«بايد همواره مراقب نفوذ عناصر سازشكار به كالبد مقاومت بود، زيرا بروز
بيماري تدريجي است» بخشي از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با
نخست وزير فلسطين
ديدار اسماعيل هنيه نخست وزير فلسطين از ايران كه در
عين حال يك شخصيت بلندپايه مذهبي و امام جمعه غزه هم به حساب مي آيد، در
اين شرايط تاريخي اهميت زيادي داشت. اين ديدار از يك سو در سالگرد پيروزي
انقلاب اسلامي و از سوي ديگر در اولين سالگرد انقلاب هاي اسلامي منطقه عربي
انجام شد و در عين حال حضور هنيه در تهران با اجلاس مشترك رهبري فتح و
حماس در دوحه همراه شد و مجموعه اين ها معناي خاصي به اين سفر داد.
ديدار
هنيه با رهبر معظم انقلاب اسلامي در فضايي بسيار صميمي و پرنشاط انجام شد.
اسماعيل هنيه صراحتاً از استراتژي مبتني بر محو رژيم صهيونيستي كه در
اجلاس سه ماه پيش فلسطين در قالب «آزادي فلسطين از بحر تا نهر» از سوي
رهبري بيان شد، سخن گفت و در همان حال تحقق اين هدف را نه تنها دست يافتني
بلكه نزديك مي دانست. هنيه كه كاملاً معلوم بود روي واژگان طرح شده از سوي
رهبري هم تمركز كرده است، گفت همانگونه كه شما چندي پيش فرموديد ما در
دوران بدر و خيبر هستيم و به هيچ وجه در دوران شعب ابي طالب نيستيم.
رهبر
معظم انقلاب در اين ديدار ضمن اشاره به بشارت هاي الهي و پيروزي هاي قطعي
پيش رو از «نفوذ عناصر سازشكار به كالبد مقاومت» ابراز نگراني كرده و از آن
برحذر داشتند. طبعاً در فضاي كنوني ضمير چنين موضوعي متوجه مذاكرات
دوجانبه اي مي شد كه اين روزها در دوحه قطر با ميزباني دولتي كه وابستگي آن
به آمريكايي ها و صهيونيست ها اظهرمن الشمس است، در جريان مي باشد. البته
نخست وزير فلسطين اطمينان خاطر دارد كه رهبري جهاد و حماس مراقب چنين پديده
شومي هستند در عين حال مروري بر روند نفوذ در جنبش فلسطين به فهم اهميت و
نتايج اين موضوع كمك مي كند:
1- سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1343
بعنوان «تنها نهاد مشروع براي نمايندگي مردم فلسطين» تأسيس شد. رهبري اين
سازمان تا سال 1353 بعهده احمد شقيري و يحيي عوده بود و بعد از آن به ياسر
عرفات با عنوان «رئيس كميته اجرايي» كه مهمترين نهاد ساف به حساب مي آمد و
مركب از 18 شخصيت فلسطيني بود، رسيد. عرفات فارغ التحصيل دانشگاه عين الشمس
مصر و تحت تأثير جمال عبدالناصر قرار داشت و از اين رو در ميان كشورهاي
محافظه كار عرب جايگاهي نداشت و سازمان متبوع او به همراه كشورهاي چپ
انقلابي شامل سوريه، ليبي، يمن شمالي و الجزاير، در رديف جريانات راديكال و
انقلابي ديده مي شدند. نفوذ در اين سازمان، تنها راه جدا كردن ساف از هويت
خود بود. آمريكايي ها درست از روزهاي آغازين رياست عرفات كار خود را براي
نفوذ در اين سازمان آغاز و استفاده از دلارهاي انباشته را راهي براي رسيدن
به مقصد ارزيابي كردند و چيزي نگذشت كه به نتيجه رسيدند. رئيس جمهور
آمريكا در اواسط دهه 1350 نماينده اي را براي تماس با فلسطيني ها تعيين كرد
اين نماينده با چمدان هاي پراز دلار به سراغ عرفات رفت و وانمود كرد كه مي
خواهد به فلسطيني ها براي حل و فصل مسائلشان كمك كند عرفات اين دست را
دوستانه تلقي كرده و آن را فشرد و در نهايت سازمان آزاديبخش فلسطين را گام
به گام به جايي رساند كه در اسلو مهمترين عنصر اساسنامه اين سازمان - يعني
مقاومت مسلحانه- را رسماً حذف نمايد. چند ماه بعد در سال 1371 ياسر عرفات
طي نامه اي خطاب به اسحاق رابين نخست وزير رژيم صهيونيستي «اسرائيل» را به
رسميت شناخت و پايان مخاصمه را اعلام كرد اما در نقطه مقابل، «رابين»
برخلاف مصوبه اسلو، به وجود كشوري بنام فلسطين اعتراف نكرد و تنها كاري كه
كرد اين بود كه ساف را بعنوان «تنها نماينده قانوني مردم- و نه كشور يا
دولت- فلسطين» به رسميت شناخت و جالب اين است كه آمريكايي ها هم كه از
اواسط دهه 1350 ارتباط با ساف را آغاز كرده و مدعي كمك به آنان براي
دستيابي به حقوقشان بودند عليرغم آنكه ساف، اسرائيل را به رسميت شناخت و
ختم منازعه را اعلام نمود اما حتي حاضر نشدند نام اين سازمان را از ليست
گروههاي تروريستي حذف كنند و هنوز هم اين كار را نكرده اند. جالب تر اين
است كه آمريكايي ها با لو دادن نماينده اي كه عرفات در اواسط دهه 1350
بعنوان رابط سازمان با رئيس جمهور آمريكا معرفي كرده بودند، مقدمات ترور او
توسط رژيم صهيونيستي را فراهم كردند و خود ياسر عرفات در سال 1383 در حالي
كه در رام الله به محاصره ارتش رژيم صهيونيستي درآمده بود مرد.
2-
نفوذ در ميان فلسطيني ها همواره يك هدف اساسي از سوي رژيم صهيونيستي بوده و
اين كار نوعاً توسط عناصر فلسطيني يا عرب غير فلسطيني انجام شده است و در
همه اين موارد اهرم مالي مهمترين دالان نفوذ رژيم صهيونيستي و كشورهاي
مرتجع عرب بوده و يك مورد آن «محمد دحلان» است. دحلان در دهه 1370 و تا
نيمه دهه 1380 مسئول حفاظت اطلاعات ساف و سپس تشكيلات خودگردان فلسطين و
در اين اواخر مسئول تسليحات خودگردان هم بود.
دحلان با رژيم عربستان و
قطر ارتباط صميمانه اي برقرار كرده و وانمود مي كرد همه اين ارتباطات براي
جذب كمك هاي مالي دولت هاي عربي است و فلسطيني ها هم احساس مي كردند راه
ديگري براي اداره خود ندارند بر اين اساس دحلان را در حد يك عنصر كارآمد و
دلسوز قبول داشتند. دحلان در جريان درگيري هاي عناصر وابسته به محمود عباس
با نيروهاي مقاومت در غزه، تأمين كننده سلاح هايي بود كه توأمان سينه
نيروهاي فتح و حماس و جهاد را مي دريد چيزي نگذشت كه فتحي ها اسنادي را
منتشر كردند كه نشان مي داد دحلان با سرويس هاي اطلاعاتي رژيم هاي
صهيونيستي، عربستان و قطر ارتباط ويژه دارد و ريزترين اطلاعات فلسطيني ها
را به اين سرويس ها ارائه و در قبال آن مبالغ فراواني پول دريافت كرده
است. و حال آنكه او مسئول حفاظت اطلاعات تشكيلات خودگردان و ساف بود و
قاعدتاً وظيفه داشت مانع نفوذ خارجي حتي در پايين ترين سطوح تشكيلاتي شود.
همين دحلان و نيروهاي او با پول هايي كه از راه فروش اطلاعات بدست آورده
بودند، زندگي شاهانه اي را براي خود و بسياري از رهبران فلسطيني فراهم
كرده و به عياشي در مناطق خوش آب و هواي تونس، مراكش، مصر و لبنان سرگرم
بودند در حاليكه حدود 6 ميليون آواره فلسطيني در شرايط بسيار محنت باري در
اردوگاههاي اردن، سوريه، لبنان، مصر، غزه و كرانه باختري به سر مي بردند و
روزانه در معرض هجوم رژيم صهيونيستي و مرگ زودرس قرار داشتند. نتيجه چنين
رويه اي نفرت روزافزون فلسطيني ها به گردانندگان سازمان آزاديبخش و تشكيلات
خودگردان بود و به شكست فاحش آنان در انتخابات پارلماني 1384 منجر شد.
3-
نبايد كمترين ترديدي در اين داشت كه همان سران فاسد عربي كه با اهرم كمك
مالي، ساف و خودگردان را به لجن زار تبديل كرده و حيثيت فلسطيني ها را پيش
پاي جلادان صهيونيست قرباني كردند از مدت ها قبل به سراغ حماس و جهاد و
گروههاي، جهادي تابعه آنان رفته و درصدد تكرار نسخه عرفات براي رهبران اين
نيروها برآمده اند طبعاً در اين ميدان آن دسته از رهبران گروههاي جهادي كه
از «ميدان» دورتر بوده و ديپلمات تر بوده اند، بيشتر در معرض وسوسه هاي
سران عرب و عمليات نفوذ قرار داشتند. اين موضوعي پنهان نيست اگر نگاهي به
لحن هاي رهبران مستقر در غزه و رهبران مستقر در كشورهاي همجوار فلسطين
بياندازيم، اين تفاوت را درمي يابيم. شايد اين دوگانگي و اين تجربه به اين
موضوع برگردد كه كار جهادي و كار ديپلماتيك را دو گروه مجزا بعهده گرفتند و
در همان حال آنكه ديپلماسي را تجربه كرد به نقطه لزوم هماهنگ شدن با جبهه
عربي رسيد و آنكه در ميدان بود، نتايج مبارك در ميدان بودن را لمس كرد و بر
آن، بعنوان تنها راه آزادي فلسطين تأكيد كرد. بي جا نيست كه اسماعيل هنيه
عليرغم آنكه 5 سال محاصره ظالمانه غزه را با گوشت و پوست خود لمس كرده و
تلخي هاي آن را چشيده است با نگاه به گشايش نسبي امروز، با صراحت مي گويد
ما از شرايط شعب ابي طالب خارج شده و در شرايط بدر و خيبريم و تحقق
استراتژي آزادي فلسطين از بحر تا نهر را در چند قدمي مي بيند اما هم زمان
بعضي كه اصلا در ميدان نبوده اند احساس خستگي مي كنند. در داخل ايران هم ما
همين حكايت را داريم افراد هر چه به ميدان نزديكترند نشاط بيشتري دارند و
هر چه دورترند تحليل هاي عجيب و غريب تري دارند مگر در جنگ 8 ساله هم
همينطور نبود؟
4- درست از سال 1383 يعني زماني كه- با انتخابات شهرداري
ها- معلوم شد كه گروههاي جهادي در كانون توجه فلسطيني ها قرار داشته و ساف و
خودگردان جايگاه خود را از دست داده اند، تلاش ها براي پيوستن حماس و جهاد
به سازمان آزاديبخش و تشكيلات خودگردان آغاز شد و حال آنكه ماهيت ساف- به
دليل حذف مأموريت جهادي از آن در اجلاس اسلو- با ماهيت گروههاي جهادي كاملا
متفاوت بود پاسخ حماس و ... بطور طبيعي منفي بود اخيراً بعضي از اعضاي
حماس اعلام كردند كه به ساف مي پيوندند و يكي از شخصيت هاي حماس هم از لزوم
باز تعريف ساف سخن گفت كه نتيجه هر دو يكي است. ساف هرچه باشد متعلق به
دوره اي است كه اينك هيچيك از مختصات آن دوره موجود نيست. فلسطين يك مسئله
عربي نيست و اتحاديه عرب كه ساف را پنج دهه قبل تأسيس كرد به دامن اسرائيل
در غلتيده و دشمن ملت ها و كشورهاي مقاومت شده و علاوه بر آن ساف يادآور
هيچ موفقيتي براي فلسطيني ها نيست پس چرا بايد بازسازي شود؟ اين بازسازي
وقتي قرار است در قطر و با ميزباني عامل شناخته شده رژيم صهيونيستي- شيخ
حمد- صورت گيرد، بدتر هم هست.
5- فلسطيني ها به وحدت نياز دارند و سياست
ورزي را هم احتياج دارند. اين دوقطبي فلسطيني-فلسطيني بايد برطرف شود و
شخصيت واحد فلسطيني احيا گردد اين كاري است كه با يك توافق بايد شروع شود و
با يك انتخابات مردمي بايد به سامان برسد، مذاكرات تشكيلات خودگردان و
نيروهاي جهادي تا آنجا كه در اين چارچوب باشد -كه نيروهاي جهادي بر اين
چارچوب تأكيد مي كنند- صدمه اي به مردم فلسطين و مقاومت نمي زند. توافق
عباس- مشعل بايد حول محور برگزاري انتخابات آزاد در مجموعه فلسطيني ها- اعم
از حدود يك ميليون و چهارصدهزارنفر ساكنان مناطق 1948، 2/2 ميليون نفر از
ساكنان كرانه غربي، 5/1 ميليون نفر ساكنان باريكه غزه، ساكنان قدس شرقي،
منطقه جنين و حدود 6ميليون نفر ساكنان اردوگاهها- در كشورهاي همجوار باشد
كه جمع اين ها حدود 12 ميليون فلسطيني است كه حداقل 8 ميليون نفر از آنان
واجد شرايط رأي دادن هستند. با رأي اين مجموعه، شخصيت فلسطين احيا و حقوق
فلسطيني ها تأمين مي شود و صندوق هاي رأي به سنگرهايي براي آزادي سرزمين
مقدس فلسطين تبديل خواهند شد. انشاءالله.
سعدالله زارعي
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com