به گزارش بولتن نیوز، امام خمینی (ره): «من در نجف بودم یک نفر از همین افراد (منافقین) آمد پیش من. شاید بیست روزی پیش من میآمد. هرروز میآمد روزی دو ساعت از نهجالبلاغه، از قرآن صحبت میکرد. من یکقدری به نظرم آمد که این وسیله است، نهجالبلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. من هم یک طلبه هستم. من اینقدر نهجالبلاغه خوان و قرآنخوان نبودم که ایشان بوده.»
بعد از قیام 15 خرداد1342 و ورود علنی امام خمینی(ره) به مبارزات علیه اقدامات رژیم پهلوی، جریانهای سیاسی که تصور میکردند باید با رژیم سازش کرد به حاشیه رفتند. در این زمان به دلیل اینکه امام(ره) نقش لیدر مبارزات را بر عهده داشت تمامی جریانهایی که روش مبارزه برای تغییر رژیم را در پیشگرفته بودند، تلاش میکردند با ایشان در ارتباط باشند و حتی بهنوعی بتوانند تائید امام را بگیرند. این مسئله فقط مختص به جریانهای اسلامی نبود چراکه حتی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور نیز چند باری با صدور اطلاعیه از امام خمینی (ره) بهعنوان روحانی مترقی نامبرده و حتی مکاتباتی با دفتر نجف امام داشتهاند. امام نیز در پاسخ به نامههای افراد و جریانهای مختلف ضمن دادن رهنمودهای لازم آنجا نیز که لازم بود ایراد و اشکالات را صریح مطرح میکردند. بهعنوانمثال دریکی از مکاتبات با کنفدراسیون که از طریق مصطفی خمینی فرزند امام صورت گرفت ایشان بر مسائل اسلامی تأکید و از دانشجویان میخواهند در این زمینه فعالتر باشند.
در این میان گروههایی نیز که بهعنوان مذهبی شناخته میشدند سعی میکردند تائید امام را گرفته و از این طریق برای خود مشروعیت ایجاد کنند. دراینبین سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نیز سعی کرد در سالهای 1351 و 1353 با فرستادن چند نماینده نزد امام برای اقدامات خود تائید بگیرد. بااینحال امام خمینی (ره) باوجود توصیههای افراد مختلفی مانند آیتالله طالقانی و آقای محمود دعایی هیچگاه حاضر به تائید این سازمان نشدند. اما در آن ملاقات چه گذشت که امام(ره) حاضر به تائید سازمان مجاهدین نشد.
ابراهیمیان پژوهشگر تاریخ معاصر بر اساس گفتگویی که با اعضای خود این سازمان بعد از انقلاب داشته، نوشته است که در آنجا امام بعد از شنیدن صحبتهای فرستادههای سازمان سؤالاتی را درباره قیامت، معاد و برخی از مسائل دینی از آنها میپرسد که نمایندگان مجاهدین پاسخهایی میدهند که تضاد آشکاری با اصول پذیرفتهشده اسلام داشته است. بهعنوانمثال در آنجا معاد جسمانی را زیر سؤال میبرند. همچنین در این ملاقات بهگونهای علیه روحانیت موضعگیری میکنند که گویی فقط خودشان باید لیدر مبارزات باشند.
درواقع امام(ره) در جریان این ملاقات با هوشیاری میزان التقاطی بودن اندیشههای آنها را محک زده و مشخص کردند که چقدر اسلام اینها آغشته به مسائل غیر اسلامی است. همچنین نوع و موضعگیری که آنها در این ملاقات درباره روحانیت داشتند بهخوبی مشخص کرد که سازمان بهجای اینکه به مراجع دینی بهعنوان شاخص راست آزمایی اعتقادات خود نگاه کنند، آنها را تا زمانی که مجاهدین را تائید کنند، قبول دارند.
در ذکاوت امام خمینی(ره) در شناخت منافقین همین بس که بعدها محمد محمدی از اعضای سابق منافقین در کتاب خاطراتش صراحتاً عنوان کرده که در دهه 50 سازمان بهجایی رسیده بود که از روحانیون مبارزی مانند طالقانی بهعنوان مرتجع یاد میکرده و حتی مائو را بالاتر از این روحانی مبارز میدانسته است. این مسئله بهخوبی رویکرد منافق گونه سازمان نسبت به روحانیت در ان زمان را مشخص میکند.
بر این اساس اگر بخواهیم بگوییم چرا امام حاضر به تائید منافقین نشد، باید گفت ماهیت التقاطی، نگرش سطحی از دین و برداشتهای شخصی و بدون مبنا از اسلام از مهمترین دلایلی بود که سبب شد تا امام آنها را تائید نکند. درواقع امام همان زمان متوجه شد که اینها بهجای اینکه اسلام را مبنای مبارزه قرار دهند، به متون مارکسیستی مراجعه و قواعد موردن یازشان را استخراج کرده و درنهایت چند آیه و حدیث هم برای خالی نبودن عریضه در کنار آنها قرار میدهند.
هرچند در آن زمان تائید نکردن منافقین سبب شد تا برخی از روحانیون مبارز از امام گلایه کنند که چرا حاضر به تائید این جوانان نشده است اما اندکی بعد در سال 1354 و تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلامی به مارکسیستی و شروع ترورهای داخلی بسیاری از همین افراد نزد امام رفتند و اذعان کردند که ایشان بهخوبی از سالها قبل به ماهیت این سازمان پی برده و میدانستند عاقبت آنها به کجا ختم خواهد شد.
منبع: بنیاد هابیلیان
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com