گروه IT: محمد رهبری دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی در هفتهنامه صدا نوشت: شاید داستان رسوایی دادههای کمبریج آنالاتیکا را که ادعا میشود به پیروزی ترامپ در سال ۲۰۱۶ کمک کرد، شنیده باشید. واقعهای که طی آن، با تحلیل صفحات فیسبوکیِ ۸۷ میلیون آمریکایی، مشاوره تبلیغاتی و اننتخاباتی به کمپین ترامپ داده شد تا برای هر کاربر آمریکایی در فیسبوک، بسته به ویژگیهای روانشناختیش، تبلیغات مؤثرتری به نفع ترامپ تولید شود. این یکی از مثالهای آشکار از کمک تکنولوژی و شبکههای اجتماعی به صاحبان قدرت و ثروت است که ممکن است مانند ترامپ دشمن دموکراسی هم باشند. اما آیا استفاده از شبکههای اجتماعی فقط در خدمت ترامپ بوده است؟
به گزارش بولتن نیوز، با ظهور شبکههای اجتماعی و تلفنها هوشمند، برای سالها بسیاری از جامعهشناسان و پژوهشگران علم سیاست معتقدند بودند که انقلاب تلفنهای هوشمند در خدمت دموکراسی قرار خواهد گرفت. آنها معتقد بودند که شبکههای اجتماعی، روابط عمودی را شکسته، نیاز به رهبری در جنبشهای اجتماعی را کاهش میدهد و با ایجاد روابط افقی به جنبشهای برابریطلبانه و دموکراتیک کمک خواهد کرد. همچنین آنها عقیده داشتند که این شبکهها به بسط آزادی بیان و افزایش شفافیت و گردش اطلاعات کمک میکنند. با توجه به این استدلالات، بسیاری از محققان عقیده داشتند که شبکههای اجتماعی در خدمت بسط دموکراسی هستند. اما گذر زمان نشان داد که این تلقی لزوما درست نیست. برخی از مخاطرات شبکههای اجتماعی به شرح زیر است:
شبکههای اجتماعی بستر مناسبی برای تولید اخبار جعلی هستند و همانگونه کریسشافر که در کتاب «داده در برابر دموکراسی» نشان داده، این شبکهها به انتشار اخباری کمک میکند که به سادگی میتواند باعث گمراهی مردم شود. همچنین کاستلز در کتاب «گسیختگی بحران لیبرال دموکراسی» میگوید که در شبکههای اجتماعی، اخبار منفی (ولو دروغ و جعلی) ۵ برابر بیشتر از اخبار مثبت دیده میشود. در نتیجه در بعضی مواقع، این شبکهها نه تنها در خدمت آزادی بیان قرار نمیگیرند، بلکه به ضد آن نیز تبدیل میشوند.
اما شبکههای اجتماعی سویههای تاریک دیگری نیز دارد. تولد «سیاست رسوایی» که تامسون جامعهشناس دانشگاه کمبریج در مورد دوران تسلط فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی پیشنهاد کرده، یکی دیگر از ابعاد تاریک شبکههای اجتماعی است. سیاست رسوایی باعث شده است تا «مردم غالبا کاندیدای فاسد خودشان را در نهایت در مقایسه با کاندیدای فاسد رقیب، ترجیح میدهند زیرا با توجه به آن که - طبق برداشت عمومی- همه آنها شبیه به یکدیگرند، رسواییها میتواند نادیده گرفته شود».
شبکههای اجتماعی مخاطرات دیگری نیز برای دموکراسی دارند. حذف صداهای میانه درون شبکههای اجتماعی مجازی به دلیل مکانیزم روانی حاکم بر این شبکهها که مخالفتهای خشمآلود را تقویت میکند و همچنین پدیده اتاق پژواک که باعث میشود افراد کمتر در معرض اندیشههای متفاوت قرار بگیرند، منجر به کاهش رواداری کاربران شده و به حذف صداهای میانه و تقویت صداهای افراطی کمک کند.
خوشبختانه پژوهشگران نسبت به عوارض شبکههای اجتماعی کمی آگاه شدهاند و برنامههایی برای مقابله با آن دارند. اقدام اخیر توئیتر مبنی بر تعلیق کردن توئیتهایی که به صورت واضح به نشر اخبار جعلی دامن میزند یکی از این اقدامات است؛ اما راه حل همچنان درون خود شبکههاست. همانگونه که نویسندگان کتاب «آشفتگی سیاسی» میگویند، ما درون این شبکهها با وضعیت آشفتهای مواجه هستیم که هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. به همین جهت شهروندان و نهادهای مستقل هنوز شانس آن را دارند تا این آشفتگی را به نفع مردم رقم بزنند. گام اول نیز آن است که نگاه خوشبینانه به این شبکهها را کنار گذاشته و بدانیم شبکههای اجتماعی مجازی مانند یک چاقو هستند که هم میتوانند در خدمت انسان قرار بگیرند و هم علیه آن؛ مثل سایر تکنولوژیهای بشری.
منابع:
مارگتس. هلن و همکاران (۱۳۹۹)، آشفتگی سیاسی، محمد رهبری، تهران: کویر.
Shaffer, K. (2019). Data versus democracy how big data algorithms shape opinions and alter the course of history. New York: Apress.
Castells, M. (2019). Rupture: The crisis of liberal democracy. Cambridge, UK: Polity Press.
Thompson, J. B. (2008). Political scandal: Power and visibility in the media age. Cambridge: Polity Press.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com