امام بزرگوار ابو محمد(علیه السلام) فرموده بود كه ما به برخى از موارد مهمى كه از آن حضرت رسيده است اشاره مى كنيم:
١- حسن نصيبى نقل كرده، مى گويد: در دلم گذشت كه آيا عرق جنب پاك است، يا نه؟ به در منزل امام ابو محمد،حسن عسكرى (ع) آمدم تا از آن حضرت بپرسم، شبانگاه به منزل او رسيدم و در آن جا اقامت كردم. چون سفيده صبح دميد امام (علیه السلام) از منزل بيرون شد، ديد من خوابيده ام، مرا بيدار كرد و فرمود:
«اگر عرق جنب از حلال باشد، آرى پاك است و اگر از حرام باشد، نه.»(٨)
٢- اسماعيل بن محمد عباسى روايت كرده،
مى گويد: از حاجتى كه داشتم خدمت ابو محمد (علیه السلام) شكايت كردم و قسم ياد كردم كه نه يك درهم و نه بيشتر، هيچ مبلغى نزد من نيست، امام رو به من كرد و فرمود:
«آيا به دروغ سوگند مى خورى، در حالى كه دويست دينار در زير زمين پنهان كرده اى؟ البته اين حرف را بدان جهت نمى گويم كه چيزى ندهم!
(آن وقت رو به غلامش كرد و فرمود:) آنچه همراهت هست به اين مرد بده»
غلام، صد دينار به من داد، سپس رو به من كرد و فرمود:
«تو آن پولهايى را كه دفن كرده اى با وجود نياز شديدى كه دارى از دست خواهى داد »
اسماعيل مى گويد: بعدها احتياج پيدا كردم هر چه جستم نيافتم پيگيرى كردم ديدم پسرم جاى آنها را يافته و آنها را دزديده و فرار كرده است.(٩)
٣- محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) از ظلم و جور عبدالعزيز و يزيد بن عيسى شكايت كرد، امام عليه السلام در پاسخ وى نوشت:
«اما عبدالعزيز را من كفايت كردم و اما يزيدبن عيسى، در برابر خداى عزوجل تو با او بايد بايستيد»
چند روزى بيش نگذشت كه عبدالعزيز هلاك شد و اما يزيدبن عيسى، كه محمد بن حجر را به قتل رساند كه در پيشگاه خدا (براى رسيدگى به حسابشان) بايد حاضر شوند!(١٠)
۴- از ابوهاشم نقل كرده اند، كه گفت: خدمت امام ابو محمد(علیه السلام) از تنگناى زندان و سنگينى كنده و زنجير شكايت كردم، امام (علیه السلام) به من نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت خواهى خواند و همين طور شد، از زندان موقع ظهر آزاد شد و نماز را در منزلش به جا آورد.(١١)
۵- ابو هاشم نقل كرده، مى گويد: در تنگناى معيشت بودم، خواستم از امام ابو محمد(علیه السلام) چيزى مطالبه كنم خجالت كشيدم، وقتى كه به منزل رسيدم ديدم صد دينار برايم فرستاده و نوشته است:
«هر وقت نيازى داشتى از تقاضا شرم مكن! زيرا تو به مقصودت خواهى رسيد.»(١٢)
۶- ابوهاشم، اين مرد موثق و امين مى گويد: از ابو محمد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
«بهشت دروازه اى دارد به نام معروف، كه جز اهل خير و نيكوكاران از آن دروازه وارد نشوند »
من با شنيدن اين سخن، خدا را سپاس گفتم و خوشحال شدم كه احتياجات مردم را برآورده مى سازم، امام ابو محمد(علیه السلام) رو به من كرد و فرمود:
«آرى، من از آنچه در دلت گذشته آگاهم، براستى كه نيكوكاران در دنيا و در آخرت، اهل خير به شمار مى آيند، اى ابوهاشم خداوند تو را از ايشان قرار دهد و بيامرزد»(١٣)
٧- محمد بن حمزه دورى، نقل كرده است، مى گويد: خدمت امام ابو محمد(علیه السلام) نامه اى نوشتم و از آن حضرت تقاضا كردم دعا كنند تا ثروتمند شود. زيرا كه در سختى زندگى به سر مى بردم و مى ترسيم كه كارم به رسوايى كشد، امام حسن عسکری(علیه السلام) در پاسخ من نوشت:
«مژده باد تو را كه از طرف خداى متعال بى نيازى برايت مقدر شده است، پسر عموميت، يحيى بن حمزه از دنيا رفت و صد هزار درهم از او بجا مانده و جز تو وارثى ندارد و بزودى آن مبلغ به دست تو خواهد رسيد، پس شكر خدا را به جاى آور و مقتصد باشد و از اسراف بپرهيز »
همان طور كه امام حسن عسکری(علیه السلام) فرموده بود پس از چند روز خير مرگ پسر عمويم رسيد و آن مبلغ عايد من شد و تنگدستى من برطرف گرديد. حق خدا را دادم و به برادران دينى كمك كردم و پس از آن به اعتدال عمل كردم در صورتى كه قبلاً ولخرجى مى كردم! (١۴)
٨- محمد بن حسن بن ميمون مى گويد: طىّ نامه اى كه به خدمت مولايم امام عسكرى (علیه السلام) نوشتم از تنگدستى خود شكايت كردم، آنگاه با خود گفتم؛ مگر امام صادق (علیه السلام) نفرموده است:
«تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و كشته شدن با ولايت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما»
جواب نامه من چنين آمد:
«همانا خداى عزوجل، وقتى كه گناهان دوستان ما زياد مى شود، به وسيله تنگدستى، گناهان ايشان را محو مى كند؛ و بسيارى از گناهان را مى بخشد، آرى همان طور كه در خاطر تو گذشت، تنگدستى با ما بهتر است از مالدارى با دشمنان ما، در حالى كه ما پشتيبان كسى هستيم كه به ما پناه آورد و نوريم براى هر كه از ما روشنى خواهد و پناهيم براى كسى كه به ما پناهنده شود، هر كه ما را دوست بدارد در مراتب عاليه با ماست و هر كه از ما رو برتابد، به رو در آتش دوزخ مى افتد...»(١۵)
٩- ابو جعفر هاشمى مى گويد: من با گروهى در زندان بوديم كه ابو محمد(علیه السلام) نيز با برادرش جعفر زندانى شدند، به حال آن حضرت رقت كرديم و من صورت امام حسن عسکری(علیه السلام) را بوسيدم و او را روى فرشى كه زير پايم بود نشاندم، جعفر نيز در نزديكى ما نشست، مأمور زندان آن حضرت، صالح بن وصيف بود، مردى از قبيله جحم نيز همراه ما در زندان بود كه مى گفت؛ از آل على است. امام ابو محمد(علیه السلام) نگاهى به ما كرد و فرمود:
«اگر در ميان شما نبود آن كسى كه از شما نيست، هر آينه به شما اطلاع مى دادم و چيزهايى مى آموختم تا وقتى كه خداوند وسيله نجات شما را فراهم كند »
امام (علیه السلام) با اين فرمايش به آن مرد جحمى اشاره كرد و فرمود؛ اين مرد از شما نيست و از او بترسيد، زيرا كه در ميان لباسهايش كاغذى هست كه هر چه مىگوييد براى خليفه مىنويسد، يكى از زندانيان فورى به سراغ جحمى رفت و لباسهاى او را بررسى كرد پس آن نوشته را يافت كه آن جمع را متهم كرده و نوشته بود كه آنها مى خواهند زندان را سوراخ كرده و از زندان فرار كنند.(١۶)
١٠- احمد بن محمد نقل كرده، مى گويد: به خدمت امام ابو محمد(علیه السلام) موقعى كه مهتدى عباسى شروع به كشتن شيعيان كرده بود. نامه اى نوشتم و عرض كردم: مولاى من! سپاس خدا را كه اين ظالم را از تو باز داشته است من شنيده بودم كه او شما را هم به قتل تهديد مى كرد و مى گفت: به خدا سوگند كه بزودى او را تبعيد خواهم كرد! امام حسن عسکری(علیه السلام) در پاسخ من، به خط مبارك خود نوشت:
«عمر او كوتاهتر از آن است كه به اين كار دست بزند، از امروز، پنج روز بشمار او در روز ششم پس از ذلت و خوارى كه خواهد ديد، كشته مىشود...
و همين طور شد.(١٧)
١١- ابوهاشم نقل كرده است، مىگويد: فهنكى از امام ابو محمد(علیه السلام) پرسيد: چرا در ميراث هر مرد دو سهم و هر زنى يك سهم مى برد؟
امام حسن عسکری(علیه السلام) در پاسخ وى نوشت:
«به خاطر اين كه زن جهاد ندارد و نفقه و ديه و غرامت بر او تعلق نمى گيرد »
ابو هاشم مى گويد: در دلم گذشت كه اين مسأله از جمله مسائلى بود كه ابن ابى العوجاء از امام صادق (علیه السلام) سؤال كرده و آن حضرت نيز نظير همين پاسخ را داد. امام ابو محمد(علیه السلام) رو به من كرد و فرمود:
«آرى اين همان سؤال ابن ابى العوجاء است و پاسخ ما هم يكى است، زيرا كه معناى مسأله يكى و آنچه براى اولين ما گذشته بر آخرين فرد ما نيز همان مى گذرد و اول و آخر ما در علم و امر الهى برابريم، البته رسول خدا و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما از فضيلت مخصوص به خود بر خوردارند»(١٨)
١٢- ابو هاشم نقل كرده، مى گويد: يكى از شیعيان به محضر امام ابو محمد(علیه السلام) نامه اى نوشت و در آن نامه درخواست دعا كرده بود، امام (علیه السلام) در پاسخ وى اين دعا را نوشت:
« یا أسمَعَ السّامعین وَ یا أَبصَرَ المُبصِرین وَ یا عُزَّ النّاظرینَ و یا أَسرَعَ الحاسبین، وَیا أَرحَمَ الرّاحِمین، وَ یا أَحکَمَ الحاکِمینَ صَلِّ عَلی محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ، وَ أَوسع لي في رزقی، وَ مُدَّ لي في عُمری، وَامنُن عَلَیَّ بِرَحمَتکَ، وَاجعَلني ممَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدینِکَ وَ لا تَستَبدِل بي غَیري »
« اى شنواترين شنوندگان، و اى بيناترين بينندگان، و اى نگاه كننده ترين نگاه كنندگان، و اى آن كه از همه حسابگران زودتر به حساب مى رسى، و اى حاكمترين حاكمان، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در روزى من گشايش بخش و بر عمرم بيفزا و به لطف و رحمتت بر من منت گذار و مرا از جمله كسانى قرار ده كه به وسيله آنها دينت را يارى مى كنى و به جاى من كسى ديگر را قرار مده»
ابوهاشم مىگويد: با خود گفتم: بار خدايا مرا از جمله حزب خودت و در زمره خود قرار بده! امام ابو محمد(علیه السلام) رو به من كرد و فرمود:
«آرى، تو در حزب و در زمره او هستى به شرط آن كه به خدا ايمان داشته باشى و پيامبر او را تصديق نمايى»(١٩)
١٣- شاهوية بن عبدربه روايت كرده است،
مى گويد: برادرم صالح زندانى بود، خدمت مولايم ابو محمد(علیه السلام) نامه اى نوشتم و چند مسأله پرسيدم، امام پاسخ همه آنها را داده بود و نوشته بود:
«برادرت صالح، همان روزى كه نامه ام به دست تو مىرسد، از زندان خلاص مىشود، و تو مى خواستى راجع به او بپرسى، فراموش كردى!»
پاسخ امام رسيد، در همان بين كه داشتم نامه را مى خواندم، ناگاه بعضى از مردم آمدند، بشارت دادند كه برادرم آزاد شده و طولى نكشيد كه برادرم آمد او را ديدم و نامه را براى او نيز خواندم.(٢٠)
١۴- ابوهاشم نقل كرده، مى گويد: در دلم گذشت كه آيا قرآن مخلوق است يا نه؟
امام (علیه السلام)، نگاهى به من كرد و فرمود:
«اى ابوهاشم خداوند آفريدگار همه چيز است و جز او همه چيز مخلوق است»(٢١)
١۵- ابو هاشم روايت كرده، مى گويد: خدمت امام ابو محمد(علیه السلام) شرفياب شدم و مى خواستم، نگينى درخواست كنم تا انگشترى براى تبرك از آن بسازم، نشستم و يادم رفت كه براى چه آمده بودم وقتى كه خواست خدا حافظى كنم و برگردم، امام حسن عسکری(علیه السلام) انگشترى مرحمت كرد و لبخندى زد، فرمود:
«تو نگينى مىخواستى و من انگشترى به تو دادم، تو سودى هم از نگين بردى، پروردگار آن را بر تو گوارا كند »
ابو هاشم مىگويد: من تعجب كردم، عرض كردم: مولاى من براستى كه تو ولى خدايى و آن امامى هستى كه من دين خدا را به لطف و اطاعت او به دست آورده ام. آنگاه فرمود:
«اى ابوهاشم! خداوند تو را بيامرزد »(٢٢)
٢٣- ابو هاشم نقل كرده، مى گويد: از ابو محمد (علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود:
«خداوند روز قيامت چنان گذشت و عفوى مى كند كه بر قلب كسى خطور نكرده تا آن جا كه مشركان مىگويند: به خدا سوگند كه ما مشرک نبوده ايم!» ابوهاشم مى گويد: من با خود گفتم: يكى از شيعيان اهل مكه براى من نقل كرد كه رسول خدا (ص) آيه مباركه «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ » يعنى خداوند همه گناهان را مى آمرزد را تلاوت كرد و مردى پرسيد: يا رسول الله! حتى كسى را كه مشرک است؟! من اين را در قلبم گذراندم و با خودم مى گفتم كه ناگهان امام ابو محمد(علیه السلام) رو به من كرد و اين آيه شريفه را تلاوت كرد:
إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ ۚ(٢٣)
يعنى همانا خداوند از گناه كسى كه به او شرك آورده نمى گذرد و جز آن هر كه را بخواهد مى آمرزد. و فرمود:
«او بد حرفى زده و بد روايت كرده است » (٢۴)
مورخان رويدادهاى زيادى از علم امام ابو محمد (علیه السلام) درباره آنچه در دل اشخاص مى گذشت و راجع به اطلاع از امور غيبى و جريانات و پيشامدها، نقل كرده اند كه تمام اينها نشانه هاى قاطع بر امامت آن بزرگوار است زيرا كه كسى غير از امام چنين اطلاعاتى ندارد و از اين قبيل مسائل آگاه نيست، شايان ذكر است كه بيشتر اين رويدادها را ابوهاشم نقل كرده كه مورد اعتماد اسلام و از علماى برجسته است و از جمله خواص دو امام، ابوالحسن و ابو محمد(علیه السلام) بوده و بسيارى از معجزات ايشان را مشاهده كرده و مى گويد: هيچ روزى به حضور امام ابوالحسن و ابومحمد(علیهم السلام) وارد نشدم مگر اين كه برهان و دليلى درباره امامت ايشان را ديدم.(٢۵)
پيشوايان معصوم مظهر زيباى ارزشهاى متعالى انسان و تجلى آيات قرآنى در حيات اجتماعى و سياسى خويشند. صفات متضاد در اقيانوس وجودشان به هم پيوند خورده و منظره دل انگيزى از انسان كامل را فرا روى عاشقان فضيلت ها و پاكي ها قرار داده است. شبانگاهان ميعاد نيايش ها و خلوت خالصانه آنها با معبود هستى است و روزها ميدان جهاد و اميد بخشيدن به آينده و نهراسيدن از شبهاى ديجور ظلم و ستم. درياى فضيلت آنان مجموعه اى از بيم و اميد، ولايت و برائت، شوق و اندوه، خروش و بردبارى، عبادت و جهاد و زهد و مسووليت پذيرى در مسائل مهم اجتماعى است. همه اينها در سايه لطف الهى تحقق مى يابد كه همواره جامعه را از وجود آنان بهره مند ساخته است.
امام حسن عسكرى (علیه السلام) ستاره درخشانى از منظومه نور و عصمت است. وقتى بر سجاده اش قامت نماز مىبندد، از همه دنيا مىبرد، عابدان را به حسرت وا مىدارد و انسانهاى دور افتاده از وصال و فطرت را به ساحل بندگى رهنمون مىشود.
صالح ابن وصيف، زندانبان حضرت، بدين امر اعتراف كرده است. او در پاسخ به كسانى كه او را به سختگيرى بيشتر فرا مىخواندند، گفت: چه كنم؟ شرورترين افراد را بر وى مى گمارم، ولى پس از چندى جذبه اش آنان را به نماز و روزه وا مى دارد. امام عسکری(علیه السلام) در صحنه هاى اجتماعى سياسى نيز براى حق باوران و عدالتجويان الگويى جامع است.
تحمل شجاعانه زندان و سازماندهى شيعيان و حفظ آنها از طاغوت زمان كه هريك در اين نوشتار جداگانه مورد بررسى قرار مىگيرد، بخشى از اقدامهاى آن امام راستين در عرصه هاى فراز و نشيب اجتماع و سياست است.
دلایل صدق امامت امام حسن(ع)
شخصی که به عنوان امام معصوم برای امّت تعیین میگردد، دلایلی لازم است تا بر اساس آن، به حقّانیت و صدق امامت او پی برد و او را پذیرفت. یکی از طرق شناسایی آن، کرامات و کارهای خارقالعادهای است که مردم عادی از آوردن آن عاجزند، ولی امامان(ع) به اذن خدا میتوانند چنان معجزات و کرامتهایی را از خود نشان دهند. همهی امامان راستین، به چنین دلیل محکمی مجهز بودند.
طبق تحقیق بعضی از دانشمندان معاصر، در مورد کرامات و گزارشهای غیبی امام حسن عسکری(ع) ۳۹۱ مورد در چند کتاب به ترتیب زیر، ثبت شده است:
۴٠ مورد از کتاب خرائج قطب راوندی.
١٣۴ مورد از کتاب مدینةالمعاجز سیّد بحرانی
١٣۶ مورد از کتاب اثباةالهداة شیخ حرّ عاملی
٨١ مورد از بحارالانوار علاّمه مجلسی(٢۶)
این موارد نشان میدهد که کرامات و گزارشهای غیبی، از امام حسن عسکری(ع) بسیار بوده و آن حضرت در شرایطی به سر میبرد که برای حفظ کیان تشیّع، از قدرتهای ملکوتی استفاده مینمود.
آن حضرت غیر از برخوردهایی که با طاغوتیان داشت و در رابطه با آنها در تنگنای سخت بود، دستهای مرموزی همچون دست مرموز «ابن ماهویه»، که بین شیعیان اختلاف افکنده بود به طوری که گروهی از آنها به امامت محمّد بن امام هادی، برادر امام حسن عسکری(ع) که در زمان زندگی پدر، از دنیا رفت، اعتقاد داشتند و به این عقیده دامن میزدند. بر همین اساس امام حسن عسکری(ع) فرمود:
«در میان پدرانم هیچکدام همچون من گرفتار شک و تردید در میان شیعیان در مورد امامت نشدهاند.(۲۷)
در چنین موقعیّتی لازم بود آن حضرت با کرامتها و با بروز امور غیبی، شیعیان را از گمراهی و انحراف حفظ کند.
در اینجا از میان صدها کرامت، نظر شما را به چند نمونه دیگر جلب میکنم:
سخن گفتن به زبانهای گوناگون
نصیر خادم میگوید: بارها شنیدم که امام حسن عسکری(ع) با غلامان ترک و رومی و صقالبی(۲۸) خود به زبان خودشان سخن میگفت.
من تعجّب میکردم و با خود میگفتم: امام حسن عسکری(ع) در مدینه متولّد شده و تا هنگام رحلت پدرش، به جایی نرفت و کسی او را ندید (که درس زبان نزد کسی بخواند) پس چگونه به زبانهای مختلف، سخن میگوید؟ در همین فکر بودم که ناگاه آن حضرت به من متوجّه شد و فرمود: «همانا خداوند حجّت خود را در همهچیز به سایر مردم امتیاز داده و آگاهی به زبانها و شناخت نسبها و مرگها و حوادث آینده را به او اعطا فرموده است. اگر چنین بود، بین حجّت و سایر مردم فرقی نبود.(٢٩)
پاسخ امام حسن(ع) به دو سؤال
حسن بن ظریف میگوید: دو مسأله در خاطرم بود که تصمیم داشتم در ضمن نامهای از امام حسن عسکری(ع) بپرسم. یکی این بود که حضرت قائم(عج) هنگامی که ظهور کند، چگونه قضاوت میکند و دادگاه او در میان مردم در کجاست؟ دومین مسأله این بود که در بارهی «تب رِبْع» (که یک روز در میان، بر انسان عارض میشود) بپرسم، سؤال دوم را به طور کلّی فراموش کردم، تنها سؤال اوّل را نوشتم و درخواست جواب دادن به آن را نمودم.
از جانب امام حسن عسکری(ع) جواب آمد: «در مورد سؤال از قائم(عج)، او وقتی که ظهور کرد، بین مردم بر اساس علم خودش قضاوت میکند مانند قضاوت داوود پیامبر(ع) و شاهد و گواه نمیطلبد،
و تو خواستی در مورد «تب رِبْع» بپرسی، ولی فراموش کردی، این آیه را در کاغذی بنویس و به شخصی که تب دارد آویزان کن که به اذن خدا، اِنْشاءَالله، بهبود مییابد و آن آیه این است:
«یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی اِبْراهِیمَ:
ای آتش! برای ابراهیم خلیل(ع) خنک و مایه سلامتی باش.» (انبیاء آیه ۶۹)
ما همین دستور را انجام دادیم، بیمار سلامتی خود را بازیافت.(٣٠)
اخبار امام حسن(ع) از حوادث پنهانی و بزرگواری آن حضرت
اسماعیل بن محمّد نوهی عبدالله بن عبّاس
میگوید: «سر راه امام حسن عسکری(ع) نشستم، و وقتی که از نزدیک من عبور کرد، به پیش رفتم و از فقر و نیاز خود شکایت کردم و درخواست کمک نمودم و گفتم: به خدا یک درهم بیشتر ندارم. صبحانه و شام نیز ندارم» آن حضرت فرمود: «به نام خدا، سوگند دروغ میخوری، تو دویست دینار زیر خاک پنهان کردهای، من این سخن را به خاطر اینکه چیزی به تو نبخشم نمیگویم.» سپس به غلامش فرمود: «هرچه همراه داری به اسماعیل بده » غلامش صد دینار به من داد.
سپس امام حسن(ع) به من فرمود: «این را بدان که هرگاه احتیاج بسیار به آن دینارهایی که در زیر خاک نهادهای پیدا کردی، از آنها محروم خواهی شد »
اسماعیل میگوید: همانگونه که امام حسن عسکری(ع) فرموده بود، همانطور شد، زیرا دویست دینار در زیر خاک پنهان نموده بودم تا برای آیندهام پسانداز باشد، مدّتی گذشت نیاز شدیدی به آن پیدا نمودم، رفتم تا آن را از زیر خاک بیرون آورم، خاک را کنار زدم، دیدم پولها نیست، معلوم شد پسرم اطّلاع پیدا کرده و آن پولها را از آنجا برداشته و فرار کرده است. چیزی از آن پولها به دستم نرسید و طبق فرمودهی امام حسن(ع) در حال شدّت نیاز، از آن پولها محروم شدم.(٣١)
مسلمان شدن راهب مسیحی در محضر امام حسن عسکری(ع)
قطب راوندی(ره) در کتاب خرائج مینویسد: فُطرس (یا بِطْرِیق) که در علم طبّ، تحصیل کرده بود و صد و چند سال از عمرش گذشته بود، گفت: من شاگرد بَخْتِیشوع(٣٢)
پزشک متوکّل عبّاسی (دهمین خلیفه بنیعباس) بودم. او مرا به عنوان شاگرد ممتاز، انتخاب کرده بود. امام حسن عسکری(ع) به او پیام داد که یکی از اصحاب خود را برای فَصْد (رگ زدن) بفرست. بختیشوع، مرا برگزید و به من گفت: «حسن بن علی(ع) پیام فرستاده تا کسی را برای رگزنی، نزد او بفرستم، تو نزد او برو، بدان که او (امام حسن (ع) از همهی مخلوقاتی که امروز در زیر آسمان هستند، عالمتر است. آنچه به تو دستور میدهد انجام بده، مبادا تخلّف کنی »
فطرس میگوید: من (در سامرّا) به خانهی امام حسن عسکری(ع) رفتم، به محضرش رسیدم، مرا به اتاقی راهنمایی کرد و فرمود: در این اتاق باش تا تو را طلب کنم. آن ساعتی که برای فصد (رگزنی) به محضر آن حضرت آمدم، به نظر من ساعت بسیار خوبی بود، ولی آن حضرت مرا در ساعتی که به نظر من نیکو نبود، طلبید، در آن ساعت نزدش رفتم، ظرفی حاضر کرد، رگ اکْحَلْ (رگ چهار اندام در بازو) او را نشتر زدم و از آن پیوسته خون آمد تا آن ظرف پر شد، سپس به من فرمود: خون را قطع کن، خون را بند آوردم، دستش را شست و جای فَصْد را بست و مرا به همان اتاق بازگردانید و مقدار زیادی از غذای گرم وسرد برایم آورد و تا عصر در آن اتاق ماندم. بار دیگر مرا احضار کرد و فرمود: «سر رگ را باز کن» و همان ظرف را حاضر کرد، من رگ را گشودم و آنقدر از آن خون آمد که آن ظرف پر شد، فرمود: خون را قطع کن، آن را بند آوردم و آن حضرت روی رگ را بست و مرا به همان اتاق قبل بازگردانید. شب را در همانجا به پایان رساندم، وقتی که صبح شد و خورشید بالا آمد مرا طلبید و همان ظرف را حاضر کرد و به من فرمود: سر رگ را باز کن، من چنین کردم، اینبار خونی سفید همانند شیر از دست آن حضرت بیرون آمد و آن ظرف پُر شد؛ به من فرمود: خون را قطع کن. خون را بند آوردم و او دستش را بست و یک جامهدان لباس و پنجاه دینار پول به من داد و فرمود: «بگیر و مرا معذور بدار و برو »
من تشکّر نمودم و عرض کردم: اگر امری داشتی باشی انجام دهم.
فرمود: «آری با آنکسی که در دَیْر عاقول با تو دیدار میکند، خوشرفتاری کن »
من نزد «بختیشوع» رفتم و ماجرا را برای او بازگو کردم.
بختیشوع گفت: «تمام طبیبها اتّفاق رأی دارند که حدّاکثر خون بدن انسان، هفت پیمانه است، ولی آنچه را که تو بیان کردی، اگر از چشمهی آبی بیرون آید، عجیب است و عجیبتر این که در سومین دفعه خونی مانند شیر، سفیدرنگ بیرون آمده است!»
آنگاه بختیشوع ساعتی فکر کرد و سه شبانهروز مشغول خواندن کتاب شد تا شاید نظیری برای سرگذشت من با امام حسن عسکری(ع) بیابد، چیزی نیافت، سرانجام نامهای برای راهب دَیْر عاقول (عابد بزرگ معبد عاقول) نوشت و به من داد و گفت در جهان مسیحیّت شخصی به علم طبّ، دانشمندتر از آن راهب نیست، نزد او برو و این نامه را (که سرگذشت تو و امام حسن عسکری علیه السلام در آن نوشته شده) به او بده. من آن نامه را برداشتم و به سوی «دیر عاقول» رهسپار شدم؛ وقتی به آنجا رسیدم آن راهب بر بالای بام آمد و پرسید: کیستی؟
گفتم: شاگرد بختیشوع.
گفت: نامهی او نزد تو است؟
گفتم: آری. زنبیلی از بالا به پایین دراز کرد و من آن نامه را در آن نهادم، او زنبیل را بالا کشید و آن نامه را خواند و هماندم از «دَیْر عاقول» خارج شد و به من گفت: آیا تو آن شخص (امام حسن عسکری(ع) را فصد کردی؟
گفتم: آری!
گفت: خوشا به آن مادری که چون تو فرزند دارد. سوار بر استر شد و باهم به سوی سامرّا حرکت کردیم. هنوز یکسوم از شب باقی بود که به سامرّا رسیدیم. به او گفتم: میخواهی به خانهی استاد بختیشوع برویم یا به خانه آن مرد؟ (امام حسن عسکری (ع)
گفت: «به خانه آن مرد میرویم »
قبل از اذان صبح به در خانهی امام حسن عسکری(ع) رفتیم، در را باز کرد، خادمی سیاهچهره بیرون آمد و گفت: صاحب دَیْر عاقول از بین شما کیست؟
راهب گفت: «فدایت گردم، من هستم »
خادم گفت: پیاده شو و این دو استر را نگهدار. سپس دست راهب را گرفت و باهم به خانهی امام وارد شدند. من کنار استرها ماندم تا صبح شد. وقتی که خورشید آشکار شد دیدم راهب دَیْر عاقول از خانه بیرون آمد در حالی که بجای لباس رهبانیّت لباس سفیدی پوشیده و اسلام را پذیرفته بود به من گفت: «اکنون مرا به خانهی استادت بختیشوع ببر» با هم به خانهی بختیشوع رفتیم.
وقتی که نظر بختیشوع به راهب افتاد، دریافت که مسلمان شده؛ با شتاب نزد او آمد و پرسید علّت چیست از دین مسیح(ع) خارج شدهای؟!
راهب گفت: «من مسیح(ع) را یافتم و در حضور او مسلمان شدم »
بختیشوع گفت: آیا مسیح(ع) را یافتی؟!
راهب گفت: آری، یا نظیر مسیح(ع) را، زیرا چنین فصدی (رگزنی) را در همهی جهان کسی جز مسیح(ع) انجام نداده و این مرد در آیات و معجزات همانند مسیح(ع) است.
سپس همان راهبِ تازهمسلمان به امام پیوست و پیوسته در خدمت آن بزرگوار بود تا از دنیا رفت.(٣٣)
منابع:
١- كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، ١٣٨١ ه.ق، ج ١، ص ۵٠٣، شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص ٣٣۵، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، ج ۴، ص ۴٢٢، طبرسى، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص ٣۶٧، مسعودى و على بن عيسى اربلى تولد حضرت را در سال ٢٣١ دانستهاند.
٢- علامه شيخ مفيد، همان كتاب، ص ٣٣۵، طبرسى، همان كتاب، ص ٣۶۶
٣- كلينى، همان كتاب، ص ۵٠٣، على بن عيسى اربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، ١٣٨١ ه. ق، ص ١٩٢
۴- و كانت من العارفات الصالحات و كفى في فضلها انها كانت مفزع الشيعة بعد وفاة ابي محمد، حاج شيخ عباس قمى، الانوار البهية، مشهد، كتابفروشى جعفرى، ص ١۵١
۵- صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الطباطبائى، ج ١، باب ١٧۶، ص ٢٣٠، نيز صدوق، معانى الاخبار، تهران، مكتبة الصدوق-مؤسسة دار العلم، ١٣٧٩ ه. ق، ص ۶۵
۶- ابو جعفر محمد بن جرير الطبرى، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي، ١٣۶٣ ه. ش، ص ٢٢٣
٧- شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص ٣۴۵، شيخ عبد الله الشبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط ٢، قم، منشورات الرضي، ١٣۶٣ ه. ش، ص ١٧٨-١٧٩، سيره پيشوايان، ص ۶١۵ مهدى پيشوائى
٨- مرآة الزمان: ۶/ورق ١٩٢عكسبردارى شده در كتابخانه امام اميرالمؤمنين به شماره ٢٧۶۵
٩- نور الابصار: ١۵٣
١٠-مناقب آل ابى طالب: ج ۴ ص ۴٣٣
١١- اعلام الورى: ١۵٣
١٢- الشاقب فى المناقب: ٢۴١ از محمد بن على گرگانى، محفوظ به شماره (٣۵٧) كتابخانه امام اميرالمؤمنين.
١٣- نورالابصار: ١۵٢
١۴- نور الابصار: ١۵٢، الدر النظيم، در مناقب ائمه.
١۵- مناقب آل ابى طالب: ج ۴ ص ۴٣۵
١۶- الدر النظيم، در مناقب ائمه از كتب عكس بردارى شده كتابخانه اميرالمؤمنين به شمار ٢٨٧٩
١٧- اعلام الورى: ٣٧۵
١٨- مناقب آل ابى طالب: ج۴ ص ۴٣٧، اعلام الورى: ٣٧۴
١٩- اعلام الورى: ٣٧۴
٢٠- مناقب آل ابى طالب: ج۴ ص۴٣٨
٢١- مناقب آل ابى طالب: ج۴ ص۴٣۶
٢٢- اعلام الورى: ٣٧۵، مناقب آل ابى طالب: ج۴ ۴٣٧
٢٣- سوره نساء آیه ١١۶
٢۴- الدر النظيم
٢۵- اعلام الورى: ٣٧۵
٢۶- حیاة الامام العسکری، ص ۱۲۱
٢٧- تحف العقول (ترجمه شده) ص ۵۷۹
٢٨- صقالبیها مردمی بودند که به «صقالبه» (محلّی بین بلغار و قُسطَنْطَنیّه) نسبت داشتند و دارای زبان مخصوص بودند.
٢٩- اصول کافی، ج ۱، ص ۵۰۹
٣٠- اصول کافی، ج ۱، ص ۵۰۹
٣١- اصول کافی، ج ۱، ص ۵۰۹
٣٢- بختیشوع مشهورترین طبیب دولت عباسیان بود که هارونالرّشید او را به خدمت گرفت. قبلاً او را هادی عبّاسی برای درمان بیماری خود از جندیشاپور آورده بود. او از افراد حاذق و با تجربه بود و در علم طبّ سرآمد طبیبان عصر خود بهشمار میآمد. نوهی او بختیشوع دوم، پزشک متوکّل بود.
٣٣- بحار، ج ۵۰، ص ۲۶۰ و ۲۶۲ ، ماجرای عجیب فوق به طور فشرده با اندکی تفاوت در اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۲ و ۵۱۳ آمده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است
شهادت حضرت امام حسن (ع) تسلیت باد
ممنون از مطالب ارسالیتان
فرزند غایبش را سر سلامت بگویید و باران اشکتان را در بی شکیبی انتظار، بهانه سازید . .
پـر پـر شــده گـل بــاغ امامــت
کن گریــه مولا از داغِ بـــابـــا
ش واویلا واویلا آه و واویلا
امام عسگری جان داده ستمدیده
در شهر سامره گردیده ستمدیده
شهادت امام حسن عسكري تسلیت باد
بسته شد چشمان من
من غریب سامرایم
کشته ء سم جفایم
یا ستمدیده یا مولا
شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد
برای دوری از ریا، لاحول و لاقوه الا بالله زیاد بگویید
برای درمان عصبانیت،زیاد صلوات بفرستید
برای تمرکز فکر،زیاد لااله الا الله بگویید
برای رفع اختلاف زوجین،صدقه متعدد به افراد متعدد بدهید
برای دفع شر و بلا بخوانید:اللهم صل علی محمد و آله و امسک عنا السوء
من نمی خوام درمسجد حضور داشته باشم!
شیخ گفت:
میتوانم بپرسم چرا؟
زن جواب داد:
چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند،
عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند،
بعضی فقط جسمشان اینجاست،
بعضیها خوابند،
بعضی ها به من خیره شده اند...
شیخ ساکت بود،
بعد گفت:
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟
زن گفت:
حتما، چه کاری هست؟
شیخ گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
زن گفت:
بله می توانم!
زن لیوان را گرفت و دوبار به دور مسجدگردید.
برگشت و گفت: انجام دادم!
شیخ پرسید:
کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
کسی را دیدی که غیبت کند؟
کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟
کسی را دیدی که خوابیده باشد؟
زن گفت:
نمی توانستم چیزی ببینم، چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد...
شیخ گفت:
وقتی به مسجد میآیید، باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.
برای همین است که پیامبر(ص) فرمود«مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!
نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.
نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان...
یا علی موسی الرضا(ع)، دریاب...
آقای مطهر امام رضاجان شهادت
نوه عزیز شما امام حسن عسکری
تسلیت باد
صلوات
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود / خون دل جاری به رخ در مرگ آم مولا کند
صد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زآتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
شهادت امام عسکری (ع) تسلیت باد
دیده گریان نشود روز جزا در محشر / هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود . . .
پـر پـر شــده گـل بــاغ امامــت
کن گریــه مولا از داغِ بـــابـــا
ش واویلا واویلا آه و واویلا
امام عسگری جان داده ستمدیده
در شهر سامره گردیده ستمدیده
شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد
بهار عمر عسکری خزان شد
به سم کینهای به بستر افتاد
کشیده رنج و زار و ناتوان شد
شهادت امام عسکری تسلیت باد
دنیا جای پایداری نیست ، گذرگاهی است به قدر احتیاج ؛ دل به این گذرگاه نبندید.
مولای دلشکسته، امام زمان، سلام
این روزها هزار و دو چندان شکستهای
حالا کجای روضهی بابا نشستهای...
شهادت مظلومانهی
یازدهمین پیشوای شیعیان جهان؛ حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام را به پیشگاه امام عصر؛ حضرت مهدی صاحبالزمان عجل الله تعالی ظهوره و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض مینماییم.
بهترین برادران توکسی است
که گناه (و کوتاهی) تو را
نسبت به خودش فراموش کند.
بحارالانوار،ج ۷۵،
10 صلوات هدیه به امام عسگری ع بفرستید
هشدار که
ماتم عظیم است امشب
دلها همه
با غُصّه نَدیم است امشب
بر صاحب عصر تسلیت باید گفت؛
کآن دُرِّ گرانمایه یتیم است امشب
امام حسن عسکری(ع):
عبادت در زیاد انجام دادن
نماز و روزه نیست،
بلکه عبادت اندیشه در قدرت
بی انتهای خداوند است.
شهادت امام
حسن عسکری (ع) تسلیت باد
نحن حُجَجُ اللهِ عَلی خلقه و جَدّتُنا فاطمةٌ حُجّةُ الله علینا
ما حجت های خدا بر آفریدگانش هستیم و جدة ما فاطمة سلام الله علیها حجت خدا بر ما است.
تفسیر اطیب البیان ج 13 ص 226؛
عوالم العلوم ،ج 11 ،ص 5
پسرم مهدی موعود کجاست؟ تا ببیند که چه آمد به شهادت یازدهمین اختر فروزان ولایت و امامت، امام حسن عسکری(ع) بر مسلمانان جهان تسلیت باد
امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است.
هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد.
اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲
❷کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند.
⇦ تحف العقول ص۷۸۴
❸گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود.
⇦ مسترک ج۷ ص۳۰۹
احادیث الطلاب ص ۹۹۸ تا ۱۰۱۳
چه بگوييم در باره كسى كه روزها را روزه مى گيرد و تمام شب را به عبادت به سر مى آورد و جز به عبادت سخنى نمى گويد و به كارى نمى پردازد .
چه بگوييم در باره كسى كه روزها را روزه مى گيرد و تمام شب را به عبادت به سر مى آورد و جز به عبادت سخنى نمى گويد و به كارى نمى پردازد .
شما را سفارش مى كنم به:
تقواى الهى، پارسايى در دين خودتان،
و كوشش و تلاش براى خدا
و راستگويى
و اداى امانت به كسى كه شما را امين شمرده است چه خوب باشد يا بد،
و طولانى كردن سجده
و خوش همسايگى،
كه حضرت محمد صلي الله عليه و آلههمين برنامه ها را آورده است.
بحارالانوار 78: 372 ح 12
ماتم عظیم است امشب
دلها همه
با غُصّه نَدیم است امشب
بر صاحب عصر تسلیت باید گفت؛
کآن دُرِّ گرانمایه یتیم است امشب
شهادت امام
حسن عسکری (ع) تسلیت باد
تشنهکامات مصیبتزده را میقاتی
پیشاپیش سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) تسلیت باد.
صلوات
لعنات
اگر می خواهی کارهایت به نیکی انجام گیرد و پایان عمر و زندگیات خیر باشد؛
تا هنگام مرگ ، حق خدا را مراعات کن
نعمت های خداوند را، در راه معصیت خرج نکن
به بردباری و حلم خداوند، مغرور نباش،
و به آن که یاد ما میکند یا مدعی مودت و دوستی ما میشود، نیکی نما. لازم نیست بدانی او راست می گوید یا دروغ، تو طبق نیت خود کار کن و او را به دروغش واگذار.
قربان ریشه هاے نخ شال گردنت
آماده مے ڪنے ڪفن و تربت و لحد
مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد
آجرڪ_الله_یا_صاحب_الزمان
برای برآمدن حاجت دنیایی و آخرتی سه چیز را توصیه می فرمود :
ذکر استغفار
ذکر صلوات
صدقه دادن
نسخه های شفا بخش ، ص ۹۸
«جزیره خضراء که این همه درباره ی آن بحث می شود ، کجاست؟» فرمود: «جزیره خضراء آن دلی است که امام زمان(علیه السلام) در آن تاب بیاورد.»
#گوهر_های_حکیمانه ص 124
ای پسر مهزیار اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار می کنید تمام کسانی که بر روی زمین هستند نابود می شدند به جز خواص شیعه ؛ همان هایی که گفتارشان با رفتارشان یکی باشد
در روایت آمده هر کس بین اذان و اقامه به سجده رود و بگوید : «رَبِّ، لَک سَجَدْتُ خاضِعاً خاشِعاً ذَلیلاً ؛ پروردگارا، با حالت خضوع و خشوع و خاکساری و ذلت برای تو سجده و کرنش نمودم.»
خداوند میفرماید : ای ملائکهی من ، به عزت و جلالم سوگند که محبت او را در دل بندگان مؤمنم قرار دهم و هیبتش را در دلهای منافقان بیفکنم.
اسرارالصلاة ، ص ۲۵۰
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و نماز شب
آن زمان که امام در زندان «صالح بن وصیف» زندانی بود، عده ای از بنی عباس پیش زندانبان آمدند و گفتند:
از جهت آب و غذا و استراحت، او را در تنگنا قرار بده!
صالح گفت: من با او چه کنم؟ دو نفر از بدترین و خطرناک ترین مأموران خود را بر آن امام گماشته ام: یکی به نام «علی بن یارمِش» و دیگری به نام «اقتاش»؛ اما آن دو نفر بر اثر معاشرت با حضرت دگرگون شده و اهل نماز و عبادت و روزه گشته و به مرحله ای عظیم رسیده اند. بعد زندانبان، آن دو نفر را فرا خواند و گفت: وای بر شما! در مورد این مرد چه رفتاری در پیش گرفته اید؟
گفتند: ما چه بگوییم در مورد کسی که روزها در حال روزه و تمام شب را به نماز و عبادت مشغول است و با کسی تکلّم نمی کند و به غیر از نماز و عبادت سخن نمی گوید؟
بحارالانوار، ج ۵۰، صص ۳۰۸ و ۳۱۴.همان، صص ۳۰۴ و ۳۰۵ و ۳۱۴.
پارساترين مردم كسى است كه در موارد شبهه توقف كند
، عابدترين مردم كسى است كه در برپايى واجبات استوار باشد ،
زاهد ترين مردم كسى است كه حرام را ترک كند ،
كوشا ترين مردم شخصى است كه گناهان را رها كند.
من مطالب تون كاملا خواندم و براي شما و بولتن درود فرستادم،
عاقبت تون ختم بخير ،
گذشتگان تون قرين رحمت،
واقعا عالي بود،
شهادت امام حسن عسكري تسليت ،
تاجگذاري امام زمان ع مبارك.