به گزارش بولتن نیوز، حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:چرا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را باب الحوائج می دانستند؛ به خاطر کرامات و فضایلی که ایشان دارند، ملقب به باب الحوائج شدند. چون امام رابط بین خدا و مردم است به ایشان حبل الله نیز می گفتند.
و هر کس به ایشان متوسل میشد، اگر خودشان می توانستند حاجت شخص را براورده می کردند و الا برای او دعا می کردند.
در سالروز ولادت امام موسی کاظم علیه السلام، از نوادگان گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قرار داریم.
شخصیت بزرگواری که درباره فضائل و مناقب اش در منابع شیعه و سنی سخنان بسیاری نقل شده است.
از آن جمله این شخصیت ها إبن طلحه، عالم بزرگ اهل تسنن است که چنین می گوید: "او امامی بزرگ قدر، عظیم الشأن، بسیار متهجّد، اهل جدیت در کوشش، کسی که کرامات او آشکار و به عبادت مشهور، و به طاعت مواظب بود.
شبها را در حال سجود و قیام سپری می کرد و روزها را با صدقه وروزه می گذرانید و به خاطر شدت حلم و گذشتی که نسبت به جسارت کنندگان به خود داشت، کاظم خوانده می شد.
کسی را که به او بدی می کرد، با نیکی و احسان پاداش می داد.
با جنایت کننده نسبت به خویش، با عفو و بخشش مقابله می کرد. و به خاطر کثرت عباداتش عبد صالح نام گرفت، و در عراق به باب الحوائج إلی الله مشهور است.
چرا که کسانی که بوسیله او به خدای توانا متوسل می شوند ، از توسل خویش نتیجه می گیرند.
کراماتش عقلها را حیران می کند. ... "
حدیث گهربار پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم؛ که فرمود:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»
من دو چیز گرانبها در میان شما باقی میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. تا زمانی که به این دو تمسک بجویید، گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در نزد حوض بر من وارد شوند.
ما نیز در چنین روزی دست تمنای خویش را به ساحت امام کاظم علیه السلام دراز می کنیم؛..
که تمسک جستن به قرآن و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مانع گمراهی و انحراف است. البته معنای تمسک جستن به آنها، دوست داشتن آنها و احترام گذاشتن به آنها و یا مقدس شمردن آنها نیست.
تمسک این نیست که قرآن را بر سر دست بگذاریم و آن را ببوسیم و سپس در گوشه ای از اتاقمان قرار دهیم، و یا عکس امام را بر دیوار خانه خود نصب کنیم، بلکه تمسک جستن، یعنی پیروی و عمل کردن به دستورات قرآن، و بررسی سیره و روش زندگی پیشوایان و الگو قرار دادن زندگی آنان است.
امام موسی کاظم علیه السلام، در بیستم ماه ذی الحجه در سال ١٢٨ قمری در روستای «اَبواء» ، میان مکه و مدینه، متولّد گردید. آن حضرت در سن ٢٠ سالگی ، پس از شهادت پدرش بزرگوارشان امام جعفرصادق علیهالسلام ، مسئولیت هدایت امت اسلامی را بر دوش گرفت. امام در طول ٣۵ سال امامت خویش (سالهای ١۴٨ تا ١٨٣ ه ق ) به اشکال مختلف ، نظام ایده آل سیاسی و اجتماعی اسلام را برای مردم تبیین می کرد.
ایشان با جمع روایات و احادیث و احکام به احیای سنن پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم و پدران گرامی خود می پرداخت، و آنچه را که در پدرش، امام صادق علیهالسلام، نظم و استحکام یافته بود را حفظ و تقویت می کرد و در راه انجام وظایف الهی تا آنجا کوشید که جان خود را فدای آن ساخت.
فضایل امام کاظم (علیه السلام) از نگاه علامه شیخ مفید
۱ – علامه شیخ مفید رضوان الله علیه فرموده: ابوالحسن موسی بن جعفرعلیه السلام عابدترین و فقیه ترین اهل زمانش بود، از همه سخیتر و از لحاظ کرامت نفس در عالی ترین درجه قرار داشت…
نوافل شب را میخواند تا به وقت صبح میرسید، و بلافاصله نماز صبح را میخواند، آنگاه تا طلوع آفتاب به تعقیب و ذکر الله اشتغال داشت، بعد سر به سجده میگذاشت و مشغول دعا و حمد بود تا نزدیکی ظهر.(١)
بسیار اوقات این دعا را می خواندند: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَهَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابْ »
و آن را تکرار میفرمود و از جلمه دعاهایش آن بود که: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ».
از ترس خدا گریه میکرد تا جایی که اشک از محاسنش جاری میشد، از همه مردم بیشتر به خانوادهاش و ارحامش میرسید، به فقراء اهل مدینه شبها سر میزد و زنبیل های حاوی مال و پول نقره و آرد و خرما برای آنها میبرد، آنها نمیدانستند آورنده اینها کیست…
موقع احسان دویست دینار تا سیصد دینار احسان میکرد، کیسه های احسان موسی بن جعفر علیه السلام ، ضرب المثل بود…
مردم از او بسیار روایت نقل کرده اند و او افقه اهل زمان و کتاب خدا را از همه بهتر حافظ بود، صوتش در قرائت قرآن از همه نیکوتر بود، چون قرآن میخواند محزون میشد، آنها که قرائت او را میشنیدند گریه میکردند.
مردم مدینه او را «زین المتهجّدین» مینامیدند، کاظم لقب یافت زیرا که خشم خود را فرو خورد و بر ظلم ظالمان صبر کرد.(٢)
عبادت
۲ – عبدالله قروی از پدرش نقل کرده گوید: محضر فضل بن ربیع رفتم، او در پشت بام نشسته بود، گفت: نزدیک بیا، نزدیک رفتم تا محاذی او شدم، گفت: به آن اتاق نگاه کن، نگاه کردم، گفت: چه چیز میبینی؟ گفتم: یک لباس که به زمین انداختهاند. گفت: دقت کن، بدقت نگاه کردم، گفتم: مردی را میبینم که در حال سجده است.
گفت: او را میشناسی؟ گفتم: نه،
گفت: او مولای تو است، گفتم: مولای من کیست؟ گفت: خود را به نادانی میزنی؟! گفتم: نه، ولی برای خود مولایی نمیشناسم. گفت: این ابوالحسن موسی بن جعفر است، من شب و روز حال او را زیر نظر دارم، او را همیشه در این حال یافته ام، او نماز صبح را میخواند، تا طلوع آفتاب به تعقیب مینشیند، بعد سر به سجده میگذارد تا ظهر میرسد، به بعضی از خدمتکاران زندان گفته است چون ظهر شود او را خبر کند.
وقتی که غلام، اعلام ظهر میکند، برخاسته بدون وضو شروع به نماز میکند، از آن میدانم که در سجده نخوابیده است.(٣)
دعا برای مومن
۳ – علی بن ابراهیم از پدرش نقل کرده: عبدالله بن جندب را در موقف حج (ظاهراً عرفات) دیدم، بهتر از او کسی را در آن جا ندیدم، دست به آسمان برداشته مرتب دعا میکرد و اشک چشمانش بر صورتش جاری بود و به زمین میریخت چون مردم از وقوف برگشتند، گفتم یا ابا محمد! من بهتر از موقف تو ندیدم. گفت: به خدا قسم دعا نکردم مگر برای برادران مؤمن، چون ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام به من فرمود: هر که برای برادر مؤمنش در پشت سر دعا کند، از عرش ندا میشود:
آگاه باش برای تو صد هزار برابر آن است، «و ذلک ان اباالحسن موسی بن جعفر علیه السلام
أَخبرنی انه من دعا لاخیه بظهر الغیب نودی من العرش:ها، و لک ماه الف ضعفٍ مثلِه»
من خوش نداشتم صد هزار برابر ضمانت شده را بگذارم برای یک دعایی که نمیدانم مستجاب خواهد شد یا نه.(۴)
امام موسیكاظم(علیهالسلام):
إنّ مَنْ دَعَا لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیبِ نُودِی مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِأَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ!
هر کس برادر دینی خود را غیاباً دعا کند از عرش (خدای باعظمت) به او ندا میرسد: صد هزار برابر (آنچه برای برادر خود خواستی) به تو عطا گردید! (وسائل، ج ٤، ص ١١٤٨)
فتوای امام کاظم علیه السلام
۴ – حسن بن علی بن نعمان گوید: وقتی که مهدی عباسی مسجدالحرام مکه را توسعه داد، خانه ای در مربع شدن مسجد باقی ماند، مهدی از صاحبان خانه خواست که آن را بفروشند تا داخل مسجد الحرام کند، ولی آنها حاضر به فروش نشدند.
مهدی از فقها فتوا خواست، همه گفتند: چیز غصبی نمیشود داخل در مسجدالحرام شود و جزء آن باشد، علی بن یقطین گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر به موسی بن جعفر بنویسم، از چاره این امر به تو خبر خواهد داد.
مهدی عباسی به حاکم مدینه نوشت از موسی بن جعفر بپرس: خانه ای است میخواهیم داخل در مسجدالحرام بکنیم، صاحبانش حاضر به فروش نیستند؛..
در این امر چاره چیست؟ حاکم آن را از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید، حضرت فرمود: ناچاریم که جواب بدهیم؟ گفت: آری، ضرورتی است که پیش آمده است.
فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم اگر کعبه بعد از خانه ساختن مردم ساخته شده است، مردم به اطراف آن سزاوارترند و اگر مردم به اطراف کعبه آمده اند، کعبه به اطرافش اولی است:
«بسم الله الرحمن الرحیم ان کانت الکعبه هی النازله بالناس فالناس اولی بفنائها و ان کان الناس هم النازلون بفناء الکعبه فالکعبه اولی بفنائها».
امام صلوات الله علیه یکی از احکام و مصادیق حریم را در اینجا بیان فرموده است و چون خانه اطراف کعبه، بعد از کعبه ساخته شده بود، حق کعبه در توسعه مقدم بود.
مهدی چون نامه را خواند بوسید و دستور داد خانه مزبور را خراب کرده داخل مسجد نمایند، صاحبان خانه محضر امام کاظم علیه السلام آمدند که به مهدی نامه بنویسد اقلاً قیمت خانه را بدهد، امام مرقوم فرمود: مقداری به آنها پول بدهد، مهدی آنها را با پول راضی کرد.(۵)
امام کاظم علیه السلام و قیام علمی
در زمان حضرت کاظم صلوات الله علیه برای قیام مسلحانه بر علیه طاغوت و تشکیل حکومت اسلامی، زمینه ای فراهم نبود، و گرنه بر آن حضرت واجب بود که دست به کار شده و حکومت اسلامی بوجود آورد، چنانکه از قیام حسین بن علی علیهالسلام شهید فخ که مورد تأیید امام علیه السلام بود معلوم گردید، حضرت به او فرمود: مردم فاسقند، کاری از پیش نخواهی برد.
قیام شهید فَخّ یا واقعه فخّ از قیامهای علویان علیه عباسیان است که در ذیالحجه سال ۱۶۹ هجری به رهبری حسین بن علی معروف به صاحب فخ از نوادگان امام حسن(ع) در مدینه شکل گرفت و به کشته شدن او و بیشتر یارانش انجامید. از آنجا که این قیام در منطقه فخ در نزدیکی مکه رخ داد به قیام فخ یا قیام صاحب فخ مشهور شدهاست.
ولی برای مبارزه منفی و قیام علمی و ارشاد مردم، شرایط، آماده بود، بدین جهت، امام فعالیت خویش را در دو جبهه آغاز فرمود، یکی مبارزه منفی و عدم تسلیم در برابر طاغوت و متنفر کردن مردم از دستگاه ظلم و جور، دلیل این مدعا زندانی شدن آن حضرت و سالها در زندان ماندن و شهادت در زندان است و دیگر آنکه آن حضرت صفوان جمال را وادار به فروش شترهایش کرد تا هارون الرشید حتی در رفتن به حج آنها را کرایه نکند و امام به وی فرمود: هر که بقا هارون را دوست دارد ولو بمدت دادن کرایه شتران، در قیامت با او محشور خواهد بود.
دیگری در جهت ارشاد و هدایت مردم و نشر احکام و تربیت افراد، علامه شیخ مفید در ارشاد فرموده: مردم روایات بسیاری از آن حضرت نقل کرده اند و آن حضرت افقه اهل زمان خویش بود.(۶)
مرحوم علامه شیخ طوسی در رجال نام دویست و هفتاد و دو نفر از روایان را ذکر کرده که همه از آن حضرت نقل حدیث کرده اند، مطالعه نام آنها در همان کتاب بسیار دیدنی است، با مراجعه به کتب اربعه و بحار و امثال آن خواهیم دید که بخش قابل توجهی از احکام و اعتقادات و اخلاق اسلامی و تفسیر توسط آن جناب بوده است.
وصیت آن حضرت به هشام که در کافی: کتاب العقل و الجهل ص ۱۳ – ۲۳ و در تحت العقول در ذکر ارشادات آن حضرت نقل شده، حائز اهمیت است. علی بن جعفر برادر آن حضرت که از تربیت شدگان آن حضرت و از خواص آن بزرگوار بود همه «کتاب المناسک و المسائل» را از آن حضرت نقل کرده است.
مرحوم علامه مجلسی همه آن کتاب را در بحارالانوار ج ۱۰ از صفحه ۲۴۹ تا صفحه ۲۹۱ یعنی در چهل و یک صفحه آورده است تحت عنوان «ما وصل الینا من اخبار علی بن جعفر عن اخیه موسی علیه السلام…» و آنها حدود چهار صد و هیجده سؤال و جواب است که بصورت: «سالته…قال» منقول است علامه شیخ طوسی در اختیارالرجال فرموده: امامیه اتفاق دارند بر شش نفر از فقها از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهمالسلام و آنها عبارتنداز : یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، بیّاع سابری، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن محمود سرّاد و احمد بن ابی نصر بزنطی (٧)
اینک به عده ای از بزرگان و فقهاء و محدثین که از تربیت یافتگان آن حضرت و پدرش امام صادق و پسرش امام رضا علیهم السلام بوده اند، اشاره میکنیم.
۱ – یونس عبدالرحمن مولی آل یقطین. در فهرست شیخ آمده که او بیشتر از سی کتاب در احکام جمع و تألیف کرده است. علامه صدوق فرمود: از ابن الولید شنیدم می فرمود: روایات کتب یونس همه صحیح است مگر آنچه محمد بن عیسی بن عبید بتنهایی از او نقل کرده است.
نجاشی در رجال خود فرموده: در میان اصحاب ما متقدم و عظیم المنزله بود، در ایام هشام بن عبدالملک متولد شد، امام صادق علیه السلام را در میان صفا و مروه دید ولی از وی چیزی نقل نکرده و از امام کاظم و امام رضا علیهمالسلام روایت نقل فرموده است، امام رضا علیه السلام در علم و فتوا دادن به او اشاره میکرد.
ابوهاشم جعفری گوید: کتاب «یوم و لیله» یونس را به امام حسن عسکری علیه السلام عرضه کردم، فرمود:
این کتاب تصنیف کیست؟ گفتم: تصنیف یونس آل یقطین است. فرمود: «اعطاه الله بکل حرف نوراً فی الجنه».
۲ – صفوان بن یحیی، علامه شیخ طوسی در فهرست میفرماید: صفوان بن یحیی که لباس سابری خرید و فروش میکرد، اوثق اهل زمانش در نزد اصحاب حدیث و عابدترین اهل روزگارش بود، روزی صد و پنجاه رکعت نماز میخواند و سالی سه ماه روزه میگرفت و هر سال زکات مالش را سه برابر میداد.
او و عبدالله جندب و علی بن نعمان در بیت الله الحرام عهد کردند که اگر یکی از دنیا رفت، بقیه بعد از او نماز او را بخوانند، روزه او را بگیرند، حج او را به جای آورند و زکات او را بدهند، دو رفیقش قبل از او از دنیا رفتند، لذا صفوان به عهد خود عمل میکرد.
او از حضرت رضا و امام جواد و امام هادی علیهمالسلام روایت کرده و نیز از چهل نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل حدیث میکند و برای او کتب زیادی هست و از موسی بن جعفر علیه السلام مسائلی و روایاتی دارد.
نجاشی فرموده: صفوان بن یحیی ثقهٌ ثقهٌ عَینٌ.
از حضرت ثامنالحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و ثنا روایت نقل کرده و در نزد آن حضرت مقام شریفی داشت، کشی او را در رجال امام کاظم علیه السلام ذکر کرده، وکیل امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بود، به طرف مذهب واقفیه نرفت، او در سال دویست و ده وفات یافته است.
محمد بن عمر بن عبدالعزیز کَشّی مشهور به کَشّی از رجالیان شیعه در قرن چهارم قمری. معرفة الناقلین عن الائمة الصادقین با موضوع معرفی و ارزیابی اصحاب و راویان امامان شیعه، اثر اوست که شیخ طوسی آن را تلخیص کرده است.
۳ – محمد بن ابی عمیر. نجاشی فرمود: کنینهاش ابو احمد، بغدادی الاصل، امام کاظم علیه السلام را ملاقات کرد و از او احادیث بسیاری شنید و در بعضی احادیث، امام او را أبا احمد خطاب کرده است و نیز از حضرت ثامنالحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و ثنا حدیث نقل کرده، در نزد خاصه و عامه دارای منزلت است، شیخ در فهرست فرمود: «و کان من أوثق الناس عندالخاصه و العامه و أنسکهم نسکاً».
او همان است که به هارون الرشید خبر دادند: که او نامهای همه شیعه را در عراق میداند، هارون او را گرفت و گفت: نام شیعیان را بگو، او قبول نکرد، او را لخت کرده و آویزان نموده و صد ضربه شلاق زدند.
میگوید: تحمل فشار بقدری سخت شد که عن قریب بود نام شیعیان را فاش کنم، ناگاه ندای محمد بن یونس بن عبدالرحمان را شنیدم که میگفت: ابن ابی عمیر! از خدا بترس، و موقف خود را در پیش خدا بیاد آور، این گفته باعث قوت قلب شد که تحمل کردم و نگفتم والحمدلله؛ و در آن گرفتاری بیشتر از صد هزار درهم ضرر دید. (رجال کشی).
او چهار سال بعلت طرفداری از امامت به زندان رفت، خواهرش کتابهای او را دفن کرد و از بین رفت، بقولی خودش در غرفهای گذاشته بود که باران بر آنها جاری گردید و ششسته شدند، لذا از حفظ، نقل حدیث میکرد، اصحاب ما بر مراسیل او اعتماد کردهاند، کتابهای زیادی تألیف کرده است، او در سال دویست و هفده به جوار حق پیوست. (رجال نجاشی).
سندی بن شاهک به امر هارون او را صد و بیست تازیانه زد و در حبس افکند، او بیست و یک هزار درهم داد تا خلاص شد… از مردی ده هزار درهم طلب داشت، آن مرد خانه خود را به ده هزار درهم فروخت، پولش را پیش ابن ابی عمیر آورد و گفت: این طلب تو است.
گفت: این پول از کجاست؟
آیا به ارث بردهای یا کسی به تو بخشیده است؟ گفت: خانهای را فروختهام، پول آن است. ابن ابی عمیر گفت: ذریح محاربی از امام صادق علیه السلام به من نقل کرد که فرمود: «لا یُخرج الرجل من مَسقط رأسه بالدّین» یعنی بعلت قرض مرد را از خانهاش بیرون نمیکنند.
لذا این پولها را قبول نمیکنم با آنکه به خدا قسم فعلاً به یک درهم نیز احتیاج دارم (تحفه الاحباب). ببین تربیت امامان صلوات الله علیهم چه مردانی به وجود آورده است. اگر انسان خودش خانهاش را بفروشد و بیاورد مانعی ندارد ولی آن بزرگوار احتیاط کرده است.
سِنْدی بْن شاهِکْ زندانبان امام کاظم علیهمالسلام و از چهرههای شناختهشده در دوران حکومت خلفای عباسی است. وی در زندان با امام هفتم شیعیان، سخت و خشن رفتار میکرد.
او با مأموریتی که از جانب هارون الرشید بر عهده داشت، امام کاظم علیهمالسلام را به شهادت رساند.
۴ – عبدالله بن مغیره ابو محمد بجلی. نجاشی فرموده: ثقه ثقه، کسی در جلالت و دین و ورع به او نمیرسد، از ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام حدیث نقل کرده و گویند سی کتاب تألیف نموده است.
کشی در رجال خود نقل کرده: عبدالله بن مغیره گوید: قول واقفیها را قبول کرده بودم، به حج مشرف شدم، به وسوسه و تردید افتادم، به پرده کعبه چسبیده و گفتم: خدایا! مطلوب و اراده مرا میدانی، مرا به بهترین ادیان هدایت کن، در آن وقت به دلم افتاد که محضرمبارک حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و ثنا بروم، به مدینه آمدم و به در خانه آن حضرت رفتم، به غلام آن حضرت گفتم: بگو مردی از اهل عراق اجازه ورود میخواهد.
در این بین صدای امام را شنیدم که فرمود: عبدالله بن مغیره! داخل شو، داخل خانه شدم، امام چون به من نگاه کرد، فرمود: خدا دعایت را قبول فرمود و تو را به دین خود هدایت کرد؛..
گفتم: «اشهد انک حجه الله و امینه علی خلقه».
۵ – علی بن جعفر صادق علیه السلام ، برادر امام کاظم و از تربیت شدگان آن حضرت است و زمان چهار امام را درک کرده است، علامه مفید رحمه الله در ارشاد فرموده: علی بن جعفر رضی الله عنه از روایان حدیث، صحیح العقیده، شدیدالورع و کثیرالفضل است، ملازم برادرش موسی بن جعفر علیه السلام بود و از وی روایات بسیاری نقل کرده است. ارشاد: ص ۲۶۹
علامه شیخ در فهرست فرموده: «علی بن جعفر… جلیل القدر ثقه و له کتاب المناسک و مسائل اِلأَ خیه موسی بن جعفر علیه السلامذسأله عنها».
در مناقب فرموده: از جمله ثقات آن حضرت، حسن بن علی بن فضال کوفی، عثمان بن عیسی، داوود بن کثیر رقی، و علی بن جعفر صادق علیه السلام است و از خواص اصحابش علی بن یقطین، ابوالصلت عبدالله بن سلام، اسماعیل بن مهران، علی بن مهزیار، ریان بن صلت، احمد بن محمد حلبی، موسی بن بکیر و اسطی و ابراهیم بن أبی البلاد کوفی است. (ج ۴ ص ۳۲۵).
چند مکالمه فوق العاده زیبا حضرت با یاران خویش
موعظه امام کاظم و بشر حافی و ماجرای توبه او
ابونصر بشر بن الحارث معروف به «بشر حافی» از اولاد روساء و درباریان بود، اغلب به لهو و لعب و بیعاری و کارهای قبیح اشتغال داشت، چنان که رسم اینگونه اشخاص است.
روزی امام کاظم علیه السلام در بغداد از خانه او عبور می کرد، صدای ساز و آواز و ملاهی شنید، در این بین کنیزی از خانه بشر بیرون آمد تا خاکروبه را بیرون ریزد.
امام (علیه السلام) به او فرمود: صاحب این خانه آزاد است یا عبد؟ گفت: آزاد است. امام فرمود: راست گفتی، اگر عبد بود از مولایش میترسید. کنیز به خانه برگشت، بشر که بر سفره شراب نشسته بود، گفت: چرا تأخیر کردی؟!
گفت: با مردی سخن میگفتم که چنین گفت.
بشر که معنی کلام را فهمید پا برهنه در عقب امام موسی کاظم علیه السلام دوید، تا خود را به امام رسانید و بدست آن حضرت توبه کرد و اعتذار نمود و گریست. (الکنی و الالقاب – حافی).
او بالاخره از زهاد عصر خود گردید، مواعظ بسیاری از او در کتب اخلاق نقل شده است. گویند: بعد از آن دیگر کفش نپوشید و پیوسته پا برهنه بود که لقب حافی (پا برهنه) یافت. لفظ بشر بضم اول بر وزن «عذر» است.
امام کاظم علیه السلام و صفوان بن مهران
صفوان بن مهران جمال گوید: روزی به خدمت ابوالحسن اول امام باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام رسیدم، فرمود: صفوان! همه چیز تو خوب است، مگر یک چیز.
گفتم: فدایت شوم، آن کدام است؟!
فرمود: آن که شتران خود را به هارون رشید کرایه میدهی، گفتم: به خدا قسم من برای تکبر، افتخار، شکار ولهو کرایه نمیدهم، بلکه فقط برای سفر مکه کرایه میدهم، وانگهی خودم با شتران نمیروم، بعضی از غلامان خود را میفرستم.
فرمود: یا صفوان! آیا پول کرایه را مقروض میمانند یا در اول میدهند؟ گفتم: بعد از عمل حج میدهند. فرمود: دوست داری زنده بمانند تا کرایه تو را بدهند؟ گفتم: آری.
فرمود: هر که بقا آنها را دوست دارد، با آنهاست و هر که با آنها باشد اهل آتش است.
صفوان گوید: رفتم همه شتران را فروختم، هارون چون از این کار مطلع شد، مرا خواست و گفت: گزارش رسید که شتران خود را فروخته ای، گفتم: آری؛..
گفت: چرا؟ گفتم: خودم پیر شده ام، غلامان نیز درست کار نمیکنند.
گفت: هیهات هیهات، میدانم کدام کس به این کار دلالت کرده است، موسی بن جعفر به این عمل اشاره کرده است.
گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار؟
گفت: ساکت باش، به خدا اگر حسن مصاحبتت نبود تو را میکشتم.(٨)
نگارنده گوید: صفوان بن مهران أسدی از روایان موثق و از اهل کوفه بود، او از احادیث امامان صلوات الله علیهم کتابی نوشته است، او از کرایه دادن شتران امرار معاش میکرد، که صفوان جمال نام گفته بود، او دفعات متعددی حضرت صادق صلوات الله علیه را از مدینه به کوفه و بغداد آورده است.
او همان است که زیارت وارث و دعای علقمه و زیارت رجبیه امام حسین صلوات الله علیه را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، رضوان الله علیه.
امام کاظم علیه السلام و مرد عمری
علامه شیخ مفید رحمه الله نقل میکند: در مدینه مردی بود از نسل عمربن الخطاب، او امام کاظم علیه السلام را اذیت میکرد، هر وقت آن حضرت را میدید به او و علی بن أبی طالب علیهمالسلام ناسزا میگفت، بعضی از یاران امام گفتند: اجازه بدهید او را بکشیم، حضرت آنها را از این کار بسختی نهی کرد.
حضرت از حال آن مرد عمری پرسید. گفتند: او در بعضی از نواحی مدینه به شغل زراعت مشغول است، امام بر مرکب خویش سوار شده به دیدار او رفت و داخل مزرعه او شد، عمری فریاد کشید: زراعت مرا پایمال نکن؛..
امام به حرف او اهمیت نداد تا خودش را به او رسانید. و نزد او نشست و با او شوخی و خوشرویی کرد؛..
بعد فرمود: برای این زراعت چقدر خرج کرده ای؟ گفت: صد دینار، فرمود: چقدر امید داری عایدت شود؟ گفت: علم غیب نمیدانم، فرمود: من گفتم: چقدر امید داری؟ گفت: دویست دینار.
امام کیسه ای به او داد که سیصد دینار داشت، فرمود: مزرعه ات نیز مال تو باشد، خدا آنچه امید داری به تو روزی فرماید. مرد عمری برخاست، سر مبارک امام را بوسید و از گذشته ها معذرت خواست، امام تبسم فرمود و به مدینه برگشت و چون به مسجد داخل شد دید مرد عمری در مسجد نشسته و میگوید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته».
یاران مرد عمری پیش او آمده گفتند: چه شده!؟ چرا عوض شدهای؟! گفت: آنچه را که گفتم شنیدید؟ آنگاه شروع به دعا کردن برای امام کرد، با او مخاصمه کردند، او نیز با آنها مخاصمه نمود، امام چون نزد یاران خویش آمد، فرمود: کدام کار بهتر بود، آنچه شما گفتید یا آنچه من کردم.
(ارشاد: ص ۲۷۸).
امام (صلوات الله علیه) و حمادبن عیسی
ثقه جلیل حمادبن عیسی گوید: در شهر بصره به خدمت حضرت ابوالحسن باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام رسیدم، گفتم: فدایت شوم، از خدا بخواه به من خانه ای و همسری و فرزندی و خدمتکاری و پنجاه دفعه زیارت حج روزی فرماید، امام دست به دعا برداشت که:
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و ارْزُق حمّادبن عیسی داراً و زوجهً و ولداً و خادماً والحّج خمسین سنهً»
حماد گوید: چون حج را پنجاه بار گفت، دانستم که بیشتر از پنجاه بار حج نخواهم کرد، آنگاه حماد به راوی حدیث من در اثر دعای امام چهل و هشت بار حج رفته ام، این خانه من است که خدا روزی کرده و این همسر من است که در پس پرده سخن مرا میشنود و این پسر من و این خدمتکار من است، که خدا عطا فرموده است.
راوی گوید: حماد بعد از آن دو بار نیز به حج رفت که پنجاه حج شد، بار پنجاه و یکم برای حج حرکت کرد و با ابوالعباس نوفانی هم کجاوه بود، چون به میقات رسید، داخل آب شد که غسل کند، در آن بین سیل آمد و او را غرق کرد و قبرش در «سیاله» (محلی در حجاز) واقع است.
(رجال کشی – حماد).
بدین طریق نتوانست حج پنجاه و یکم را به جا بیاورد، حماد بن عیسی یکی از روایان موثق راستگوست، ابوالعباس نجاشی در رجال خود میفرماید: او از امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام حدیث نقل کرده و در زمان امام جواد صلوات الله علیه فوت کرده است، گوید: از امام صادق علیه السلام هفتاد حدیث شنیدم، پیوسته در آنها شک میکردم تا به بیست حدیث اقتصار نمودم.
امام کاظم (صلوات علیه) و علی ابن یقطین
مردی به نام محمد بن علی صوفی نقل میکند: ابراهیم جمال که شغل شترداری داشت برای عرض حاجتی محضر علی بن یقطین وزیر آمد، علی او را اجازه ورود نداد و رد کرد.
اتفاقاً در آن سال علی بن یقطین به حج مشرف شد و در مدینه به زیارت باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام آمد، امام به او اجازه ورود نداد، علی بن یقطین در روز دوم امام را ملاقات کرد و گفت: مولای من! گناه من چیست؟!
امام فرمود: من از ورود تو مانع شدم، زیرا که تو از ورود برادرت ابراهیم جمال مانع شدی و نگذاشتی پیش تو بیاید، خدا عمل تو را قبول نخواهد فرمود، مگر آن که ابراهیم جمال از تو بگذرد.
علی گفت: سرور من و مولای من! این چطور ممکن است، من در مدینه هستم و او در کوفه!!!
امام فرمود: چون شب رسید بتنهایی به قبرستان «بقیع» برو، بی آن که کسی از یارانت بداند، خواهی دید در آن جا اسب اصیلی زین کرده آماده است، آن تو را به کوفه خواهد رسانید.
علی بن یقطین شب به «بقیع» آمد و به آن مرکب سوار شد، بعد از کمی آن اسب او را در کوفه به درخانه ابراهیم جمال رسانید، علی در را زد و گفت: من علی بن یقطین هستم.
ابراهیم از درون خانه صدا زد: علی بن یقطین وزیر در خانه من چه میکند؟ علی بن یقطین گفت: کار من بزرگ است، آنگاه اجازه گرفت و داخل شد گفت: ای ابراهیم! سرورم ، مولایم ؛ موسی بن جعفر علیه السلام مرا قبول نکرده مگر آن که تو از من عفو کنی.
گفت: خدا تو را بیامرزد.
علی بن یقطین گفت: من صورتم را به زمین میگذارم، تو قدم بر صورت من بگذار.
ابراهیم گفت: این کار را نکنم، علی بن یقطین اصرار کرد که بکن، ابراهیم پا به صورت علی میگذاشت و علی میگفت: خدایا! شاهد باش.
بعد از خانه ابراهیم بیرون آمد، سوار آن اسب شد و اسب همان شب، او را به درخانه امام رسانید، امام باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام به او اجازه ورود داد و قبولش فرمود.(٩)
نگارنده گوید: نظیر این مطلب در نوادر حضرت باقر علیه السلام در قضیه «یادرجان» گذشت، امامان علیهم السلام از این کرامات زیاد داشته اند.
عبدالله بن سنان گوید: روزی هارون الرشید مقداری لباس بعنوان تحفه به وزیرش علی بن یقطین داد، از جمله جبه سیاهی زر دوخت از لباس پادشاهان بود، علی بن یقطین همه آن لباسها و همان جبه را با مقداری پول از خمس مالش طبق معمول، محضر باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام فرستاد.
امام کاظم علیه السلام پول و لباسها را قبول کرد ولی جبه را بر گردانید و در نامه خود نوشت:
این جبه را حفظ کن و از دستت خارج نکن، بزودی کاری پیش میآید که به آن ضرورت پیدا میکنی، علی بن یقطین از این جریان به تردید افتاد و ندانست سبب آن چیست، به هر حال جبه را نگاه داشت.
او بعد از چندی به غلام مخصوص خویش خشم گرفت و او را از خدمتش معزول کرد، غلام میدانست که ابن یقطین از ارادتمندان موسی بن جعفر علیه السلام است و از ارسال پول و لباس و غیره به محضر آن حضرت مطلع بود، او پیش هارون رفت، سعایت کرد و گفت: علی بن یقطین معتقد به امامت موسی بن جعفر است. و هر سال خمس مال خویش را به وی ارسال میکند، حتی جبه مخصوص را که هارون به او داد به مدینه فرستاده است.
هارون با شنیدن این سخن از خشم آتش گرفت و گفت: در این رابطه تحقیق خواهم کرد، اگر درست باشد، خونش را خواهم ریخت، در دم به احضار علی بن یقطین فرمان داد. چون او به دربار آمد، هارون گفت: جبه ای را که به تو داده بودم چه کرده ای؟
گفت: یا امیرالمؤمنین، آن در یک ظرف مهر زده و معطر کرده در نزد من است.
اغلب در وقت بامداد آن را باز کرده و به عنوان تبرک تماشا میکنم و میبوسم و به محلش بر میگردانم.
موقع شبها نیز چنین میکنم.
گفت: الان آن را بیاور، گفت: آری، یا امیرالمؤمنین !
آنوقت به یکی از خدمه اش گفت : برو به فلان اتاق در خانه من، کلید آن را از دربان من بگیر، پس از آنکه اتاق را باز کردی، فلان صندوق را نیز باز کن و ظرف مهر شده ای را که در آن است بیاور؛..
غلام بعد از کمی آن ظرف را آورد و در پیش هارون به زمین نهاد، هارون گفت: مهر را برداشته، ظرف را باز کنند، چون باز کردند، دید جبه در آن جا و در میان عطر است، غضب هارون فرو نشست، گفت آن را به محلش باز گردان و پی کار خود برو، دیگر هیچ سعایتگری را درباره تو تصدیق نخواهم کرد و گفت: جایزه خوبی نیز به علی بن یقطین دادند.
بعد گفت به غلام که سعایت کرده بود هزار شلاق بزنند، چون ضربات به پانصد رسید، غلام چشم از جهان فرو بست، (١٠) و این جا بود که علم غیب خدایی که در نزد باب الحوائج امام موسی کاظم کاظم علیه السلام بود ؛ علی بن یقطین را نجات داد.
دعا برای رفع بلایا و گرفتاری ها از حضرت باب الحوائج، امام موسی بن جعفر علیه السلام
مرحوم «محدث قمی» در کتاب شریف «مفاتیح الجنان»در فصل هفتم آورده و آن دعای دفع بلایا.
در واقع دعای نهم این فصل را از «بلدالامین» کفعمی نقل کرده و آن دعای سریع الاجابه؛ که از سوی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام توصیه شده
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَطَعْتُكَ فِى أَحَبِّ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَهُوَ التَّوْحِيدُ، وَلَمْ أَعْصِكَ فِى أَبْغَضِ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَهُوَ الْكُفْرُ، فَاغْفِر لِى ما بَيْنَهُما، يَا مَنْ إِلَيْهِ مَفَرِّى آمِنِّى مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ إِلَيْكَ .
خدایا! تو را در محبوبترین چیزها به نزدت که یگانهپرستی است اطاعت کردم و تو را در مبغوضترین چیزها که کفر است نافرمانی نکردم، پس آنچه از گناهان بین این دو تا است بر من بیامرز، ای آنکه گریزگاهم تنها به سوی اوست، از آنچه از آن به سویت پناه آوردم مرا ایمنی بخش،
اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعاصِيكَ، وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ مِنْ طاعَتِكَ، يَا عُدَّتِى دُونَ الْعُدَدِ، وَيَا رَجائِى وَالْمُعْتَمَدَ، وَيَا كَهْفِى وَالسَّنَدَ، وَيَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ، يَا قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ اللّٰهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ؛
خدایا! مرا بیامرز از نافرمانیهای فراوانم در پیشگاهت و طاعت اندکم را در آستانت بپذیر، ای تنها توشهام از میان توشهها و ای امید و آرامش و پناه و تکیهگاهم و ای یگانه و یکتا، ای که گفتی «بگو او خدای یکتاست، خدای بینیاز است، نه زاده و نه زاییده شده و برایش همتایی نبوده است»؛
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَيْتَهُمْ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً، أَنْ تُصَلِّىَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتَفْعَلَ بِى ما أَنْتَ أَهْلُهُ .
از تو میخواهم به حق آنانکه از میان آفریدههایت انتخاب کردی و هیچکس را از میان آفریدگانت همانند آنان قرار ندادی، بر محمّد و خاندانش درود فرست و با من چنان کن که شایسته آنی،
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدانِيَّةِ الْكُبْرىٰ، وَالْمُحَمَّدِيَّةِ الْبَيْضاءِ، وَالْعَلَوِيَّةِ العُلْيا، وَبِجَمِيعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلىٰ عِبادِكَ، وَبِالاسْمِ الَّذِى حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْكَ إِلّا إِلَيْكَ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ لِى مِنْ أَمْرِى فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَارْزُقْنِى مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَمِنْ حَيْثُ لَاأَحْتَسِبُ، إِنَّكَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ.
خدایا! از تو میخواهم به حق یگانگی بزرگتر و مقام تابنده محمّدی و جایگاه برتر علوی و به تمام آنچه به آن بر بندگانت دلیل آوردی و به حق آن نامی که از آفریدگان خود پنهان داشتی که از تو جز برای تو اظهار نگردد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و برای من در کارم گشایش و راه نجاتی قرار ده و از جهاتی که گمان میبرم و یا گمان نمیبرم مرا روزی ده، همانا تو هرکه را بخواهی بیحساب روزی میدهی.
سپس حاجت خود را بخواه.
دعای دیگری از باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام در کتاب شریف «کافی» مرحوم کلینی جلد سوم، صفحه ٣٢٣ آمده و نقل شده که امام کاظم علیه السلام همیشه این دعا را در همه گرفتاری های ازجمله در حبس و زندان هارون الرشید، می خوانده اند و به آن مداومت داشته اند؛ این دعا عبارت است از: « اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَهَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِساب »
دعای دیگری با عنوان «کفایه البلاء» هم از ایشان نقل شده که دعایی مجرب برای دفع بلیه است و خود حضرت علیه السلام برای نجات از شر هارون الرشید و دیگر بلایای زمانه به آن مداومت کرده و نجات یافتند. در کتاب «عیون اخبارالرضا علیهالسلام» و نیز «بحارالانوار» مرحوم علامه مجلسی، آمده که حضرت موسی بن جعفر باب الحوائج علیهالسلام فرمودند: جدم امیرالمومنین علی علیهالسلام هم این دعا را در گرفتاری ها و ابتلائات به ویژه جنگ ها می خوانده اند، که عبارت است از: «اَللَّهُمَّ بِكَ أُسَاوِرُ وَ بِكَ أُجَادِلُ وَ بِكَ أَصُولُ وَ بِكَ أَنْتَصِرُ وَ بِكَ أَمُوتُ وَ بِكَ أُحْيَا أَسْلَمْتُ نَفْسِي إِلَيْكَ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْكَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ اَللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنِي وَ رَزَقْتَنِي وَ سَرَرْتَنِي وَ سَتَرْتَنِي مِنْ بَيْنِ اَلْعِبَادِ بِلُطْفِكَ وَ خَوَّلْتَنِي إِذَا هَرَبْتُ رَدَدْتَنِي وَ إِذَا عَثَرْتُ أَقَلْتَنِي وَ إِذَا مَرِضْتُ شَفَيْتَنِي وَ إِذَا دَعَوْتُكَ أَجَبْتَنِي سَيِّدِي اِرْضَ عَنِّي فَقَدْ أَرْضَيْتَنِي».
علاوه بر این، ابن شهر آشوب در «مناقب» آورده زمانی که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در زندان هارون الرشید گرفتار بودند و دچار ابتلائاتی می شدند بر این دعای مداومت داشتند
«یا سَیِّدِی نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنَ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِ هَارُون».(١١)
منابع؛
١- ظاهراً سر به سجده گذاشتن در ایام حبس بوده است.
٢- ارشاد مفید ص ۲۷۷ – ۲۷۹.
٣- بحار: ج ۴۸ ص ۲۱۰.
۴- کافی: ج ۴ ص ۴۶۵ کتاب الحج.
۵- تفسیر عیاشی: ج ۱ ص ۱۸۷ ذیل آیه «ان اوّل بیت وضع للناس» آل عمران: ۹۶.
۶- ارشاد: ص ۲۷۹.
٧- مناقب: ج ۴ ص ۳۲۵.
٨- رجال کشی: (صفوان).
٩- بحار الانوار: ج ۴۸ ص ۸۵ از عیوان المعجزات.
١٠- ارشاد مفید: ص ۲۷۴.
سید علی اکبر قریشی – خاندان وحی، ص ۵۳۴
١١- عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ١، ص، ٩٣ - ٩۴.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ما که تهرانیم
این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است
چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است
#میلاد_امام_موسی_کاظم
#مبارڪ_باد
عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است
آفرینش ، سوره ای از مهر او
بر لب هستی ، تبسّم کاظم است
مصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است
#میلاد_امام_کاظم علیه السلام
#مبارڪ_باد
تبريك و تهنيت باد
مبارک این ولادت
تهنیت برشیعیان
حضرتش از این ولادت
رسید شادى شیعیان
به عرش اعلى
چونکه شد نور رخ
امام موسى هویدا
میـلاد اسوه تقوا
امـام موسی کاظم مبـارک
برای دفع بیماری کرونا از کل کشور و بر طرف شدن گرفتاریها و مشکلات مردم خودتون و همه مردم عزیز از این بیماری
20 مرتبه صلوات بفرستید و هدیه کنید به باب الحوایج امام کاظم علیه السلام
.
الإمام الكاظم عليه السلام :
لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ كُلَّ يَومٍ ، فَإِن عَمِلَ حَسَنًا اِستَزادَ اللّه َ ، وإن عَمِلَ سَيِّئًا اِستَغفَرَ اللّه َ مِنهُ وتابَ إلَيهِ
امام كاظم عليه السلام :
از ما نيست كسى كه هر روز، به حساب اعمال خود رسيدگى نكند تا اگر ديد كار نيك كرده است، از خداوند بيشتر بخواهد
و اگر كار بد كرده، براى آن از خداوند آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه كند.
اصول كافي :جلد 2 / ص 453
در این شب فرخنده و مبارک
ولادت امام موسی کاظم (ع)
زیباترین سرنوشت را
برای عزیزانی
که این نوشته را
می خوانند مقدر بفرما
الهی زندگیتون
به شیرینی عسل
به زیبایی گلها
خوش عطرتر از نسیم
ومتبرک به نگاه خدا باشه
شبتون زیبا
عیـدتـون مبــارک
#برکت_در_اموال
امام کاظم (ع)در مورد برکت در مال حلال فرمود: گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل ۷-۶ بچه.
به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها..
چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .با اینکه مردم فراوان گوسفند را ذبح می کنند و از گوشت آن استفاده می کنند. علاوه بر اینکه تمام اجزای گوسفند قابل استفاده است بخلاف سگ، مال حرام اینگونه است. فزونی دارد ولی برکت ندارد.»
الكافي، كلينى، ج۵ ،ص۱۲۵
از اینجاست که پیامبر (ص) فرمود:
هولناکترین بلا بعد از من رواج حرام خواری
و رباخواری در امتم است!
که شب میلاد کاظم آمده
فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
کاظمین امشب
چراغان ازوجود کاظم است
خانه ی صادق
چراغان از حضور کاظم است
پیشاپیش
خجسته میلاد امام
کاظم (ع) بر شما مبارک باد
خداوند هر روز جمعه هزار نفخه رحمت به بعضی از بندگانش ،ارزانی می دارد،
هر کسدر عصر جمعه صدبار سوره قدر را بخواند از این هزار رحمت بهرمند می شود.
صد مرتبه سوره قدر را تا قبل از اذان مغرب بخوانید و ثوابش را هدیه کنید به امام زمان علیه السلام
امالی صدوق ، ص۶۰۶
عیدی همگی بود مبارک
تابیده هفتم مهر ولایت*
آمد این مژده از حی تبارک*
میلاد موسی بن جعفر مبارک*
میلاد با سعادت هفتمین فخر عالم امکان باب الحوائج امام موسی بن جعفر(ع) بر شما مبارک باد.
حـضـرتامامموسےڪاظم سلام الله
برتمام شیعیان مبارڪ
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
میلاد اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم مبارک باد
هفتمین قافله سالار کاروان صبر و شکیبایی
امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد . . .
به زيبائيت سلام
️وی آسمان فضل
به دانائيت سلام
️ درصبر شاخصی
به شکيبائيت سلام
️تنها تو کاظمی
که به تنهائيت سلام
داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر
گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم
داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر
و خداوند، آفتاب لطف و کرامت خویش را بر دل های مشتاق می تاباند
میلاد امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
فرزند هفتم از نسل دریا
بابای هفت تا آسمون مهتاب دنیا
هفتمین قافله سالار کاروان صبر و شکیبایی
امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
مَا مِن شَیءٍ تَراهُ عَینَاک إلّا وَ فِیه مَوعِظَه.
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۱۹
سلام آقای مطهر امام رضاجان
میلاد آقا امام موسی ابن جعفر
مبارک بذکر صلوات
ولعن دشمنانشان
االسَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ،
أشْهَدُ أَنَّكَ أَوْلَىٰ بِاللّٰهِ وَبِرَسُولِهِ، وَأَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللّٰهِ حَقّاً، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِمُوالاتِكَ، أَتَيْتُكَ يَا مَوْلايَ عارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.
اللّهُمَّ أنجِز لَهُم وَعدَکَ، وطَهِّر بِسَیفِ قائِمِهِم أرضَکَ، وأقِم بِهِ حُدودَکَ المُعَطَّلَةَ وأحکامَکَ المُهمَلَةَ وَالمُبَدَّلَةَ، وأحیِ بِهِ القُلوبَ المَیتَةَ، وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُتَفَرِّقَةَ، وَاجلُ بِهِ صَدَأَ الجَورِ عَن طَریقَتِکَ حَتّی یَظهَرَ الحَقُّ عَلی یَدَیهِ فی أحسَنِ صورَتِهِ، ویَهلِکَ الباطِلُ وأهلُهُ بِنورِ دَولَتِهِ، ولا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ
اللّهُمَ ارزُقنـٰا فِی الْدُنْیٰا زیٰارۃ اَلْحُسَیْن
و فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة الْحُسَیْن
میلاد فرخندهٔ امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
باب الحوائج
بودنت از دور پیداست!
میلاد باب الحوائج ، امام موسی کاظم (علیه السلام) مبارک باد
الهی خدا نگه دارتون باشد
صاحب سرّ ولایت، موسی کاظم بود…
آن گلستان ولایت کز نسیم او دمید
گلبنی در هر ولایت، موسی کاظم بود
دعا بفرمایید
آیت الله مشکینی(ره): مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ولِىَّ اللهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفِىَّ اللهِ وَابْنَ صَفِيِّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللهِ وَابْنَ اَمينِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ فى ظُلُماتِ الْأَرْضِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْهُدى،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلَمَ الدّينِ وَالتُّقى،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ النَّبِيّينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نآئِبَ الْأَوْصِيآءِ السَّابِقينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْوَحْىِ الْمُبينِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْعِلْمِ الْيَقينِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْبَةَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الصَّالِحُ مرسل
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الزَّاهِدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الْعابِدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ السَّيِّدُ الرَّشيدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهيدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ وَصِيِّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ
اَشْهَدُ اَ نَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ اللهِ ما حَمَّلَكَ،
وَحَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَكَ،
وَحَلَّلْتَ حَلالَ اللهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللهِ،
وَاَقَمْتَ اَحْكامَ اللهِ، وَتَلَوْتَ كِتابَ اللهِ،
َوصَبَرْتَ عَلَى الْأَذى فى جَنْبِ اللهِ،
وَجاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى اَتيكَ الْيَقينُ...
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی
در آستانهی تو کسی نا امید نیست
آقا برای ما همه باب الحوائجی
ولادت با سعادت هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام موسی کاظم علیهالسلام بر پیروان ولایت خجسته باد.
الْمُؤْمِنُ مِثْلُ کفَّتَی الْمِیزَانِ کلَّمَا زِیدَ فِی إِیمَانِهِ زِیدَ فِی بَلَائِهِ.
مؤمن همانند دو کفه ترازوست ؛ هر چه ایمانش فزونی یابد ، بلایش نیز بیشتر شود.
بحارالانوار ، ج۷۵ ، ص۳۲۰
به زيبائيت سلام
وی آسمان فضل
به دانائيت سلام
درصبر شاخصی
به شکيبائيت سلام
تنها تو کاظمی که
به تنهائيت سلام
ولادت حضرت امام
موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
از "عرش برتر است"..
دولتسراى حضرت
"موسى بن جعفر" است..
"آیینه جمال"
خداوند سرمدى♡
هم "مظهر علوم"
و "خصال پیمبر" است...
ازعرش سلام سرمدی آوردند
آیینه ی حُسن سرمدی آوردند
با آمدن موسیکاظم (ع) از باغ بهشت
یک دسته گل محمدی آوردند
#میلاد_هفتمین_خورشید_ولایت_و_امامت_امام_موسی_ابن_جعفر_علیه_السلام_مبارک