گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:گویند:یکی از موضوعات علم اخلاق اسلامی است که بیشتر خصلت های پسندیده از این سرمایه بزرگ سرچشمه می گیرند. مرحوم نراقی در معراج السعادة، در تعریف تواضع می گوید:تواضع، عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه آن، رفتار و گفتاری است که دلالت بر احترام دیگران می کند.
به گزارش بولتن نیوز، تعبیر به فروتنی در فارسی دقیقا همین معنا را می رساند و این مسئله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان می شود. معنا و مفهوم حقیقی تواضع آن است که انسان در مقایسه با دیگران، امتیاز و برتری ویژه ای برای خویش قائل نشود. وجود چنین حالتی در فرد، باعث می شود که دیگران را بزرگ و گرامی بدارد. زمانی که آدمی دریابد فروتنی او برای برادران مؤمنش، فروتنی برای خداست، احساس سربلندی و عزت می کند. مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام این ویژگی مؤمن را با کلماتی زیبا چنین توصیف می کند: «نرم خو و مهربان است، از صخره سخت تر و از بنده ذلیل تر است»
مرحوم فیض کاشانی می گوید:
این فضیلت اخلاقی مانند دیگر صفات اخلاقی، دارای افراط و تفریط و حد وسط است. حد افراط، تکبر و حد تفریط، پذیرش ذلت و پستی و حد وسط آن تواضع است. آنچه ستایش شده است و فضیلت محسوب می شود، همان کوچکی کردن بدون پذیرش ذلت و پستی است.
در روایتی از «امام رئوف» علی بن موسی الرضا علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ آمده است که از ایشان پرسیدند: حد تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد، متواضع محسوب می شود، چیست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلی دارد. یکی از آن مراحل، آن است که انسان قدر و موقعیت نفس خویش را بداند و خود را در آن جایگاه قرار دهد. با مردم آن گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند. اگر بدی دید، آن را با خوبی جواب دهد. خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد...
نشانه های فروتنی چیست؟
فروتنی یکی از ویژگی های بسیار ارزشمند است که آدمی را محترم و محبوب دلها می کند و در دین اسلام هم سفارش زیادی بر آن شده است.
تکبر و خود برتربینی دوستی را تباه می کند؛ انسان متکبر همواره و همیشه عبوس و اخمو و بد معاشرت است و هیچ چیز مانند تواضع و فروتنی نهال دوستی و برادری را در دلها نمینشاند، زیرا انسان فروتن محبوب دلها و مقرب مردم است و بی شک دوستی برای آن که رشد کند و به بار بنشیند نیازمند زمینه است و این زمینه فروتنی است.
فروتنی نه علم است که خوانده شود و نه نظریه که حفظ گردد، بلکه هنری است که احتیاج به تمرین دارد شناخت اصول و روش آن وقت زیادی نمیبرد، اما برای آن که عملاً آن را فرا گیریم و بخشی از رفتار ما بشود به زمان زیادی احتیاج داریم.
منظور از فروتنی چیست؟ و حد و مرز آن کدام است؟
مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام این ویژگی انسان مومن را با کلماتی دلکش و زیبا توصیف کرده است. آنجا که در وصف مؤمن میفرماید: "نرمخو و مهربان است از صخره سخت تر و از بنده ذلیل تر است." بنابراین فروتنی مطلوب، افتادگی برخاسته از جانی سخت تر از صخره است نه ذلتی آمیخته به احساس کمبود و ناتوانی و نیاز به دیگران.
البته افرادی هستند که از فروتنی مردم در برابر خود احساس غرور میکند؛ اینان احتمالاً احساس می کنند که عملاً از دیگران برترند و بزرگترند و به همین دلیل خود را شایسته فروتنی مردم میدانند، اما اسلام این حالت برتری جویی را در رفتار با مردم نمیپذیرد و از ما میخواهد که هر نوع فروتنی برنیامده از عزت و سربلندی را به دور افکنیم.
فروتنی منزلت انسان را در میان مردم بالا میبرد و موجب زیاد شدن عزت و شرف انسان در میان مردم می شود، اما تکبر، فرد را مبغوض و منفور می کند و چیزی بر او نمیافزاید.چنانکه پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
"قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم :
أَمْقَتُ اَلنَّاسِ اَلْمُتَكَبِّرُ .
متکبر منفورترین مردم است".(١)
تفاوت زیادی است میان فروتنی برخاسته از موضع قدرت و فروتنی ناشی از ضعف است؛ فروتنی نوع دوم یعنی ذلت همراه با احساس کوچکی، پستی و حقارت است. فروتنی حقیقی عبارت است از خضوع برخاسته از احساس احترام نسبت به دیگران. زمانی که انسان احساس میکند بنده خوب خداوند است و فروتنی او برای برادران مؤمنش فروتنی برای خداست، در حقیقت احساس عزت و سربلندی می کند. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: "کلید شرف فروتنی است".
یکی از نشانههای فروتنی این است که به دیگران اجازه ندهیم در برابر ما اظهار ذلت و خواری کنند. از نشانههای دیگر تواضع این است که رفتاری چون دیگران داشته باشیم، چرا که انسانها با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند تمایز حقیقی فقط در ایمان است.
فروتنی را باید از پیامبر اسلام(ص) آموخت چون آن حضرت الگو و اسوه ما در زندگی است. ایشان با فروتنی بسیار خویش نه تنها نسل هم روزگار خود، بلکه همه بشریت را واداشت تا به او به دیده احترام بنگرند و حرمتش نهند. آن حضرت موجب زحمتی نمیشد، نرمخو بود، بزرگوار، خوش رفتار و گشادهرو، پیوسته شاد بود، بی آن که بخندد و اندوهگین بود بی آنکه ترشرویی کند؛ در عین انعطاف پذیری دور اندیش بود. فروتن بود اما نه خوار و حقیر، بردبار بود اما مقاوم و تسلیم ناپذیر، ارزش و عظمت تواضع او از این رو بود که اشرف قوم خود و پاکترین و متواضعترین آنها بود.
قرآن در سوره نحل آیه ٢٣ میفرماید: "
إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ
بدرستی خداوند هرگز متکبران و گردنکشان را دوست نمیدارد.
خداوند تکبر و خود بزرگ بینی را دشمن می دارد زیرا همچنان که تواضع زمینه دوستی را تشکیل میدهد کبر زمینه پراکندگی و جدایی را به وجود میآورد. علت حقیقی تکبر دو چیز است:
١- احساس بزرگی و برتری جویی که این نوع افراد اندک هستند.
٢- احساس حقارت و خواری؛
کسی که از این احساس برخوردار است سعی می کند با تحمیل کردن خود بر دیگران آن را جبران کند.
اما تواضع و فروتنی برآمده از احساس سربلندی و عزت است.
حکایت تواضع؛ دو عالم بزرگوار
یکی میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی نامور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق؛ فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دورهٔ صفویه،
و دیگری
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی، حکیم، علامه فقیه، عارف، قاضی، منجم، ستارهشناس، ریاضیدان، شاعر، ادیب، دانشمند نامدار سده دهم و یازدهم هجری؛
حضرت آیتالله میرداماد و علامه شیخ بهائى، همراه یکى از سلاطین صفویه، سوار بر اسب و از شهر خارج شدند. میرداماد قدرى چاق بوده. لذا اسبش کندتر حرکت مى کرده است. در نتیجه بین وى و شیخ بهائى فاصله مى افتد. شاه به وى نزدیک مى شود و مى گوید: شیخ بهائى جلو مى رود و به ما اعتنا نمى کند معلوم مى شود که به خودش مغرور است. میرداماد پاسخ می دهد. نه: اینگونه نیست علت آن است: اسبى که ایشان سوار شده به شور و نشاط آمده است از این که عالمى مانند علامه شیخ بهائى را حمل مى کند. لذا تند گام بر مى دارد.
خلاصه فصلى در تعریف شیخ بهائى بیان مى کند. سلطان رفته رفته خود را به شیخ بهائى نزدیک می کند و مى گوید: میرداماد از ما عقب مى ماند و کند حرکت مى کند. به ما بى اعتناست. مثل اینکه ایشان خودش را از شما بالاتر مى پندارد. علامه شیخ بهائى مى فرماید: آن اسب که کندتر حرکت مى کند و عقب مى ماند حق دارد. زیرا دریایى از علم را حمل مى کند ایشان هم فصلى در عظمت حضرت آیه الله میرداماد صحبت میکند. سلطان صفوى تعجب مى کند که چگونه دو نفر عالم این همه نسبت به هم خلوص و تواضع دارند و تا این اندازه صمیمانه به فضیلت یکدیگر اعتراف
می کنند.(٢)
پند حکیمانه لقمان به پسرش درباره تواضع و فروتنی
هفتمین نصیحت حکیمانه، و اندرز ارزشمند لقمان به پسرش، مساله رعایت تواضع و فروتنی است،
که می توان آن را مادر ارزش ها و کلید گنجینه کمالات نامید،
لقمان به پسرش چنین فرمود: « وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «آیه ١٨سوره لقمان»
پسرم؛ و روى خود را از مردم (به تکبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشى را دوست ندارد.
نکته ها
«تصعیر»، نوعى بیمارى است که شتر به آن گرفتار مىشود و گردنش کج مىشود. لقمان به فرزندش مىگوید: تو بر اساس تکبّر مثل شترِ بیمار، گردنت را با مردم کج نکن.
«مرح»، به معناى شادى زیاد است که در اثر مال و مقام به دست مىآید.
از انسان بزرگوار انتظار کار بزرگ میخواهند
از انسان اشرف کار شرف میخواهند
مثلا از طلافروش انتظار گرفتن طلا بدل در ذهن نمیگنجد، و از پیرایشگر یا آرایشگر انتظار آراستگی میروند
و از انسان مؤمن آرامش و مهربانی ؛لذا در مخیله نمیگنجد:
١- طلافروش طلای بدل ارائه دهد
٢- پیرایشگر و آرایشگر خرابی و بی نظمی
و ٣- انسان اشرف و شریف ؛ غرور و تکبر
شاعر میفرماید؛
تواضع ز گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست
داستان رسول اکرم(ص) راجع به تواضع؛
روزی آن حضرت با گروهی از بردگان روی خاک نشسته بود، چون به مانند یکی از آنان با آنها گفتگو می کرد، بانویی که از آنجا عبور می کرد، به عنوان اعتراض گفت: «ای محمد! چرا روی خاک نشسته ای و با بردگان همنشین و هم غذا شده ای (تو پیغمبر هستی، باید با بزرگان بنشینی...) آن حضرت در پاسخ فرمود:
«وَیْحَک ایُّ عبدٍ اَعْبَدُ مِنّی؛ وای بر تو، کدام بنده ای، بنده تر از من است.» (٣)
حضرت آقا(مقام معظم رهبری) میفرمایند؛
پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است
همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینه های معانی برای دلهای جوینده و مشتاق بوده است.
لذا به طبعیت از آقا به گرامیداشت
سعدی علیه رحمه
حضرت سعدی در بوستان
باب چهارم تواضع میفرمایند؛
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
می فرماید قطره باران بدان سبب گران بها و مروارید شد که فروتنی کرد و چون خویشتن را نیست انگاشت عزت یافت.
فروتنی به سبک سلمان فارسی
حضرت سلمان فارسی مدتی در یکی از شهرهای شام امیر (فرماندار) بود.
سیره او در ایام فرمانداری با قبل از آن هیچ تفاوت نکرده بود، بلکه همیشه گلیم می پوشید و پیاده راه می رفت و اسباب خانه خود را تکفل می کرد.
یک روز در میان بازار می رفت، مردی را دید که یونجه خریده بود و منتظر کسی بود که آن را به خانه اش ببرد. حضرت سلمان رسید و آن مرد او را نشناخت و بی مزد قبول کرد بارش را به خانه اش برساند.
مرد یونجه را بر پشت سلمان نهاد، و سلمان آن را می برد. در راه مردی آمد و گفت: ای امیر این را به کجا می بری؟
آن مرد فهمید که او حضرت سلمان است در پای او افتاد و دست او را بوسه می داد و می گفت:
مرا ببخش که شما را نشناختم.
حضرت سلمان فرمود: این بار را به خانه ات باید برسانم و رسانید، بعد فرمود: اکنون من به عهد خود وفا کردم، تو هم عهد کن تا هیچکس را به بیگاری(عمل بدون مزد) نگیری و چیزی را که خودت می توانی ببری به مردانگی تو آسیبی
نمی رساند(۴)
منابع:
١- بحار الأنوار ؛ ج ٧٠ ص ٢٣١
٢- برگرفته از کتاب: آینه داران حقیقت ص ٤٤١
٣- محدث قمی، کحل البصر، ص ١٠٠ و ١٠١
۴- جوامع الحکایات ص ١٧٨
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ایشان در خاطره دیگری، در مورد تواضع آن عارف فرزانه میگوید: «وقتی در خدمت آخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادی زیادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زاویه مسجد وقتی متوجه شدند آیت اله حاج آقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آخوند ملا حسینقلی همدانی متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا كنیم و نماز را با ایشان بخوانیم»
إنّ اللَّه أوحى إليّ أن تواضعوا حتّى لا يفخر أحد على أحد و لا يبغي أحد على أحد.
خداى متعال به من وحى فرمود كه متواضع باشيد، تا هيچ كس بر ديگرى فخر نفروشد و احدى به ديگرى زورگويى و تجاوز نكند.
نهج الفصاحه ص 290 ، ح 678
یادت باشد که حتما هسته ی تواضع را نیز همراهش بخوری !
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع سر رفعـــــــــت افرازدت
تکـــــــــــــــبر به خاک اندر اندازدت
به عزت هر آنکو فروتر نشست
به خواری نیــــــفتد ز بالا به پســت
می فرمایند :
زمانی بر مردم بیاید که دین هیچ دینداری سالم نماند ؛ مگر آن کس که مانند روباهی که بچههای خود را از دسترس درندگان دور میسازد، قلّه به قلّه و لانه به لانه بگریزد.
گفتند : آن چه زمانی است؟ فرمود : آنگاهکه معیشت ، جز با نافرمانی خدا فراهم نگردد و مجرد زیستن ، حلال و جایز میشود.
منبع : (بحرالمعارف، ج ۱، ص ۳۱۵. التحصین، ص ۱۳)
پیشه خود کن تواضع، والسلام
خویشتن را از همه کمتر شمار
سر زجیب فقر و درویشی برآر
نخوت و کبر و ریا را دور دار
جان به عجز و مسکنت مسرور دار
باش همچون خاک ره خوار و ذلیل
زیر پای هر ضعیف و هر جلیل
ممنون از استاد و بولتن
عاقبت تکبر خسرو پرويز در مقابل نامه پيامبر و پاره کردن نامه سرانجام به دست پسرش کشته شد
امام خميني نام شاهرود را که امامشهر شده بود به احترام آيت الله العظمي شاهرودي. به شاهرود برگرداند
این یعنی تواضع و فروتنی حضرت امام(ره)
از دیگر نشانه های فروتنی امام رحمه الله این بود که در مسیر خانه به محل درس، سعی می کرد کسی پشت سر ایشان حرکت نکند، اگر صدای کفشی می شنید می ایستاد و می فرمود: آقا بفرمایید. امام رحمه الله با نهایت متانت و وقار حرکت می کرد و به این سو و آن سو نگاه نمی کرد و همیشه در قدم زدن، پیش پای خویش را نگاه می کرد.
نخستین صفتی که خدای مهربان بندگان خاص خود را بدان توصیف می کند، آرامش و وقار در راه رفتن و نداشتن حالت غرورآمیز است. زیرا شیوه راه رفتن، بیان کننده ویژگی های درونی فرد است. برخی از افراد چنان مغرورند که از نوع راه رفتن آنها به خوبی می توان به خودخواهی شان پی برد. خدای متعال در جای دیگری از قرآن مجید، راه رفتن از روی تکبر را نهی می کند و می فرماید: «در زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار، که [با [نیروی خود، زمین را نمی توانی [بشکافی]و به سربلندی کوه ها [نیز [نخواهی رسید». (اسراء: 37)
يك روز در ميان بازار مي رفت ، مردي را ديد كه يونجه خريده بود و منتظر كسي بود كه آن را به خانه اش ببرد . سلمان رسيد و آن مرد او را نشناخت و بي مزد قبول كرد بارش را به خانه اش برساند .
مرد يونجه را بر پشت سلمان نهاد ، و سلمان آن را مي برد . در راه مردي آمد و گفت : اي امير اين را به كجا مي بري ؟ آن مرد فهميد كه او سلمان است در پاي او افتاد و دست او را بوسه مي داد و مي گفت : مرا ببخش كه شما را نشناختم .
سلمان فرمود : اين بار را به خانه ات بايد برسانم و رسانيد ، بعد فرمود : اكنون من به عهد خود وفا كردم ، تو هم عهد كن تا هيچكس را به بيگاري (عمل بدون مزد) نگيري و چيزي را كه خودت مي تواني ببري به مردانگي تو آسيبي نمي رساند
نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
بنازند فردا تواضع کنان
نگون از خجالت سر گرد نان
اگر می بترسی ز روز شمار
ازان کز تو ترسد خطا در گذار
مکن خیره بر زیر دستان ستم
که دستی است بالای دست تو هم
از تواضع است كه انسان به پايين مجلس رضايت دهد، به هر كس بر مى خورد سلام كند، مجادله را رها كند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشد كه او را به پرهيزكارى بستايند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 465 ، ح 4
جوانی، مردی را خدمت امام سجاد(ع) آورد و گفت: او قاتل پدر من است و آن مرد به قتل اعتراف کرد. چون حکم به قصاص کردند، از آن جوان درخواست عفو کرد تا خداوند به او پاداش عظیم دهد.
گویا جوان راضی به گذشت نبود. امام سجاد(ع) به او که استحقاق قصاص خون پدر را داشت، گفت: اگر این مرد بر گردن تو حقی دارد، در مقابل آن از گناه او بگذر. جوان گفت: ای فرزند رسول خد، او بر گردن من حق دارد، ولی ارزش آن به قدری نیست که برای آن از خون پدرم گذشت کنم….
امام پرسید: او چه حقی بر گردن تو دارد؟ گفت: او اصول دین (توحید، نبوت و امامت) را به من آموخته است; او معلم من است. امام فرمود: چگونه این حق با خون پدر تو برابری نمی کند؟! به خدا سوگند، این حق با خون همه انسان ها از اول تا آخر، جز خون پیامبران و امامان(علیهم السلام) برابری می کند….
جوان گفت: آری چنین است. امام سجاد به قاتل پیش نهاد کرد که او ثواب کار آموزشی خود را به ایشان دهد تا امام دیه مقتول را بپردازد و از قصاص رهایی یابد. قاتل گفت: ای فرزند رسول خد، من به پاداش این عمل نیازمندترم و شما از آن بی نیازید، چرا که من گناهان بزرگی دارم….
امام پرسید: آیا اگر تسلیم مرگ شوی برای تو بهتر است از این که از ثواب این آموزش بگذری؟ او گفت: آری، ای فرزند رسول خدا.
داستان ادامه می یابد تا آن جا که حضرت می فرماید: ای جوان، یا تو از قاتل به دلیل کار نیکش بگذر تا من حدیثی در فضیلت رسول خدا برای تو نقل کنم که از همه دنیا برایت بهتر است و یا من دیه قتل پدر را به تو می دهم و آن حدیث را برای او نقل می کنم.
جوان گفت: ای فرزند رسول خدا! من بدون دیه و بدون هیچ چیز دیگر فقط و فقط برای خدا و درخواست تو از او گذشتم.4
و بدین سان، امام شأن و منزلت و مقام معلم را بیان کرد.
این مورد رو حاج آقا یادش رفته بود
در مورد تواضع بین زن و شوهر
نخستین روزی که پیامبر گرامی ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ برای تبریک گفتن به منزل حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ رفتند، کارها را بین آن دو بزرگوار تقسیم کردند و فرمودند: «زهرا جان، کارهای داخل خانه ، مثل نان پختن، گندم یا جو آسیاب کردن، نظافت محیط خانه، بچّهداری و...، با شما است، و تهیه هیزم ، آب آوردن، لوازم و ما یحتاج منزل را تهیّه کردن و.... بر عهده امیر المؤمنین ـ علیهالسلام ـ است».
سپس، حضرت فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ این جمله را فرمودند: لایعلم الا الله ما داخلنی من السرور فی هذا الامر. [۱] کسی جز خداوند نمیداند که چقدر از این امر خوشحال شدم.
و عرض شرمندگی یه مورد تواضع آقایون رو بگم
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ روزی به منزل امیر المؤمنین ـ علیهالسلام ـ تشریف بردند و ایشان را در حال پاک کردن عدس یافتند، از این کار خیلی شاد شدند و به او فرمودند: «یا علی ، کسی که در کار منزل به زنش کمک کند، ثواب حج عمره دارد».
سپاس فراوان از بولتن و گروه دین و اندیشه
ممنونم از گروه دین و اندیشه
اگر در همه امور تواضع و فروتنی رعایت شود
مخصو صا بین زن وشوهر هیچ مشکلی پیش نمیاد
زنان امروز با پیروی از آداب همسر داری حضرت فاطمه (س) می توانند در محیط خانه احترام لازم را به همسر قائل باشند البته باید تاکید کرد که مردان نیز باید نسبت به خانم ها رعایت رفتار و گفتار را داشته باشند . احترام متقابل باشد.
سپاس از بولتن که هر رزو درسی از زنگی برای ما میگزارد
امید به راه گشایی در زندگی
خیر کثیر نصیبتان
هرچه عمیق تر باشد آرام تر و متواضع تر است
روزتان شاد
دلتان پر امید
قلبتان پر ز نور
جیبهایتان پر پول
دلتان دریایی
چه حس خوبی به آدم میده
ممنون از
مطالبتان
درياها نماد فروتني هستند؛ در نهاد خود كوههايي فراتر از خشكي دارند، اما هيچ گاه آن را به رخ ما نمي كشند
گفتم : چون از بد روزگار به پست آدم نا سپاسی خوردم .
گفت : نگران نباش ، مسیر رو درست اومدی ، اینجا دنیاست
مگر نشنیدی که : " دنیا همیشه جائیه که نجیب و نانجیب به هم می خورن "
قرار به موندن نیست
نه برای تو و نه حتی برای اون !
غصه نخور ...
بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم
و بعد به سجده و خاک بر می گردیم
« آیت الله بهجت (ره) »
بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم
و بعد به سجده و خاک بر می گردیم
« آیت الله بهجت (ره) »
آنگونه که بر کفش تو ننشیند گرد
فردا که جهان کنیم بدرود به درد
آه،آن همه خاک را چه می خواهی کرد ؟؟
اگر
عمری از حرام و لقمه اش ناشتا نباشیم
تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :
دروغ هایم زمانی شروع شد که :
موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید ؟
حکایت این روزهای ما
خدایا به رحم کن
خیلی نا امیدیم
که روزگاری باید بر زبان می آمدند
چقدر دلتنگ عزیزانی هستیم که با فروتنی و تواضع زیر خروارها خاک آرمیده اند
یاد شهدا مخصوصا شهدا مدافع سلامت و حرم بخیر
روحشان شاد
یادشان گرامی
قلبمان سرشار از عشق عزیزان سفر کرده
که ما هر چه داریم به برکت خون شهیدان و علما است
در مورد تواضع و فروتنی این دو عزیز سفر کرده
درخواست حاج اسماعیل از شهید هادی
خانه ساده حاج اسماعیل دولابی در حوالی میدان خراسان سالها محل آمد و رفت اهالی محل و طلبهها بود، میآمدند و از کلام ساده، اما پر مغز او درس اخلاق و عرفان میگرفتند. یکی از این افراد، شهید جاویدالاثر «ابراهیم هادی» بود. وی پهلوان کشتی ایران و از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. امیر منجر همرزم شهید هادی در کتاب «سلام بر ابراهیم» خاطره دیدار وی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی را چنین نقل کرده است:
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم. ابراهیم ناگهان زد به پشتم و گفت: امیر نگهدار. من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟!
گفت:اگر وقت داری برویم دیدن یک بنده خدا!
من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم وارد یک خانه شدیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی؟ چه عجب از این طرفها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد. حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما را یک کم نصیحت کن!
ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید، خواهش میکنم اینطوری حرف نزنید! بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم! این بنده خدا را کمی نصیحت میکردی. سرخ و زرد شدن نداشت! با عصبانیت پرید تو حرفم و گفت: چه میگویی، تو اصلا این آقا رو شناختی؟!
گفتم: نه، راستی کی بود؟! جواب داد: این آقا یکی از اولیاء خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشان حاج میرزا اسماعیل دولابی بود.
سالها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب «طوبی محبت» فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده است.
حضرت على(علیه السلام)نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمد و تقاضاى آنها را مطرح كرد، ولى فاطمه (سلام الله علیها)به شدت اين تقاضا را رد كرد، حضرت على(علیه السلام)فرمود: من از طرف آنها ضامن شدهام كه از تو اجازه بگيرم.
در اين هنگام حضرت زهرا (سلام الله علیها)در برابر على (علیه السلام)در چنان شرايطى- آن چنان تواضع كرد كه گفت: «اگر از طرف آنها چيزى را ضامن شدهاى، خانه خانهى توست و من در هيچ چيز با رأى تو مخالفت نمىكنم».
البته وقتی آنها وارد شدند حضرت جواب سلام آنها را ندادند و از آنها روی بر گرداندند و فرمودند: خدا را شاهد می گیرم از این دو نفر راضی نیستم.
که من با خواندن این داستان یاد مطلب چند روز قبل حاج آقا که میگفت سزای نیکی بدی است افتادم
اون وقت معاویه لعنت الله در روز عاشورا چطور آب رو بر اولاد علی بستن
امیر المؤمنین علیه السلام هنگامی که به منطقه صفین رسید ، معاویه از هر طرف راه آب را بسته بود تا لشکریان امام در تنگنا قرار بگیرند و نتوانند آن گونه که باید بجنگند . امام فرمان داد تا گروهی به سرپرستی حضرت حسین راه آب را باز کنند . حضرت حسین با آن گروه به محل آب حمله کرد . گماشتگان معاویه فرار کردند . آب در اختیار ارتش اسلام قرار گرفت . عده ای به امیر المؤمنین علیه السلام پیشنهاد کردند که آب را به روی معاویه ببندد . حضرت فرمود : و اللّه این کار را نمی کنم . سپس نماینده ای نزد معاویه فرستاد که به سقّایان لشکرت بگو آنچه می خواهند آب بردارند آزادند !!
يَآ أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
ای انسان! چه چیز باعث شد که به خدای کریم بزرگوار خود مغرور گشتی! (و نافرمانی او کردی)
(سوره انفطار آیه ۶)
در این روز زیبا
آسایش روح، آرامش دل،
تقدیر بلند و لبخند قشنگ،
برایتان آرزومندم ...
لحظه ها میگذرند
گرم باشیم پر از فکر و امید
عشق باشیم و سراسر خورشید
روزتون پراز انرژیهای مثبت
یکشنبهتون سرشار از آرامش
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) :
نخستین مرحله عبادت ، سکوت و خاموشی است.
پيامبر صلي الله عليه و آله :
اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِْخلاصِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانيَةِ وَ اَناَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعْطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنى و اَن يَكونَ صَمْتى فِكْرا وَنَظَرى عِبَرا؛
پيامبر صلي الله عليه و آله :
پروردگارم چندچيز را به من سفارش فرمود: ۱-اخلاص در نهان و آشكار،
۲-گذشت ازكسى كه به من ظلم نموده،
۳-بخشش به كسى كه مرا محروم كرده،
۴-رابطه با كسى كه با منقطع رابطه كرده،
۵ و سكوتم همراه با تفكّر
۶ و نگاهم براى عبرت باشد.
كنزالفوائد، ص 184
یڪ روز دیناری صدقه دادم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند : یا علی آیا میدانی ڪه #صدقه از دست مومن خارج نشود مگراینڪه از دهان هفتاد شیطان بیرون آید ڪه هر یڪ او را با وسوسه خود از دادن منع می ڪنند (یڪی گوید نده ڪه ریا میشود و دیگری میگوید نده ڪه او مستحق نیست و آن دیگر گوید نده ڪه خود بدان محتاج خواهی شد و ...) وقبل از آنڪه به دست سائل برسد بدست خدا خواهد رسید.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص۳۱۴