به گزارش بولتن نیوز، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در مطلبی تحت عنوان «مسلمان ز جور زبانش نرست!» در این روزنامه نوشت: داستانی را که در پی خواهد آمد، پیش از این نیز (۲ سال قبل) در یکی از یادداشتهای کیهان و در پاسخ به جنجالی که علیه آقای محسن رضایی مطرح شده بود، آورده بودیم و امروز هم آن را وصفالحال میدانیم.
ماجرا چنین است؛
«چند صد سال قبل- در دوران صفویه- با صلاحدید و تصمیم دانشمندان و عالمان دینی، مرحوم شیخ بهایی به نجف اشرف اعزام شد تا از مرحوم مقدس اردبیلی که عالمی بلندمرتبه و جلیلالقدر و ساکن نجف اشرف بود برای حضور در ایران و تقویت حوزههای علمیه دعوت کند.
شیخ بهایی که خود دانشمندی برجسته و بلندآوازه بود پس از رسیدن به نجف اشرف و زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیهالسلام، بیدرنگ به مجلس درس مقدس اردبیلی وارد شد.
در اثنای درس، اشکالی به نظر شیخ رسید و به روال جاری حوزههای علمیه، ضمن طرح اشکال خویش، پاسخ مقدس را طلبید. مرحوم مقدس با ارائه دلایلی اشکال شیخ را ناوارد دانسته و پاسخ داد. مرحوم شیخ بهایی، اشکال دیگری را مطرح کرد و این بار نیز پاسخ مستند و مستدلی شنید و در ادامه درس برای بار سوم، اشکال کرد ولی مرحوم مقدس اشکال اخیر را بیپاسخ گذاشت، چنانکه گویی برای آن پاسخی ندارد.
فردای آن روز- و یا چند ساعتی بعد از پایان مجلس درس- مرحوم مقدس اردبیلی اشکال سوم مرحوم شیخ بهایی را پاسخ داد.
شیخ پرسید؛ آیا حضرت استاد بعد از مطالعه بیشتر به این پاسخ مستدل رسیدهاند؟ و مقدس گفت؛ پاسخ اشکال سوم شما را نیز به هنگام طرح آن میدانستم و در مقابل سؤال آمیخته به تعجب شیخ بهایی که چرا همان هنگام پاسخ ندادید؟! فرمود؛ این روزها، ایران با همت عالمان بزرگ دینی به کانون گسترش مکتب تشیع تبدیل شده و چشم و گوش جهان اسلام به آن سوی دوخته است و شما یکی از استوانههای شناخته شده این کانون هستید، و من به عنوان یک طلبه - تواضع و خلوص مقدس را ببینید- ترجیح دادم مراتب علمی شما در نگاه حاضران، برتر از این طلبه تلقی شود، زیرا بیم آن داشتم که با پاسخ سؤال سوم شما، این استوانه ترک بردارد و خدای نخواسته از این رهگذر به کانون عظیم تشیع ایران که در آینده نقش سرنوشتسازی در جهان اسلام خواهد داشت، آسیبی وارد شود.
دو روز قبل برادر عزیزمان حجتالاسلام والمسلمین آقای علیرضا پناهیان با انتشار یک کلیپ صوتی و تصویری به شایعاتی که این روزها علیه ایشان مطرح شده است پاسخ داد که هرچند به عقیده نگارنده، شخصیت پاک و فداکار ایشان برای همه مردم شناخته شده است و از این روی نیازی به پاسخ نبود ولی در اینباره اشاره به دو نکته ضروری به نظر میرسد که انشاءالله بیفایده نباشد.
۱- در این ماجرا اگرچه پای دو طیف متفاوت که انگیزههای کاملاً متفاوت و حتی متضادی نیز دارند در میان است ولی روی سخن این وجیزه با دوستان دلسوخته انقلاب است و نه طیفی که تخریب چهرههای انقلابی را به عنوان یک ماموریت دیکته شده دنبال میکنند و آن سخن اینکه؛ برادران عزیز! اگر به سخنان آقای پناهیان انتقادی دارید به راحتی میتوانید با ایشان درمیان بگذارید و یا حتی با حفظ حریم افراد، انتقاد خود را در رسانهها مطرح کرده و از ایشان پاسخ بخواهید.
ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان و اینکه فلان خانه را از کجا آورده؟! چه ربطی به انتقاد از سخنان ایشان دارد؟! از این روی باید به کسانی که علت اصلی شایعهسازی درباره زندگی خصوصی آقای پناهیان را، ناتوانی در مقابله علمی و منطقی با سخنان ایشان میدانند، حق بدهید.
آیا احتمال نمیدهید که حضور چندین و چند هزار نفره جوانان حزباللهی و تحصیلکرده در مجالس سخنرانی آقای پناهیان (نمونه محرم امسال) و سابقه درخشان حضور در جبهههای نبرد ۸ ساله، دفاع تمام قد و همیشگی از مبانی اسلام و انقلاب در شرایط حساس (نمونه فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸) و... کینه عمیق دشمنان بیرونی و دنبالههای درونی آنان را علیه آقای پناهیان برانگیخته باشد و از آنجا که تاب مقابله با مواضع ایشان و یا پیشگیری از فعالیت انسانساز ایشان را ندارند به شایعهپردازی درباره زندگی خصوصی ایشان روی آورده باشند؟!
همین جا باید گفت منظور این نیست که سخنان و نظرات آقای پناهیان قابل انتقاد نمیباشد بلکه سخن این است که برای آقای پناهیان هم مانند هر عالم دینی و روحانی دیگر، احتمال اشتباه و خطا در برداشت از مبانی دینی و مسائل سیاسی وجود دارد مثلاً این بخش از سخن ایشان در توضیح چگونگی تهیه خانه مسکونی خود که گفتهاند «مانند امام خمینی که هدیهای زندگی میکردند و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایش زندگی میکنند من هم اینگونه زندگی میکنم» حساب شده و شایسته نبود.
کوتاه سخن، بحث و گفتوگو و مباحثه دو یا چندجانبه حضوری و یا کتبی، راهکار تعریف شده و پذیرفته شدهای برای اینگونه انتقادهاست و نه ورود به زندگی خصوصی اشخاص، مخصوصاً کسانی چون آقای پناهیان که کارنامه درخشانی در خدمت به اسلام و انقلاب و فرهنگ دینی این مرز و بوم دارند.
۲- خوشبختانه در این ماجرا -تقریباً- هیچیک از نیروهای حزباللهی و انقلابی متعرض مسائل شخصی آقای پناهیان نشدهاند که نشانهای مثالزدنی از شخصیت دینی و هوش سیاسی آنهاست و صد البته درخور تقدیر و اما، ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان که استقبال گسترده رسانههای ضدانقلاب را به دنبال داشته، عمدتاً از سوی افراد و جریاناتی مطرح شده که سوابق برخی از آنها نشان میدهد وابستگی چندانی به انقلاب و نظام ندارند و شایعهپراکنی علیه نیروهای کارآمد و فداکار انقلاب بخشی از کارنامه -و یا ماموریت- آنهاست! در این خصوص اگرچه گفتنیهایی هست ولی در محدوده این وجیزه تنها به قصیدهای از سعدی بسنده میکنیم که وصفالحال آنان است؛
طریقتشناسان ثابت قدم
به خلوت نشستند چندی به هم
یکی زان میان غیبت آغاز کرد
در ذکر بیچارهای باز کرد
کسی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کردهای در فرنگ؟
بگفت از پس چار دیوار خویش
همه عمر ننهادهام پای پیش
چنین گفت درویش صادق نفس
ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمن نشست
مسلمان ز جور زبانش نرست
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
های بصره رفت، امام علی علیه السلام با او چه برخوردی کرد؟ . بالاخره اگر
من داعیه مواسات داشته باشم اما خودم چنان هدیه ای را قبول کنم قطعا خودم
را در موضع شک و اتهام قرار داده ام. پس کمی کوتاه بیا. پناهیان اشتباه
کرد و هر کسی هم ممکن است اشتباه کند. شما اگر پناهیان را دوست دارید با
او صادقانه حرف بزنید نه از حانبدارانه. امام علی علیه السلام فرمود
صدیقک من صدقک لا من صدّقک
الان تو بحث نفوذ هم همین قصه وجود دارد اگر کشمیری آنقدر مورد اعتماد شهید رجایی واقع می شود که حتی نماز را به وی اقتدا می کند چه ایرادی به شهید رجایی است
شما اگر می بینید امام علی (ع) به عثمان بن حنف اعتراض می کند چون وی استاندارش بوده است نگاه همه مردم به او بوده او نماینده حکومت عدالت خواه امام بوده است امامی که حامی محرومان بوده اما پناهیان کدام مسئولیت اجرایی را در کشور داشته و یا مثلا اگر جلسه ای با اینها داشته چه منافع ناحقی دنبال این جلسه برای آنها و یا وی بوده و اصلا مگر می دانسته اینها چه خباثتهایی داشته اند مثلا وزارت اطلاعات آمده به ایشان گفته آقا این رعیت یا این فلانی مسئله دار هستند نرو و با اینها مراوده نکن که این رفته باشد
برادر عزیز کاملا مشخص است پناهیان به عنوان یک نیروی انقلابی و کسی که در مقابل دشمن ایستاده مورد هجمه قرار گرفته آنهم با مغالطه که که جوان انقلابی دچار اشتباه بشود قصه طبری را با او مقایسه می کنند قصه کمک کردن عده ای متدین به یک معمم انقلابی که مشکل مسکن دارد را با کمکهای مفسدین و عده ای دزد و رانت خوار که برای حل پرونده های مفاسدشان به طبری رشوه می دادند ربط می دهند به کمکهای عده ای مومن و یا مومنین به برادر دینی ودشان مثلا برای خرید خانه انگار هیچکس در این کشور از دوستانش از اقوامش و یا مثل همین مورد کمک نمی گیرد و اگر کمک بگیرد جنایت کرده است و این نهایت حماقت و جهل کسی است که نمی فهمد این دو کاملا متفاوت است
البته نقدهایی به بعضی مباحث مطرح ایشان وجود دارد اما نقد باید سازنده و برای اصلاح میان نیروهای انقلابی باشد نه تخریب
اتفاقا در بحث سیاسی ما در برجام همین را داشتیم همین اصلاح طلبان مدافع برجام که کشور را به خاک سیاه نشاندند و الان هم کشور را رها کردند تا مردم را به اعتراض و اغتشاش وادار کنند و دارند و حقیقتا دارند از انقلاب و از این مردم انتقام می گیرند سر قضیه برجام می گفتند منتقدین برجام با اسرائیل همراه هستند چونکه اسرائیلیها هم منتقد برجام هستند و انقلابیون ما با آنها همراه شده اند یادتان رفته ؟ در حالیکه جنس انتقاد انقلابیون یک چیز بود و جنس انتقاد اسرائیل یک چیزی دیگر اما اینها استاد مغلطه هستند تمامی دستگاههای رسانه ای خود را بسیج کرده بودند که این را بگویند و در ذهن مردم جا بیاندازند حتی همین آقای شریعتمداری را تصویرش را کنار نتانیاهو تو سایتهایشان گذاشتند یعنی به همین راحتی مغلطه کردند اما مکرشان بالاخره به خودشان برگشت و مردم فهمیدند اینها چه خیانتی به ملت با این برجام کردند و چه کلاه گشادی سر ملت گذاشتند هرچند هنوز هم خود را از تک و تا نمی اندازند و هنوز هم از برجام می گویند چرا که اگر اعتراف کنند که چه اشتباهی کردند یعنی تمام عمر سیاسی اشان تمام و باید در پیشگاه ملت محاکمه بشوند
پس برادر من شما اسیر این مغالطه ها نشو و ببین دشمن تمام تلاشش را می کند یکی دیگر از نیروهای انقلاب را ترور کند یکی را شهید می کند یکی را ترور شخصیت می کنند این شیوه و روش دشمن است مراقب باش در صف دشمن قرار نگیری
آخر چرا برای ماله کشی اشتباه یک فرد عادی او را با امام معصوم مقایسه می کنید؟ اما رضا علیه السلام مگر به می خودش ولایتعهدی مامون را پذیرفت؟ مگر به زور این خانه را در سعادت آباد به پناهیان داده بودند؟
مثال شهید رجایی و کشمیری هم قیاس مع الفارق کاملا بی ربط است. کشمیری خود را بسیار ساده زیست و خاکی و ضد اشرافیت نشان می دهد و توانست شهید رجایی را فریب دهد. اما این خیلی فرق دارد با کسی که پوست موز را وسط خیابان دید و گفت ای وای باید دوباره زمین بخورم!
و اما پناهیان را چرا نباید با عثمان بن حنیف مقایسه کرد؟ فقط چون مسوولیت اجرایی نداشته هر چند داعیه دار خط فکری امام علی علیه السلام است؟ کجای نامه امام علی علیه السلام این برداشت را به شما داد که فقط چون عثمان بن حنیف مسوولیت اجرایی داشته نباید سر آن سفره می رفته؟ بحث خیلی واضح است. رفتن سر سفره اشرافی ممنوع است. مخصوصا برای کسی که نماینده خط فکری امام علی علیه السلام است و مخاطب منبرهای او عموما اقشار فقیر و جنوب شهری هستند. (حالا یک وقت یک خطیب خاص ممکن است که گروه مخاطبانش عموما اقشار روشنفکر و مرفه باشند آن داستانش فرق می کند.) و آیا وزارت اطلاعات باید به پناهیان می گفت که خانه های سعادت آباد جزو خانه های اشرافی تهران محسوب می شود و آنجا نرو؟
این بحثهای نادرست را هم که چون اصلاح طلبان فلان و بهمان می کنند پس حقیقت را نگویید بگذارید کنار. به جای آنکه به ما بگویید ساکت شویم به پناهیان بگویید به دشمن بهانه ندهد. هیچ نیازی به آن صبحتها و از همه بدتر رهبری را سپر خود کردن و گفتن اینکه رهبری هم هدیه می گیرد نبود.
یادتان باشد در دهه هفتاد که جریان خط 3 و روزنامه سلام در حال کوبیدن هاشمی بود عده ای فکر کردند پس لابد هاشمی اسلام ناب است و شعار می دادند مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است.
و نتیجه شد آنچه شد.
امروز داشتن یک آپارتمان 120 متری در سعادت آباد خانه اشرافی نمی گویند.