کد خبر: ۶۹۲۵۶۰
تاریخ انتشار:
ترامپیسم در اپوزیسیون ایرانی

اهمیت ریشه‌یابی پدیده فاشیسم

 تا چندین دهه بعد از جنگ جهانی دوم، روانشناسان و نویسندگان و فیلسوفان زیادی در جهان غرب به آوارهای جنگ چشم دوختند و کوشیدند تا ریشه‌های روانشناختی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی ظهور و همه‌گیری پدیده «فاشیسم» را بررسی کنند. بلکه به آیندگان ابزاری بدهند تا بتوانند از بروز و شکل‌گیری مجدد آن جلوگیری کنند.

اهمیت ریشه‌یابی پدیده فاشیسمگروه بین الملل- علی نصری تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل طی یادداشتی نوشت: تا چندین دهه بعد از جنگ جهانی دوم، روانشناسان و نویسندگان و فیلسوفان زیادی در جهان غرب به آوارهای جنگ چشم دوختند و کوشیدند تا ریشه‌های روانشناختی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی ظهور و همه‌گیری پدیده «فاشیسم» را بررسی کنند. بلکه به آیندگان ابزاری بدهند تا بتوانند از بروز و شکل‌گیری مجدد آن جلوگیری کنند.

به گزارش بولتن نیوز، اوژن یونسکو در نمایش‌نامه «کرگدن» همه‌گیری فاشیسم را یک روند «نامحسوس» معرفی می‌کند که در آن افراد جامعه‌ بدون اینکه خودشان متوجه بشوند، یا اتفاقی «غیرعادی»ای را در اطرافشان احساس کنند، ماهیت‌شان به طور بنیادین تغییر می‌کند و از انسان به «کرگدن» (فاشیست) تبدیل می‌شوند.

ویلهلم رایش ریشه‌های روانشناختی فاشیسم را در سرسپردگی مطلق به اصول خشک اخلاقی و‌ سرکوب شدید غریزه جنسی در جامعه سنتی آلمان آن زمان‌ جستوجو می‌کند و معتقد است که احساس تشویش و اضطراب و شرم ناشی از این سرکوب، نوجوانان و جوانان آلمانی را برای یافتن نوعی تسکین به سمت «نظم جمعی» و اقتدارگرایی سوق داده بود‌‌‌.

عده‌ای دیگر از متفکران قرن بیستم، با بازخوانی نوشته‌ها و تحلیل‌های نویسندگان و فلاسفه گذشته - مانند نیچه و داستایوفسکی- که فروپاشی ساختارهای اخلاقی سنتی و دینی را دیده بودند و ورود به عصر «پوچگرایی» را پیش‌بینی کرده بودند، کوشیدند تا زمینه‌های فلسفی ظهور فاشیسم را نیز بررسی کنند تا از سقوط مجدد بشر در پرتگاه پوچگرایی جلوگیری نمایند. ویکتور فرانکل یافتن مجدد «معنی» در زندگی را راه‌حل انسان برای بیرون آمدن از این دره سیاه معرفی می‌کند.

در این چند سال گذشته، فاشیسم بار دیگر در جهان به اشکال مختلف ظهور کرده و راه خود را تا قلب کاخ سفید آمریکا و داونینگ استریت انگلستان و چند قدمی کاخ الیزه فرانسه و همایش‌ها‌ی احزاب نژادپرست در سراسر اروپا - از لهستان و یونان و ایتالیا تا کشورهای اسکاندیناوی - و حتی در آمریکای جنوبی و خاورمیانه، باز کرده است.

ما امروز در جامعه خودمان نیز شاهد ظهور‌ این پدیده هستیم.‌

امروز اگر نگاهی به صحنه سیاسی اپوزیسیون ایرانی بیاندازیم، با افکار و رفتارها و شخصیت‌هایی مواجه می‌شویم که تا چندی پیش حتی تصورش برایمان غیرممکن بود.

چه کسی فکر می‌کرد که روزی در صحنه سیاسی ایران، افرادی در خارج و حتی داخل کشور، ظهور کنند که با جریان‌های «برتری نژادی سفید» در آمریکا همدست‌اند، در موسسات و رسانه‌ها و اتاق فکر‌های جنگ اقتصادی و روانی‌‌شان علیه ملت خود فعالیت می‌کنند، صراحتا صلح را «کسل‌کننده» و بمباران را «شیمی‌درمانی» می‌خوانند و از زبان مردم ایران بابت تحریم‌های «خردکننده» از تحریم‌گران تشکر می‌کنند؟ در میان اقشار و اقوام مختلف نفرت‌آفرینی و آتش‌افروزی می‌کنند. فعالان سیاسی و اجتماعی معتدل را با کمپین‌های ارعاب و اخراج و فحاشی حذف می‌کنند و برای توجیه و عادی‌سازی مداخله نظامی خارجی و تحریم‌های اقتصادی - حتی در اوج پاندمی کشنده کرونا - زمینه‌سازی و نظریه‌پردازی می‌کنند.

این «کرگدن»ها در کدام روند «نامحسوس» بدین شکل درآمدند و وارد زندگی‌ سیاسی و‌ اجتماعی‌مان‌ شدند؟ خشونت، خودتحقیری، بیگانه‌پرستی و دگرستیزی امروزشان ریشه در کدام سرکوب‌های اجتماعی و فرهنگی گذشته دارد؟ پوچگرایی و بی‌پروایی‌شان نتیجه فروپاشی کدام ساختارهای اخلاقی و ارزشی است؟

اگر امروز به آسیب‌شناسی و ریشه‌یابی و ریشه‌کنی این پدیده نپردازیم، شاید نسل‌های فردای ما نیز، خیره در آوارها، مجبور به این کار شوند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین