گروه سیاسی ـ محمدرضا اسلامی: بحثِ آمدن یا نیامدنِ سید حسن خمینی در انتخابات، موج خفیفی در اخبار رسانه ها ایجاد کرد. برخی، در خصوص خوب بودنِ حضور او در انتخابات نوشتند و برخی هم درباره بی تاثیر بودنِ او نوشتند؛ اما این موضوع را باید قدری فراتر از سید حسن خمینی و ماجرای این انتخابات دید و به یک سوال پرداخت:
به گزارش بولتن نیوز، در دنیای امروز، افرادی مانند سید حسن خمینی اگر که فکر/ایده/کلامی داشته یا دارند، شواهدِ بر کیفیتِ آنها در کجاست؟
در دنیای امروز، چنین نیست که کسی «حرف» برایِ گفتن داشته باشد و این «حرف داشتنش» از دیدها و از گوشها مخفی بماند.
به زبان ساده، نمی شود که کسی «اندیشه» و «راهکار» برایِ بهبودِ اوضاع داشته باشد و این «منعکس» نشده باشد.
در روزگاری که از یوتیوب تا آپارات، از اینستاگرام تا فیس بوک، از تلگرام تا توئیتر ... انواع و اقسامِ رسانه «برایِ رساندنِ» حرف/ایده/اندیشه وجود دارد، چگونه می شود که کسی ادعای «مدیریت» داشته باشد ولی به اندازه یک فایل پی دی افِ پنج صفحه ای «مطلب» از او برایِ «مردم» منتشر نشده باشد؟
ممکن است گفته شود: «یک مدیرِ ارشد، در مراکزِ تخصصی و محفلی (و اتاقهای فکر) حرف/محتوی تولید می کند»؛ اما این پاسخ، به دردِ دنیای امروز نمی خورد. در زمانه ای که سطحِ آگاهی «بشر» به دلیل گردش اطلاعات بالا رفته، چگونه ممکن است که کسی قصدِ اصلاحِ امور (زیستِ) مردم را داشته باشد ولی به اندازه یک فایل ویدئویِ پانزده دقیقه ای «حرف» از او به گردش نیفتاده باشد؟
در گذشته، گفته می شد که یک «اندیشه» برای اینکه «ماندگار» شود باید جامۀ هنر بپوشد. ولی در روزگار جدید، یک اندیشه برای اینکه ماندگار/جاری شود باید به محکِ حضور در عرصه شبکه های اجتماعی/رسانه های نوین بیاید. آنجا دیده و خوانده شود. آنجا ارزیابی شود در «مقیاسی وسیع».
روزگارِ آن گذشته است که افرادی از «اتاقِ فکر» بُرون آیند و ناگهان انتظارِ «رای» داشته باشند. «امروزه» اتاقِ فکر، در کفِ دستِ مردمان است؛ بر روی صفحۀ روشنِ گوشیها، اگر «چیزی» پیدا شود که - به تعبیر سهراب سپهری- فوارۀ هوشِ بشری باشد، به سرعت «به گردش» در می آید. در گوشۀ یک اتاق و در میانِ چند تَن باقی نمی ماند.
حافظ می گوید: «چون جمع شد معانی، گویِ بیان توان زد!». اشاره و کنایه ای تند و جانانه است این کلام حافظ.
او در این غزلش برایِ «بیان»، از واژه «گوی» استفاده کرده که اشاره دارد به «سنگینی و وزن». اگر که در ذهن و فکرِ کسی «معانی» جمع شود، او قادر خواهد بود که در چوگانِ زندگی «گویِ بیان» بزند. در این روزگارِ جدید، دیگر سکوت، امرِ تحسین شده ای نیست. کسی اگر که معانی دارد، گویِ بیان را خواهد زد، یا در یوتیوب یا در آپاراتِ وطنیِ خودمان، یا در توئیتر یا در اینستاگرام ... یا حتی در گوشۀ یک وبلاگ خلوت در کنجی از فضایِ وب. «ولی» حرف «به گردش» در می آید. معنا «دیده» می شود. «خوانده» می شود.
آن سیاسیونی که به دنبال آوردنِ سید_حسن_خمینی بوده اند، باید ببینند راه را در کجا گم کرده اند که انتظار دارند شخصی را به میدان بیاورند که در تمام آپارات یا یوتیوب یک ویدئوی ده دقیقه ای از او نیست که «وایرال» شده باشد؟
آن سیاسیون که به دنبالِ استفاده از برندِ نام افراد هستند باید بدانند که دورۀ استفاده از نام و برند گذشته است. دورانِ جدید، دورانِ «گویِ بیان» است و دهها جور رسانۀ مختلف در دسترسِ آنهاست که حرفی برایِ گفتن دارند.
در گوشه ای از دانشگاه اصفهان، یک نفر به اسم محسن رنانی می نویسد، نوشته هایش در آلمان و بیرجند و بجنورد خوانده می شود. در میانِ هزار استادِ دانشگاه بهشتی در تهران یک محمد فاضلی نامی پیدا شده و می نویسد، نوشته هایش در میشیگان و کلورادو و شیراز «خوانده» می شود. دیده می شود. یک گوشه ای در ایالت اوهایو، کسی به اسم پویا ناظران «می نویسد»، فکرهایش در خوزستان و کرمان و کردستان و توکیو خوانده می شود... دیگر دوران، دورانِ اتاقِ فکر محفلی نیست. دیگر دورانِ «در ژورنالهای تخصصی چاپ کردن» هم نیست. کسی اگر برای «اجتماع»، «حرف» دارد، جایش در کف دستها، روی موبایلها و در برابرِ «محکِ» ذهن مردمان است.
کسی اگر حرفِ تخصصی دارد (مثلا دربارۀ دریچۀ قلب یا دربارۀ معادلات دیفرانسیلِ دینامیک سازه) باید برود و در «ژورنال» پزشکی و مهندسی سازه چاپ کند، ولی کسی که حرفِ عمومی دارد، جایش «پرده نشینی» نیست.
این بحث، به معنیِ نقد سید حسن خمینی نیست همچنان که به معنی تایید محمدفاضلی و محسن رنانی یا پویا ناظران هم نیست. بلکه بحث در دوری و گیجیِ سیاسیون از مختصاتِ دنیایِ جدید است. امثال محمدرضا عارف، غلامعلی حدادعادل یا سید حسن خمینی، هیچ توانی در برقراری ارتباط با بدنه جامعه (خصوصا در این روزگار پرتغییر) نداشته و ندارند.
و بی مایه، «فطیر» است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
کاندیداهای مجلس دهم لیست امید هم هیچ ارتباطی با مردم نداشتند. اما به راحتی و با یک تکرار و البته با امر مطاع بی بی سی رای آوردند.
کافی بود سید حسن خمینی کاندیدا شود و بی بی سی به مردم ایران دستور بدهد که به او رای بدهند. نیازی هم به ارتباط با جامعه نبود.
گیرم پدرتوبود فاضل
ازفضل پدر تورا چه حاصل