کاندید شدن محسن چاوشی در رویداد تولید محتوای دیجیتال بسیج و واکنش تند او به این اتفاق!
اشتباه راهبردی و بارها تکرار شده توسط عزیزان در نهادها، ارگان ها و خبرگزاری های انقلابی و حتی برخی از دوستان فعال در رسانه منتسب به جبهه انقلاب در توجه بیش از اندازه به سلبریتی جماعت و تلاش برای یارکشی از میان آن ها، دیگر غیرقابل قبول و مایه شرمساری است.
گروه فرهنگی_سید محسن عبدالهی: احتمالا در صفحات اینستاگرامی و سایت های خبری واکنش محسن چاوشی نسبت به کاندیدشدنش در رویداد تولید محتوای دیجیتال بسیج را مشاهده کرده اید. کلیدواژه عکس العمل او به این اتفاق جمله ای است از مرحوم حسین پناهی: «شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان با هم آن را زمزمه می کنند». فارغ از واکنش چاوشی که از نظر نگارنده یک ریاکاری محض می باشد، اشتباه راهبردی و بارها تکرار شده توسط عزیزان در نهادها، ارگان ها و خبرگزاری های انقلابی و حتی برخی از دوستان فعال در رسانه منتسب به جبهه انقلاب در توجه بیش از اندازه به سلبریتی جماعت و تلاش برای یارکشی از میان آن ها، دیگر غیرقابل قبول و مایه شرمساری است.
به گزارش بولتن نیوز، این حضرات به صورت مداوم سلبریتی ها و اظهارنظرشان در امور سیاسی و حمایت این گروه از حسن روحانی و اصلاح طلبان را مورد نقد قرار می دهند و ایشان را به دخالت در همه امور متهم می کنند و خواهان سکوتشان هستند. این رویه حتی تا جایی ادامه می یابد که به صدا و سیما نیز حمله می شود که چرا انقدر سلبریتی ها را تحویل می گیرد و این ها هر کاری می کنند باز هم از ارج و قرب خوبی در رسانه ملی برخوردار هستند.
اما اگر کلامی از دهان یکی از این جماعت علیه خودشان دربیاید، آن هنرمند ناگهان تبدیل می شود به بهترین فرد روی زمین. نمونه هم بسیار است. از شهاب حسینی و سیروان خسروی تا امیرمحمد زند، مصطفی زمانی، شهره قمر و همین مورد آخر یعنی محسن چاوشی. فرضا اگر چاوشی در مقابل همسر ابراهیم حامدی می ایستد و در دلش اعتقادی دارد، یعنی انقلابی است و ما باید فورا او را با این روش ها جذب نماییم؟! مگر همیشه این دغدغه در میان نیروهای انقلابی وجود نداشته که نباید به سلبریتی ها مرجعیت داد؟! پس چرا چنین اتفاقی در حال رخ دادن است و ما خودمان بر خلاف گفته هایمان عمل می کنیم و بابت یک اظهارنظر و ابراز عقیده شخصی، فرد را تا جایی تحویل می گیریم که او را کاندید یک رقابت کاملا انقلابی می نماییم؟!
پیش از داستان چاوشی، نمونه دیگری نیز در هفته گذشته اتفاق افتاد که مثال مناسبی برای اتفاق در حال رخ دادن است. مصطفی زمانی در برنامه کافه آپارات مهمان فریدون جیرانی بود و در بخشی از این برنامه نظرش را درباره دخالت هنرمندان در بحث انتخابات و سیاست ابراز کرد. بلافاصله صفحات انقلابی، اهل رسانه جبهه انقلاب و خبرگزاری های انقلابی شروع کردند به تکثیر این بخش از مصاحبه او اما دوستان احتمالا به خود زحمت ندادند که بنشینند و یک دور کامل این برنامه را تماشا کنند و مشاهده کنند که در همین مصاحبه، زمانی آرزویش در حال حاضر را نبودن سانسور اعلام می کند. آرزویی که با نگاهی گذرا به تولیدات سینمای ایران و شبکه نمایش خانگی به نظر کمی لوث شده است. یا همزمان که خود می گوید هنرمندان نباید در هر موردی اظهار نظر کند، از اقتصاد تا سیاست و عدالت نظر کارشناسی می دهد!
با در نظر گرفتن همه این موارد، آیا ما خودمان هم مانند رسانه های اصلاح طلب، به دنبال بهره کشی از این افراد نیستیم؟! بالاخره یا موافقیم با اظهارنظرهای سلبریتی ها و یا مخالف. اگر موافقیم پس ایشان آزاد هستند که در هر مقوله و با هر سلیقه صحبت کنند حتی اگر نظرشان را نپسندیم. اما اگر مخالف هستیم قرار نیست که فقط مخالف نظراتی متفاوت با عقاید خود باشیم و اساسا نباید به هیچ کدام از این نظرات ضریب بدهیم. حال می خواهد محسن چاوشی باشد یا مصطفی زمانی، سیروان خسروی و هر کس دیگر.
البته که این انتقاد فقط به سایرین وارد نیست و در همین رسانه بولتن نیوز نیز گاهی بر اساس همان رویه عمل می شود. اما این روند نیاز دارد که ما به این نتیجه برسیم و مشکلمان را با خود حل کنیم که بالاخره سلبریتی ها اظهار نظر بکنند یا خیر؟! اگر آری که پس ما حق نداریم ایشان را به سکوت فرا بخوانیم و یا بازخواستشان کنیم و فقط در یک فضای عقلانی می توانیم به نقد آرایشان بپردازیم اما اگر پاسخ خیر است، یارکشی از میان سلبریتی ها و بازنشر گسترده یک اظهارنظر ایشان که مطابق میل ماست، دیگر معنایی ندارد و اساسا نباید اهمیتی به هیچ کدام از حرف هایشان بدهیم. پس لطفا بیایید مشکلمان را با خودمان حل کنیم!
مسئله این است...
واقعا خودمون ها هم گاها وارد زمین بازی اونا(سلبریتیها) میشیم...!!!