گروه فرهنگ و هنر: ژان پل بلموندو و آلن دلون دو ستارهی فرانسوی همنسل یکدیگر بودند. آلن دلون صورت جذابی داشت و در فیلمهای جریان اصلی بازی میکرد. ژان پل بلموندو به لحاظ زیبایی شبیه دلون یا حتی ستارههای مرد هالیوودی نبود. صورت مردانهای داشت که ترکیبی از خشونت و شوخطبعی در آن بود. از آن مردانی که در سختترین اوقات میتوانستند به پوچی زندگی پوزخند بزنند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از دیجیکالا مگ، او را با مارلون براندو، هامفری بوگارت و جیمز دین مقایسه میکردند چون همگی آنها استاد به تصویر کشیدن کاراکترهای سخت و به بنبست رسیده بودند. این در حقیقت توصیف مشهورترین و تاریخسازترین نقش ژان پل بلموندوست در فیلم «از نفس افتاده» ساختهی ژان لوک گدار. همکاریهای او با گدار و تروفو به ستارهی محبوب سینمای موج نوی فرانسه تبدیلش کرد. دماغ پهنش انگار با مشتی خرد شده بود و چشمان تند و تیز و نگاه طعنهآمیزی داشت. با این حال میتوانست به نقشهایش حس و حالی ببخشد که متاثرتان کند.
بلموندو فعالیت در سینما را با فیلمهای کوتاه از دههی ۵۰ شروع کرد. سه سال بعد از اولین نقشآفرینیاش در سینما موفق شد نقش اول فیلم «از نفس افتاده» را به دست بیاورد. بعد از آن تبدیل به ستارهای شد که کارگردانان موج نوی سینمای فرانسه عاشقش بودند. از آن بازیگرانی بود که با نقشآفرینی در فیلمهای فرانسوی توانست مشهور شود و رویای بازی در هالیوود نداشت و آخرین فیلمی که بازی کرد، «یک مرد و یک سگ» هم یک اثر فرانسوی بود. بعد از این فیلم که سال ۲۰۰۸ ساخته شد و اثر موفقی هم نبود دیگر در هیچ اثر سینمایی ظاهر نشد و فقط عکسهای مشترک او و آلن دلون برای فوتوکال سالگرد مجلهی پاریمچ باعث شد که بلموندو دوباره در یادها زنده شود. به دلیل حضورش در آثار غیرانگلیسیزبان کمتر پیش آمد که هالیوود مثلا در اسکار یا گلدنگلوب از او تقدیر کند اما نخل افتخاری کن، جایزهی سزار و نامزدی بفتا در کارنامهاش به چشم میخورد.
این ده فیلم فقط تعدادی از آثار برتر کارنامهی او هستند که نزدیک به ۱۰۰ فیلم در آن به چشم میخورد.
۱) از نفس افتاده (Breathless)
کارگردان: ژان لوک گدار
بازیگر مقابل: جین سیبرگ
محصول: ۱۹۶۰
این درام جنایی یکی از اولین و مهمترین فیلمهایی است که معرف موج نوی سینمای فرانسه محسوب میشود. فیلمی که بعد از «۴۰۰ ضربه» فرانسوا تروفو و «هیروشیما عشق من» آلن رنه توجههای بینالمللی را به موج نوی فرانسه جلب کرد. این اولین فیلم تروفو بود و یکی از نکات برجستهی آن استفادهی غیرمرسوم تروفو از جامپ کات و البته سبک بصری صریح و خشن و گویای آن است که کارگردان حتی نخواسته با رنگی کردن فیلم حواس مخاطب را از جزییات صحنه پرت کند. در نظرسنجیهای مختلف «از نفس افتاده» عنوان یکی از بهترین فیلمهای ساخته شدهی تاریخ سینما را از آن خودش کرده است. فیلم داستان یک گنگستر و مجرم خردهپای فرانسوی به نام میشل است که در حین دزدیدن یک ماشین به اشتباه یک پلیس را به قتل میرساند. او در خیابانهای پاریس سرگردان میشود تا زمانی که بتواند با معشوقهی آمریکاییاش پاتریشیا فرار کند. پاتریشیا دانشجوست و در خیابانها روزنامهی نیویورک هرالد تریبون میفروشد.
پاتریشیای دمدمیمزاج میشل را در خانهاش مخفی میکند. پاتریشیا به میشل میگوید که احتمالا از او حامله است اما وقتی پلیس از پاتریشیا بازجویی میکند، او به میشل خیانت کرده و جایش را لو میدهد. پیش از سر رسیدن پلیس پاتریشیا به میشل میگوید که به او خیانت کرده. میشل اول کار تصمیم میگیرد فرار نکند و به زندان برود اما پلیس در خیابان به او شلیک میکند و دوربین از دور به میشل نزدیک میشود که از نفس افتاده با زندگی وداع میکند. یکی از اساتید فلسفهی دانشگاههای آمریکا با استفاده از تئوریهای فردریش نیچه فیلم را دربارهی نیهیلیسم میداند. اینکه دو نفر جذب یکدیگر شدهاند چون زندگی هر دو بیمعنی است. گدار به تروفو گفته بود میخواهد فیلمی کمدیالوگ بسازد دربارهی مردی که به مرگ فکر میکند و دختری که به آن نمیاندیشد.
«از نفس افتاده» یک قطعهی هنری پیچیده است اما فقط مربوط به خانههای هنری و سینماتکها نیست. در مرکز آن ژان پل بلموندو را میبینیم در نقش میشل که به نظر میرسد همهی عمرش سرگردان بوده و اهمیت چندانی هم برایش ندارد که زندگی چطور پیش میرود. اولین فیلمی که تصویری از ژان پل بلموندو در موج نوی سینمای فرانسه ثبت کرد.
۲) خطرها را طبقه بندی کن (Classe Tous Risques)
کارگردان: کلود سوته
بازیگر مقابل: لینو ونتورا
محصول: ۱۹۶۰
در دههی ۷۰ شمسی یکی از انتشارات ایرانی کتابی چاپ کرد به نام «جدال تبهکاران» که در حقیقت خلاصهی رمانی بود به اسم «همهی خطرها را طبقهبندی کن» نوشتهی خوزه جیووانی. کلود سوته از همین رمان برای ساخت فیلم «خطرها را طبقه بندی کن» استفاده کرد. آبل داووس، گنگستر فرانسوی با بازی لینو ونتورا به مرگ محکوم شده است. او با همسر و دو فرزندش به ایتالیا میگریزد. او با موفقیت به میلان میرسد اما ریموند که همدست اوست تلاش دارد به صورت غیرقانونی دوباره وارد فرانسه شوند. همسر آبل و ریموند توسط نیروهای پلیس که شب کمین کرده بودند به قتل میرسند. پلیس حالا به دنبال آبل است. آبل با دو پسرش میگریزد و رفقای قدیمیاش سراغ اریک (با بازی ژان پل بلموندو) میروند تا با یک آمبولانس بتوانند او را از مرز خارج کنند. اریک در مسیر به زنی به اسم لیلیان کمک میکند و او هم با آنها همراه میشود.
باز هم بلموندوی گنگستر که یک وجه همدلیبرانگیز هم دارد. از آن فیلمهای سرگرمکنندهی خیلی فرانسوی کلود سوته که علیرغم داستان هیجانانگیزش که به روش آمریکایی روایت میشود نکتههای فرانسوی منحصر به فرد خودش را دارد. فیلم البته در هیاهوی مربوط به فیلمهای موج نوی فرانسه چندان دیده نشد و طبعا بازی بلموندو هم در مقابل بازی او در «از نفس افتاده» به چشم نیامد اما اگر دوباره سراغش بروید به خصوص کاراکتر اریک با بازی بلموندو و دوتایی مردانهی او و لینو ونتورا واقعا چشمگیر است.
۳) لئون مورن، کشیش (Léon Morin, Priest)
کارگردان: ژان پیر ملویل
بازیگر مقابل: امانوئل ریوا
محصول: ۱۹۶۱
اولین همکاری ژان پیر ملویل و ژان پل بلموندو در فیلم چالشبرانگیزی بود. «لئون مورن کشیش» در زمرهی فیلمهای گنگستری ملویل نبود بلکه یکی از فیلمهای سه گانهای بود که دو فیلم دیگر «ارتش سایهها» و «سکوت دریا» بودند و مضمون هر سه جنگ جهانی بود. «ارتش سایهها» در این سه گانه در رتبهی بالاتری قرار میگیرد و مقام بعدی از آن فیلم «لئون مورن کشیش» است.
«لئون مورن کشیش» فراتر از یک فیلم معمول دربارهی جنگ جهانی به مسائلی مانند ایمان و مذهب میپردازد. بارنی زنی است که شوهر یهودیاش را در جنگ از دست داده و از یک کاتولیک معتقد تبدیل به زنی آتئیست شده است. او به عنوان منشی مدرسه یک روستای کوچک کار میکند. روزی بر حسب تصادف وارد کلیسای روستا میشود و تصمیم میگیرد به شکل تصادفی پیش یکی از کشیشها اعتراف کند. از بین آنها لئون مورن را انتخاب میکند که مرد جوانی است و از نظر زن که حالا کمونیست شده، اسمش بورژوایی به نظر نمیرسد. اعتراف تبدیل به یک چالش و بحث میان بارنی و کشیش میشود. بارنی از توان کشیش در گفتوگو و اطلاعات او تعجب میکند. لئون از او دعوت میکند که جایی خارج از اتاق اعتراف با یکدیگر دربارهی این مسائل صحبت کنند.
کمکم بارنی دچار احساسات عاشقانهای نسبت به لئون مورن میشود آن هم درست موقعی که نیروهای نظامی آلمان به روستا نزدیک میشوند و بارنی تصمیم میگیرد به عنوان یک کاتولیک دوباره غسل تعمید داده شود.
فیلمی که برخلاف دیگر آثار ملویل پر از دیالوگ است و برای درک درست فیلم باید همهی دیالوگها را درست بشنوید.
۴) کلاه (Le Doulos)
کارگردان: ژان پیر ملویل
بازیگر مقابل: سرژ رژیانی
محصول: ۱۹۶۲
یکی از آن درامهای جنایی ملویل که برحسب علاقهاش شبیه نوآرهای آمریکایی است. فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی پیر لاسوست. اول فیلم توضیح داده میشود که واژهی کلاه هم اشاره به نوعی کلاه دارد و هم اصطلاحی برای خبرچینهای پلیس است.
موریس بعد از گذراندن ۶ سال حبس به تازگی از زندان آزاد شده. او با دوستش گیلبرت ملاقات میکند که قیمت جواهرات دزدیده شده در کار آخرشان را ارزیابی میکند. موریس روز بعد نقشهی یک سرقت دیگر را با کمک سیلین و رمی میکشد. پیش از آن موریس، گیلبرت را به قتل میرساند و همهی پول و جواهرات او را برمیدارد. بعدتر معلوم میشود که گیلبرت وقتی موریس زندان بوده دوست دختر او را کشته چون خبرچین پلیس بوده. سیلین موقع دزدی سر و کلهاش پیدا نمیشود به جایش پلیس میرسد و به موریس و رمی شلیک میکند. موریس جان سالم به در میبرد و موفق میشود فرار کند در شرایطی که مطمئن است سیلین خبرچین پلیس است و میخواهد او را گیر بیاورد. اما وقتی پلیس از سیلین بازجویی میکند متوجه میشویم که او خبرچین نبوده و فقط نمیخواهد بار دیگر وارد کارهای خلاف بشود.
فیلم البته به این سادگی تمام نمیشود. زنجیرهی دزدیها و خیانتهای هیجانانگیز فیلم ادامه دارد. فیلمی که بازتابی از دروغ و حقیقت و ارزشهای پیچیدهی اخلاقی است. ژان پل بلموندو در نقش سیلین پیچیدهترین کاراکتر فیلم را بازی میکند. مردی که تا یک سوم اول گمان میبریم خبرچین است اما بعد به نظر میرسد متعهدترین کاراکتر فیلم باشد. در همهی نقدهایی که روی فیلم نوشته شده به اعتدال ملویل در استفاده از تکنیک، سبک دایرهوار و قدرت روایت او اشاره شده است. یکی از بهترین همکاریهای بلموندو با ملویل است.
۵) پیرو خله (Pierrot le Fou)
کارگردان: ژان لوک گدار
بازیگر مقابل: آنا کارینا
محصول: ۱۹۶۵
بار دیگر همکاری ژان لوک گدار و ژان پل بلموندو منجر به ساخته شدن یکی دیگر از شاهکارهای موج نوی سینمای فرانسه شد. فیلم براساس رمان «وسواس» نوشتهی لیونل وایت ساخته شد. الان احتمالا مسخره به نظر میرسد که فیلم آن زمان از سمت فرانسه به عنوان نماینده به اسکار معرفی شد اما نتوانست جزو ۵ فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم بینالمللی قرار بگیرد. فیلم گدار پانزدهمین فیلم پرفروش آن سال فرانسه شد.
قهرمان فیلم مردی به نام فردیناند است. مردی متاهل اما دلزده از زندگی خستهکنندهاش که اخیرا هم از تلویزیونی که در آن کار میکرده اخراج شده. بعد از اینکه در یک مهمانی در پاریس که پر از بحثهای سطحی از سوی آدمهای پرمدعاست حاضر میشود، حس میکند که باید از پاریس فرار کند. او زن و بچههایش و سبک زندگی بورژاگونهاش را رها میکند و با دوست دختر سابقش ماریان که از قضا یک گروه گنگستری الجزایری دنبالش هستند از پاریس خارج میشود. ماریان عادت دارد فردیناند را پیرو به معنای دلقک غمگین خطاب کند. این دو نفر دائم در حال فرار هستند. به جزیرهی متروکهای میروند. الجزایریها ماریان را میدزدند و اتفاقات زیادی را با هم پشت سر میگذراند تا اینکه رابطهشان دچار خدشه میشود.
در این فیلم گدار دیوار چهارم شکسته میشود و شخصیتها مستقیم رو به دوربین شروع به صحبت میکنند. فیلم از جنبش پاپ آرت که آن سالها روی بورس بود بهرهی زیادی گرفته است. فیلمی آنارشیستی که رنگهای تند و زندهی آن باعث میشود تند و تیزتر هم جلوه کند.
۶) آیا پاریس میسوزد؟ (Is Paris Burning?)
کارگردان: رنه کلمان
بازیگر مقابل: شارل بوایه، لزلی کارون
محصول: ۱۹۶۶
فیلم حماسی-جنگی رنه کلمان دربارهی آزادسازی پاریس در سال ۱۹۴۴ توسط نیروهای مقاومت فرانسه از چنگ اشغالگران آلمانی است. فیلم محصول مشترک آمریکا و فرانسه بود و احتمالا برایتان جالب است بدانید که از میان ۵ فیلمنامهنویسان آن که اکثرشان فرانسوی بودند یکی فرانسیس فورد کوپولا بود. فیلمنامه اقتباسی از کتابی به همین نام بود. مجموعهای از بازیگران بزرگ فرانسوی مثل ژان پل بلموندو، آلن دلون، ایو مونتان و شارل بوایه در کنار بازیگران مشهور آمریکایی مثل اورسن ولز، کرک داگلاس و آنتونی پرکینز و بازیگران برجستهی آلمانی چون هری مهین در این فیلم جلوی دوربین رفتهاند.
فیلم در زمینهی طراحی هنری و فیلمبرداری نامزد جایزهی اسکار شد. داستان فیلم از زمانی آغاز میشود که روز بیستم جولای ۱۹۴۴ تلاش برای ترور آدولف هیتلر ناکام مانده است. هیتلر با ژنرالی که فرماندار پاریس اشغالی است ملاقات میکند. هیتلر تصور میکند که این ژنرال به دستور او عمل کرده که گفته بود پاریس هم باید مانند ورشو بعد از اشغال به کلی نابود شود. گروه مقاومت فرانسه متوجه میشود که متحدین نقشهای برای تصرف پاریس ندارند بلکه میخواهند از طریق آن به آلمان برگردند. درون حزب مقاومت انشقاق ایجاد میشود. گلیستها میخواهند صبر کنند و ببینند که چه پیش خواهد آمد اما کمونیستها خواهان عمل هستند. فیلم کلمان محبوبترین فیلم فرانسه در سال ۱۹۶۶ شد. نمیشود بازی ژان پل بلموندو را برتر از بقیهی بازیگران فیلم دانست اما او یکی از نقشهای کلیدی را دارد و موفق میشود نقشش را به یادماندنی بازی کند.
۷) پری دریایی میسیسیپی (Mississippi Mermaid)
کارگردان: فرانسوا تروفو
بازیگر مقابل: کاترین دونوو
محصول: ۱۹۶۹
درام رومانتیکی که میشود لایههای روانشناختی هم در آن پیدا کرد. لویی ماهه مردی ثروتمند است که در شهری در کار کشت و کار تنباکوست. او از طریق نامه با زنی به نام جولی آشنا شده و با هم نامزد کردهاند و حالا قرار است جولی به آنجا بیاید. وقتی کشتی از راه میرسد لویی میبیند که جولی خیلی شبیه عکسهایش نیست اما اهمیتی برای این موضوع قائل نمیشود چون او بسیار زیباست. آنها خیلی زود با هم ازدواج میکنند. جولی به لویی توجه زیادی نشان میدهد و لویی که دلش میخواهد همسرش هیچ چیزی کم نداشته باشد حساب بانکی مشترکی باز میکند و میلیونها فرانکش را به او منتقل میکند. تا اینکه روزی نامهای از خواهر جولی میرسد که سراغ او را گرفته. ولی لویی به خانه میرود تا با جولی صحبت کند متوجه میشود که جولی حساب مشترکشان را خالی کرده و از خانه رفته است. خواهر جولی برای پیدا کردن او سر میرسد و همانجاست که لویی متوجه میشود زنی که با او ازدواج کرده اصلا جولی نیست.
مثل همهی فیلمهای تروفو، شبیه «آدل ه» یا «ژول و ژیم» اینجا هم عشق نویدبخش پایانی خوش نیست بلکه کاراکترها را وارد مسیری صعب و آیندهای مهآلود میکند. بازی زوج بلموندو و دونوو فوقالعاده است و شیوهی روایت تروفو هیجانانگیز و مشتاقانه است. فیلم او تلفیقی از یک اثر رومانتیک، یک فیلم نوآر و فیلمی با محوریت ستارهها شده است.
۸) بورسالینو (Borsalino)
کارگردان: ژاک دوری
بازیگر مقابل: آلن دلون
محصول: ۱۹۷۰
یکی دیگر از فیلمهایی که دو ستارهی بزرگ سینمای فرانسه یعنی ژان پل بلموندو و آلن دلون را کنار یکدیگر قرار داد. فیلمی که در اروپا و فرانسه بسیار محبوب شد اما نتوانست مخاطبان آمریکایی را راضی کند. منتقدان معتقد بودند دلیلش این است که فیلم بیشتر از آنکه روی روایتش دربارهی گنگسترهای دههی ۳۰ فرانسه مانور بدهد خواسته از کاریزمای بازیگرانش استفاده کند.
«بورسالینو» در فهرست مجلهی امپایر جزو بزرگترین فیلمهای گنگستری قرار گرفته که احتمال دارند ندیده باشید. سیفردی با بازی آلن دلون گنگستری در مارسی است که از زندان آزاد میشود و سراغ دوست دختر سابقش میرود اما میبیند که او عاشق مرد دیگری به نام کاپلا شده است. دو مرد اول کار میخواهند با هم درگیر شوند اما بعد از مدتی متوجه میشوند که وجوه اشتراک زیادی دارند درنتیجه تصمیم میگیرند با یکدیگر کار کنند. کار آنها با شرطبندی در مسابقات اسبدوانی شروع میشود اما کمکم از این فراتر میروند و تصمیم میگیرند دنیای جرم و جنایت مارسی را تحت کنترل خودشان دربیاورند.
آلن دلون دوست داشت این فیلم را تهیه کند چون دنبال پروژهای بود که در آن با ژان پل بلموندو دوباره همبازی شود. او داستان دو گنگستری را که با هم رفیق میشوند در کتابی خواند که تاریخچهی گنگسترهای فرانسه را از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۷۰ روایت کرده بود. اول قرار بود اسم فیلم شبیه «بانی و کلاید» اسم دو گنگستر باشد اما از آنجایی که ممکن بود مشکلات حقوقی به وجود بیاید دلون تصمیم گرفت اسمی باشد که همه جای دنیا یکجور تلفظ شود و ترجمهاش نکنند. بورسالینو اسم کمپانی بود که کلاههای مخصوصی را تولید میکرد که گنگسترهای آن دهه بر سر میگذاشتند.
۹) ترس بر فراز شهر (Peur sur la ville)
کارگردان: هانری ورنوی
بازیگر مقابل: چارلز دنر
محصول: ۱۹۷۵
هانری ورنوی از آن فیلمسازان قدرنادیدهی فرانسوی است. مخاطبان ایرانی او را با فیلم «ای مثل ایکار» به یاد میآورند که با نام «ترور» از تلویزیون بارها پخش شد و ایو مونتان در آن نقش اصلی را بازی میکرد. «ترس بر فراز شهر» هم جزو فیلمهای خوب ورنوی است.
داستان پلیسی به نام ژان لوتولیه که نقشش را بلموندو بازی میکند. ژان تحت فشار زیادی است چون یکی از گنگسترهای حوزهی حفاظتی او فرار کرده. در حین تعقیب و گریز شلیک اشتباه یک گلوله باعث میشود فرد بیگناهی به قتل برسد. از ژان بازجویی میکنند و برای مدتی تعلیق میشود. در همین حین یک قاتل سریالی پیدا میشود که زنان بیگناه را به قتل میرساند. او از یکی از اسامی کتاب «کمدی الهی» استفاده میکند و در یادداشتهایش مدعی است که قربانیانش را به خاطر سبک غلط زندگیشان به قتل میرساند. ژان باید این قاتل سریالی را پیدا کند.
فیلم دومین اثر پرفروش سینماهای فرانسه در سال اکرانش شد. در ایتالیا و آلمان هم به محبوبیت زیادی دست پیدا کرد و یکی از مردمپسندترین فیلمهای ژان پل بلموندو شد. علیرغم اینکه خیلی از منتقدان نسبت به پیرنگ فیلمنامه نقدهایی داشتند اما معتقد بودند سکانسهای اکشن آن بسیار خوب از کار درآمدهاند.
۱۰) حرفهای (The Professional)
کارگردان: ژرژ لوتنر
بازیگر مقابل: ژان دسایی
محصول: ۱۹۸۱
این همان فیلمی است که در خاکسپاری باشکوه ژان پل بلموندو بازیگری اصلیاش موسیقی آن را نواختند که جزو شاهکارهای انیو موریکونه است. اکشن تریلر ژرژ لوتنر اقتباسی از رمانی بود که سال ۱۹۷۶ توسط پاتریک الکساندر منتشر شد. فیلم در گیشههای فرانسه موفق بود و چهارمین فیلم پرفروش آن سال سینماهای فرانسه شد.
ماجرا از جایی شروع میشود که سرویس مخفی فرانسه مردی به نام بومون (با بازی بلموندو) را مامور میکند تا دیکتاتور یکی از کشورهای آفریقایی را (کشوری خیالی) به قتل برساند. اما شرایط سیاسی تغییر میکند و وقتی بومون به مالاگاوی میرسد ماموران فرانسوی تصمیم میگیرند او را به نیروهای آفریقایی تحویل بدهند. بومون با زحمت از کمپ زندانیان فرار میکند و به فرانسه برمیگردد و به سرویس مخفی فرانسه اطلاع میدهد که قرار است هم دیکتاتور آفریقایی را به قتل برساند و هم کسانی را که به او خیانت کردهاند.
برای آنهایی که سینمای سرگرمکننده را دوست دارند فیلم فوقالعادهای است. تماشای مرد تحت تعقیبی که آنقدر باهوش است که همیشه یک قدم جلوتر از مقامات رسمی است یکی از کلیشههای دلپذیر فیلمهای جاسوسی است و لوتنر هم خیلی خوب از آن استفاده کرده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com