گروه فرهنگی - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:جابر بن عبدالله انصارى از صحابه رسول خدا و از یاران با وفاى اهل بیت(علیهم السلام) است. پدرش عبدالله بن عمرو بن حرام انصارى از پیشگامان دعوت پیامبر براى هجرت به مدینه است. عبدالله بن عمرو در بیعت عقبه (در مکه) حضور داشت.
به گزارش بولتن نیوز، در جنگ بدر و احد نیز در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شرکت جست و در جنگ احد به شهادت رسید.(۱)
جابر خود نیز در بیعت عقبه ثانیه ، در حالى که کودک بود . در کنار پدرش شرکت داشت. وى از یاران برجسته رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. و در هیجده غزوه همراه پیامبر حضور داشت و در جنگ صفین نیز در رکاب مولای متقیان امیرالمؤمنین على علیه السلام بود. او در اواخر عمر نابینا گردید و در سال ۷۴ یا ۷۷ هجرى در سنّ ۹۴ سالگى وفات یافت(۲)
عطیّه عوفى (۳) مى گوید: همراه با جابربن عبدالله انصارى براى زیارت قبر مطهر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ وقتى به کربلا رسیدیم، جابر وارد رودخانه فرات شد و غسل (زیارت) کرد؛ آنگاه لنگى بر کمر بست و حوله اى بر دوش انداخت (همانند لباس مُحْرِم) و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کرد. به هنگام حرکت همواره ذکر مى گفت، تا آنکه به قبر نزدیک شدیم.
در آن هنگام به من گفت: دستم را روى قبر بگذار. هنگامى که دستش را روى قبر مطهر گذاشتم، جابر بیهوش بر روى قبر افتاد.
من آب به صورت جابر پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «یا حسین» (۴)
و ادامه داد: «حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ»؛
(آیا دوست، پاسخ دوستش را نمى دهد؟!
سپس با خودش گفت: «چگونه (حسین) پاسخت را بدهد، در حالى که میان خون آغشته شده و بین بدن و سرش جدایى افتاده است؟»
سپس افزود: «فَاَشْهَدُ اَنَّکَ ابْنُ خَیْرِ النَّبِیِّینَ، وَابْنُ سَیِّدِ الْمُوْمِنینَ، وَ ابْنُ حَلیفِ التَّقْوى، وَ سَلیلُ الْهُدى، وَ خامِسُ اصْحابِ الْکِساءِ، وَ ابْنُ سَیِّدِ النُّقَباءِ، وَ ابْنُ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّساءِ، وَ ما لَکَ لاتَکُونُ هکَذا وَ قَدْ غَذَّتْکَ کَفُّ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ، وَ رُبِّیتَ فِی حِجْرِ الْمُتَّقینَ، وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْىِ الاِْیمانِ، وَ فُطِمْتَ بِالاِْسْلامِ، فَطِبْتَ حَیّاً، وَ طِبْتَ مَیِّتاً، غَیْرَ اَنَّ قُلُوبَ الْمُوْمِنینَ غَیْرُ طَیِّبَه لِفِراقِکَ، وَ لا شاکَّه فِی الْخِیَرَهِ لَکَ، فَعَلَیْکَ سَلامُ اللهِ وَ رِضْوانُهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى ما مَضى عَلَیْهِ اَخُوکَ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیّا»؛ (گواهى مى دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند سرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و از سلاله هدایتى. تو پنجمین فرد از اصحاب کسایى، و فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه اى که بانوى همه زنان است. چرا چنین نباشد! (و این همه شرافت و بزرگى نداشته باشى) در حالى که بزرگ پیامبران با دست خویش به تو غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر نوشیدى و با اعتقاد به اسلام از شیر باز گرفته شدى؛ تو پاک زیستى و پاک از دنیا رفتى، جز آنکه دل هاى مؤمنان از فراقت آسوده نیست در حالى که شک ندارند جایگاه بلندى براى توست؛..
پس سلام و رضوان الهى بر تو باد. و (من) گواهى مى دهم که تو بر همان طریقى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت و در دفاع از حقّ به شهادت رسید).
آنگاه چشمش را (مانند یک انسان بینا) به اطراف قبر مطهر گردانید و (و خطاب به سایر شهیدان) گفت:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الاَْرْواحُ الَّتی حَلَّتْ بِفِناءِ الْحُسَیْنِ، وَ اَناخَتْ بِرَحْلِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ اَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیْتُمُ الزَّکاهَ، وَ اَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ جاهَدْتُمُ الْمُلْحِدینَ، وَ عَبَدْتُمُ اللهَ حَتّى اَتاکُمُ الْیَقینُ»؛ (درود بر شما اى ارواحى که بر آستان حسین فرود آمده، و در کنارش آرام گرفتید؛ گواهى مى دهم که شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید، امر به معروف و نهى از منکر نمودید و با ملحدان و بى دینان پیکار کردید و تا هنگام مرگ خدا را عبادت نمودید).
آنگاه افزود: «وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ»؛ (سوگند به خدایى که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به حق براى پیامبرى برانگیخت، ما با شما شهیدان در راهى که وارد شده اید، شریکیم!).
«عطیّه» که این سخن را شنید، با شگفتى پرسید: «چگونه ما شریک (رزم و شهادت) آنها هستیم، با آن که (براى یارى حسین علیهالسلام نه فراز و نشیبى را پیمودیم و نه شمشیرى زدیم، درحالى که اینان، میان سرها و بدن هایشان جدایى افتاد (و به شهادت رسیدند) و فرزندانشان یتیم شدند و زنانشان بى شوهر؟»
جابر پاسخ داد: «یا عَطیَّهُ! سَمِعْتُ حَبیبی رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یَقُولُ: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ، وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»، وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبیّاً انَّ نِیَّتی وَ نِیَّهَ اَصْحابی عَلى ما مَضَى عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَ اَصْحابُهُ»؛ (اى عطیّه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى فرمود: «هرکس گروهى را دوست داشته باشد در قیامت با آنان محشور خواهد شد و هر کس عمل گروهى را دوست داشته باشد، در عمل آنها شریک است». سوگند به خدایى که محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را به حق براى رسالت برانگیخت، [ اگر من بر اثر ناتوانى نتوانستم همراه امام حسین علیه السلام باشم]، ولى نیّت و خواسته من و یارانم، بر همان مسیرى است که حسین علیه السلام و یارانش پیموده اند . (۵)
ورود جابر صحابى بزرگ پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به کربلا در اربعین حسینى براى زیارت قبر پاک حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و سایر شهداى راه خدا، در واقع این هدف را دنبال مى کرد که سدّ خفقان را بشکند و راه را براى زائران حسینى بگشاید تا با زیارت پرشورشان پرچم عاشورا را در کربلا برافرازند و خاطره شهیدان را همواره زنده نگه دارند و مبارزه دامنه دارى را از این طریق بر ضدّ دشمن آغاز کنند.
اضافه بر این، زیارت این صحابى بزرگ، درسى است براى نابخردانى که از زیارت قبور اولیاءالله به خاطر کج فهمى و عدم درک حقیقت تعلیمات اسلام، ممانعت به عمل مى آورند.
مطابق نقل سید بن طاووس کاروان اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا با جابر و یارانش ملاقات کردند و با گریه و ناله و زارى به استقبال یکدیگر شتافتند و چند روزى را در کربلا به اقامه عزا پرداختند.
مقرّم در مقتل خود این واقعه را چنین بیان می کند که: پس از سه روز عزادارى، امام سجّاد علیه السلام چاره اى جز این ندید که دستور حرکت از کربلا را به سوى مدینه صادر نماید، چرا که مى دید عمه هایش و زنان و کودکان، شب و روز آرام و قرار ندارند و به نوحه و گریه مى پردازند. از کنار قبرى برمى خیزند و در جوار قبرى دیگر مى نشینند (خوف آن بود که آنجا جان خود را از دست دهند). (۶)
کاروان به سوى مدینه روانه شد در آن حال امّ کلثوم(علیها السلام) اشعار جانسوزى را خطاب به مدینه خواند (که چند بیت از آن چنین است):
«مَدینَهَ جَدِّنا لاتَقْبَلینا *** فَبِالْحَسَراتِ وَالاَْحْزانِ جِیْنا
خَرَجْنا مِنْکِ بِالاَْهْلینَ جَمْعا *** رَجَعْنا لارِجـالَ وَلا بَنینا
وَرَهْطُکَ یا رَسُولَ اللهِ اُضْحُوا *** عَرایـا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبینا
اَفاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ اِلَى السَّبایا *** بَناتُکِ فِى الْبِلادِ مُشَتَّتینا
فَلَوْ دامَتْ حَیاتُکِ لَمْ تَزالی *** اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ تَنْدُبینا
اَلا یـا جَدَّنا قَتَلوُا حُسَیْنا *** وَلَمْ یَرْعَوْا جِنابَ اللهِ فینا
لَقَدْ هَتَکُوا النِّساءَ وَحَمَّلُوها *** عَلَى الاَْقْتابِ قَهْراً اَجْمَعینا»
(اى مدینه جدّ ما، مپذیر ما را، چرا که با حسرت و حزن به سویت آمده ایم!
از نزد تو با همه خویشاوندان بیرون رفتیم، ولى اکنون بدون مردان و فرزندان بازگشتیم!
اى رسول خدا ! خاندانت قربانى شدند و بدنهایشان در صحراى گرم کربلا عریان گردید و [ اموالشان ] غارت شد.
اى فاطمه ! اگر به دختران اسیرت که در شهرها پراکنده [و گردانده] شدند نگاه مى کردى؛ و زندگى ات در دنیا جاویدان بود، پیوسته تا قیامت ناله مى کردى!
اى جدّ ما ! حسین را کشتند و حرمت الهى را درباره ما رعایت نکردند.
به زنان بى احترامى نمودند و به زور آنها را بر شتران تندخو سوار کردند). (۷)
عنایت امام حسین(ع) به زوار قبرش
بعض از موثقین اهل علم در نجف اشرف نقل کردند از مرحوم عالم زاهد شیخ حسین بن شیخ مشکور که فرمود در عالم رؤیا دیدم در حرم مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام مشرف هستم و یک نفر جوان عرب وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت هم با لبخند جوابش دادند.
فردا شب که شب جمعه بود، به حرم مطهر مشرف شدم و در گوشهاى از حرم توقف کردم ناگاه همان جوان عرب را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد ولى حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد، عقبش رفتم و سبب لبخندش را با امام علیه السّلام پرسیدم وتفصیل خواب خود را برایش نقل کردم و گفتم چه کردهاى که امام علیه السّلام با لبخند به تو جواب مىدهد؟
گفت مرا پدر و مادر پیرى است و در چند فرسخى کربلا ساکنیم و شبهاى جمعه که براى زیارت مىآیم یک هفته پدرم را سوار بر الاغ کرده مىآوردم و هفته دیگر مادرم را مىآوردم تا اینکه شب جمعهاى که نوبت پدرم بود چون او را سوار کردم، مادرم گریه کرد و گفت مرا هم باید ببرى شاید هفته دیگر زنده نباشم.
گفتم باران مىبارد هوا سرد است مشکل است، نپذیرفت ناچار پدر را سوار کردم و مادرم را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم و چون در آن حالت با پدر و مادر وارد حرم شدم حضرت سیدالشهداء را دیدم و سلام کردم آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا به حال هر شب جمعه که مشرف مى شوم حضرت را مى بینم و با تبسم جوابم مىدهد.
از این داستان دانسته مىشود چیزى که شخص را مورد عنایت بزرگان دین قرار مىدهد و رضایت آنها را جلب مىکند صدق و اخلاص و محبت ورزى و خدمتگزارى به اهل ایمان خصوصا والدین و بالاخص زوار قبر حضرت ابى عبداللّه صلوات اللّه علیه است.(٨)
توجه سیدالشهداء به پخت طعام
مرحوم حاج محمد رضا بقال ساكن كوى آستانه هرساله روز اربعین چهل من برنج طبخ كرده و به مردم مى داد، سالى كه كربلا مشرف مى شود همان مقدار چهل من را معین كرده و به فرزندش سفارش مى كند كه روز اربعین طبخ كند و به مردم بدهد، شب بعد از اربعین در كربلا در خواب حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را مى بیند مى فرماید محمد رضا امسال كه كربلاآمدى اطعام را نصف كردى چون بیدار مى شود نمى فهمد تا پس از مراجعت به شیراز و گذشتن سه روز از ورودش و اطعام در آن سه روز از فرزندش پرسش مى نماید كه امسال چه كردى ؟ گفت به سفارش روز اربعین شما عمل كردم . بالا خره پس از اصرار اقرار كرد كه بیست من بیشتر طبخ نشده و بیست من را گذاردم براى هنگام مراجعت شما كه این سه روز طبخ شد.(٩)
منابع؛
۱- رجوع به: الاصابة فی معرفة الصحابة، ج ۴، ص ۱۶۲ (شرح حال عبدالله بن عمرو بن حرام).
۲- رجوع کنید به: الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۱۹؛ دائرة المعارف الشیعیّة العامة، ج ۷، ص ۷۰؛ معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۱۱ و اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۴۷.
۳- شیخ طوسى در رجال خود عطیه عوفى را از اصحاب امیرمؤمنان على(علیه السلام) شمرده است؛ وى از قبیله هَمْدان و داراى کتابى در تفسیر بوده است. خود او مى گوید: من قرآن را با تفسیرش سه بار بر ابن عباس عرضه کردم، ولى قرائت قرآن را هفتاد بار نزد او خواندم (رجوع کنید به: سفینة البحار، شرح حال عطیه).
۴- در نقلى دیگر آمده که جابر نخست سه بار تکبیر گفت و آنگاه زیارت نامه اى خواند (بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۲۹)
۵- بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۳۰، ح ۶۲.
۶- مقتل الحسین مقرّم، ص ۳۷۳.
۷- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۷.
٨- داستان های شگفت ص ١٣٧ و ١٣٨.
٩- داستان های شگفت ص ٢٠۶ و ٢٠٧.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
یکسره هیأت شده است
حرم یار مهیای
زیارت شده است
تو که حق به
مددش کرده نصیب
یاد ما باش، که دلم
یکسره ویران شده است ...
اجرک الله یا صاحب الزمان
1-خواندن زیارت اربعین
2-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر)
3-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علی العظیم)
4-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه
5-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار
6-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله
7-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا علیه السلام
خدایا
تورابه چهل روز اسیری زینب قسم
به غیرت عباس قسم
به حرمت موی سفیدارباب قسم
هردستی به سوی توبلندشد
خالی برنگردان
شبتون پرازنگاه خدا
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشة گودال سوی علقمه کن
فرا رسیدن #اربعین سالار شهیدان
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام تسلیت باد
به نینوا برگشتند
جان بر لبشـــان
رسید تا برگشتند..
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین علیه السلام
ازماگذشتــ، آبرويمـ رفتــ ...بگذريمـ
ايـن اربعين بہ طالعِ من ڪـربلانبـود
آقاترازتمامےِ ايـن حرفـہاتويــــے
آقاڪريمـ بود"گدايـش گـدانبـود"
دل خوشم به اربعین دیگرت آقاجان
لب دریا،پل خواجو،همه را دور بریز
بهترین خاطره های سفرم، بود حرم
اربعین سالاروسرور شهیدان برهمه مسلمانان جهان تسلیت باد
روبروی گنبدت
هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن
نامت گره وا میشود
هرچه حاجت
بر درت آورده هر کس تا کنون
مطئمناً یا برآورده شده یا میشود
آنانکه که برای زیارت اربعین توانایی رفتن به کربلا را ندارند ، اگر به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در شهر ری بروند ، لطف عمیم خداوند اقتضاء دارد آنچه آنجا باید به زائر بدهند اینجا میدهند.
سالهاست وعده کردهایم...
#اربعین را...
#کربلا باشیم!
یا خودمان میرسیم؛
یا دلمان!
تا یار که را خواهد و...
تا چهل قرن اگر گریه کند باز کم است...
آقای مطهر امام رضاجان
سلام
اربعین جدشماتسلیت باد
آیت الله فاطمي نيا :
استادي داشتم كه از كبار اولياي خدا بود ، ميفرمود براي زيارت اربعين پاداشي است كه براي عمل ديگر نيست:
"زائر اربعين امام حسين (علیه السلام) عاقبت بخير ميشود"
اين شامل كساني هم كه از راه دور زيارت ميكنند، ميشود.
افرادي كه موفق نميشوند روز اربعين بر مزار سيدالشهداء (علیه السلام) حاضر شوند ، آيا در اين سفره ي وسيع خداوند ، مائده و توشه اي برايشان هست يا خير؟
بله هست ، اين افراد هم روز اربعين از راه دور خدمت حضرت سيدالشهداء عرض ادب كنند وزيارت اربعين را بخوانند تا آثار وبركات اين زيارت براي آنها هم حاصل شود ، بُعدِ منزل نبود در سفر روحاني!
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره ی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
اربعین حسینی تسلیت باد
وکَربَلایش صَلَواتْ
برنام ابوالفَضْل
و وَفایَشْ صَلَواتْ
براَهْلِ حَرَمْ
به حَقِّ زَهراء(س)صَلَواتْ
برجمله یِ یاوران مُولا صَلَوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
داغدوریستکهجزوصلتودرمانشنیست
گوشهی صحن و سرایت؛ حسرت جاماندههاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جاماندههاست
آقای مطهر امام رضاجان
مصیبت رسیدن حضرت زینب به کربلا واربعین تسلیت
صلوات
ولعنات
*مطاف و کعبه دل ها همین است*
*اگر خیل شهیدان حلقه باشند*
*حسین بن علی، آن را نگین است*
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد.*
السَّلامُ عَلَی وَلِی اللهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَی صَفِی اللهِ وَ ابْنِ صَفِیهِ السَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْكرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیك وَ ابْنُ وَلِیك وَ صَفِیك وَ ابْنُ صَفِیك الْفَائِزُ بِكرَامَتِك أَكرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِك مِنَ الْأَوْصِیاءِ...
قال الباقر علیه السلام: یا عَلْقَمَةُ وَ انْدُبُوا الْحُسَینَ(ع) وَ ابْكُوهُ...
اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِي الْحُسَيْنِ وَ قَاتِلِيهِ، وَ الْمُتَابِعِينَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِيهِ، وَ الرَّاضِينَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِيهِ لَعْنا وَبِيلا
اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن
وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
اربعین حسینی تسلیت باد
امام باقر(ع) فرمودند: زیارت قبر رسول خدا و زیارت مزار شهیدان و زیارت مرقد امام حسین(ع) معادل است با حج مقبولی که همراه رسول خدا(ص) به جا آورده شود».
(مستدرک ال وسائل/ج1/ص266)
از نجف، پای پیاده کربلا باشم ،
نشد
زائران بین نمازی در حرم
یادم کنید
هر نمازی خواستم در کربلا باشم،
نشد
شیعیان و عاشقان آن حضرت تسلیت باد
ممنون استاد
بهره بردیم
آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز از عالمان و استادان نجف بود که همواره در مراسم پیاده روی حضوری پیوسته و جدی داشت. او مقید بود که در تمام ایام زیارت های مخصوص امام حسین(ع) (اول و نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و به خصوص اربعین) پیاده از نجف به کربلا برود و در میان راه، گاهی کف پایش تاول می زد و زخمی می شد؛ ولی باز هم با شور و شوق تمام، به راه خود ادامه می داد و اصرار دوستان را برای سوار شدن به وسیله نقلیه، حتی در قسمتی از راه نمی پذیرفت و چون به نزدیک کربلا می رسید و نگاهش به گنبد و گل دسته های حرم امام حسین(ع) و پرچم سرخ رنگ آن می افتاد، بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می شد و مصیبت اهل بیت(ع) را زمزمه می کرد و به سر و سینه می زد و عزاداری و نوحه سرایی می کرد.
وی در این سفر، بدون توجه به این که فرزند مرجع بزرگ تقلید، امام خمینی(ره) است، مانند یک طلبه ساده در خدمت همسفران بود و از کمک به آنان دریغ نمی کرد و در هنگام توقف و استراحت نیز به بحث علمی می پرداخت.
آقای محتشمی می گوید:
در اوقات صبح، ظهر و شام، نماز به امامت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) اقامه می شد و شب هنگام، پس از نماز مغرب و عشاء، دعای توسل و زیارت عاشورا خوانده می شد. اگر شب جمعه در راه بودیم، دعای کمیل و ذکر مصیبت توسط دوستان انجام می گرفت. از خصوصیات مرحوم حاج آقا مصطفی این بود که هر شب، قبل از اذان صبح برمی خواست و به نماز شب می پرداخت. او بسیار خوش مشرب و خوش مسافرت بود و در سفرها با همراهان دوست و رفیق بود و همواره سعی می کرد به کسی سخت نگذرد و مواظب بود کسی عقب نیافتد و جا نماند. در جلسات گفت وشنودی که اغلب شب ها رفقای همسفر دور هم جمع می شدند، از هر دری سخنی به میان می آمد و حاج آقا مصطفی، پیوسته متذکر بود و زیر لب اذکاری را زمزمه می کرد. در تابستان ها به علت گرمی طاقت فرسای هوا، بعد از اذان صبح حرکت می کردیم و تا دو سه ساعت بعد از طلوع آفتاب، راه می رفتیم؛ سپس در محلی توقف می کردیم و صبحانه و نهار در همان جا صرف می شد و عصر که مقداری از گرمای هوا کاسته می شد، باز حرکت از سر گرفته می شد.
محمدحسن رحیمیان، حدیث رویش، ص 149.
خاطرات سیدعلی اکبر محتشمی، ص123
بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر (اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده، بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش زیارت کند؛ هرچند تنها یک بار در تمام عمرش باشد
استاد ما چون وضع را بدین منوال دید، به این شیوه خداپسندانه (پیاده روی) همت گماشت و به آن ملتزم گشت و در عید اضحی برای حمل اثاث و بار سفر، حیوان کرایه می کرد؛ ولی خود و یارانش پیاده راه می رفتند و او به دلیل ضعف مزاج، نمی توانست مسافت بین نجف ـ کربلا را با گذراندن یک شب طی کند؛ همان طور که رسم چنین بود. بنابراین، سه شب در راه بودند و بر اثر این اقدام، در سال های بعد، رغبت مردم و صالحان به این موضوع بیشتر شد و دیگر عار محسوب نمی شد؛ به طوری که در برخی سال ها، تعداد چادرها و خیمه های راه پیمایان، به سی عدد می رسید و هر چادر به بیست تا سی نفر تعلق داشت و به این ترتیب، این سنت حسنه، دوباره مرسوم شد و رونق گرفت.
آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج1، ص349؛ رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص193.
.
" آخر زادي من الدنیا ، تربة الحسین (ع) "
.
آخرین توشه ام از دنیا ، تربت حسین (علیه السلام) است .
وقتی خبر رحلت ایشان به آیت الله بروجردی رسید فرمود :" کمرم شکست".
کتاب افلاکیان خاک نشین ، ص ۳۱ .
من عینا به چشم دیدم
که لحظه آخر چه جوری طلبیده میشوند
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد، اما من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
به فدای علی و اولاد علی
وقتی زنگ کاروان عشق بر میخیزد، برخیزی و بهانه نشناسی
و با حسین تا حسین سفر کنی
عاشقانه از کربلا بگذری تا عاشقانه کربلا در تو بگذرد...
اربعین حسینی را به شما تسلیت عرض میکنم