کد خبر: ۷۱۴۰۱۶
تاریخ انتشار:
جریان اصلاحات با تحریک انگیزه‌های غیراقتصادی طبقه متوسط رأی آن‌ها را به دست آورد

کاهش مشارکت در انتخابات و خود فریبی سیاسی اقتصادی

کاهش مشارکت در انتخابات قابل‌تحلیل‌ترین اتفاق انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی است. این اتفاق با توجه به وضعیت معیشتی و اتفاقات آبان ماه 98 تا حدود زیادی قابل پیش‌بینی بود.

کاهش مشارکت در انتخابات و خود فریبی سیاسی اقتصادیگروه سیاسی- سید محمدرضا اصنافی: کاهش مشارکت در انتخابات قابل‌تحلیل‌ترین اتفاق انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی است. این اتفاق با توجه به وضعیت معیشتی و اتفاقات آبان ماه 98 تا حدود زیادی قابل پیش‌بینی بود. هرچند حماسه ملی تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی تا حدود زیادی انسجام اجتماعی را برای حضور بیشتر در انتخابات فراهم کرده بود اما وقایع پس‌ازآن و همچنین سرد شدن تب ترور حاج قاسم میزان مشارکت را تا حدود زیادی به شرایط قبل از ترور برگرداند.
به گزارش بولتن نیوز، عملکرد ضعیف مجلس دهم و همچنین شرایط نابسامان مدیریت در دولت همسو و هم‌جهت با مجلس، در شکل‌گیری این شرایط بی‌شک مؤثر بوده است اما به نظر می‌رسد محدود کردن دلایل کاهش مشارکت به این عوامل چندان منطقی نباشد.

به گزارش بولتن نیوز، تحلیل داده‌های مربوط به انتخابات نشان می‌دهد که میزان رأی جریانِ پیروز انتخابات یعنی اصولگرایان نسبت به انتخابات گذشته که کاملاً شکست خوردند، تقریباً تغییر معناداری نکرده است. به‌عبارت‌دیگر نتیجه انتخابات را تکرار مدل رأی آوری اصولگرایان به‌علاوه عدم مشارکت سبد رأی اصلاحات رقم‌زده است.

هرچند ممکن است دلایل معیشتی یکی از عوامل شکل‌دهی به کاهش مشارکت باشد اما آن چیزی که به‌عنوان یک کنش در انتخابات ظهور پیداکرده است رفتاری سیاسی است. درواقع اگر ما با یک پدیده صرفاً اقتصادی و معیشتی مواجه بودیم باید شاهد کاهش رأی در بدنه رأی تمام جریان‌های سیاسی می‌بودیم که وضعیت نتایج این موضوع را نشان نمی‌دهد مگر اینکه معتقد باشیم سبد رای اصولگرایی از بدنه مرفهین جامعه است!

از سوی دیگر با توجه به آسیب‌پذیری مناطق محروم در شرایط معیشتی امروز در یک تحلیل اقتصادی باید کاهش مشارکت در این مناطق را در وضعیت معناداری می‌دیدیم که داده‌های انتخابات این را به‌هیچ‌عنوان نشان نمی‌دهد. حتی مرور نتایج انتخابات مجلس گذشته نشان می‌دهد بالاترین مشارکت در انتخابات مجلس مربوط به مجلس پنجم و هم‌زمان با بحران‌های شدید معیشتی در سال‌های آخر دولت سازندگی است و پایین‌ترین نرخ مشارکت پیش از انتخابات مجلس یازدهم مربوط به سال 82 و در شرایطی است که شاخص‌های اقتصادی بهترین وضعیت اقتصادی دهه‌های اخیر را نشان می‌دهد اما چینش انتخابات به نحوی است که مردم انتخابی جز اصولگرایان را جلوی خود نمی‌بینند.

برای تحلیل معیشتی، انتخابات 94 بیش از 98 مناسب است؛ انتخاباتی که بخشی از اقشار اقتصادی از کنشگری سیاسی کنار کشیدند و کاهش محسوس مشارکت‌کنندگان در مناطق شهری که اقشار ضعیف‌تر اقتصادی در آن ساکن هستند، نشانه‌ی جدی آن بود. کاهش مشارکتی که به‌واسطه‌ی پوشش عدم مشارکت آن‌ها توسط مشارکت سبد رأی اصلاح‌طلبان، دیده نشد و با رفتن پوشش رأی اصلاحات واقعیت انتخابات 94 در انتخابات مجلس یازدهم نمایان شد.

به نظر می‌رسد انتخابات بیش از اینکه بتواند دیدگاه مردم نسبت به وضعیت کنونی را نمایش دهد نمایانگر عنصر امید در جامعه است. انتخابات یک کنش سیاسی معطوف به آینده است و نیاز جامعه در یک افق روبه‌جلو را نمایش می‌دهد. به نظر می‌رسد سبد رأی اصلاحات در دوره‌های که اصولگرایان در قدرت هستند با امید به تغییر وارد عرصه انتخابات شده و موجب رشد مشارکت می‌شود اما در دوره‌های قدرت اصلاح‌طلبان چنین انگیزه و امیدی‌ به اصولگرایان ندارد و این واقعیت بیش از اصلاح‌طلبان نقطه قابل‌تأملی برای اصولگرایان است که چرا بخشی از جامعه حتی امید تغییر به آن‌ها را ندارند.

بدنه‌ی رأی اصولگرایان ازآنجاکه کنش سیاسی در انتخابات را امری اعتقادی و شرعی پندار می‌کند قابل‌تحلیل از منظر سیاسی نیست و به نظر می‌رسد درهرصورتی در انتخابات شرکت خواهند کرد.
درنهایت تحلیل نهایی نگارنده از کاهش مشارکت در انتخابات این است که بخش مهمی از جامعه که از اقشار مقوم نظام بودند در سال‌های گذشته به دلیل سیاست‌های اقتصادی دولت به نحو متفاوتی از گذشته کنشگری کردند.

سبد رأی اصلاح‌طلبان که بخش عمده‌ی آن شکل‌دهنده طبقه متوسط شهری است نیز در این انتخابات تلاش کرد با عدم مشارکت در انتخابات اعتراض خود را به نمایش بگذارد. به نظر می‌رسد فضای اعتراضی در کشور آن‌چنان تند و رادیکال شده است که اساساً امکان نمایندگی اعتراض در انتخابات ممکن نیست. به‌واقع انتخابات کشش سیاسی نمایندگی اعتراضات را ازدست‌داده و این واقعیت با کنار گذاشته شدن بعضی جریان‌های سیاسی شدت یافته است. این موضوع باعث شده است که اصلِ انتخابات کارکرد اعتراضی پیدا کند.
اگر درگذشته انتخاب روسای جمهور از 76 تا 92 نقش اعتراض به وضع موجود را بازی کرده بود امروز اصلِ انتخابات این وظیفه را از طرف جامعه عهده‌دار شده است و ممکن است اگر انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 هم نتواند این اعتراض را نمایندگی کند اصلِ انتخابات به محل بروز اعتراض تبدیل شود؛ هرچند با توجه به ملموس بودن عملکرد روسای جمهور بر زندگی مردم تکرار کاهش این‌چنینی مشارکت به نظر می‌رسد.

مجلس دهم متأثر از دو عنصر مهم از دید بسیاری از مردم از صحنه سیاسی کشور حذف‌شده و گرایش سیاسی نمایندگان آن بی‌تأثیر بر زندگی مردم تصور می‌شود. فارغ از این‎که این تصور چقدر درست است و چقدر غلط؛ وجود چنین تصوری قابل کتمان نیست. نخستین عامل کم‌تحرکی و عدم واکنش مناسب مجلس به مشکلات موکلین است.
درگیری بعضی نمایندگان مجلس به نفع شخصی و لابی برای تأمین منافع گروه‌های قدرتمند اقتصادی و سیاسی، تصویری از مجلس برای افکار عمومی نمایانده است که گویا بودونبود این مجلس بر زندگی آن‌ها تأثیری ندارد. بخش مهمی از این تصویر حاصل عملکرد رسانه‌ای است که نتوانسته تصمیمات مهمی را که مجلس می‌گیرد و بر زندگی مردم مستقیماً اثر می‌گذارد را تصویر کند. موضوع پرتکرار دیگر فضای انتخاباتی حذف تدریجی مجلس از نظام تصمیم‌گیری کشور؛ ناشی از شکل‌گیری شورای سران و احکام حکومتی است. به نظر می‌رسد در این زمینه ابهامات زیادی در جامعه وجود دارد و بخش قابل‌توجهی از جامعه دراین‌باره هنوز قانع نشدند.

مرور وعده‌ها و شعارهای انتخاباتی سال‌های 94 و 96 در انتخابات مجلس دهم و ریاست‌جمهور دوازدهم نشان می‌دهد بخشی از رأی مجلس و دولت حاضر ناشی از وعده‌های اجتماعی و فرهنگی است که بر رفتار سیاسی طبقه متوسط شهری مؤثر بوده است.
درواقع جریان اصلاحات با وعده‌های اجتماعی و ایجاد ترس از محدود شدن فضای اجتماعی ناشی از رأی آوری رقیب توانسته بود بدنه رأی خود را به رأی دادن در انتخابات تحریک کند اما در محقق کردن این وعده‌ها بسیار ناتوان بوده است.

بخشی از این ناتوانی ناشی از ضعف کلی عملکرد، بخشی خارج بودن وعده‌ها از اختیارات مجلس و بخش دیگری تلاش بقیه نهادهای غیرانتخابی برای قدرتمند نشان دادن خود در این زمینه‌هاست.
در یک نگاه بدبینانه می‌توان تفسیر کرد که رقبای سیاسی اصلاح‌طلبان در طی چهار سال گذشته همه توان خود را برای استفاده از قدرت نهادهای قضایی و انتظامی بکار بردند تا ناتوانی اصلاحات در تحقق وعده‌های فرهنگی و اجتماعی خود را به نمایش بگذارند.
در یک تحلیل میانه درمجموع می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که جریان اصلاحات با تحریک انگیزه‌های غیراقتصادی طبقه متوسط رأی آن‌ها را به دست آورد اما به دلایل قانونی، ضعف و تلاش رقبا مجموعاً در محقق کردن این انگیزه‌ها ناتوان بود و طبیعتاً بدنه رأی آن در این انتخابات غیرفعال شد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین