گروه بین الملل: کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، مون از کیم خواسته بود که برنامه هستهایاش را ظرف یک سال از بین ببرد و او هم موافقت کرده بود و تقریباً با بازه زمانی که من پیشنهاد کرده بودم موافق بود. ازقضا در ماههای بعد، به دست آوردن رضایت وزارت خارجه برای برنامه یکساله سختتر از به دست آوردن رضایت کیم شده بود. رهبران دو کشور استراتژی چگونه پیمودن مسیر را برنامهریزی کرده بودند ترامپ از مون خواست که مشخص کند دقیقاً چه چیزی باید از کرهشمالی خواسته شود که کاملاً هم کمککننده بود. این دیپلماسی هوشمندانهای بود چراکه هر چه مون مینوشت، اگر ما از کیم میخواستیم که اجرا کند، او بهسختی میتوانست آن را رد کند و اگر ما سختگیرتر از مون بودیم، حداقل حرف خودش اجرایی شده بود. مون از رهبری ترامپ تعریف میکرد و در مقابل، ترامپ او را تحتفشار میگذاشت که به رسانههای کره جنوبی بگوید که چقدر رییسجمهور آمریکا در این مسئله مسئولیتپذیر بوده است. او بعدازاین با آبه صحبت کرد که استراتژی بعدی در دیدار ترامپ – کیم را در سایه گزارش مون درباره دیدارش با کیم تعیین کنند. آبه تمام نکات کلیدی صحبتش در مارالاگو را که برخلاف دیدگاه بیشازحد خوشبینانه مون بود، دوباره تکرار کرد. ژاپن که به کیم اعتماد نداشت، خواهان تعهدات مشخص و بدون ابهام هم در مورد مسائل هستهای و هم در مورد مسائل آدمربایی شهروندان ژاپنی بود. آبه به ترامپ تأکید میکرد که او سرسختتر از اوباما است ونشان میداد که ضروری میبیند این را بارها به ترامپ گوشزد کند.
من بعداً با پمپئو که در آن زمان به خاورمیانه سفرکرده و از همانجا تماس تلفنی مون و آبه را شنید، گفتم که تماس مون «تجربهای نزدیک به مرگ» بود. پمپئو جواب داد: «مثل ایست قلبی کردن در عربستان سعودی است». بعد از طی کردن چند فراز و نشیب دیگر، سنگاپور را در روزهای 12 و 13 ژوئن بهعنوان محل اجلاس انتخاب کردیم. دوشنبه صبح، ترامپ با من تماس گرفت تا در مورد حضورم در چند برنامه گفتوگومحور روز یکشنبه که بیشتر بحثشان راجع به کرهشمالی بود، صحبت کند. او گفت که من در تلویزیون «خیلی خوب ظاهر شدهام» اما نیاز است که او را در این برنامهها بیشتر تحسین کنم زیرا «تابهحال هرگز چیزی شبیه به این وجود نداشته است». گذشته از همه اینها، مون گفته بود که ترامپ را برای دریافت جایزه صلح نوبل نامزد خواهد کرد. ترامپ بااینحال بیان کرد که ارجاع من به «مدل لیبی» برای از بین بردن برنامه هستهای کرهشمالی را نپسندیده است چراکه معمر قذافی 7 سال بعد از قدرت برکنار شده است. البته این اتفاق در مسیر اتفاقی کاملا غیر مرتبط با خلع سلاح هسته ای لیبی و در طول بهار عربی اتفاق افتاده بود. سعی کردم توضیح دهم که «الگوی» تحلیلگران منع گسترش سلاح هستهای به معنای از بین بردن کامل برنامه هستهای لیبی بود و نه مرگ غیرقابلپیشبینی بعدی قذافی.
تاریخ نشان داد که نتوانستم این مسئله را به ترامپ بفهمانم. ترامپ نتوانست درک کند که بهار عربی غیرقابلپیشبینی که با شروع خود در سال 2011، بهصورت دراماتیکی تمام منطقه را درنوردید، دلیل سقوط قذافی بود و نه چشمپوشی او از سلاحهای هستهای در سال 2003. این اشتباه تنها مختص به ترامپ نبود. بسیاری از کسانی که درگیر مغالطه منطقی کلاسیک «بعدازاین، درنتیجه به خاطر این[1]» بودند نمونهای از کسانی بودند که دراینباره اشتباه میکردند مانند جملهای در مقاله سال 2019 نیویورکتایمز: «معمر قذافی، دیکتاتور لیبی، در سال 2011 بعد از چشمپوشی کردن از برنامه هستهای در حال پیدایش این کشور کشته شد» بااینحال ترامپ مکالمهاش را با این حرف به پایان رساند: «کارت عالیه». طنزآمیز این است که ترامپ کمی بعد در یک کنفرانس خبری زمانی که به «مدل لیبی» اشاره میکرد، منظورش «نابودی کامل» لیبی بود: «بهاحتمالزیاد اگر با کرهشمالی به توافق نرسیم، آن مدل مورد استفاده قرار میگیرد.» چند دقیقه بعدازاینکه ترامپ آن اظهارات را به زبان آورد، معاون رئیسجمهور دستش را به معنای «بزن قدش» به سمتم آورد و گفت «خوب هوایت را داشت!» خود ترامپ گفت: «تو واضح گفتی، من درستش کردم!»
در جبهه گروگانها هم پیشرفت چشمگیری به دست آمد و ما نشانههای زیادی به دست آوردیم که درصورتیکه پمپئو شخصاً به شمال برود، کرهشمالی سه زندانی آمریکایی را آزاد میکند و آنها میتوانند با پمپئو به آمریکا بیایند. من و او ایده رفتنش به پیونگیانگ را نپسندیدیم اما آزاد کردن گروگانها آنقدر اهمیت داشت که تصمیم بگیریم هر طور شده انجامش دهیم. (ترامپ اصلاً اهمیتی نمیداد که چه کسی به دنبال گروگانها برود و کل ماجرا هم برایش اهمیتی نداشت).
چانگ برای بار سوم در روز 4 می برای ملاقات با من آمد و جزییات بیشتری درباره دیدار پانمونجوم آورد. او تأکید کرد که کیم را بهشدت تحتفشار گذاشته است تا با «خلع سلاح هستهای کامل، قابلبررسی و غیرقابلبازگشت» موافقت کند که برای مدتهای زیادی فرمول ما برای بازگشت به دوره جورج بوش پسر بود و گام لفظی مهمی برای کرهشمالی به شمار میرفت. به گفته مون، کیم در زمان قبل از دیدار سنگاپور، به نظر متمایل میرسید اما این تعهد را هرگز بهصورت علنی مطرح نکرد. مون از کیم خواست تا با ترامپ به «توافق بزرگ» برسد و بعدازآن تمام جزییات در سطح کاری و اجرایی مورد مذاکره قرار میگیرد و تأکید کرد که هر چه به نفع شمال باشد و قرار باشد به شمال برسد بعد از اجرایی کردن تعهدات خلع سلاح هستهای اتفاق میافتد. چانگ گفت که کیم گفته است همه اینها را درک میکند. مون میخواست تا قبل از برگزاری اجلاس ترامپ – کیم و در روزهای انتهایی ماه می با ترامپ در واشنگتن دیدار و مشورت کند که ما در نهایت با آن موافقت کردیم. اواخر آن روز، یاچیِ ژاپن هم به دفترم آمد تا درباره اجلاس مون- کیم صحبت کرده و نشان دهد که تا چه حد ژاپن از نزدیک همه فرآیند را دنبال میکند. یاچی میخواست با رضایتمندی جاری شده در سئول مقابله کند و گرچه میدانست من مغلوب این فضا نشدم، تأکید کرد که ما نباید در دام سنت رویکرد شمالی «عمل در برابر عمل» بیفتیم.
پمپئو روز سهشنبه 8 می به پیونگیانگ رفت، سه آمریکایی گروگان را برداشت و به همراه آنها در ساعت 2 صبح روز پنجشنبه به فرودگاه اندروز واشنگتن بازگشت. ترامپ در مراسم ورود نصفه شبی، با عجله هماهنگ شده و غیرقابلباوری که بهصورت زنده هم پخش میشد، از افراد بازگشته استقبال کرد. سه آمریکایی آزاد شده به طرز قابل درکی پرشور و حرارت بودند. دستهایشان را وقتیکه از هواپیما خارج میشدند برای جشن گرفتن به سمت نقطههای نورانی تکان دادند. آنها عاشق حرف زدن مقابل رسانهها بودند و در اوج شب از کار خود لذت برده و شکرگزار بودند که بازگشتشان از کرهشمالی با بازگشت همراه با شکنجه و بیرحمی که «اتو وارمبایر» تجربه کرده بود، بسیار تفاوت داشت. پرواز برگشت به کاخ سفید که از نزدیک بنای یادبود نورانی واشنگتن گذشت، پروازی وهمآمیز بود. زمانی که بالگرد در زمین چمن جنوبی فرود آمد ترامپ همچنان از خوشحالی در ابرها پرواز میکرد چراکه این، موفقیتی بود که حتی رسانههای ضد دولت نیز نمیتوانستند آن را تقلیل دهند.
مانور بر روی نشست ترامپ – کیم بهشدت ادامه یافت. ما بهطور ویژه نگران این بودیم که چین برای تأثیرگذاری بر کرهشمالیها میخواهد چهکاری انجام دهد و به همین دلیل بازیگران کلیدی چینی مانند «یانگ جیچی[2]»، سفیر سابق چین در واشنگتن در دوران جورج بوش پسر و وزیر امور خارجه سابق را که حالا مشاور امور خارجه (سمتی بالاتر از وزیر خارجه در سیستم سیاسی چین) شده بود را زیر نظر داشتیم که ببینیم با همتایان خود و یا در رسانهها چه مسائلی را مطرح میکند. این نگرانی را داشتم که پکن به دنبال صحنهسازی در جهت سرزنش ایالاتمتحده در صورت فروپاشی مذاکرات است و هشدار میدادند که «تندروها» در کرهشمالی به دنبال تضعیف کیم جونگ اون به دلیل آزاد کردن سه آمریکایی گروگان گرفته شده بدون هیچ اقدام متقابلی از طرف مقابل شدهاند. بر اساس این سناریو، هیچ اجماعی در درون سیستم شمال نبود و مقاومت شدید نظامی پیونگیانگ به معنای این بود که مذاکرات حتی قبل از آغاز شدن نیز درخطر قرار دارند. پاسخ؟ امتیازات پیشگیرانه توسط ایالاتمتحده. این از قدیمیترین بازیها در کتاب بازی کمونیستها بود: ترساندن غربیها با بیان داستانهایی از جدایی بین «میانهروها» و «تندروها» و ما باید نتایج غیرقابلقبول را برای تقویت میانهروها میپذیرفتیم.
چانگ درباره اعلامیه اخیر شمال نگرانی داشت که بیان کرده بود تنها روزنامهنگاران میتوانند برای مراسم «بستن» سایت آزمایش هستهای پانجی-ری بروند و نه متخصصان هستهای که پیشازاین متعهد شده بودند حضورشان را بپذیرند. پیونگیانگ میتوانست دوقلوهای بابسی را هم با این شیوه دعوت کند[3]. ازآنجاکه این اقدام بیشتر از اینکه مفید و سازنده باشد، در حال نابود کردن همهچیز بود، به نظر میرسید شبح گرگوری پوتمکین، بدون شک ارتباط خود با این موضوع را جشن میگیرد[4].
چانگ و من در طول هفته بعد، همچنان باهم بهصورت تلفنی صحبت میکردیم تا شرایط برای حضور مون جائه این در واشنگتن و همچنین اجلاس ترامپ – کیم در سنگاپور را فراهم سازیم. ما بهصورت مکرر درباره «بستن» پانجی-ری که در حقیقت شوخی بزرگی بود صحبت کردیم که بدون حضور هیچکدام از بازرسان آمریکایی و یا بینالمللی و آزمایش تونلها و تأسیسات زیرزمینی انجام شده و بدون هیچگونه آمادگیای برای منفجر کردن ورودیهای تونل شروع میشد. ایجاد موانع اینچنینی برای بازرسی بدین معنا بود که کرهشمالی حتماً اطلاعات کلیدی را مخفی میکند. کارشناسان قانونی هستهای میتوانستند در دیدار از هرکدام از سایتهای هستهای شمال که ما میخواستیم فاش شده و مورد بازرسی قرار گیرند، نتیجهگیریهای قابلتوجهی در خصوص دامنه و اندازه هر برنامه تسلیحات هستهای داشته باشند. ما از تجربیات آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سال 1991 در عراق و تجربیات بعدی آن – که من شخصاً در دوران جرج بوش پسر با آنها زندگی کرده بودم- میدانستیم که اطلاعات زیادی وجود دارد که در طی خلع سلاح هستهای و پسازآن میتواند به دلیل دسترسی نداشتن به سایتها و انجام نشدن بازرسیها، پنهان شود. نظارت بینالمللی بعدی مانند نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نمونهبرداری از خاک منطقه، نمیتوانست جایگزین بازرسیها از داخل کوه پانجی –ری شود و شمال این را به خوبی میدانست. این بازی رسانهای نهتنها مدرکی بر حسن نیت پیونگیانگ نبود، بلکه نشاندهنده نیت بد این کشور نیز بود. حتی «سیانان» نیز بعداً رویکرد کرهشمالی را «لگدمال کردن» صحنه جرم توصیف کرد. چانگ عقیده داشت که این موضوع میتواند در جلسه بین کرهای و دیدار در پانمونجوم که اواخر هفته برگزار میشد موردبررسی قرار گیرد اما شمال در دقایق آخر جلسه را لغو کرد که یکی دیگر از قمارهای معمول پیونگیانگ بود. آنها بعدازاین نیز با صراحت تهدید کردند که جلسه ترامپ – کیم را هم لغو میکنند و از مانور نظامی سالانه کره جنوبی – ایالاتمتحده با عنوان «غرش مکس» انتقاد کردند. این هم اقدام تبلیغاتی دیگری بود اما این مسئله و گلایههای بعدی راجع به این نوع رزمایشهای مشترک که کاملاً برای آمادگی مشترک نظامی دو کشور حیاتی بود، ترامپ را فراتر از انتظارات شمال تحت تأثیر قرار داد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com