کد خبر: ۷۰۴۹۶۲
تاریخ انتشار:
برنامه رييس‌جمهور روسيه براي منطقه چه بود؟

پوتين و بازي بزرگ در قفقاز

فروپاشي شوروي به عنوان يكي از دو قدرت مسلم جهان، جدي‌ترين تحول سياسي بود كه حدود سي سال پيش غرور روس‌ها را در هم شكست و روسيه...

گروه بین الملل - قهرمان نوراني درآباد كارشناس ارشد مسائل اوراسيا: فروپاشي شوروي به عنوان يكي از دو قدرت مسلم جهان، جدي‌ترين تحول سياسي بود كه حدود سي سال پيش غرور روس‌ها را در هم شكست و روسيه كه وارث امپراتوري تزاري و نظام كمونيستي بود مجبور شد دست‌كم ده سال در برابر تهاجم رقباي غربي حالت دفاعي به خود بگيرد.

به گزارش بولتن نیوز،اما دشمنان زمان جنگ سرد به دليل تداوم «آنارشي» در نظام بين‌الملل همچنان نسبت به روسيه بي‌اعتماد ماندند و درصدد مهار هرچه بيشتر آن كشور به شيوه‌هاي مختلف برآمدند. كار به جايي كشيد كه بازيگران متعددي در حيات خلوت اين كشور وارد عمل شدند تا با تحركات سياسي، نظامي، امنيتي و اقتصادي در مناطق پيراموني روسيه امكان بازيابي قدرت را از آن كشور سلب كنند و حتي در محاصره ژئوپليتيك قرار دهند. اما با پايان حكومت بوريس يلتسين و ظهور ولاديمير پوتين در صحنه سياسي فدراسيون روسيه ورق به كلي برگشت و با تلاش‌هاي او روسيه به‌تدريج رو به جلو گام برداشت و از طريق بازسازي و بسيج منابع ملي از انفعال خارج شد و در سياست خارجي و دكترين امنيت ملي خود حالت تهاجمي به خود گرفت. در واقع روي كار آمدن پوتين با سياست مشت آهنين در برابر جدايي‌طلبي، بازسازي و احياي قدرت و هويت روسيه، پاياني بر سير قهقرايي عقب‌نشيني‌ها بود.

رهبر جديد روسيه بعدها فروپاشي شوروي را «بزرگ‌ترين فاجعه قرن بيستم» ناميد و در راستاي بازپس‌گيري مواضع از دست رفته طرحي نو درانداخت و به عنوان اولويت اول اين‌بار ابتكار عمل را در محيط پيراموني به دست گرفت؛ از خنثي كردن نفوذ غرب و ناتو در گرجستان گرفته تا زخمي كردن پيكره اوكراين به واسطه تجزيه آن كشور. همه اينها رفتار تهاجمي روسيه پوتيني بود كه با هدف بازگشت اقتدار تزاري - و حتي كمونيستي- صورت مي‌گرفت و بي‌جهت نيست كه بسياري دوره جديد فرمانروايي روسيه را با دوران شكوه تزاري مقايسه مي‌كنند و سكاندار نظام جديد روسيه را «تزار جديد» لقب داده‌اند. با تثبيت قدرت پوتينسمي در روسيه، تسلط بر قفقاز جنوبي به عنوان دروازه جنوبي اوراسيا و شاهراه انرژي‌هاي فسيلي در دستور كار استراتژيست‌هاي روس قرار گرفت تا در فرصت مناسب به ضد حمله‌اي براي بازپس‌گيري منطقه و احياي نفوذ سنتي خود دست بزنند.

كنترل اين منطقه براي روسيه به قدري حياتي بود كه آن كشور در صورت غفلت در بازي بزرگ جديد در آسياي مركزي در موضعي انفعالي قرار مي‌گرفت. جنگ دوم قره‌باغ و بندبازي پوتين اين دستاورد بزرگ را براي روسيه به ارمغان آورد و رهبر روسيه با كنار زدن يا فريب بازيگران ديگر در بازي پيچيده قره‌باغ بدون تحمل هيچ هزينه‌اي به «پدرسالار» منطقه تبديل شد و اكنون به يمن زلزله ژئوپليتيك حاصله از جنگ 44 روزه، با استقرار نيروهاي «حافظ صلح» خود در حال اعمال قدرت در اين منطقه است و هر گاه اختلافي بين طرفين مناقشه بروز كند سران آنها را به كرملين فرامي‌خواند تا آنها پا از گليم خود فراتر نگذارند. جالب اينكه پوتين در ايفاي نقش انحصاري خود در مناقشه قره‌باغ در نقش «ناجي» براي ارامنه و «داور» براي آذري‌ها ظاهر شده و ژست صلح‌طلبي به خود گرفته است. از طرف ديگر با دفاع از «حق تعيين سرنوشت» ارامنه قره‌باغ از شركاي غربي خود در گروه مينسك سازمان امنيت و همكاري اروپا دلجويي مي‌كند كه به خاطر يكه‌تازي در حل و فصل مشكل قره‌باغ مورد مذمت قرار نگيرد. بايد اعتراف كرد كه اين استاد سياست، جنگ دوم قره‌باغ را با مهارت وصف‌ناپذيري به گونه‌اي مديريت كرد كه «پيروزي واقعي» نصيب روسيه بشود نه ديگران. درست است كه اكثر تحليلگران آذربايجان و تركيه را هم برنده و ارمنستان را بازنده جنگ تمام عيار معرفي مي‌كنند اما تحولات دو ماه اخير نشان داد كه هدف اصلي آذربايجان و به تبع آن تركيه تامين نشده است. در قره‌باغ فقط جابه‌جايي قدرت صورت گرفته و اين منطقه حساس درون خاك آذربايجان در اختيار روسيه قرار گرفته است. افزون بر اين روسيه با حضور نظامي در منطقه و برعهده گرفتن نقش قيموميت براي ارامنه، آذربايجان را در پيگيري احياي تماميت ارضي ناكام گذاشته است و همزمان سياست حفظ موازنه قوا بين آذربايجان و ارمنستان را پيش مي‌برد.

پس مردم آذربايجان كه قريب به دو قرن سيطره تزاري و كمونيستي را تحمل كرده بودند با واقعيت‌هاي جديدي روبه‌رو شده‌اند و با آغاز سيطره‌اي از جنس جديد و اين‌بار ژئوپليتيك در منطقه، قره‌باغ كوهستاني را دوباره دست نيافتني مي‌بينند و نگران مشت آهنين روسيه در تحولات آتي هستند. البته اين بدان معنا نيست كه ژئوپليتيك جنگ به نفع ارامنه تبديل شده است و آنها خود را برنده آن تصور كنند، بلكه جنگ 44 روزه ارمنستان را بيش از گذشته به روسيه وابسته كرد و ارامنه براي ادامه حيات خود چاره‌اي جز تبعيت از خواست روسيه را ندارند. در واقع آنها به خاطر محدوديت ژئوپليتيك انتخاب ديگري نداشتند و اتفاقا روس‌ها طلبكار هم هستند كه اگر نظاره‌گر مي‌بودند و در لحظه حساس و سرنوشت‌ساز آذربايجان را مجاب به توقف جنگ نمي‌كردند ارمنستان همه‌چيز را از دست مي‌داد. در بازي قدرت در منطقه، تركيه هم بر‌خلاف آنچه در ايران تحليل شد رو دست خورد و فايده آن كشور در قياس با هزينه‌هايش قابل توجه نيست. تركيه به واسطه حمايت لجستيكي، مستشاري و سياسي در آزادسازي بخش بزرگي از اراضي آذربايجان نقش‌آفريني كرد و مناقشه را از حالت انجماد بيرون آورد.

اما با درنظرداشت واقعيت‌هاي پساجنگ عقيده بر اين است كه حضور آن كشور در قفقاز و راهيابي به آسياي مركزي از طريق كريدور ترانزيتي صرفا با مجوز روسيه عملي خواهد بود. همه اين موارد نشان مي‌دهد كه پوتين در مديريت تحولات قفقاز جنوبي در شرايط ايده‌آلي قرار دارد و هيچ فرد ديگري قادر به اجراي سناريويي با اين دقت در منطقه نبود. او از مناقشه خاموش قره‌باغ سود برد و با بلااثر كردن نقش بازيگران ديگر در عمق استراتژيك روسيه، به تنهايي صحنه‌گردان منطقه شد و كشورش را به«آقا و صاحب» قفقاز تبديل كرد. اكنون چنين به نظر مي‌رسد كه پوتين با تامين هژموني منطقه‌اي روسيه جلوي همگرايي آذربايجان و ارمنستان به اتحاديه‌ها و پيمان‌هاي غربي را گرفته است و در آينده با توسل به تهديد، ارعاب يا تطميع تلاش خواهد كرد آذربايجان را هم به عضويت در اتحاديه اقتصادي اوراسيا و سازمان پيمان امنيت دسته‌جمعي تحت رهبري خود قرار دهد.

منبع: روزنامه اعتماد

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین