«بازخورد سريع - FAST FEEDBACK» يكي از شگردهاي عمليات رواني
است كه در جنگ نرم كاربرد فراواني دارد. اين ترفند اگرچه زود جواب مي دهد ولي تاثير
آن كوتاه مدت است و از اين روي در ميان كارشناسان عمليات رواني به شگرد «حباب- BLOB» نيز
شهرت دارد.
از اين شگرد براي التهاب آفريني موضعي در اردوگاه حريف
استفاده مي شود و كاربرد آن هنگامي است كه نظام حكومتي «جامعه حريف» از پايگاه گسترده و پذيرفته
شده مردمي برخوردار است و به همين علت توهم پراكني در آن نمي تواند درازمدت باشد.
حالا فرض كنيد كه جمعي در سينما نشسته و مشغول تماشاي يك فيلم جذاب هستند و از سوي
ديگر، كساني به هر علت و يا هر انگيزه - كه اينجا مورد نظر نيست- قصد تخليه سينما
از تماشاگران را داشته باشند. اين عده براي رسيدن به مقصود خويش دو راه در پيش دارند.
اول آن كه از بلندگو اعلام كنند در شبكه برق رساني سينما خلل و آسيبي پديد آمده و
بعيد نيست كه اين آسيب با آتش سوزي همراه باشد. در اين حالت اگرچه بعيد نيست شماري
از تماشاچيان با نگراني سالن سينما را ترك كنند ولي بسياري از آنان به اينگونه
هشدارها كه با احتمال و اما و اگر همراه است توجهي نمي كنند و به تماشاي فيلم
ادامه مي دهند و كساني كه سالن را ترك كرده اند نيز بعد از مدت كوتاهي متوجه مي
شوند خطري در ميان نبوده و به سالن بازمي گردند. در حالت دوم، شخصي روي سن ظاهر مي
شود و يا از طريق بلندگو با صدايي لرزان و آميخته به وحشت فرياد مي زند كه سينما
آتش گرفت. در
اين حالت، همه تماشاگران با اضطراب و شتاب سالن سينما را ترك مي كنند و بعيد نيست
كساني هم به هنگام خروج كه در اينگونه موارد توأم با ترس و اضطراب است، آسيب جدي
ببينند. در اين حالت نيز تماشاچيان در فاصله كوتاهي پس از ترك سالن متوجه مي شوند
«آتش گرفتن» سينما واقعيت نداشته است. كساني كه اين ترفند را به كار گرفته اند نيز
مي دانند دروغ پردازي آنان دوام چنداني ندارد، پس چرا به ترفند مورد اشاره متوسل
شده اند؟! پاسخ اين سوال دشوار نيست. نياز به التهاب آفريني موضعي، نياز به سالن
خالي سينما براي مدتي هر چند كوتاه، مثلا، خرابكاري و يا...
به عنوان مثال، دو هفته قبل خبري با اين مضمون از طريق
برخي رسانه ها منتشر شد كه نزديك به 30 درصد از مرغ هاي عرضه شده به بازار، قبل از
ذبح شرعي، مرده و توليدكنندگان گوشت مرغ هاي مرده را به جاي مرغ هايي كه ذبح شرعي
شده اند به مردم عرضه مي كنند! اين خبر دروغ اگرچه بلافاصله پس از انتشار با تكذيب
مستند مقامات مسئول روبرو شد ولي خالي از التهاب نبود و يا؛ جريان مشكوكي از يكسو
اين توهم را پراكند كه جبهه متحد اصولگرايان در پشت صحنه با يكي از سران فتنه مرتبط
است! و از سوي ديگر جبهه پايداري را به ارتباط با حلقه انحرافي متهم كرد، ناروايي
اين دو اتهام، با مراجعه به شناسنامه و كارنامه سياسي شخصيت هاي اصلي طرفين به
آساني قابل درك بود ولي مي توانست و توانست براي مدتي التهاب آفرين باشد و نمونه
هاي ديگري از اين دست كه كم نبوده و نخواهد بود.
و اما، اصلي ترين كاربرد ترفند ياد شده، همپوشاني تهديدهاي
دشمن است. با اين توضيح كه وقتي دشمن در رويارويي مستقيم و در عرصه عمل با شكست
روبرو مي شود و توان ضربه هاي موثر و كارآمد را از دست مي دهد به تهديد روي مي
آورد. بديهي
است اينگونه تهديدها و رجزخواني ها از سوي دشمناني كه ده ها نمونه از شكست و
ناكامي را در پيشخوان خود دارند، جدي گرفته نمي شود و دقيقا در همين شرايط است كه
ستون پنجم براي جدي نشان دادن تهديد دشمن دست به كار مي شود و از جمله، به شگرد
«بازخورد سريع» يا «حباب» متوسل مي شود. افزايش بي رويه ارزش دلار
و برخي ديگر از «ارز»هاي اروپايي كه ديروز حباب آن با كاهش 210 توماني تركيد و
البته بعيد نيست اين حباب بار ديگر شكل بگيرد، در راستاي بهره گيري ستون پنجم دشمن
از شگرد مورد اشاره قابل ارزيابي است. افزايش ناگهاني ارزش دلار چند ساعت بعد
از امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران از سوي باراك اوباما، رئيس
جمهور آمريكا بود. اين افزايش ناگهاني در حالي پديد آمده و شكل گرفت كه اوباما و
بسياري ديگر از سران اروپايي و اقتصاددانان غرب، تحريم بانك مركزي جمهوري اسلامي
ايران را «ناكارآمد»
و تنها در چارچوب يك تهديد ارزيابي مي كردند.
پروژه تحريم بانك مركزي ايران را نزديك به يك ماه قبل مجلس
«سنا» و سپس مجلس نمايندگان آمريكا تصويب كرده و در انتظار امضاي اوباما بود تا
رسميت يافته و قابل اجرا باشد. اما رئيس جمهور آمريكا به اتفاق جمع قابل توجهي از
اقتصاددانان آمريكايي و اروپايي از هنگام تصويب طرح در «سنا» با آن مخالفت كرده و
معتقد بودند اين طرح در صورت اجرا، قبل از آن كه تحريم بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران
باشد، تحريم شركت هاي خارجي و مخصوصا آمريكايي و اروپايي خواهد بود و در حالي كه
دست ايران براي انجام معاملات مشابه با شركت هاي ديگر باز است، شركت هاي آمريكايي
و اروپايي از بازار 100 ميليارد دلاري ايران، مخصوصا در بحران مالي كنوني كه
گريبانگير آمريكا و اروپاست محروم خواهند شد. اوباما دلايل ديگري نيز براي مخالفت
خود با اين طرح ارائه مي كرد، از جمله آن كه، تحريم بانك مركزي ايران، قيمت نفت را
به شدت افزايش مي دهد و اروپا و آمريكاي بحران زده را با تنگناهاي جدي روبرو مي
كند، از سوي ديگر افزايش قيمت نفت، درآمدهاي ارزي جمهوري اسلامي ايران را به صورت
جهشي افزايش مي دهد و به قول وزير خزانه داري آمريكا، ثروت بادآورده(!) و كلاني را
به كيسه ايران سرازير مي كند. ضمن آن كه، احتمال بستن تنگه هرمز و قطع جريان نفت
از اين آبراهه به آمريكا و اروپا دور از انتظار نيست و از سوي ديگر، كشور پهناوري
مانند ايران اسلامي را با برخورداري از چرخه مالي و تجارت خارجي گسترده و در حالي
كه 15 كشور
را در همسايگي آبي و خاكي خود دارد به آساني نمي توان تحريم كرد. اوباما و تيم
اقتصادي او كه نظر تعداد قابل توجهي از اقتصاددانان اروپايي و آسيايي را نيز همراه
خود داشتند با استناد به دلايل ياد شده حاضر به امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي
ايران نبودند و سرانجام، اوباما بعد از اصرار نئومحافظه كاران و تهديد آيپك- لابي
صهيونيست ها- به امضاي آن تن داد و در حالي كه امضاي آن را به پايان تعطيلات سال
نو مسيحي موكول كرده بود، در اقدامي ناگهاني و در آخرين ساعات سال 2011، مصوبه ياد
شده را امضاء كرد.
و اما، اكنون دو پرسش با اهميت در پيش است كه پاسخ به آن
مي تواند تابلوي روشني از برخي تحركات داخلي ارائه دهد.
اول: طرح تحريم بانك مركزي ايران آنگونه كه
اشاره شد و روزنامه آمريكايي يو.اس.اي تودي نيز با ارائه مستندات قابل توجهي بر آن
تاكيد ورزيده است، قبل از آن كه ظرفيت اجرايي داشته باشد، يك تهديد است، ضمن آن كه
زمان عملياتي شدن آن را به 6 ماه بعد موكول كرده اند و اين فاصله 6 ماهه به اعتراف
برخي از اقتصاددانان آمريكايي و اروپايي - به تحليل هاي نيويوركر، دي ميل، واشنگتن
پست و... مراجعه شود- از آن روي است كه طرح ياد شده در عمل قابل اجرا نيست و فاصله
6 ماهه براي يافتن طرح جايگزين در نظر گرفته شده است. بنابراين بايد پرسيد در حالي
كه آمريكايي ها با تلويحي نزديك به تصريح از تهديدي بودن اين مصوبه و غيرعملياتي
بودن آن سخن مي گويند، چه كساني در داخل كشور به كمك آمريكا شتافته و با افزايش
غيرمنتظره و بي دليل قيمت دلار، تلاش كرده اند تهديد آمريكا را جدي و اثرگذار جلوه
داده و به خيال خام خود، دل ملت را خالي كنند؟! وظيفه مبرم و ضروري مسئولان محترم
اطلاعاتي و امنيتي كشور است كه براي كشف سرنخ اين ماجرا دست به كار شوند و ستون پنجم
دشمن را ضمن برخورد شديد و پشيمان كننده با آنان، به ملت معرفي كنند. پي
گيري اين ماجرا دشوار نيست و سرنخ ها به آساني قابل كشف است.
دوم: اما، سؤال دوم كه در اين نوشته فقط به
طرح آن مي پردازيم و پاسخ را به زمان ديگري موكول مي كنيم، اين كه؛ اوباما و تيم
اقتصادي او با استناد به دلايل ياد شده با امضاي مصوبه مجلس نمايندگان براي تحريم
بانك مركزي ايران به شدت مخالف بودند و رئيس جمهور آمريكا بعد از فشارهاي پي درپي
لابي صهيونيست ها- آيپك- نهايتا قول داد كه تصميم نهايي را درباره امضاي اين مصوبه
را بعد از پايان تعطيلات سال نو مسيحي اتخاذ خواهد كرد ولي ناگهان در آخرين ساعات
سال 2011 و قبل از شروع تعطيلات و در حالي كه مشغول گذران تعطيلات در جزاير هاوايي
بود، طرح ياد شده را امضاء كرد. پرسش اين است كه در اين فاصله چه اتفاقي افتاده
بود كه اوباما را با عجله به امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي ايران كشاند؟! نفرمائيد
كه فشار نئومحافظه كاران، رقباي انتخاباتي و آيپك، علت عجله اوباما و امضاي
ناگهاني طرح مورد اشاره بوده است! چرا كه اين فشارها پيش از آن نيز وجود داشت. پس
علت عجله اوباما را كجا مي توان جستجو كرد؟! اگر كيهان را به بدبيني متهم نكنيد به
نظر مي رسد كه آمريكا به اقدامي از درون ايران چشم اميد دوخته بود ولي در اين
فاصله، اتفاقي افتاده است كه چشم طمع دشمن را كور كرده است. اين اتفاق كه از اقتدار
و هوشياري مثال زدني ايران اسلامي حكايت مي كند چه بوده است؟! و كدام آرزوي دشمن
را دود كرده و به هوا فرستاده است؟!
حسين شريعتمداري
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com