گروه سیاسی- محسن جبارنژاد: اخیرا و در پی مطرح شدن دوگانه انگاری میان مواسات و عدالت، بحث های له و علیه زیادی در جامعه مطرح شد. عده ای جانب عدالت را گرفتند و عده ای جانب مواسات را. یک عده بر این باوراند که مواسات وظیفه مردم است نه حکومت و عدالتخواهی را پررنگ میکنند. عده دیگر مواسات را مهم تر تلقی کرده و دوران عدالتخواهی را تمام شده میدانند. عجالتا عرض کنم که هر دو عده تلقی اشتباهی از مساله دارند که در ادامه چرایی آن را از منظر فلسفه سیاسی اسلامی و با ارایه برخی مستندات در آرای حکمای مسلمان توضیح خواهم داد.
به گزارش بولتن نیوز، تلقی برخی این است که حکمای مسلمان، مفاهیمی نظیرِ مواسات، دوستی، محبت، جود و تفضل را به لحاظ ارزش شناختی برتر از محبت پنداشته اند؛ در حالی که این تصور کاملا خطاست. حکمای ما نظیر فارابی، ابن مسکویه، خواجه نصیر و ملاصدرا، همه این مفاهیم را بر مبنای عدالت توضیح میدهند و هیچ یک از مفاهیم پیش گفته را در فرض فقدان عدالت قابل تحقق نمی بینند؛ به عنوان مثال آنجا که خواجه نصیر تفضُّل را از عدالت بالاتر میبیند، آن از این جهت که مبالغه در عدالت است، برتر از عدالت میداند نه از آن جهت که خارج از عدالت است. پس پایه و مبنای اصلی همان عدالت است یا به تعبیر ابن مسکویه، تفضل خارج از شرط عدالت نیست، بلکه همان عدالت است همراه احتیاط در آن. پس این دوگانه انگاری میان مواسات و عدالت و یکی را بر سر دیگری کوفتن از اساس پنداری ناصواب است.
اخیرا توسط یکی از خطبای بنام عنوان شد که در ابتدای تشکیل مدینه النبی، مومنان دچار آزمون مواسات شدند. این گزاره درست است. اما گفتن این که دوران عدالتخواهی تمام شده، سخنی سطحی است. یک سوال: نقش عنصر مواسات در "شکل گیری" و "ایجاد" جامعه و دولت در زمان استقرار پیامبر در مدینه، غیر قابل انکار است. اما سوال این است که آیا "بقا" و "دوام" چنین جامعه ای صرفا با مواسات ممکن است؟ فارابی یک قاعده کلی و دقیق در اینجا بیان میکند که پاسخی به این دوگانه انگاری های سطحی است
فارابی در فصول منتزعه نسبت دقیقی میان محبت( که از مفاهیم نزدیک به مواسات و جود و ایثار و همدلی است) و عدالت برقرار میکند. او اینچنین عنوان میدارد که مدینه با محبت( و مواسات) شکل میگیرد اما با عدالت است که نظام مدینه بقا پیدا میکند. فارابی در اینجا از عباراتی استفاده میکند که حقیقتا جزو شاهکارهای اوست: "و تتماسک و تبقی محفوظه بالعدل و افاعیل العدل". خیلی عبارات فارابی، دقیق است. او میگوید اگر بخواهیم محبت و مواسات در جامعه، محفوظ بماند و بقا و دوام پیدا کند، این مهم، با عدل ممکن میشود. یعنی در فرض فقدان عدالت، محبت و مواسات و جود و ایثار هم "ناپایدار" و "مقطعی" است
از آن طرف کسانی هم که پتک عدالت را بر سر محبت و مواسات و جود میکوبند، پنداری غلط از نسبت میان مواسات و عدالت دارند. گاهی اینچنین عنوان میکنند که وظیفه عدالت، متوجه حکومت است و وظیفه مواسات متوجه فضای عمومی و مردم است. این هم نادرست است. ابن مسکویه در تهذیب الاخلاق تصریح میکند که وظیفه امام و نبی در جامعه، محافظت از نهاد انس در جامعه است. نبی و رییس اول هم در نگاه حکمای مسلمان صرفا یک مرشد معنوی نیست، بلکه زعیم جامعه و حاکم سیاسی است و با توجه به این تلقی از امام و نبی، گسترش دوستی و محبت و مواسات از وظایف قطعی حکومت است. ما همانگونه که نیاز به نهادهایی برای تامین عدالت داریم چه بسا به نهادهایی برای تامین مواسات و محبت هم نیازمند باشیم
حرف آخر اینکه تقابل مواسات و عدالت و فروکاستن یکی به نفع دیگری نادرست است. فقدان نگاه منظومه ای و سیستماتیک به آموزه های اسلامی و ندیدن مفاهیم و فضائلی نظیر عدالت و مواسات در "شبکه" خیرات و فضائل اسلامی، باعث میشود دچار تقلیل گرایی و یا دوگانه انگاری های کاذب در مواجهه با مفاهیم شویم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
عدالت امری اجتماعی است و نیاز مند تشکیل حاکمیت اسلامی. اما مواسات امری فردی است و صرفا در اخلاق فردی تعریف می شود. پیامبر در مکه مواسات را پیاده می کرد اما امکان اجرای عدالت را نداشت. امام علی علیه السلام در دوره خلفای جور مواسات را به بهترین شکل با کمک به فقرا و ایتام و وقف و.. ارائه می کرد اما امکانی برای پیاده سازی عدالت نداشت. تجلی مواسات یعنی امام حسن مجتبی علیه السلام نه فقط با مردم و فقرا که حتی با حیوانات هم مواسات می کرد اما حکومت دست معاویه افتاد. سایر ائمه هم بهکذا.
اما در مدینه و بعد از ایجاد حاکمیت اسلامی دیگر حکومت وطیفه اش نصیحت مردم به مواسات نیست چرا که آن یک امر فردی است و حکومت نمی تواند مردم را مجبور به مواسات کند. اما می تواند و باید جامعه را بزور وادار به تحقق عدالت کند.ولو اینکار مستلزم جنگ داخلی و نبرد با ناکثین و قاسطین باشد.
هیچ نیازی هم نیست منتظر بمانیم تا فارابی و ابن مسکویه این چیزها را به ما یاد بدهند.
شما باید یقه پناهیان و امثال او را بگیرید که چرا اصرار دارند آتش عدالتخواهی قشر حزب اللهی را سرد کنند. چرا اصرار دارند اسلام را تبدیل به دین فردی کنند. چرا آقای علی اکبری حتی رحیم پور ازغدی را راه نمی دهد به بهانه اینکه حرف تنش زا گفته نشود.
حوایستان نیست یک عده در جمهوری اسلامی دقیقا به جای آنکه افراد بی ایمان را جذب اسلام کنند دارند متدینان را دگردیسی و پلورالیزه می کنند؟