گروه بین الملل- صلاح الدین خدیو: در ویدئوی زیر لیست ده کشور اول ثروتمند جهان و رقم سرانه تولید ناخالص داخلی آنها را ببینید.
به گزارش بولتن نیوز، غیر از آمریکا و استرالیا، بیشتر اعضای این لیست کشورهای کوچک و کم جمعیت هستند. امری که اهمبت متغیر جمعیت کوچک را بعنوان مخرج کسری که صورت آن تولید ناخالص ملی است، به رخ می کشد.
فی المثل چین و هند که دارای اقتصادهای بزرگی هستند، نمی توانند حتی در لیست های دوم و سوم اینچنینی قرار گیرند.
معنای دیگر این سخن این است که کشوری مانند هند که در رده بندی امسال، پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا بود، هنوز به چند دهه کار سخت و رشد مداوم نیاز دارد تا با یک فقرزدایی گسترده، طبقه متوسط کشور را فربه کند.
امری که در چهل سال گذشته در چین اتفاق افتاد و عملا با خارج کردن صدها میلیون نفر از زیر خط فقر به بزرگترین برنامه فقرزدایی تاریخ تبدیل شد.
غیر از قطر و سنگاپور بقیه کشورها متعلق به جهان غربی هستند. دو دولت ـ شهری که هریک قسمی از توسعه را تجربه کرده اند.
داستان سنگاپور بعنوان یکی از ببرهای اقتصادی شرق آسیا البته متفاوت است. توسعه این کشور کوچک در غیاب ایستارهای دمکراتیک، مرهون توسعه آمرانه و منضبط و عاری از فساد نوعی دیکتاتور مصلح است. ضامن توسعه سنگاپور و تبدیل آن به یک مرکز سرمایه گذاری جذاب و یک کانون مالی معتبر جهانی در غیاب فرایندهای دمکراتیک متعارف، قوه قضائیه مستقل، قدرتمند و فسادناپذیر آن است.
قطر اما نمونه ای موفق از اقتصادهای رانتیر و الگوی " توسعه خلیجی" است که درآمد آن مرهون ثروت کلان گازی و نفتی آن است. قطر پس از ظهور روی نقشه انرژی جهان، با بهره گیری از این رانت، درصدد تحصیل جایگاهی مهمتر از وزن خود در نقشه سیاسی دنیاست. در واقع خرید تاریخ و ژئوپولتیک و نفوذ منطقه ای با پول گاز و نفت!
سرانه تولید ناخالص داخلی بالا لزوما به معنای توسعه یافتگی نیست: حداقل درباره کشورهای با اقتصاد رانتی و درآمد کلان.
توسعه مفهومی کیفی است که در معنای کلی ارتقای کیفیت زندگی از آن مستفاد می شود. از آنجا که نیازهای انسان صرفا مادی نیست، برخورداری از مواهب یک زندگی آزاد و آسوده تحت یک حکومت دمکراتیک حتما مولفه ی مهمی از توسعه محسوب می شود.
هانتینگتون در یک تعریف ساده کشور دمکراتیک را جایی می داند که حداقل دو دوره متوالی بدون دست یازیدن به خشونت و از طریق انتخابات، حکومتش را تغییر داده باشد.
آیا بدون دمکراسی توسعه امکان پذیر است؟
اجماع پکن یعنی ترکیب حکومت اقتدارگرا و اقتصاد بازار موفق، وسوسه مهمی علیه چالش دمکراسی است. تضعیف محتوای دمکراتیک حکومتهای غربی از رهگذر روی کارآمدن دولتهای ناسیونالیست و پوپولیست، تا حدی به سود الگوی چین است.
اما هستند کسانی که معتقدند جوجه را باید آخر پاییز شمرد. به عنوان مثال فرید ذکریا معتقد است که اگر درآمد سرانه مردم چین به نسبت معینی در قیاس با متوسط سرانه کشورهای توسعه یافته غربی برسد، گذار دمکراتیک در این کشور اجتناب ناپذیر می شود.
این همان فرمول قدیمی ارتباط شکم سیر و دغدغه های ذهنی و معنوی ناشی از فراغت از غم نان است.
دمکراسی در وهله اول دغدغه و ارزش مشترک طبقات و گروههای متوسط جامعه است و هر اندازه طبقه متوسط قویتر باشد، بخت تحولات سیاسی به سود گذار دمکراتیک افزایش می یابد.
شاید یک استثنا ولو به صورت موقت در این زمینه، مدل "توسعه خلیجی" است که پول بادآورده امکان " خرید طبقات و گروه های اجتماعی " را میسر می کند.
این دستور کار هم البته در درازمدت پایدار نیست و با یک بالا و پایین رفتن ناگهانی بهای انرژی ممکن است زمام آن به آسانی از دست حاکمان خارج شود.
شاید تنها قانونمندی اصلی و لایتغیر این حدیث شریف باشد: حکومت با کفر می ماند ولی با ظلم نه!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com