کد خبر: ۷۴۴۷۶۸
تاریخ انتشار:
چهل سال قبل در چنین روزی؛

نوجوان ۱۶ ساله شکم سید عبدالکریم را درید

نوجوان ۱۵-۱۶  ساله حاج آقا را از پشت بغل کرد و چند لحظه بعد نارنجک منفجر شد. خون زیادی روی در و دیوار پاشید و همه جا پر از دود و آتش شد.

به گزارش بولتن نیوز، هفتم مهرماه چهلمین سالروز ترور آیت الله سید حبیب هاشمی نژاد معروف به سیدعبدالکریم در سال ۱۳۶۰ است.

سازمان تروریستی منافقین چند روز بعد از انجام این عملیات تروریستی، عضویت نیروی نفوذیش در دفتر حزب جمهوری اسلامیِ مشهد را تایید کرد.

نشریه مجاهد مربوط به منافقین در شماره ۵۱۵ خود نوشت: «ساعت ۱۰ صبح روز هفتم مهر ماه۱۳۶۰، انفجار یک نارنجک در محل حزب جمهوری در مشهد، یکی از شاه مهره‌های خمینی را به هلاکت رساند. این عملیات قهرمانانه فدایی را مجاهد هادی علویان به انجام رساند. هادی میلیشیایی پرشور بود که پس از اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ مأموریت یافت با نفوذ در حزب جمهوری اسلامی به کسب اطلاعات بپردازد. او توانست وارد بخش تبلیغات حزب شود و اطلاعات ارزشمندی به دست آورد، از جمله اطلاعات مربوط به یکی از روحانیون به نام کامیاب [شهید سید رضا کامیاب] که تیم‌های عملیاتی سازمان پس از آن، نامبرده را به سزای اعمالش رساندند. هادی پس از موافقت سازمان با انجام عملیات انتحاری بر روی هاشمی‌نژاد، آن را به انجام رساند.»

این گروهک تروریستی دو ماه قبل از ترور هاشمی نژاد، حجت الاسلام سیدرضا کامیاب نماینده مردم مشهد در میان دوره ای مجلس اول و دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد را در تاریخ ۸ مرداد سال ۱۳۶۰ با شلیک دو گلوله به سر و کتف ترور کرد.

 

سیدعبدالکریم کیست؟

سید عبدالکریم پنجم مرداد سال ۱۳۱۱ در شهرستان بهشهر متولد شد. پدرش سیدحسن نفت‎فروش بود و مادرش ساره خانواده ای مذهبی را شکل دادند.

او تا سال ۱۳۲۵ در بهشهر سکونت داشت و در مکتبخانه سواد خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن آموخت. بعد از آن به روستای کوهستان در شش کیلومتری بهشهر رفت و در حوزه علمیه آیت الله محمد کوهستانی دروس مقدماتی حوزه، ادبیات و مقداری از دروس فقه و اصول را تا سال ۱۳۲۹ خواند سپس برای تکمیل تحصیلات مقدماتی راهی حوزه علمیه قم شد و به توصیه استادش آیت الله محمد کوهستانی با شیخ علی کاشانی معروف به فریدالاسلام کاشانی از شاگردانِ عارف و خدا ترسِ امام خمینی و آیت الله بروجردی آشنا شد. ارتباط صمیمی سیدعبدالکریم با او، توفیق ملاقات با امام عصر (عج) را نصیبش کرد.

او مقاطع بالاتر دانش حوزوی را نزد آیات عظام محمد صدوقی، سیدرضا صدر برادر امام موسی صدر، آیت الله مجاهدی، شیخ علی کاشانی و سیدمحمد محقق داماد گذراند و دوره خارج اصول فقه را نزد آیت الله سیدروح الله خمینی و مقطع خارج فقه را نزد آیت الله سیدحسین احمدی طباطبایی بروجردی معروف به آیت الله بروجردی و علامه سید محمدحسین طباطبایی خواند.

سیدعبدالکریم در سال ۱۳۳۵ با سیده طیبه ابطحی خواهرسیدحسن ابطحی، هم حجره ای دوران طلبگیش ازدواج کرد و صاحب سه دختر و شش پسر شد. سید حسن نیز با خواهر سیدعبدالکریم ازدواج کرد.

عقد ازدواج او به دلیل دوری مشهد از بهشهر بدون حضور پدر و مادر در جوار مرقد امام رضا (ع) برگزار شد. عاقد این ازدواج آیت الله سیدمحمدهادی میلانی، رییس حوزه علمیه مشهد بود.

او دو سال بعد از ازدواج در سال ۱۳۳۷ با تایید آیت الله بروجردی به درجه اجتهاد رسید.

آیت الله سیدعبدالکریم هاشمی نژاد سه سال بعد با رحلت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ از قم به مشهد مهاجرت کرد و در حوزه علمیه مشهد به تدریس فقه و اصول پرداخت و جلسات و منابر تبلیغی برگزار کرد.

او از درس آیت الله سید محمدهادی میلانی، رییس حوزه علمیه مشهد که در سال ۱۳۳۲ و درس فلسفه شیخ مجتبی قزوینی، استاد حوزه علمیه که در سال ۱۳۳۹ به مشهد مهاجرت کردند، بهره برد.

 

سیاست

سیدعبدالکریم جوان از سال ۱۳۴۰ با برپایی جلسات وعظ و تبلیغ به صورت جدی وارد عرصه های اجتماعی و سیاسی شد. این موضوع با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در مهر ۱۳۴۱ و طرح انقلاب سفید شاه در دی ۱۳۴۲ و اعتراضات به هم پیوسته امام خمینی(ره) و سایر مراجع و علمای ایران، به صورت جدی تر ادامه یافت.

 

دوره زندان

اولین زندانیِ این سیدجوان در حادثه مدرسه فیضیه و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به وقوع پیوست. ساواک، سیدروح الله خمینی را در قم دستگیر کرد و به دنبال اعتراض برخی علما و روحانیون کشور از جمله سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، آنان را نیز دستگیر و به مدت یک ماه و نیم زندانی کرد.

او پس از قیام ۱۵ خرداد از فرصتی که ماه‌های محرم، صفر و رمضان به وجود آورد استفاده کرد و به سفرهای تبلیغی رفت و با مسافرت به شهرهای مختلف از جمله شهر مشهد مردم را نسبت به سیاست‌ها و ظلمهای رژیم پهلوی روشن کرد.

هاشمی‌نژاد بعدازظهر ۲۲ مهر ۱۳۴۲ در مسجد فیل، در جنوب شهر مشهد در حضور صدها نفر از مردم حاضر در مسجد و شبستان و خیابانهای اطراف علیه اصلاحات ارضی محمدرضا شاه سخنرانی تندی کرد و کشف حجاب دوره رضاشاه را بزرگ‌ترین خیانت به دین و قانون اساسی دانست.

انتقاد تند نسبت به قوانین مصوب دولت، رد مجلس شورای ملی و مجلس سنا و غیرقانونی خواندن آنها به‌دلیل انتصابی بودن نمایندگان هر دو مجلس توسط دولت، اعتراض به دستگیری و بازداشت امام(ره)، استقراض دولت از امریکا، عدم وجود آزادی در کشور و حضور یهودیان و بهایی ها در ساختار فرهنگی و سیاسی کشور از جمله دلایل دومین دستگیری، زندانی و ممنوع المنبر شدن هاشمی نژاد در شهر مشهد، توسط ساواک اعلام شد.

اما ممنوع المنبر شدن، به معنای سرخورده شدن سیدعبدالکریم نبود. او به دعوت علما و مردم اصفهان ۱۰ شب به این شهر سفر کرد و در مسجد سید اصفهان افشاگری علیه رژیم را ادامه داد. سخنرانی در اصفهان نیز در نهایت موجب دستگیری و زندانی شدن او برای سومین بار شد.

او در سال ۱۳۴۳ با همکاری آیت الله سیدحسن ابطحی، شوهر خواهر خود «کانون بحث و انتقاد دینی» را برای آگاهی بخشی و ارشاد نسل جوان برپا کرد. فعالیت این کانون تا سال ۱۳۵۱ ادامه یافت اما در این سال توسط ساواک تعطیل شد.

سید عبدالکریم در ۱۸ تیر ۱۳۵۲ به جرم اقدام علیه امنیت کشور توسط سازمان اطلاعات و امنیت استان اصفهان دستگیر و برای چهارمین بار در زندان شهربانی اصفهان زندانی شد.

در سال ۱۳۵۳ جمعی از طلاب شهر قم برای گرامیداشت یازدهمین سالگرد شهدای خرداد ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه قم گرد هم آمدند اما این برگزاری این مراسم و سخنان مطرح شده در آن توسط ماموران و کماندوهای ساواک تحمل نشد و با حمله به مدرسه موجب شهید و مجروح شدن تعداد دیگری از طلاب شدند.

وقتی خبر این اتفاق به مشهد و هاشمی نژاد رسید، او با جلب رضایت اساتید حوزه علمیه مشهد در تاریخ ۲۴ /۳/ ۱۳۵۳ راهپیمایی باشکوهی را در خیابان‌های شهر به راه انداخت که این اقدام با واکنش ماموران رژیم روبرو و هاشمی نژاد برای پنجمین بار دستگیر و روانه زندان شد.

او یک بار دیگر در سال ۱۳۵۴ به دلیل تهییج احساسات طلاب مدرسه میرزا جعفر و مدرسه آیت‌الله میلانی در ایام فاطمیه‌ به‌دلیل کشتار طلاب قم که منجر به تظاهرات مردمی شد، برای ششمین بار دستگیر و به دو سال حبس محکوم شد.

محکومیت سید عبدالکریم هاشمی نژاد پس از دو سال در سال ۱۳۵۶ تمام شد اما این آخرین زندانی او نبود. سیدعبدالکریم یک بار دیگر به دنبال دستگیری ۴۰ نفر از روحانیون و علمایی که چهاردهمین سالگرد قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را در تابستان ۱۳۵۷ گرامی داشتند، دستگیر و روانه زندان شد.

در ادامه اقدامات سیاسی و اجتماعی، او در اول آبان ۱۳۵۶ با شنیدن خبر شهادت سید مصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام خمینی در نجف اشرف، مردم مشهد را به اعتراض فراخواند. او با همراهی حجت الاسلام سیدعلی خامنه‌ای و حجت الاسلام عباس واعظ طبسی در مشهد مردم را به اعتصاب و راهپیمایی دعوت کرد که این اقدام هم از چشم ماموران ساواک مخفی نماند و موجب دستگیری و زندانی شدنش برای بار هفتم شد.

در کوران مبارزات مردم مشهد در ماههای ابتدایی سال ۱۳۵۷ اطلاعیه‌ای به امضای مشترک سیدعبدالکریم هاشمی نژاد، سیدعلی خامنه ای و عباس واعظ طبسی رسید که مخاطب اصلی آن شخص محمدرضا شاه بود. به دنبال انتشار گسترده این اعلامیه در شهر مشهد، رژیم پهلوی، هاشمی‌نژاد را برای هشتمین بار زندانی کرد اما به دلیل خشم و تظاهرات عمومی، بعد از یک شبانه‌روز آزاد شد.

پس از آزادی از زندان، ساواک قصد داشت او را ترور کند که ناموفق ماند. ماموران ساواک با پرتاب مواد منفجره به منزل سیدعبدالکریم قصد داشتند او را ترور کنند که موفق نشدند.

امام خمینی در ابتدای سال ۱۳۵۷ در نامه‌ای خطاب به هاشمی نژاد، گفتند: «من چشمم به افرادی چون شما روشن است.»

 

پیروزی نهضت

با بازگشت امام (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به کشور، سیدعبدالکریم هاشمی نژاد برای ملاقات با امام از مشهد به مدرسه علوی تهران رفت. نابسامانی ها و هرج و مرج روزهای ابتدایی حضور امام در کشور موجب بهره برداری فرصت طلبان و حمله به پادگانها و جمع کردن تسلیحات نظامی شد. برخی فرصت طلبها و گروهکهای تروریستی نیز برای بردن اسلحه های لشگر ۷۷ خراسان دست به کار شدند که سید عبدالکریم با هوشیاری و مراقبت از تجهیزات این لشکر مانع این کار شد.

او در بررسی و تصویب قانون اساسی به نمایندگی از مردم استان مازندران به مجلس خبرگان قانون اساسی رفت و در تدوین این قانون مشارکت فعال داشت.

از بدو پیروزی انقلاب، مبارزة بی امان خود را با عناصر منافق و لیبرال آغاز کرد. پس از انقلاب هیچ مسوولیت رسمی بر عهده نگرفت اما در ۱۳۵۸ به همراه هیاتی از کشورمان به کشور لیبی و در بهمن ۱۳۵۹ به دو کشور ژاپن و بنگلادش سفر کرد و نقش خود را در انتشار اهداف انقلاب ایفا کرد.

هاشمی نژاد با شروع جنگ تحمیلی برای تقویت روحیه رزمندگان عازم جبهه‌های جنگ شد.

سرانجام در هفتم مهر ۱۳۶۰ بین دو تاریخ مهم انقلاب اسلامی یعنی پیروزی رزمندگان ایران در جبهه های غرب کشور در عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در پنجم مهر ۱۳۶۰ و برگزاری سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دهم مهر ۱۳۶۰ و انتخاب آیت الله سیدعلی خامنه ای، به دست هادی علویان جوان ۱۶ ساله عضو گروهک تروریستی منافقین با انفجار نارنجک دستی به فیض شهادت رسید.

 

روایت محافظ

غلامرضا عظیمی برخورداری، محافظ شخصی شهید عبدالکریم هاشمی نژاد در بیان خاطره ای از روز شهادت ایشان، گفت: «قرار بود من و یکی دیگر از محافظان به نام ترکانلو با حاج آقا برویم. ترکانلو جلو بود، حاج آقا وسط و من پشت سر ایشان به سمت طبقه پایین حرکت کردیم. ایام انتخابات ریاست جمهوری بود و در طبقه اول نمایشگاهی برپا بود. حاج آقا نگاهی به پوسترها و موارد دیگر نمایشگاه کردند، کمی قدم برداشتند و دوباره برگشتند. ضارب ایشان هم که نوجوانی پانزده شانزده ساله بود، آخر سالن ایستاده بود و با دیدن حاج آقا سلام کرد و جواب شنید. او مدتی بود که به حزب رفت‌وآمد داشت. ترکانلو جلو در ورودی بود و من با حاج آقا از پله رفتیم پایین که یکی از افراد درون ساختمان با سرعت از کنار من گذشت. دیدم هادی علویان، همان نوجوان ۱۵-۱۶ ساله، است. سریع حاج آقا را از پشت بغل کرد و به طرف من چرخید غافلگیر شده بودم و نمی‌توانستم کاری انجام دهم.»

او ادامه داد: «روبه روی من حاج آقا قرار داشت و پشت سرش هم علویان. نمی‌توانستم تیراندازی کنم. چند ثانیه بیشتر نگذشته بود که نارنجک منفجر شد و هم زمان با صدای انفجار نارنجک، صدای انفجار دیگری هم از بیرون ساختمان به گوش رسید. خون زیادی روی در و دیوار پاشیده شده و همه جا پر شده بود از دود و آتش. من هم به شدت زخمی شده بودم. به حاج آقا نگاه کردم که روی زمین افتاده بود و شکم ایشان به طرز دل خراشی شکافته شده بود. هادی علویان دستش قطع شده بود. حاج آقا را روی زمین گذاشت و قصد فرار داشت که از پشت او را گرفتم. بسیار ضعیف شده بودم و نمی ‎توانستم او را به خوبی مهار کنم. کمی مقاومت کردم، اما علویان از دستم فرار کرد و من هم روی زمین افتادم و چیزی نفهمیدم. حاج آقا همان لحظه به شهادت رسیده بودند..»

محافظ شهید هاشمی نژاد تصریح کرد: «علویان قصد فرار داشت و چندنفر از اعضای تیم منافقین که چند زن و مرد بودند، با یک موتورسیکلت و یک خودرو پیکان بیرون از ساختمان حزب منتظر علویان بودند تا او را نجات دهند. وقتی انفجار داخل ساختمان حزب روی داده بود، اعضای تیم منافقین برای اینکه توجه عمومی را از انفجار معطوف به مسئله دیگری کنند، انفجار دیگری صورت دادند. طبق گفته دوستان حزب، علویان در پیاده رو توسط افراد منافقین، قبل از فرار، کشته شد و بقیه هم فرار کردند. از مرکز دستور رسیده بود که ضارب را زنده دستگیر کنیم. بچه‌ها سریع آمبولانس خبر کرده بودند و جسم نیمه جان علویان را در آمبولانس قرار دادند، اما در نیمه راه بیمارستان به هلاکت رسیده بود.»

 

سوگ

تلاقی و همزمانی ترور هاشمی نژاد با شهادت امام جواد (ع) باعث شد رهبر فقید انقلاب اسلامی در سخنرانی ایی که به مناسبت شهادت امام نهم شیعیان در هفتم مهر ماه ۱۳۶۰ داشتند، این اقدام ناجوانمردانه و تروریستی را محکوم کنند.

ایشان در ابتدای سخنرانی شان که به فاصله دو ساعت از ترور شهید هاشمی نژاد انجام شد، بیان کردند: «با محکوم کردن این ترور در روز شهادت امام جواد ـ سلام الله علیه ـ یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید؛ شهید هاشمی نژاد که من از نزدیک با او آشنا بودم و خصال و تعهد آن شهید را لمس کرده بودم و مراتب فضل و مجاهدت آن بر اشخاصی که او را می شناسند پوشیده نیست.‏ امروز در روز شهادت سلف صالح، این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد. و من نمی دانم که انگیزۀ این شرارتها، که مشغولند این گروهکهای ضعیف نادان و عمال قدرتهای بزرگ خصوصاً امریکا؛ چه می خواهند و چه انگیزه دارند؟»

امام خمینی (ره) ادامه دادند: «اینها انگیزۀ این را دارند که ۳۶ میلیون جمعیت ایران و میلیونها جمعیتهای مسلم و مستضعف جهان، که همه پشتیبان این جمهوری هستند، می خواهند با ترور بعض شخصیتها، اینها را از این راهی که راه اسلام است، منحرف کنند. اینها نمی فهمند که این توده های عظیم، که چون سیل خروشان در تمام کشور در مقابل قدرتهای بزرگ ایستاده اند، با ترور اشخاص ولو هر چه بزرگ و ارجمند باشند، اینها به خودشان سستی و فتور راه نمی دهند، بلکه منسجم تر‏ ‎‏می شوند. اینها می خواهند با کشتن اولاد پیغمبر و با به عزا نشستن امام عصر ـ سلام الله علیه ـ و مؤمنین، ضربه به اسلام بزنند. اسلام از این شهدا و بالاترین شهدا را در راه هدف تقدیم کرده است.»

بنیانگذار جمهوری اسلامی یادآور شدند: «اسلام مثل خود رسول اکرم را و مثل امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ و ائمۀ معصومین و علمای بزرگ در طول تاریخ را فدای این راه و هدف نموده. چه باک از اینکه این فرزندان اسلام، که شهادت برای آنها افتخار و برای ملت ما افتخار آفرین است، از دست بروند؟ اگر میزان هدف است و اگر میزان اسلام است و پیاده کردن احکام قرآن است، این هدف به جای خودش هست و هر یک از اینها که شهید بشوند، با آنکه بر ما ناگوار است، لکن برای هدف مفید است.»

 

دستور رسیدگی

۹ ماه بعد از ترور هاشمی نژاد، امام خمینی در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۶۱ طی حکمی به محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران از او خواستند به عوامل ترور شخصیتهای مذهبی و سیاسی رسیدگی و به ایشان گزارش دهد.

رهبر فقید انقلاب اسلامی در این حکم تاکید کردند: « آقای محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، انجام گرفتن ترورهای مشابه نسبت به روحانیین معظم و مؤثر همچون شهید مدنی، دستغیب، شهید هاشمی نژاد و حمله به آقای احسان بخش و اخیرا شهادت شهید معظم مرحوم صدوقی ایجاد نگرانی و تردید و سؤال کرده است و نسبت به پاسداران محافظ آنان به ویژه محافظان شهید صدوقی سوءظن ایجاد شده است و بسیار سؤال انگیز گردیده است، و مثل این سرمایه های بزرگ جمهوری اسلامی نباید با این وضع اسفبار از دست ملت بروند و چون مسؤول این امور سپاه است، شما مأمور هستید با دقت و بررسی اطراف قضیه، و بررسی از سوابق پاسداران محافظ گزارشی بفرستید، و لازم است برای این امر مهم از پاسداران آزموده و با سابقه و متعهد استفاده شود که مثل این خسارات واقع نشود.»

سید اسدالله مدنی، امام جمعۀ تبریز روز جمعه ۲۰ / ۶ / ۱۳۶۰، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، دبیر حزب جمهوری اسلامی روز ۷ / ۷ / ۱۳۶۰ در مشهد، سید عبدالحسین دستغیب، امام جمعۀ شیراز مورخ ۲۰ / ۹ / ۱۳۶۰ و آیت الله محمد صدوقی، امام جمعۀ یزد در روز ۱۱ / ۴ / ۱۳۶۱ به دست گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسیدند و صادق احسان بخش، نماینده امام و امام جمعۀ رشت نیز در حمله تروریستی مشابهی مجروح شد.

انتهای پیام/#

منبع: ایسنا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین