به گزارش بولتن نیوز، – مهدی پورصفا: «دونالد ترامپ» که رسانههای آمریکایی او را بدترین رئیسجمهور در طول تاریخ این کشور میدانند تا روز چهارشنبه بیشتر رئیسجمهور نخواهد بود. ترامپ در طول 4 سال گذشته پروندههای قضایی فراوانی را برای خود باز کرده که به احتمال زیاد باید منتظر باز شدن یک به یک آنها باشد چرا که دیگر از مصونیت قضایی ریاستجمهوری برخوردار نخواهد بود.
میراث ترامپ برای ایالات متحده آمریکا به اندازه اتفاقات چند روز اخیر شوم خواهد بود. در حقیقت هماکنون میتوان آمریکا را ایالات «متفرقه» نام نهاد. به طور حتم همه بعد از تحلیف بایدن دوست دارند که نام ترامپ را از دامن خود پاک کنند. حتی «میچ مککانل» رهبر جمهوریخواهان در سنا که حالا به رهبر اقلیت تبدیل شده از استیضاح ترامپ توسط دموکراتها قدردانی میکند.
با این حال همه میدانند و به این نکته اشاره میکنند که «نفرین ترامپ» به راحتی از دامان آمریکا پاک نخواهد شد. ترامپ مظهر آن چیزی است که همچون سرطان در حال خوردن وجود مدعی ابرقدرتی دنیا است و بدون وجود او هم کار خود را پیش خواهد برد و حتی ممکن است چندی بعد و به شکل دیگری بازگردد.
برای درک این پدیده که این چنین نظام 250 ساله حاکمیتی در آمریکا را متشنج کرده باید نگاهی دقیق به ریشههای آن در این کشور انداخت. واقعیت این است که ترامپ محصول عوامگرایی یا «پوپولیسم» برخاسته از اصیلترین طبقه آمریکایی است. نوعی شورش علیه نخبهگرایی افراطی که تمام شئون رویای آمریکایی را متحول کرده است. بسیاری فکر میکنند که ترامپ به عنوان چهره اصلی این جریان موجودی نامحبوب در آمریکا است اما نگاهی به واقعیتهای موجود خلاف این ماجرا را نشان میدهد.
ترامپ در حالی نزدیک به 75 میلیون رأی آورد که بیماری کرونا مانند یک جنگ هستهای اقتصاد آمریکا را در هم کوبیده بود. کافی است نگاهی به وضعیت آمریکا در فوریه سال 2020 و آغاز همهگیری در آمریکا بیندازید. نرخ بیکاری در حدود 3.5 درصد بود و نرخ رشد تولید ناخالص ملی در آخرین سه ماهه سال 2019 به 2.4 رسید. شش ماه بعد نرخ بیکاری به 20 درصد رسیده بود و تولید ناخالص ملی یک افت 20 درصدی را تجربه کرده بود. علاوه بر این اعتراضات نژادی در تمام ایالتها در جریان بود. اما باز هم ترامپ توانست بیش از هر نامزد جمهوریخواهی در انتخابات نوامبر سال 2020 رأی بیاورد اگرچه آرای او در مجموع از آرای «جو بایدن» دموکرات کمتر بود. همین نکته نشان میدهد که ترامپ تا اینجا توانسته جایگاه خود را در آمریکا حفظ کند.
با پایان دوره ریاستجمهوری ترامپ همچنان ترامپیسم هوادار خود را خواهد داشت. نهادهای اجتماعی و سازمانهای محافظهکار همچون مسیحیان اوانجلیک یا سازمان محافظهکاری همچون «باشگاه رشد» حامی ترامپیسم هستند و به احتمال زیاد نخواهد که آب خوش از گلوی بایدن پایین برود.
مهمترین میراثی که ترامپ در جامعه آمریکا از خود به جا گذاشته نوعی خصومت علیه مهاجران، اقتصاد لیبرالی آمریکا و همچنین نوعی تفرعن علیه طبقه نخبه جامعه آمریکا است. این گرایش در حقیقت نوعی شورش از سوی کسانی است که رویدادهای 30 سال گذشته آمریکا از زمان جنگ سرد به بعد، آنها را منقلب کرده است.
جالب اینجاست که هیچکدام از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نیز نتوانستهاند در متوقف کردن این روند موفق باشند. البته واقعیت اهم این است که از منظر طیف فوق، دموکراتها در این ماجرا بیش از بقیه مقصر هستند. در دوران ریاستجمهوری «بیل کلینتون» بود که قرارداد توافق مبادله آزاد شمالی یا «نفتا» به امضا رسید؛ قراردادی که عملاً بسیاری از کارگاههای صنعتی را برای استفاده از کارگران ارزان مکزیکی به آنسوی مرزهای جنوبی ایالات متحده منتقل کرد. دولت بوش پسر نیز با تمام قدرت از جریان تسهیل تجارت بین چین و ایالات متحده در قالب سازمان تجارت جهانی حمایت کرد. روان شدن صدها میلیارد دلار سرمایه به مناطق آزاد چین برای تولید ارزان خبر خوبی برای تاجران آمریکایی بود اما بر اساس برآوردهای «انیستیتو سیاست اقتصادی» این سود بالا منجر به از بین رفتن 2.4 میلیون شغل در خاک آمریکا شده است.
اوباما هم همچون آن دو کار چندانی برای کمک به مردمی که گرفتار بحران اقتصادی ناشی از انفجار حباب ابزارهای مشتقه مالی در سال 2008 شده بودند نیز نکرد. میلیونها آمریکایی که خانه و مستمری بازنشستگی خود را از دست داده بودند شاهد روان شدن صدها میلیارد دلار کمک دولتی به سمت بانکها و کارخانههای ورشکستهای بودند که به نظر آنها صاحبانشان باید به چوبه دار سپرده میشدند.
از همین رو بود که سخنان ترامپ علیه این طبقه و همچنین موضعگیری درباره تجارت آزاد با چین سبب شد تا ایالتهای همیشه آّبی میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین در سال 2016 به او رأی دهند. ترامپ در سال 2020 نیز با فاصلهای نزدیک به بایدن در این سه ایالت باخت. به طور حتم یکی از میراثهای اصلی ترامپ گسترش ترامپیسم بر روی همین طبقات است.
در طرف مقابل حزب دموکرات که زمانی به عنوان پایگاه کارگران شناخته میشد عملاً این جایگاه را از دست داده و «کارگران سفیدپوست» به سمت ترامپیسم و حزب جمهوریخواه متمایل شدند.
نگاهی به آرای انتخابات سال 2020 نیز همین را میگوید. بر این اساس ترامپ 67 درصد آرای سفید پوستان بدون تحصیلات دانشگاهی را جذب کرده است. همچنین در میان مسیحیان اوانجلیک سفیدپوست نیز با 76 درصد آرا بسیار محبوب است. در مناطق روستایی آمریکا نیز توانسته 57 درصد آرا را به خود جذب کند.
جالب اینجاست که در طرف مقابل دموکراتها در مناطق ثروتمندنشین وضع بهتری دارند و میان 50 حوزه انتخاباتی با بالاترین ثروت در 44 حوزه اکثریت آرا را به خود اختصاص دادهاند. طبیعی است که طرفداران ترامپ برای شکست خود در انتخابات سال 2020 به دنبال مقصر خواهند گشت و این مقصرها کسانی نخواهند بود جز سیاهان، مهاجران و خارجیهایی که بهزعم آنها که خاک آمریکا را تصرف کردهاند و اجازه پیروزی به ترامپ ندادند. این اتفاق شباهتهای فراوانی با دهه 60 میلادی دارد، زمانی که «جان اف کندی» در سال 1960 توانست نیکسون را شکست دهد و پس از آن بود که افراطگرایی و ظلمهای نژادی پیاپی منجر به ناآرامترین دوران آمریکا شد.
شاید حالا هم باید انتظار شروع عصر مشابهی را برای آمریکا داشت؛ زمانی که آمریکا با رقیبی همچون چین روبهرو است و جایگاه این کشور به عنوان مهمترین اقتصاد جهان به مخاطره افتاده و عملاً شاید تا سال 2028 این کشور تبدیل به قدرت شماره دو در جهان شود.
میراث دیگر ترامپ در عرصه سیاست داخلی آمریکا به صورت مستقیم متوجه حزب جمهوریخواه آمریکا خواهد بود. شاید روسای جمهوریخواه تصور میکنند که با به پایان رسیدن دوران ریاستجمهوری ترامپ عملاً نفوذ او در این حزب نیز پایان میپذیرد اما واقعیت این است که حزب جمهوریخواه عملاً در دستان ترامپیستها قرار گرفته است.
در سال 2009 میلادی زمانی که «حزب تی پارتی» در حال شکل گرفتن بود، حزب جمهوریخواه با تند کردن دیدگاههای خود در قبال مسائلی همچون مهاجرت توانست این گروه را در داخل خود هضم کند اما عملاً اکنون این حزب جمهوریخواه است که در جریان ترامپیسم حل شده است.
در صورتی که فشارها از سوی رأس این حزب برای پاکسازی طرفداران ترامپ شدت بگیرد، در این صورت ممکن است شاهد این باشیم که نظام دو حزبی در آمریکا فرو بپاشد. تبدیل شدن ترامپیسم به پای ثابت «بازهای سیاسی» در واشنگتن خطری است که هیچکس آن را دستکم نمیگیرد. این در حالی است که در اروپا اغلب احزاب سیاسی دستراستی در حاشیه سیاست قرار دارند و نمیتوانند از حدی بالاتر در نظام سیاسی پیشرفت کنند.
از هماکنون ترامپ به دنبال شرکت در انتخابات سال 2024 است. حتی برخی از «تام کاتن» سناتور تندروی جمهوریخواه و «مایک پامپئو» وزیر خارجه دولت ترامپ به عنوان گزینههای انتخابات در سال 2024 یاد میکنند.
بازگشت ترامپیسم حتی در انتخابات سال 2022 نیز محتمل است؛ زمانی که حزب جمهوریخواه بدون تردید میکوشد تا کنترل کنگره را از کنترل کامل دموکراتها خارج کند.
در طرف مقابل هم شاید این تهدید سبب شود تا دموکراتها برای اولین بار به فکر ایجاد تغییرات اساسی در رویکرد محافظهکارانه خود بیفتند. از سوی دیگر برای اولین بار جناح چپ حزب دموکرات که نمایندگان و سناتورهایی همچون «کورتز» و «سندرز» آنها را نمایندگی میکنند نقشی مهم در پیروزی بایدن ایفا کردهاند.
پیروزی دموکراتها در ایالت جورجیا که واقعاً بر خلاف انتظار همه بود، یک اکثریت شکننده را در اختیار دموکراتها قرار داده تا بتوانند با اصلاحات جدی ورق را به سمت خود باز گردانند.
این کار مستلزم افزایش جدی مالیاتها، تعیین سطح حقوق به صورت فدرال و همچنین احیای نظام بیمه درمانی گسترده در سطح جامعه است. در این صورت ممکن است که بخش مهمی از طبقات سطح پایین سفیدپوست که به سمت حمایت از ترامپ متمایل شده بودند بار دیگر به دنبال حمایت از دموکراتها بروند. البته این مساله با توجه به رویکرد محافظهکارانه بایدن کمی دور از ذهن است.
ترامپ هر چه باشد، میراث او همچنان دامنگیر آمریکا است. شاید بهکمک سانسور گسترده در شبکههای مجازی بتوان صدای این ترامپیستها را خاموش کرد اما در آینده نزدیک تحرک آنان عرصه سیاست داخلی آمریکا دوباره حس خواهد شد. همزمانی این مساله با افول قدرت آمریکا در سطح جهانی شاید به تغییری منجر شود که سالهاست بسیاری از آن سخن میگویند؛ تبدیل نظام بینالمللی یکقطبی به نظامی چندقطبی که دیگر واشنگتن در آن حرف اول را نخواهد زد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com