گروه سیاسی: دکتر مجید سجادی پناه عضو شورای مرکزی جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت:مردم عزیر ایران ؛ ما به عنوان حامیان جریان اصول گرایی بابت معرفی ، حمایت و مهمتر از همه، اظهارات اخیرآقای احمدی نژاد در مورد تحریم انتخابات 1400 ، صمیمانه از شما عذرخواهی می کنیم.
به گزارش بولتن نیوز،تصور ما بر این واقعیت است که این نوع مسئولیت پذیری احزاب، چه در موفقیت ها و چه در ناکامی های ، در پایان دوره خدمت گذاری آنها، می تواند به غنا و قوام "جمهوریت نظام" منتهی شود. یعنی جریانات سیاسی در صورت عدم توانایی نامزد خود، برای پر کردن فاصله بین "وعدهای داده شده" و "عملکرد اتفاق افتاده" در یک فضای صمیمانه با مردم به گفتگو نشسته و از آنها بابت معرفی فردی که پیشنهاد داده اند، عذرخواهی نموده تا مخاطبان شان بدانند که فعالیت های احزاب موسمی نبوده و به اصطلاح دارای خدمات پس از فروش است.
زیرا این پسندیده نیست که مردم را در پایان دوره قبلی انتخاب شان، سرگردان رها و همه تقصیرها را به گردن آنها بیاندازیم که چرا شما به درستی انتخاب نکردید و هیچ حزب یا جریانی هم حاضر نباشد که در مقابل فرد معرفی شده از سوی آنها به مردم، که هشت سال زندگیشان را دستخوش تغییر کرده است ، پاسخگو باشد. متاسفانه این مرسوم شده است که احزاب شش ماه مانده به انتخابات، مغازه های دو نبش خود را برای ویترین کردن کاندیدهای خود باز می کنند و در صورت پبروزی رقیب، و یا احتمالا پیروزی خود، دوباره بساط آنها را تا انتخابات بعدی جمع می کنند. نامزدها هم بدون این که در آن ایامی که از قدرت به دور مانده و می توانستند در قالب یک دولت سایه، نسبت به تدوین برنامه ها و شناسایی کادر مدیریتی خود اقدام کنند، در همین فاصله زمانی کوتاه ششماهه، به سرعت لباس قدرت را بر تن پرو و اگر آن را اندازه خود بپندارند- که بعضاً اشتباه می کنند و تجربه نشان داده است که تا کنون این لباس ها اندازه آنها نبوده و بسیارگل گشاد و نافورم بر تن شان گریه می کرده است - ، پوشیده و تمام قد وارد عرصه انتخابات می شوند.
اما در خصوص فضایی که اخیراً آقای احمدی نژاد از انقلاب و نظام ترسیم کرده است تنها کافی است که ارتباط طولی و توالی این چند جمله اخیرشان را درآن نشست توجیهی سردار نجات و بیانیه تصویری کنار هم قرارداده تا قادر باشیم مقصود او را از این همه سیاه نمایی ها گسترده دریابیم؟
1. من نمی توانم بدبختی مردم را ببینم و سکوت کنم. مردم مسائلی را به بنده می گویند که آدم شرم می کند! جامعه در حد انفجار است.چطور می توانم تماشاگر نابودی انقلاب و نظام باشم و سکوت کنم؟
2. مردم هر روز مقابل خانه بنده حضور پیدا می کنند،این برای اولین بار در تاریخ انقلاب و حتی قبل از انقلاب است که مردم به انحاء مختلف از یک نفر (این خادم ملت) به طور گسترده خواسته اند تا در انتخابات ورود کنم.
3. بنده برای نجات کشور و تغییر وضع زندگی مردم آمده ام. اطمینان دارم که کشور را می توان نجات داد و من کاملا برای این کار توانا هستم و برنامه دارم و می دانم که چگونه کشور را باید اداره کنم.
4. در صورت رد صلاحیت از هیچ نامزدی حمایت نخواهم کرد .
5. انتخابات را به رسمیت نمی شناسم و تحریم می کنیم
به ترتیب ردیف ها ؛ این نگاه کاریکاتوری به وضعیت موجود (بزرگ نمایی بیش از حد یک قسمت از سایر قسمت های دیگر) در پی نشان دادن اقبال عمومی به ایشان، در پی معرفی خود به عنوان رابین هود زمان و حلال تمام مشکلات و سپس تهدید بچه گانه شورای نگهبان " یا من بازی یا بازی خراب" و نهایتا ورشکستگی سیاسی و سر آخر هم ساختار شکنی و هدف قرار دادن کلیت نظام ، همه بیانگر وجود یک سرطان بدخیم از نوع " شهوت قدرت " و " حب جاه و مقام " است که متاسفانه پیشرفت آن فوق العاده زیاد بوده و امروز تمام وجود او را فرا گرفته است وباید او را بستری و آماده شیمی درمانی نمود. پزشک معالج انقلاب باید از او بپرسد که آیا اینهمه سیاه نمایی تنها برای توجیه " حضور شما در قدرت" آیا خیانت به خون همه آن شهدای نیست که مکرر در بیاناتتان از آنها سو استفاده می کنید؟
وضعیت ایشان درست همانند مورچه ای است که آب باران در لانه اش جمع شده و او مویه و ناله کنان فریاد می زد، که همه دنیا را آب فرا گرفته است.
بنابراین آقای احمدی نژاد خود شما در لبه پرتگاه قرار گرفته اید نه کشور عزیرمان!!!
مخاطبان فرهیخته ما باید بدانند که هیچکس مشکلات اقتصادی که ایشان بر امواج آن سوار شده و با ذهن مهندسی مشغول بازی کردن با مولفه های آن است انکار نمی کند ولی بزرگ کردن آنها به گونه ای که هیچ چیز دیگری در نظام قابل مشاهده نباشد نه تنها بی انصافی در حق مردم است بلکه جفا به معمار کبیر انقلاب است که هم اکنون، دستان بلند انقلاباش ، به آب های نیلگون دریای مدیترانه رسیده است .
برای مردم ایران روشن نیست که چرا برخی از مدیران ارشد کشور بعد از پایان دوره مسولیتشان دچار این نوع "پیر چشمی مدیریتی" می شوند و قادر به دیدن دستاوردهای پیرامون خود نیستند- پیر چشمی بدان معناست که فرد مبتلا، دید واضحی از اشیاء نزدیک خود ندارد و آنها را بسیار دورتر و یا اصلاً نمی بیند –.
بنابراین کالبد شکافی رفتار آقای احمدی نژاد و روسای جمهور دیگر موید این واقعیت تلخ است که هیچ یک از سه جریان بزرگ اصول گرایی و اصلاح طلبان و اعتدالیون، شاخص ها عمومی و اختصاصی وپژه پست ریاست جمهوری را در طول دورانی که به صورت موقت 8 ساله ، که جناح رقیبشان مستقر بوده و آنها از قدرت به دور بودند، تعریف و تبیین نکرده اند که در گام بعدی با شناسایی و جذب نخبگان و یا کادر پروری اقدام به تربیت نیروی انسانی برای کشور داری نمایند .
مشهور است که می گویند پوتین در روسیه 200 نفر از نخبگان آن کشور را تحت عنوان " رهبران آینده " انتخاب و به آموزش های بسیار بسیار سنگین در داخل کشور سپرده است تا شاید بتواند در آینده از میان آنها یک نفر را برای اداره آن ابرقدرت بززرگ انتخاب نماید. درست برعکس احزاب ما که به هنگام انتخابات چند هندوانه سربسته را بر سر سفره مردم می گذارند و آنها را مجبور می کنند که یکی را از میان بقیه انتخاب نمایند.
ما به غلط تصور می کنیم که اگر یک نامزدی یک استان کشور را خوب اداره کرده باشد، یا فرمانده قابلی در جنگ بوده باشد، و یا شهردار خوبی برای تهران بوده باشد پس می تواند کشور را به شایستگی اداره کند. بسیار بسیار بعید و دور از انتظار است که بتوان "نگاه استانی" یک مدیری را در زمانی که استاندار خوبی بوده است به "نگاه ملی" برای اداره کشور تغییر داد. در این جراحی بزرگ برای تغییر این دیدگاه، ممکن است فرد طاقت نیاورده و در زیر این عمل سنگین، فوت سیاسی نماید.
بنابراین که اگر جریانات سیاسی، افراد را، ظرفیت سنجی نکرده باشند آنوقت کشور را با مشکل احمدی نژادی روبرو می سازند که با چکاندن تنها چند قطره کوچک قدرت، سریعا ظرفیت وجودی او پر شده و احساس می کند که اساساً از ابتدا مدیر به دنیا آمده و برای عالم و آدم نسخه مدیریتی می پیچد و اگر زمانی هم بند ناف او را از قدرت جدا کنند بلافاصله جیغ ها ، گریه ها و پرخاشگری ها او شروع، و بنای ناسازگاری با کلیت نظام می گذارد.
و اما سخنی کوتاهی با برادر دیروز ، که دیگر امروز با او احساس غریبی می کنم:
آقای احمدی نژاد عزیز شما باید نسبت خود را با وضعیت فعلی معیشیت مردم روشن کنید ولخرجی های زمان ریاست جمهوری شما، که همانند بچه پول دارهای که یک شبه به ارث پدری رسیدهاند، باعث گردید که امروز نشست های عمیقی در اقتصاد کشور ایجاد شود که بی تدبیرهای دو دولت بعدی هم آنها را تشدید و عمیقتر نمود. هیچگاه فراموش نمی کنیم که آن دلارهای عظیم نفتی را بجای توسعه همه جانبه در کشور، چگونه صرف واردات برخی کالاهای لوکس کردید.
700 میلیارد دلار پول فروش نفت که در تمام دوران این سرزمین بی نظیر و شاید تکرار نشدنی بود در دولت شما ایجاد گردید. زیرا دنیا به تازگی توانسته بود اقتصاد خود را از بحران و رکود سال 2008 بیرون کشیده و برای دست یابی مجدد به ظرفیت های تولیدی گذشته، تقاضا خود را برای انرژی ، به گونه باورنکردنی به چندین برابر افزایش دهد . بسیار طبیعی بود که در پی آن افزایش ناگهانی تقاضا برای مصرف، قیمت نفت نیز افزایش و درآمد ما علی رغم وجود همه تحریم های سنگین چند برابر شود. به صورتی که در آن زمان کشور توانست معادل نصف درآمد 110 ساله کشور از فروش نفت –یعنی از زمان کشف این پدیده تا زمان شما - در عرض 8 ساله دوران ریاست جمهوری جنابعالی بدست آورد.
همان طوری که عرض کردم این درآمد ها بدلیل وجود متغیر های بیرونی و شرایط اقتصادی حاکم بر جهان بوجود آمده بود و به هیچ وجه به توان مدیریت شما بر نمی گردید و واقعاً هم معلوم نیست که در صورت اعتماد مجدد نظام به جنابعالی، شما قادر می شدید امروز کشور را بدون نفت بهتر از آقای روحانی اداره کنید.
ولی شما با مهارتی که در موج سواری دارید همه آن موفقیتها بیرونی را موفقیت خود پنداشته و این پول عظیم را برای ماله کشی مشکلات تیم مدیریتی خود استفاده کردید و با این ملات پر قیمت، فاصله و شکاف عملکردی آنها را پر کردید و بعد دچار توهم استغنا شده و سرا پا، مست غرور به دنبال مدیریت جهان گردیدید ولی اگر آن پول ها را در آن دوران طلایی به مثابه چین خرج توسعه کشور می کردید شاید مردمی که امروز از وضعیت شان این گونه با ما سخن می گوید به این صورت دچار عصر و هرج نمی شدند.
لازم نیست که راجع به بزرگی این رقم 700 میلیارد دلار برای شما توضیح بدهم ولی همین قدر کافی است که بدانید چینی ها توانست تقریبا با نصف این مبلغ یعنی 310 میلیارد دلار در طول 18 سال (بین سال های 1978 تا سال 1996) معادل 226 میلیون شغل تازه ایجاد نمایند و پایه اقتصادی را پی ریزی کنند که امروز قادرند 2500 میلیارد دلار به کشور های دیگر دنیا کالا صادرات نمایند در حالیکه ما با داشتن 2 برابر این مبلغ و در طول این زمان مشابه فقط توانستیم 6.5 میلیون شغل و تنها 40 میلیارد دلار صادرات سالانه داشته باشیم.
وقتی به وارادات بی رویه زمان شما و یا ارقام قاچاق کالا در سال 91 که به رقم وحشتناک 25 میلیارد دلار رسیده بود می نگریم و در بین آنها اقلام و کالاهای نظیر سنگ پا ، سنگ قبر و غذای گربه و... را می بینیم بخصوص در زمانی که مشاهده می کنیم چگونه بدلیل نداشتن منابع ارزی برای خرید واکسن کرونا ، بیش از ۷۰ هزار نفر از مردم کشورمان جلوی چشمانمان پرپر می شوند و شما آن گونه بر آن منابع عظیم ارزی آتش سنگین ریختید ، ما هم باید همانند رفقای شما منتهی بدلیل دیگری سر به بیایان بگذاریم . بنابراین آیا با این توصیفات، شما باید مدعی وضعیت فعلی کشور شوید یا ما جوانان؟!
تغییر وضعیت اقتصادی کشور مثل زلزله نیست که یک شبه همه چیز فرو بریزد. ترک های که امروز بر ستون های و سقف این اقتصاد مشاهده می کنیم محصول مدیریت" راه بنداز، جا بنداز " حضرتعالی است که همواره بدون هدف گیری شلیک می کردید و به مدد پول نفت این تیرها به هر کجا که اصابت می کرد می رفتید و بر گرد آن دایره می کشیدید و به همه مردم اعلام می کردید که زدم به هدف، تا آنها برایتان سوت و کف بزنند.
به واقع شما در این سرخوردگی عمومی که در جامعه ایجاد شده است نقش فعالی داشتید و هم اکنون در یک فرار رو به جلو پیش دستانه خطاب به شورای نگهبان مدعی می شوید "که به چه دلیل مرا رد صلاحیت کردید؟ .....آیا در انجام وظیفه کم گذاشتم یا در اداره کشور ضعیف بودم"
به نظر شما فردی که کشور را این گونه ضعیف اداره کرده است چگونه قادر است از شاخص و فیلتر "مدیر و مدبر" بودن شورای نگهبان عبور کند؟! .شما خودتان قضاوت کنید اگراین شورای نگهبان در سال 84 شما را که قبل از شهرداری تهران در مدت کوتاهی بیکار و در به در دنبال کار از این سازمان به آن سازمان دیگر می گشتید تایید صلاحیت کرد آن موقع به عنوان شورای نگهبان بهترین عملکرد را از نظر شما داشت و حالا که شما را به دلائل موجه تایید نمی کند آنها را متهم می کنید که ......
پس معلوم شد که شما خوتان را معیار همه درستی ها و نادرستی ها عالم می دانید .
همین " بخل سیاسی " که امروز به وضوح به مردم نشان می دهید و به هیج وجه هم حاضر نیستید از آن سرمایه ای که با تراشیدن آبروی جریان اصول گرای برای خودتان فراهم کردید مصروف کاندیدای این جریان بکنید ، در دوران ریاست جمهوری شما هم به صورت " بخل مدیریتی " نمود عینی پیدا می کرد که همه مدیران ارشد کشور می توانند بر آن شهادت بدهند. به گونه ای که اساسا کسی را در آن دایره بسته تیم خودتان، بخصوص در دوره دوم راه نمی دادید و تیم اصلی شما محدود به همان دو نفری شده بود که برگرد شما پروانه وار می چرخیدند و متاسفانه سرنوشت آنها هم به قول شما همانی شد، که یکی گوشه ای عزلت برگزید و دیگری در تیمارستان بستری گردید.
به نظرم شما مسبب بیماری آنها هستید. زیرا با بخشیدن مسئولیت های لذت بخشی که بسیار فراتر از توان و ظرفیت آنها بود، آنها را هوایی کرده و به اشتباه تصور کردند که اتصال به قدرت همیشگی و برای همه زمان ها استمرار دارد، به گونه ای که با از دست دادن آن اقدام به پرخاشگری و داد و بیداد نمودند و نهایتا پس از برخورد به درب های بسته ، افسرده شده، و هم اکنون در گوشه و کناری سرخورده افتاده اند. همین آقای که امروز در بیمارستان روانی بستری است، داشت زندگی عادی اش را می کرد که شما ناگهان او را به ریاست یک سازمان عرض و طویل در کشور منصوب کردید که متاسفانه ایشان بجای مدیریت کردن بر آن مجموعه بزرگ، همواره در آن اتاق شیک طبقه دوم کنار تلویزیون و شبکه خبر می نشست تا برای شما همانند یک خبرنگار ساده خبر تهیه کند. و اصلا برایش مهم نبود که این ماشین 10 هزار نفری آن سازمان با چنین راننده هواس پرتی در این جاده پر پیچ و خم نظام اداری به کدامین سو در حال حرکت است؟!
کینه شما با سپاه کینه ای دیرینه است که امروز دم از انحلال آن می زنید " برداران قاچاقچی " را چه کسی برای اولین بار به این عزیزان نسبت داد. حمله به یکی از فرماندهان ارشد این نظام که شما در دوران جنگ نفر دست چندم او هم نبودید چه کسی در مناظره ها باب کرد .....
شما از اول هم هیچ مسئله ای را ریشه ای پیگیری و حل نمی کردید بلکه با یک روش پوپولیسیتی همواره ذهن خود و مردم را با عوارض آن مسئله مشغول می ساختید. این مُسکن زدن های پی در پی شما بر مشکلات باعث می شد که "درد" با شدت و حدت بیشتری درآینده ظهور و بروز پیدا کند. مثال روشن آن همین قانون انتخابات است. و در تعجبم که بعنوان پاسدار قانون اساسی چرا اصلاح آن را در زمان ریاست جمهوری خودتان در قالب لایحه به مجلس پیشنهاد ندادید که امروز ایراد های آنرا به این شکل به رخ ما می کشید.
به نظرتات اگر کسی به روش کابوی های تگزاس با اسب به وزارت کشور بیاید و برای ریاست جمهوری ثبت نام کند زیبنده انتخابات این کشور است؟ و یا این که روسای قوا یا مقامات طراز اول کشور بدون استعفا با سایرین در شرایط نابرابر به رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری بپردازند ، آیا این بیانگر وجود حفره های در قانون انتخابات نیست ؟؟؟!!! و یا این که در انتخابات مجلس اگر یک فرد صاحب صلاحیتی که در ردیف مقامات کشور به شمار می رود باید به موجب قانون ششماه زودتر مجبور به استعفا شود وتازه برای او هم روشن نباشد که در پایان این ششماه که هم پست ، و هم درآمد، و هم موقعیت اجتماعی خود را از دست داده است آیا صلاحیت او برای نمایندگی مجلس توسط شورای نگهبان تایید می گردد یا خیر؟ آیا با وجود این همه موانع قانونی به نظرتان باز هم آدم عاقلی پیدا می شود که نقد را به نسیه بفروشد و با این ریسک های بزرگ در انتخابات مجلس ورود کند ؟
در این صورت با خالی کردن میدان از چنین افراد مجربی، عرصه برای ورود جوانان سی ساله و کم تجربه برای قانون گذاری فراهم می شود. جوانانی که یک روز در قوه مجریه مدیر نبودند و از مشکلات عمیق آنجا خبر ندارند و آنوقت می خواهند برای حرکت لوکوموتیوی که 83 میلیون مسافر دارد ریل گذاری نمایند.
نه به آن شوری شور (استعفای ششماه انتخابات مجلس) و نه به این بی نمکی (عدم وجود نیاز به استعفا در انتخابات ریاست جمهوری) بنابراین این سوال پیش می اید که چرا شما در زمان ریاست جمهوریتان برای پر کردن این خلا های قانون انتخابات گام برنداشتید که امروز از خروجی این فرآیند به این صورت گله مندید. مستحضرید که همیشه خدمات سالم، از دل یک فرایند سالم، متولد می شود.
به هرحال شما با احساسات جوانان این کشور بازی کردید. دیگر برایتان آروزی بازگشت به دامن انقلاب نمی کنم چون دیگر تمام پل های برگشت را خراب کردید بلکه آرزوی مرگ اول برای خودم وسپس برای شما می کنم و امیدوار در آخرت برای بنیانگذار انقلابی که به روایت دوست و دشمن ، انقلاباش، بزرگترین انقلاب قرن بیستم بود، پاسخ قانع کننده ای داشته باشید.
و اما کلام آخر :
به یاد داشته باشید پایه های نظام مستحکمتر از حرف های است که شما به سردار نجات زدید و همان طوری که گفتم چون خودتان را همیشه معیار عالم و آدم قرار می دهید این شما هستید که به فروپاشی رسیدید نه نظام جمهوری اسلامی. انقلاب حضرت امام (ره)مجدداً بدلیل ناپرهیزی برخی از مسولینی همانند شما، کمی بیمار شده است. که با یک حجامت و بیرون ریختن خون های کثیف مجددا با نشاط و انرژی بیشتری ، برای رسیدن به قله های موفقیت، گام بر می دارد.
و با این سوال سخت همه شما مخاطبان عزیر را به خدای بزرگ می سپارم که :
چرا خواص هر سه جریان، در مقابل فتنه احمدی نژاد سکوت کرده اند ؟؟؟!!!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
تو برای چی آرزوی مرگ می کنی
خدا ایشون را هدایت کنه
و با این بشر جدید هیچ نسبتی نداریم
یادداشت روشنگر جنابعالی را به دقت خواندم. بخشهایی را به خاطر سپردم و مابقی را در جایی سیو کردم تا هر از گاهی به آن رجوع کنم.
من قبل از دریافت اطلاعات فنی و دقیق و تصویر فوقالعاده کیفی دوره ریاست جمهوری احمدینژاد در این یادداشت، از ایشان متنفر بودم، اما الان حس میکنم که میزان و شدت بیزاریم از او صدها برابر شده و دلایل کافی و وافی برای این انزجار دارم.
نقد موشکافانه این دوره را که خواندم، به نظرم رسید چهقدر خوب میشود دوره دیگر روسای جمهور را هم از دریچه نگاه تیزبین جنابعالی ببینیم و حض ببریم.
دقیقا به مانند یک منتقد حرفهای فیلم، مستند احمدینژاد را به نفد کشیدید و من بکبار دیگر همه تصاویر مونتاژی دوره احمدینژاد را با شما مرور کردم و زوایای ناپیدای این دوره را به همراه شما کشف کردم و لذت بردم.
اساسا وظیفه یک پژوهشگر اجتماعی همین است که مسایلی را برای ما تشریح کند و اطلاعاتی را به ما بدهد که یا نداشتهایم یابه غلط در باورهایمان گنجانده بودند.
شما انگارهها و تصورات ذهنیمان را از دوره احمدینژاد تغییر دادید. باورهایمان را عوض کردید و یادمان دادید چگونه میشود یک یادداشت سراسر فکت نوشت و طرف را با آسفالت فرش کرد، بدون اینکه به او فحش و ناسزا بدهیم و تکفیرش کنیم.
اصول و مبانی تحلیل را با شما آموختبم و اندیشیدن هوشمندانه را با شما در سراسر این یادداشت تمرین کردیم.
آموختیم که به واسطه دانش و آگاهی و تحلیلی نظاممند میتوان لایههای سطحی و پیدای یک دوره را کنار زد و به لایههای ژرف و ناپیدای آن دسترسی پیدا کرد.
مثالهای متعدد و متکثر جنابعالی و مقایسه اعداد و ارقام و توضیحات مبسوط به خواننده این یادداشت کمک میکند تا فهم درستتری از دورهای که بر او و سرزمینش گذشته پیدا کند و آثار و عواقب انتخاب بد را ببیند و لمس و درک کند.
سیلان ذهن شما در ثبت روایتی ماندگار از دوره احمدینژاد بسیار موثر بود و روایتی منتظم و عقلانی و دارای توالی تاریخی را پیش چشمان ما نهاد.
در یک جمله یادداشت شما تاثیرگذار بود و هویت واقعی احمدینژاد را برملا کرد.
دستمریزاد استاد.
به داشتن برادری چون شما افتخار میکنم.
آقای احمدی نژاد به تدریج متوهم و نابود شد.
اما در مورد سوال کلیدی آخر نوشته معتقدم هر سه جریان نامبرده و سران شاخص آنها در مورد استحاله ی نظام با آقای احمدی نژاد همفکر و هم رأی و هم عمل هستند ولی آنها با زرنگی خاص و با مشاهده جولان زبان و دیوانگی تام و تمام احمدی نژاد در این فقره، سکوت اختیار کرده اند و حتی شاید این یک سناریوی از پیش طراحی شده باشد که در آن تقسیم وظایف کرده اند و سهم احمدی نژاد در این سناریو، لجام گسیختگی زبان و تاختن بی مهابا به ارکان نظام باشد.
خداوند به طرفداران این موجود متوهم و متغیر، بصیرت عنایت فرماید.
به صحبت های آقای فاضل لنکرانی رحوع کنید ایشون به آقای جنتی می گوید (پیش بینی می کند ) که من نیستم ولی شما خواهید بود ایشون روبروی اقای خامنه ای خواهد ایستاد
و هیچکس به اندازه ایشون از اول انقلاب تا حالا برای نظام اسلامی خطرناک نبوده است (نقل به مضمون)
عصر و هرج جسارتا اشتباه است
عسر و حرج
صحیح است
ببخشید