گروه بین الملل _ گروه دفاعی: برهههای زندگی شهید صیاد شیرازی به مقاطع مختلفی تقسیم میشود. جدال نظامی با گروهکهای تروریستی از مهمترین بخشهای زندگی نظامی ایشان است. نبرد با گروهکهای ضدانقلاب دمکرات و کومله در غرب و شمال غرب کشور، بخش مغفول فداکاری و رشادت شهید صیاد شیرازی است.
به گزارش بولتن نیوز، در این نوشتار درصدد روایت فراست و کیاست فرماندهی نظامی ایشان در عملیاتهای ضدتروریستی هستیم و از تحلیل اقدام نظامی ایشان صرف نظر می کنیم.
شهید صیاد شیرازی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی برای نجات مردم کردستان از آسیب های رفتارهای غیرانسانی ضدانقلاب، طرح بستن مرز و پاکسازی سنندج را اجرای کردند. ایشان در وضعیت شهر بانه در کتاب «ناگفتههای جنگ» اظهار داشتند:« یکی از صحنههای دردناکی که یادم میآید در حرکت ستون از طرف سقز به «بانه» است. هوا تاریک شد. ساعت هفت یا هشت شب بود، داد و فریاد یک عده را داخل بیسیمها شنیدم که گفتند: ما گرفتار شدیم، کمین خوردیم. فهمیدم که اینها عبور کردهاند و در نتیجه کمین خوردهاند و چه کمین بدی. با یکی از رزمندگان بسیار خوب ارتشی که توی سپاه کار میکرد به نام مصطفوی تا صبح پشتیبانی آتش کردیم از ستونی که در هم شکسته بود. تا صبح وضع بدی داشتیم هیچ کاری نمیتوانستیم کنیم صبح شهید کشوری و شهید شیرودی آمدند و روی ستون رفتند که با یک شناسایی هوایی ببینند چه خبر است.
رفتند و دیدند که بعد از گردنه تا نگاهشان کار میکند دود میبینند و آتش سوزی. ستون از هم پاشیده بود. ستون راه جاده را بسته بود ماشینها در جاده رها شده بودند. بعضیهایشان پر از مهمات بودند باید آنها را دوباره برمیگرداندیم توی ستون و سازمان میدادیم. بیست نفر از بچههای ارتش و سپاه را دست چین کردم، خودم هم رفتم توی ستون، راننده هم نداشتیم خودمان کامیونهایی را که پر از مهمات و آرپیجی بود آوردیم به داخل ستون. در حین پاکسازی یک نفر از میان درختها پایین آمد به طرفش نشانه رفتم گفت: نزنید من پاسدار هستم. پرسیدم کجا بودی؟ گریه کرد و حالت محزونی داشت. گفت از دستشان در رفتم. میخواستند اعداممان کنند. پاسدارها را فقط اعدام میکردند. من را جایی نگاه داشتند و منتظر دستور بودند به من گفتند در یک صورت فقط اعدامت نمیکنیم که به تصویر امام خمینی (ره) بیحرمتی کنی. در میان این صحبتها یکی آمد پشتش به من بود کاردی به پشت داشت و کسی حواسش نبود. کارد را درآوردم و به سینه و گردنش زدم. او را از پا درآوردم و دیگر به پشت سرم هم نگاه نکردم همین طور دویدم تا به این جا رسیدم اصلا به عقب نگاه نکردم که ببینم چه خبر است.
حرف آنها برای این پاسدار گران تمام شده بود ناراحت شده و گفته بود: ما تمام زندگیمان را در راه امام خمینی گذاشتهایم و این کار را نخواهم کرد. بعد آنها هم شکنجهاش کرده بودند. شن و برگ به سبک ساواکیها به خوردش داده بودند که دلدرد بگیرند.»
شهید صیاد شیرازی چگونه در تلاطم رویدادهای کردستان حضور پیدا کرد؟ پاسخ به این پرسش تعجبآور است؛ او نماینده بنی صدر بدون بینش بنیصدری بود! امیر سرتیپ سید حسام هاشمی، معاون عملیاتی شهید صیاد در کردستان پیرامون مناسبات حاکم بین بنی صدر و شهید صیاد اظهار داشت: «بنی صدر در ابتدا گمان می کرد می تواند صیاد را تبدیل به نردبان ترقی کند؛ برای همین بود که صیاد را نماینده خود در کردستان کرد ولی صیاد وقتی فرمانده غرب کشور شد، فرماندهان لشگرها را به صلاحدید خود تعویض کرد.» و در روایت تشدیدکننده اختلافات افزود: «اطرافیان و مشاوران بنی صدر هم علیه صیاد تحریکات زیادی می کردند چراکه برای آنها سخت بود موفقیت های یک سرگرد را ببینند.» و در نهایت بنی صدر با روحیه غیرانسانی و استیلاطلب در مقابل شهید صیاد شیرازی رفتار نمود؛ معاون عملیاتی وقت شهید صیاد در کردستان اظهار داشت: «کشمکش بنی صدر با صیاد ادامه یافت و در مرحله بعد (تقریبا اوایل آبان 59) بنی صدر او را از فرماندهی قرارگاه سنندج هم برکنار کرد. بنی صدر گفت صیاد می تواند مشاور فرمانده لشگر کردستان باشد.
صیاد به دستور بنی صدر، توجه نکرد و خواستار تعیین تکلیف خود از سوی شورای عالی دفاع شد. بنی صدر این مساله را بهانه کرد و 2 درجه را از صیاد گرفت و با درجه سرگردی او را منتصب کرد به ستاد مشترک در تهران. یعنی حتی از ستاد نیروی زمینی هم او را خارج کرد.» سرهنگ یدالله وردائی از تکاوران تیم نیرو مخصوص ارتش جمهوری اسلامی که یک سال اسیر گروهک دموکرات بود؛ در راستای هراس ضدانقلاب از شهیدصیاد شیرازی گفت: «حزب دموکرات به سمت زندان «دولتو»، حزب کومله ما را به سمت زندان «بیتوش» روستایی بین بانه و سردشت (مرز ایران-عراق) و چریکهای فدایی خلق زندانشان را به منطقه ای نامعلوم که نفهمیدیم کجاست انتقال دادند. در بین راه که میرفتیم متوجه شدیم، ستونی متشکل از لشکر ۱۶ قزوین در حال بازگشایی محور سقز به بانه میباشد و فرماندهی محور را شهید بزرگوار ارتش اسلام شهید علی صیاد شیرازی به عهده داشت. ما میدیدیم که ضد انقلاب چطور عجولانه نیروهایش را فراخوان داده بود و حداکثر آنها را جمع آوری و برای جنگیدن و جلوگیری از پیشروی ارتش به سمت بانه اعزام میداشت.»
در نهایت این روایتها بخشی از سلحشوری شهید صیاد شیرازی در راه مبارزه با تروریسم در کشور است و فقدان تاریخ نگاری در این حوزه موجب کاهش دادهها برای ترسیم مقاومت سربازان ایرانی در برابر جنایت تروریستها شده است.
منبع: انجمن هابیلیان
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com