کد خبر: ۷۱۱۸۷۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
یادداشت اکرامی عضو نجات یافته از منافقین؛

خط تولید و پرورش مزدور در گروهک تروریستی منافقین چگونه به راه افتاد؟

تمامی اعضایی که در مقطع نشست های موسوم به طعمه در مناسبات فرقه رجوی بوده اند به خوبی یاد دارند که سناریو این نشست ها به گونه ای تنظیم شده بود که کلیه اعضا می بایست در قالب یک پیش فرض و با تنظیم و خواندن گزارشی از پروسه حضور خود در مناسبات چنین نتیجه گیری می کردند که تمامی آنها با عملکردشان نقش شعبه سپاه پاسداران و مامورین امنیتی را ایفا می کردند ودر حالیکه عضو این فرقه بوده و لباس نظامی به اصطلاح ارتش آزادیبخش را به تن دارند، ولی مزدور دولت ایران و دستگاه های اطلاعاتی و نظامی آن هستند.

گروه بین الملل _ گروه دفاعی: علی اکرامی در یادداشتی در ارتباط با پرورش مزدوران در سازمان تروریستی منافقین نوشت؛ نشست های موسوم به طعمه در بهار سال ۱۳۸۰ در قرارگاه باقرزاده برگزار شد. این نشست در حقیقت از طرف رجوی برای مقابله با مشکلات روحی روانی ایجاد شده در میان اعضا در دستور کار قرار گرفت و در حدود ۴ ماه طول کشید.

خط تولید و پرورش مزدور در گروهک تروریستی منافقین چگونه به راه افتاد؟

به گزارش بولتن نیوز، اعضاء از وعده و وعیدهای دروغین سرنگونی و فشار فیزیکی و طاقت فرسای بیگاری های سالیان وعدم پاسخ گویی فرماندهان و مسولین به سوالات و ابهامات سیاسی و استراتژیکی خود به تنگ آمده بودند. موج نارضایتی و درگیری های لفظی و گاها فیزیکی شدت گرفته بود و روز به روز اوضاع و شرایط تشکیلات بدتر می شد.

نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری و سرکوب های تشکیلاتی دیگر کارایی خود را از دست داده بود. تیم های نظامی هم که برای انجام عملیات به داخل ایران اعزام می شدند یکی بعد از دیگری ضربه خورده و دستگیر و یا کشته می شدند.

رجوی که اوضاع تشکیلات را به شدت بحرانی دید! بدنبال راه برون رفت از این وضعیت بود. او طبق معمول به دنبال بهانه ای بود که تقصیرها را بگردن اعضا بیاندازد و بدین ترتیب از پاسخ گویی فرار کند.

در چنین شرایطی به اعضا ابلاغ شد برای یک مدت طولانی به ماموریت خواهید رفت. بعد از بازرسی های اولیه که به صورت بدنی و ددکتور صورت می گرفت و به خاطر طولانی بودن زمانبندی آن داد و فریاد همه را در می آورد نشست شروع شد. رجوی اعلام کرد می خواهد در مورد موضوع جدیدی بنام طعمه صحبت کند. بعد توضیح داد طعمه یعنی کسی که قصد جدایی از سازمان را دارد. این افراد طعمه حکومت در مناسبات هستند. طعمه در نهایت به بریدگی ختم می شود و باید با تمام وجود در مقابلش ایستاد.

وی در جریان نشست اعضا را تحریک به توهین و فحاشی به یکدیگر می کرد و در نشست کتابچه ۵۸ ماده ای را برای اعضا خواند و آن را کتابی خدشه ناپذیر که ارزش ان بسا بالاتر و مهم از قرآن است را عنوان کرد. در ادامه این نشست ها مسولین مقرها اسامی اعضای ناراضی و خواهان جدایی را به مسعود رجوی داده بودند تا رجوی در جریان نشست با آنها تسویه حساب کند و به اصطلاح سرجای خودشان بنشاند.

به گزارش انجمن فراق، سوژه های ریز و درشت زیادی در لیست رجوی قرار داشت که می بایست در جریان این نشست ها تعیین تکلیف میشدند. مشخصه بارز این نشست ها که با گذشته تفاوت داشت به کارگیری جملات توهین آمیزی بود که تا قبل از آن سابقه نداشت. اولین بار بود که در مناسبات مجاهدین از فحش و برچسب خائن و مزدور استفاده می شد. هیچگاه در تشکیلات رسم نبود به عضو داوطلب جان برکف، مزدور و بیشرف اطلاق گردد و برای او به صرف درخواست جدایی حکم اعدام صادر گردد.

رجوی فقط به لفظ کلمه اکتفا نکرد. وی در ادامه اعضا را مجبور نمود به صورت گزارش کتبی موارد خیانت خود در تشکیلات را نوشته و در جمع دیگر اعضا بخوانند. وی با بکارگیری پیچیده ترین شیوه های مغزشویی و القاء ذهن از افراد خواست هرکدام یکبار روال مزدوری خود برای حکومت ایران را در قالب یک داستان تخیلی با عنوان «آن طرف مرز که رفتی چه دیدی؟» را مکتوب و به فرماندهان تحویل دهند. در چنین شرایطی عضو بخت برگشته می بایست در قالب یک داستان تخیلی که نقش اول را خودش در آن داشته و مرتکب خیانت ها و جنایات بی شماری شده و در نهایت از همکاری با شکنجه گران زندان و لو دادن دوستانش سر در می اورد را بنویسد که درحقیقت نوعی کیفر خواست محسوب می شد.

در یک ماموریت تخیلی عضو، بعد از جدایی سر از مرز ایران در می آورد و در آنجا خودش را به مامورین پاسگاه مرزی معرفی و از انجا ریل همکاری او با حکومت ایران شروع می شد. در ادامه به زندان اوین برده می شد. اعضای زندانی سازمان را شکنجه می کرد و تیر خلاص می زد. در معابر مرزی برای دوستان همرزمش که برای عملیات به داخل می آمدند کمین می گذاشت و آنها را دستگیر می کرد و تحویل زندان می داد. از شدت خیانت به هنگام مراجعه به نزد خانواده، آنها حاضر به پذیرش او نبودند و وی سرافکنده وشرمنده از کارنامه سراسر خیانتکارش در کوچه و خیابان آواره و تشنه و گرسنه می شد تا به یکباره به یاد انقلاب مریم می افتاد و با لبخند مریم دوباره به انقلاب او چنگ می انداخت و انقلاب می کرد و با پاکیزه شدن توسط مریم بخشیده و به مناسبات برمی گشت!

مسعود رجوی با پیش کشیدن نشست های موسوم به طعمه چندین هدف را دنبال می کرد که البته مهم ترین آن القاء ذهنی این باور در اذهان اعضا بود که هرگونه درخواست جدایی از مجاهدین در حقیقت خیانت و همدستی با جمهوری اسلامی است. اگر چه عضو هنوز در تشکیلات باشد و لباس ارتش به اصطلاح آزادیبخش را هم پوشیده باشد. برای اولین بار در این جلسات اعضا مجبور می شدند بی پروا هم رزم خود را خائن و مزدور و شکنجه گر خطاب کنند و به صورت او آب دهان بیندازند.

باورش خیلی سخت می نمود. مناسبات مجاهدین دچار یک تغییر ضداخلاقی شده بود. کینه و دشمنی جای محبت و دوستی و حفظ حرمت ها و اخلاق را گرفته بود. از همه مهم تر اعضا مجبور بودند به این برخوردهای ضدانسانی و اخلاقی تن دهند و گرنه شریک جرم محسوب می شدند.

رجوی با به کارگیری این شیوه سرکوب گرایانه و ایجاد فضای اختناق و وحشت در تشکیلات معترضین و منتقدین خود را سرکوب و تا حدودی بر جای خود نشاند. بعد از چند روز فشارهای طاقت فرسا و برخوردهای تند و زننده و فحش و فحش کاری فرد مجبور می شد به جرم و گناه خود که همان ایفای نقش مزدوری ایران و خیانت به سازمان وهم رزمانش بود اعتراف کند و عملا اتهام مزدوری را بپذیرد.

بعد از این نشست ها رجوی در تبلیغات داخل و خارج از مناسبات از مارک بریده مزدور و عامل حکومت برای اعضای معترض خواهان جدایی استفاده نمود و تا به امروز ادامه دارد. در تمامی جریانات سیاسی انشعاب و جدایی امری بدیهی و لازمه ادامه روند دمکراتیک برخورد آرا و عقاید است و هر عضو حق دارد به هر دلیلی راه خود را جدا و مسیر جدیدی برای خود انتخاب نماید.

ولی در فرقه رجوی به دلیل مناسبات فرقه ای حاکم بر آن عضو حق انتخاب ندارد و می بایست به تمامی تصمیم گیری های رجوی غلط یا درست تن دهد و هیچ گونه اعتراضی هم نکند! جالب اینجاست لفظ خائن و مزدور از طرف کسی به اعضای ناراضی زده می شود که براساس تعاریف محتوایی خودش به دلیل عملکردهای چندین ساله اش خائن ترین و مزدورترین فرد است ولی رجوی بای ک فرافکنی نقش همان دزدی را بازی می کند که برای انحراف اذهان فریاد آی دزدش بلند است اگرچه به خوبی می داند که دیگر تاریخ مصرف این شیادگری ها به سر آمده و لقب مزدوری و خیانت تنها برازنده و شایسته اوست.

انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۰۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۱
0
0
دوره راهنمایی یک الکتریکی نزدیک مدرسه ما بود که مغازه اش دو متر در یک متر بود ولی همیشه با اخلاق خوش وسایل کاردستی درس حرفه و فن ما را آماده میکرد و ارزان ترهمه جا میفروخت اهل هیچ گروهی هم نبود و از قبل از انقلاب هم همینطور ریش بلند داشت و چون برق کاری در خانه ها انجام میداد لباسش هم ژولیده بود و ایضا بخاطر ارزان فروشی و انصاف وضع مالی خوبی نداشت همین بیچاره را بخاطر وضع ظاهرش در مغازه اش ترور کردند و سه بچه صغیر یتیم روی دست همسرش گذاشتند مغازه هم اجاره بود و این خانواده بخاطر فقط ریش داشتند آواره و بیچاره کردند هر چه سر اینها بیاید حقشان است از مکافات عمل غافل نشو
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین