گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:خراب کردن خانه حضرت حجه الاسلام حسینعلی راشد (واعظ مشهور)در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
به گزارش بولتن نیوز، به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، به حالت تمسخر آمیز گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خوار) خفيفش نمايند
مرحوم راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و جناب راشد را بوسيد و گفت:
«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
مرحوم جناب حسینعلی راشد را بهتر بشناسید
جناب راشد (زادهٔ ۲ تیر ۱۲۸۴در تربت حیدریه روستای کاریزک ناگهانی(تربت حیدریه) ، درگذشت
۷ آبان ۱۳۵۹ در تهران) روحانی، نویسنده، مبلغ مذهبی، زندانی سیاسی و نمایندهٔ تهران در مجلس بود. وی فرزند ملاعباس تربتی بود. در ۱۶ سالگی همراه پدرش به مشهد آمد و مشغول تحصیل دروس حوزوی گردید. برای ادامهٔ تحصیل به نجف عزیمت کرد و نزد اساتید آن حوزه مانندمیرزاحسین نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی تحصیل نمود و پس از توقف کوتاهی در تهران و قم عازم شیراز شد و در آنجا مجالس وعظ و خطابه داشت. پس از مدتی، عازم اصفهان گردید و در آن شهر به علت سخنرانیهای ضد سلطنت رضا شاه، در حدود ۷ ماه زندانی گردید. پس از آزادی از زندان، تهران را برای ادامهٔ زندگی انتخاب نمود.(١)
اسلام ظاهری و اسلام واقعی
دین یعنی کیش و آیین.
دین الهی یعنی راه و گاهی اسلام به همان اظهار زبانی اطلاق میشود که لازمهی آن، پذیرش و تسلیم قلبی نیست.
حال باید دانست که گاهی نیز به عنوان «دین» از اسلام یاد میشود.
دین یعنی کیش و آیین. دین الهی یعنی راه و رسم بندگی و آیین عبودیت در پیشگاه پروردگار متعال. در این صورت دین صرفاً با اظهار زبانی محقّق نمیگردد، بلکه حوزهی آن شامل قلب و اعتقادات هم میشود. از قرآن بشنویم:
«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» (٢)
دین نزد خداوند، اسلام است.
«وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (٣)
هر کس خواهان دینی غیر از اسلام باشد، از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.
ایمان به زبان، ایمان واقعی و راستین نیست،
بلکه همان اسلام ظاهری و زبان است. به همین جهت امام سجاد (علیهالسلام) فرمودهاند:
که آنها به زبان اظهار ایمان کردند تا اینکه خونِ خود را حفظ کنند.
ایمان حقیقی وقتی است که هم زبان و هم قلب انسان تسلیم گردد.
در این آیات، از اسلام به عنوان دین نام برده شده؛ آن هم دینی که خدا فقط به آن راضی است و ثواب و آثار اخروی هم بر این دین مترتّب میشود.
روشن است که این اسلام غیر از اسلام ظاهری است که فقط در دنیا منشأ بعضی آثار و احکام فقهی است و در آخرت هیچ فایدهای برای انسان ندارد.
اظهار اسلام به زبان
در احادیث ما از اسلام ظاهری که فقط آثاری دنیوی دارد، چنین تعبیر شده است:
اَلاِسْلامُ یُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ، و تُؤَدّی بِهِ الاَمانَةُ و تُسْتَحَلُّ بِهِ الفُروجُ. وَ الثَّوابُ عَلَی الایمانِ. (۴)
بر اثر اسلام خون محفوظ میماند و امانت ادا میگردد و ازدواج حلال شمرده میشود. اما ثواب و پاداش بر ایمان بار میشود.
این آثار مربوط به همان اظهار زبانی است که فقط تا موقع زنده بودن انسان اعتبار دارد و از لحظهی مرگ به بعد، دیگر هیچ کدام باقی نمیماند.
اینها بخشی از آثار دنیویِ اسلام است، اما اثری در سعادت اخروی ندارد. آنچه به دردِ آخرت انسان میخورد، فقط ایمان است که باید به این اسلام ظاهری افزوده شود. پس سعادت واقعی انسان فقط با ایمان تحقق پیدا میکند. زیرا برای یک مسلمان، سعادت واقعی مربوط به آخرت و قیامت اوست؛ نه یک سری احکامی که فقط در دنیا، تا وقتی که زنده است، معتبر میباشد. بنابراین آنها که به زبان اظهار اسلام کردهاند...
اما قلباً تسلیم خدا و رسول او نشدهاند، در آخرت هیچ بهرهای از اسلام ظاهری خود نمیبرند.
گاهی هم در بعضی روایات از این اسلام ظاهری تعبیر به «ایمان به زبان» شده است:
فَاِنَّ قَوْماً آمَنوا بِاَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِماءَهُمْ، فَاَدْرَکْوا ما اَمَّلُوا. وَ اِنّا آمَنّا بِکَ بِاَلْسِنَتِنا وَ قُلوبِنا لِتَعْفُوَ عَنّا، فَاَدْرِکْنا ما اَمَّلْنا. (۵)
گروهی با زبانهای خود ایمان آوردند تا خون خویش را حفظ کنند، پس به آرزوی خود رسیدند. و ما با زبان و قلب خود به تو ایمان آوردیم تا ما را عفو کنی، پس آرزوی ما را محقق گردان.
ایمان به زبان...
ایمان به زبان، ایمان واقعی و راستین نیست، بلکه همان اسلام ظاهری و زبان است. به همین جهت امام سجاد (علیهالسلام) فرمودهاند که آنها به زبان اظهار ایمان کردند تا اینکه خونِ خود را حفظ کنند. ایمان حقیقی وقتی است که هم زبان و هم قلب انسان تسلیم گردد. عفو و مغفرت الهی را هم تنها کسانی که قلباً ایمان آوردهاند، میتوانند امید داشته باشند. با ایمان زبانی فقط انتظار آثار دنیوی را میتوان داشت.
حقیقت اسلام
پس اسلام وقتی به عنوان دین مطرح میشود، همان اسلام حقیقی و تسلیم قلبی است که جدای از ایمان نیست، بلکه همراه با آن میباشد. در ذیل آیهی ١٩ آل عمران راجع به اسلام از ائمهی اطهار (علیهمالسلام) چنین آمده است:
اَلَّذی فیهِ الْایمانُ. (۶)
آن (اسلامی) که در آن ایمان هست.
پس دین اسلام، اسلام ظاهری و اسلامِ منهای ایمان نیست، بلکه ایمان شرط تحقّق آن است. این اسلام حقیقی را امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چنین تعریف کردهاند:
لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَا یَنْسُبُهُ أَحَدٌ قَبْلِى وَ لَا یَنْسُبُهُ أَحَدٌ بَعْدِى إِلَّا بِمِثْلِ ذَلِکَ. إِنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِیمُ. وَ التَّسْلِیمَ هُوَ الْیَقِینُ. وَ الْیَقِینَ هُوَ التَّصْدِیقُ. وَ التَّصْدِیقَ هُوَ الْإِقْرَارُ. وَ الْإِقْرَارَ هُوَ الْعَمَلُ. وَ الْعَمَلَ هُوَ الْأَدَاءُ. إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمْ یَأْخُذْ دِینَهُ عَنْ رَأْیِهِ وَلَکِنْ أَتَاهُ مِنْ رَبِّهِ فَأَخَذَهُ. إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُرَى یَقِینُهُ فِى عَمَلِهِ. وَ الْکَافِرَ یُرَى إِنْکَارُهُ فِى عَمَلِهِ. (٧)
اسلام را طوری معرفی میکنم که هیچ کس قبل از من و بعد از من جز با همین بیان تعریف نکرده و نخواهد کرد.
(یعنی دقیق ترین تعریفِ ممکن است.)
اسلام عبارت است از تسلیم. و تسلیم همان یقین است؛ و یقین همان تصدیق. و تصدیق عبارت است از اقرار و اعتراف، و اقرار همان عمل، و عمل آن چیزی است که ادا میشود.
مؤمن دین خود را از رأی خود نمیگیرد، بلکه دین او از جانب پروردگارش نزد او میآید و او آن را میگیرد. عمل مؤمن نشان دهندهی یقین اوست.
و انکار کافر در عملش مشاهده میشود.
حضرت برای تعریف اسلام تعبیر «نسبت» را به کار بردهاند. نسبت یعنی شناسنامه. نسبت اسلام یعنی شناسنامهی اسلام و شناسنامه آن چیزی است که مشخصات ضروری صاحبش در آن موجود است.
تعریف امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از اسلام چنین تعریفی است؛ یعنی خصوصیات ضروری اسلام در آن بیان شده است. حقیقت اسلام چیزی جز تسلیم نیست. روح بندگیِ خدا تسلیم به اوست و معرفت در واقع همان پذیرش و تسلیم نسبت به معرّفی خداست.
بنابراین تعبیر «تسلیم» بسیار تعبیر رسایی است. لازمهی این تسلیم و نتیجهی آن، یقین است.
یقین، آن باور قطعی است که در نفس آدمی رسوخ کرده، او را به اعتراف و تصدیق کامل در برابر پروردگارش میآورد.
روح عمل هم عبارت است از اقرار و اذعان و رضا و تسلیم نسبت به خدای متعال که آثار خارجی (اداء) هم از آن ناشی میگردد.
آنگاه تفاوت مؤمن و کافر در آن است که مؤمن تسلیم خداست و آنچه را خدا خواسته، به عنوان دین برمیگزیند، ولی کافر به آنچه خداوند فرو فرستاده، کاری ندارد و به رأی و تشخیص خود آنچه را بپسندد، عمل میکند. در واقع کافر بنده و مطیعِ خدایش نیست و پیرو هوا و هوس خودش میباشد.
اصل تفاوت مؤمن با کافر در همین است. آنچه در عملِ این دو ظاهر میشود، منعکس کنندهی دلهای آنهاست.
اگر مؤمن نماز میخواند، این عمل نشان دهندهی یقین قلبی اوست و تسلیم او را نسبت به خدای متعال ثابت میکند. پس صرف انجام اعمال خارجی، بندگی و عبودیتِ او را ثابت نمیکند،
بلکه این اعمال، تابلوی اعتقاد قلبی اوست. همچنین کافر، نماز نخواندنش آینهی قلب عَنود و روح سرکش اوست. این حالتِ انکار و جُحود است که کفر میآورد؛ همانطور که روح انقیاد و تسلیم است که شخص را مؤمن میکند. این تسلیم و سرسپردگی همان معرفت اختیاری است که آن را با ایمان یکی دانستیم.
شناخت مسلمان واقعی
فلانی مسلمان است و حتی ادعای شیعه بودن میکند اما میلیاردها تومان اختلاس کرده است، گیرندگان حقوقهای نجومی نماز میخوانند، ادعای مسلمانی و حتی شیعه بودن دارند، مهرههای سوخته در عرصه سیاست ادعای مسلمانی دارند، فلان شخص که دروغگو و زناکار است مسلمان است، فلان شخص دیگر که حق مردم را بالا کشیده و یا پارتی بازی میکند مسلمان است...
با توجه به این عملکردها میگویند اگر اسلام دین کامل است پس چرا کسانی که در سایه آن تربیت شدهاند مشکلات اخلاقی شدید دارند؟
جاهلان و مغرضان با توجه به عملکرد برخی از مدعیان به اسلام میگویند: بیاخلاقیهای موجود در میان مسلمانان، دلیل بر عدم توانایی این دین در تربیت طرفداران خود است...
از مسلمان حرفی تا مسلمان واقعی؛
دین به مجموعهای از بایدها و نبایدها و راهکارها گفته میشود که عمل کردن به آنها نتیجه مطلوب را حاصل می کند، همان گونه که نسخه دکتر زمانی انسان را از بیماری نجات میدهد که بیمار به دستورات دکتر عمل کرده و داروها را از داروخانه تهیه کند و طبق دستور پزشک سر ساعت مشخص آنها را مصرف نماید.
شخص که میخواهد ورزشکار حرفه ای شود، به صرف ثبت نام و ورود چند جلسه در کلاس، مهارتی کسب نمیکند، کسب مهارت نیازمند حضور همیشگی و تکرار و تمرین بسیار است، و حتی برخی از افراد با تکرار و تمرین هم به آن قهرمانی مورد نظر نخواهند رسید. شخصی که دین اسلام را قبول کرده است نیز همانند همین ورزشکار است و لذا به محض گفتن شهادتین مسلمان واقعی نمیشود.
بیان برخی از احکام و قوانین و حتی عمل گهگاهی نیز انسان را به اسلام واقعی نمیرساند.
لذا باید توجه داشت نسخههای دین در صورتی اثر بخش است که شخصی که ادعای پذیرش اسلام را دارد آنها را از متخصص دین فرا گرفته و در زندگی و رفتارهای خود به کار گیرد...
نه اینکه خود متخصص شود و به فتوای خود عمل کند که ادعای بیش نیست
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی.
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی.
صرف ادعای مسلمانی انسان را صالح و صادق نمیکند.
همان گونه که خداوند سبحان در قرآن کریم عمل صالح را نشانه بهترین افراد میداند و میفرماید:
"إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ" (٨)
امّا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات خدایند.
برای رسیدن به انسانی که مدنظر اسلام است تمرین و تکرار بسیار زیادی لازم است، عمل کردن به تک تک دستوراتی که به وسیله قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت پاک و مطهرش رسیده است انسان را به إیدهآل مدنظر اسلام میرساند که چنین شخصی به زندگی پاکیزه و سرشار از معنویت و نشاط میرسد، همان گونه که خداوند عمل صالح را راز زندگی پاک دانسته و میفرماید:
"الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ" (٩)
آنها که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پاکیزهترین زندگی نصیبشان است و بهترین سرانجامها.
ادعای مسلمانی
قطعاً دین مبین اسلام دکترین ادیان الهی است و قوانین و راهکارهای آن نجاتبخش کسانی است که آنها را به خوبی بشناسند و در همه شرایط اجرا کنند وگرنه کسانی که ادعای مسلمانی دارند ولی در مقام عمل به اساس هوای نفس و تفکر غلط خود عمل میکنند را نمیشود به پای ناکارآمدی دین گذاشت، و دین را به پرورش آنان متهم کرد.
به خاطر همین رسول خدا(ص) نشانههایی برای مسلمان واقعی بیان کرده اند که کنترل دست و زبان از رفتارهای آزار دهنده از جمله آنها است،
مسلمان واقعی کسی است که هرگز با دست و زبانش دیگران را نرنجاند.
ایشان میفرماید:
الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِه»
مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند و مؤمن کسی است که مردم مال و جانشان نسبت به او در امان و محفوظ باشند.(١٠)
فقط به فکر خودشان هستند...
حضرت در روایت دیگری کسانی که فقط به فکر خودشان هستند و رفاه دیگران برایشان مهم نیست...
را از لیست مسلمان خارج کرده است ولو خوشان اقرار به مسلمانی داشته باشند...
و میفرماید:
مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ
هر کس صبح کند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نیست و هر کس فریاد کمک خواهی کسی را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. (١١)
امید است همه کسانی که از روی جهالت رفتار غیر اخلاقی مدعیان اسلام را به پای دین میگذارند و تصور میکنند که دین توانایی اداره معتقدینش را ندارند،...
بفهمند که دین اسلام کاملترین دین است که قطعا انسانهایی تربیت میکند که از هر گونه بدی و ناخالصی پاک هستند،...
مشروط به این که افراد به دستوراتش عمل کنند.
کسانی هم که مغرضانه رفتار غیر اخلاقی برخی از مسلمانان را برجسته میکنند تا اسلام را زیر سوال ببرند و بتوانند بدین وسیله نور آن را خاموش کنند، بدانند که دین خدا روز به روز در جهان منتشر خواهد شد و آنان نمیتوانند با این گونه تبلیغات به اهداف شوم شان برسند،...
همان گونه که خداوند در قرآن کریم به پیروی دین بشارت داده و میفرماید:
یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ
آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند. (١٢)
منابع:
١- جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸.
٢- سوره آل عمران آیه ١٩.
٣- سوره آل عمران آیه ٨۵.
۴- اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب، أنّ الاسلام یحقن به الدّم...، آثار ایمان و اسلام در دنیا و آخرت حدیث اول از امام صادق (علیهالسلام).
۵- بحارالانوار، ج ٩٨، ص ٨٨، از اقبال الاعمال (بخشی از دعای ابوحمزهی ثُمالی).
۶- تفسیر برهان ج ١ ص ٢٧۴.
٧- اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب نسبة الاسلام، حدیث اول
٨- سوره بینه آیه ۷
٩- سوره رعد آیه ۲۹
١٠- الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِه» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج ۱، ص ۱۱۳.
١١- مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران،
ج ۷۱، ص ۳۳۷.
١٢- سوره صف آیه ٨
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
صبور باش، آرام و صبور...
نه اینکه غصهها را رج به رج،
ردیف به ردیف، بچینی توی
دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری
و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:
آنقدر فیــتیلهی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورش
تمام دلت را روشن کند...
چون مهربان ترین مهربانان هست✨
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(حدید/4)
و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه کنید بیناست.
متاسفانه
بانگ بر زد که جای غارت نیست
تن در این کار در ده ای عطار
زانکه این کار ما حقارت نیست
ممنون که جامع و کامل توضیح دادین
ما که هر روز دلمان میشکند و میرنجد
و کسی ما رو نمیبینه
نشانه دوست داشتن خدا، دوست داشتن یاد خداست
مسلمانی بیاموز آن دو چشم نامسلمان را
پریشانی که من دارم ز زلفت هم مرا بادا
چگونه گوید این خسرو که آن زلف پریشان را
«زبان عمل، زبانی است که همه میفهمند. آقای لَنسِر رهبر شیعیان اتریش به ایران آمده بود، بچهها او را به جبهه بردند. برخی از رزمندهها پرتقال می خوردند و پوستش را از توی دریچه در صحرا یا این فضاهای بیرون میانداختند. ایشان به آنها گفت که شما به زبانی که هیچ کسی نمیفهمد میگویید: «نظافت جزء اسلام است» و به زبانی که همه می فهمند میگویید «نظافت جزء اسلام نیست».
خیلی حرف عمیقی زد؛ زبانی که همه میفهمند زبان عمل است. داعش با زبان عمل میگوید: اسلام دین رحم و مروت و انصاف نیست بلکه دین خشونت است.»
آری ! بی تردید این عمل ماست که به نحو مقتضی دلالت کننده ، ترغیب کننده ، دعوت کننده و سرایت کننده است
"بد" و "خوب" ، "ایمان" و "کفر" و "شیعه بودن" و "شیعه نبودن"، بعد از عمل است که تحقق مییابد.
حال به جایِ یا حداقل در کنارِ سخنرانی و نصیحت گویی
خود واقعیمان را ببینیم ،
کردارمان را به قضاوت بنشینیم
"زنبور بی عسل نباشیم"
و از خودمان شروع کنیم
و مَخلَص کلام ، سروده ی حکیم طوس که بر اثر کثرت استعمال !! تبدیل به مَثَل شده است که :
:: دو صد گفته چون نیم کردار نیست::
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان برادر مسلمان است و از نيكى به او خوددارى نمى كند
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ الزَّمان
عالی بود
مادر داماد گفت پسر من اهل هیچ فرقه ای نیست ؛ نه نماز ، نه روزه ....
و هر چه زودتر حضرت ظهور پیدا کنه
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت،هم کلید زندگیست
گفت: “زین معیار اندر شهرما،
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست”!
یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند.
امام علی(ع):
ارکان مسلمانی، هفت ویژگی است:
۱. خردورزی ۲. راستگویی و آبروداری ۳. تلاوت با توجه قرآن ۴. دوستی و دشمنی در راه خدا ۵. معرفت و رعایت حقوق اهل بیت (ع) ۶. مراعات حقوق برادران و حمایت از آنان ۷. همنشینی نیکو با مردم. (تحفالعقول/۱۹۶)
لا یَأمَنُ مِن یوم القیامةِ إلاّ مَن قَدْ خافَ اللهَ فِی الدُّنیا
(بلاغة الحسین، ص 285)
کسی از اهوال و شدائد قیامت در أمان نمی باشد، مگر آن که در دنیا ترس از خدا داشته باشد.
[امام زین العابدین علیه السلام] سفارش کرد که با
پنج گروه از مردم رفاقت و رفت و آمد مکن:
1. با دروغگو،
زیرا او خلاف واقع را به عنوان واقع به تو وانمود میکند و تو را فریب میدهد.
2. با فاسق،
زیرا که او تو را به یک وعده غذا یا به یک لقمه، بلکه به کمتر از آن می فروشد.
3. با بخیل،
زیرا اگر به مال او نیاز پیدا کنی او بخل می ورزد و دستت را نمی گیرد.
4. با احمق(نادان)،
زیرا او می خواهد به تو نفع برساند ولی از جهت حماقت و نادانی به تو ضرر می رساند.
5. با قاطع رحم،
زیرا من در سه موضع از قران مجید، قاطع رحم را ملعون یافتم.
اصول کافی، جلد 2، صفحه 376)
بخدا شاید باورتان نشه مرغ کیلویی ۲۷۰۰۰ هزار تومان گوشت۱۱۵ هزار تومان
پرتقال معمولی خدا شاهده کیلویی ۱۵ هزار تومان
شاید باورتون نشه من جنوب شهر زندگی میکنم
قیمتها هم برای فروشگاه های معمولی به خدا مرغ نخریدم
گفت شاید فردا کمتر شود
افتضاح من معلم چه کنم
بعد اسم خودمون هم گذاشتیم مسلمان
تازه میگه میوه بد تر میشه
همش رو دارن میبرن سرد خونه
خدا یه رحمی بکن
وارد مسجد شد.شلوغ بود.همون دم در جایی که مردم کفشاشون رو در میارن زانو زد و نشست.مرحوم آسید هاشم رو منبر نشسته بود.بحثش در موردتوبه و رحمت و مغفرت حق بود.با لحن شیرینی که داشت شروع کرد این ابیات معروف رو خوندن:
باز آی باز آی هر آنچه هستی باز آی... گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی
این درگه ما درگه نومیدی نیست........ صد بار اگر توبه شکستی باز آی
تارزن شروع کرد گریه کردن.دستشو بلند کرد.صدا زد آی آقا یه سوال دارم ازت.سرها برگشتعقب ببینن اون کیه.دیدن مطربه اومده.آلودهه اومده.
ـ خوب سوالت چیه؟بپرس!
ـ گفت رو منبر از قول خدا داری می گی باز آی باز آی هر آنچه هستی باز آی.سوالم اینه که اگه من آلوده برگردم رام می ده؟آخه من خیلی بدم.
ـ گفت عزیز دلم خدا در خونشو برا تو وا کرده.منم برا تو منبر رفتم.خدا این مجلسو برا تو آماده کرده.
کریم تارشو بلند کرد زد زمین.تار شکست.گفت آقای نجف آبادی قیامت شهادت بده که من آمدم.آشتی کردم.
یکی از علمای بزرگ مشهد می فرمود کار این تارزنه به جایی رسید هر که در مشهد یه حاجت سختی داشت صبح میومد پیش این تارزنه می گفت آقا امروز رفتی حرم امام رضا سفارش ما رو بکن می رفت سفارش می کرد امام رضا حرف این مطربه رو می خرید.
یک جایی خوندم که رحمت خدا خیلی زیاده.خدا ۱۰۰قسمت رحمت داره.یه قسمتشو بین همه موجودات هستی تقسیم کرده تمام این محبتا به برکت اون یکیه.۹۹قسمت دیگر رحمتشو نگه داشته قیامت بین بنده هاش تقسیم کنه
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
قرآن کریم این کتاب جاوید و ماندگار الهی، در کنار دستور به پرستش الهی و احسان به پدر و مادر و بستگان و خویشاوندان، توصیه به نیکی و احسان در حق همسایگان نموده است؛ آنجا که می فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»؛ «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر نیکی کنید!»
قرار گرفتن مراعات حق همسایه در کنار حق بندگی و نیکی به والدین، نشان از اهمّیت همسایه داری در منظر قرآن دارد. در روایات نیز تعبیرات نغز و زیبایی درباره اهمّیت همسایه داری آمده که به نمونه هایی اشاره می شود:
احترام همسایه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْإِنْسَانِ کَحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ حرمت همسایه بر [عهده] انسان مانند احترام مادرش می باشد.»
مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است. ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند: «برای چه از حال رفتی؟»
مراد گفت: «فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک سگ است!»
مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم، قاضی گفت:
تو خودت می دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم، درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود سپس ایستاد و به حاضرین در جلسه گفت:
همه شما محکوم هستید و باید هرکدام ده دلار: جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیری مجبور می شود تکه ای نان دزدی کند؛ درآن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار جمع شد و قاضی آن را به پیرمرد بخشید.
اجازه ندهیم انسانیت درما بمیرد
مرگ انسانیت مرگ خوبیهاست
فردا فرزند من و تو قرار است دراین سرزمین زندگي کند
خوشبختی فرزندانمان در جامعه ای که انسانیت درآن مرده باشد هیچ تضمیني ندارد...
از نظر قرآن، مسلمانی دو معنای عام و خاص دارد؛ گاه وقتی از مسلمانی سخن به میان میآید به کسی گفته میشود که به دین اسلام متدین است؛ یعنی اصل اسلام را پذیرفته و شهادتین را بر زبان جاری کرده است، گرچه پایبندی عملی به احکام اسلام نداشته باشد. (حجرات، آیه ۱۴؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۸)
خداوند در این آیه بیان میکند که برخی از مردمان مدعی ایمان شدهاند، در حالی که آنان تنها به کلیات اسلام ایمان آورده و اسلام اعتقاد و باور آنان نشده است. هر گاه اسلام سبک زندگی کسی شود و اعتقاد کامل به آموزههای آن داشته و بدان پایبند شود، آنگاه مومن خواهد بود که مرتبه کامل مسلمانی است.
معنای دوم مسلمانی همان پای بندی کامل به آموزههای وحیانی است که در این صورت مسلمان مترادف معنای مومن است. قرآن هر گاه درباره پیامبران، از عنوان اسلام و مسلمانی سخن میگوید، همین معنای دوم از مسلمانی مراد است.
به عقیده غالب اهل سنت و شیعه، هر مومنی مسلمان است، ولی هر مسلمانی مومن نیست. (دانشنامه قرآن، ج ۱، ص ۲۱۹)
گفتنی است آنچه در آیه ۱۴ سوره حجرات آمده، موید همین معناست، چنانکه گفته شد. به هر حال، واژه مسلمان پس از بعثت پیامبر(ص) بر ایمانآورندگان به آن حضرت اطلاق شده، ولی عنوان مومنان اعم از مسلمانان بوده است. اما در کاربردهای علمی مومن همواره غیر از مسلمان بوده است؛ زیرا اسلام را مرتبهای از ایمان دانستهاند، چنانکه آیه ۱۴ سوره حجرات بیان کرده است.
از ویژگی اسلام و مسلمانی که در آیات قرآناشاره شده، استقامت مسلمانان و پای بندی آنان به وظایف و تکالیف الهی و انجام آن است.(هود، آیه ۱۱۲) خداوند از مسلمانان میخواهد تا پایداری را از اسوه کامل و نیک الهی حضرت ختمی مرتبت (ص) بیاموزند و سبک زندگی خویش را مطابق با سبک و شیوه زندگی آن حضرت(ص) سامان دهند.
اگر مسلمانان استقامت ورزند، مورد توجه و عنایت الهی قرار میگیرند و در زندگی شخصی و اجتماعی از آرامش خاصی بهره میبرند و امدادهای غیبی الهی شامل حال ایشان میشود.(انفال، آیه ۱۱؛ توبه، آیه ۱۰۳ )
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد: «رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»
شادی پی و بن شتاب دهنده رشد و بالندگی جامعه است شاید اگر این موضوع مورد توجه سلوکیان غم پرست و جنگجویان عرب و مغولهای متجاوز بود دامنه حضور آنها در سرزمین های تحت سیطره شان بیش از آن می شد که امروز در تاریخ می خوانیم .
آنچه ایرانیان را محبوب جهانیان نموده وجود خصلت شادی و بزم در میان آنان در طی تاریخ بوده است . خویی که با سکته هایی روبرو بوده اما پاک شدنی نیست . شادی ریشه در پاک زیستی ما دارد برای همین استثمارگر و یاغی نشدیم چون شادی را در دوستی دیدیم همانگونه که ارد بزرگ می گوید : (شادی کجاست ؟ جایی که همه ارزشمند هستند .) عزت و احترام هم را حفظ می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و به حقوق خویش و هم میهنانمان احترام می گذاریم
موسی علیه السلام ، درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. گفت:ای موسی! دعا کن تا خدا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که از مناجات باز آمد، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. گفت:این چه حالت است؟ گفتند:خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته. اکنون به قصاص فرموده اند.
«وَلَوْ بَسَطَ اللّه ُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوَ فِی الاَْرْضِ؛ اگر خداوند درِ هر نوع روزی را بر بندگانش می گشود، در زمین ستم پیشه می کردند». (شورا:27) موسی علیه السلام ، به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار.
يكى از راويان حديث و اصحاب اميرالمومنين ، امام علىّ عليه السلام حكايت كند:
روزى حضرت اميرالمؤ منين صلوات اللّه عليه را در مسجد ديدم كه بر بالاى منبر نشسته است و در حالى كه مشغول صحبت و سخنرانى بود، تبسّمى نمود به طورى كه دندان هايش نمايان گشت ، و در ادامه سخنانش فرمود:
من در سنين هفت سالگى ، با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در بيابان مشغول چوپانى بوديم ، چون موقع نماز شد، نماز را دو نفرى به جماعت خوانديم ، ابوطالب وارد شد و اظهار داشت : چه مى كنيد؟
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در جواب چنين اظهار نمود: خداى سبحان را عبادت و پرستش مى كنيم ، تو هم اسلام بياور و با ما نماز بخوان ؛ و خداوند متعال را پرستش نما.
سپس حضرت امير عليه السلام در ادامه داستان افزود:
خداوندا! من نمى شناسم بنده اى از امّت پيغمبرت را كه قبل از من ، همراه پيغمبرت نماز خوانده باشد، چون از سنّ هفت سالگى با او نماز خوانده ام .
و در روايتى ديگر وارد شده است كه امام علىّ عليه السلام فرمود: پيش از آن كه كسى با حضرت رسول نماز بخواند، من سه سال همراه آن حضرت نماز مى خواندم .(1)
1-ترجمه امام علىّ بن ابى طالب از ابن عساكر: ج 1، ص 60 و 64
حرف قشنگ و بجای زدین
واقعا کمی فکر کنیم تا مسلمان شناسنامه ای نباشیم
بعضی افراد فقط از طرف شناسنامه شون
اسمن مسلمان هستن ولی در اصلا رنگ و بوی مسلمانی نمی دهن
بسیار سپاسگزارم
امشب شبی است که واقعا باید برای اعمال خود تفکر کرد
که خدایی نکرده ما هم شناسنامه ای نباشیم
ان شاءالله که ما جزء مسلمان واقعی باشیم
نپرداختن به مهدویت امروز یک رسم منحوس درمیان برخی از مومنین شده است. درجامعه ما این رسم دینداری، اخلاق مداری و معنویت گرایی بدون مهدویت، بایدفرو بریزد!
بسیج اگر در بر گزاری 《دعای ندبه 》پیشتاز نباشد از 《هویت》خودفاصله گرفته است. دعای ندبه مال افرادی نیست که حال مناجات دارند، (بلکه) مال کسانی است که 《مبارزه》دارند.
این بنده
از روی خود
شرمنده است
چگونه از
روی پروردگارش
شرمنده نباشد؟
با انبیا و اولیا انشاءالله محشور شوند
مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گل است اندیشهی تو گلشنی
و آر بود خاری، تو هیمهی گلخنی
گر گلابی بر سر و جیبت زنند
و آر تو چون بولی برونت افکنند
قرآن به تنهایی عهده دار سعادت بشر است.
ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه: امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یکدیگر متحد کنم تا نظامی یکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و می تواند مردم را به سعادت برساند، ترسیم کنم. قرآن به تنهایی عهده دار سعادت بشر است.
واقعا شرح حال روزگار امروزه که انگار یه عده فقط اسمی مسلمان هستند... فقط امام زمانمون ظهور کنه و مردم از شر این آدم های به ظاهر مسلمان نجات بده .
حالا اگه ما اصلا خودمو بگم ... اگه من بودم قیمت خونمو بیشتر میگفتم که سود کنم .
امیدوارم بتونیم بزرگانی همچون حاج آقا راشد رو الگو خود قرار بدیم ...
سپاس فراوان عالی بود
خدا خیرتون بده
التماس دعا