گروه بین الملل: کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار میدهد
به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، درحالیکه آخرین اطلاعات را به ترامپ برای تماس با رجب طیب اردوغانِ میدادم، تأکید کردم که ما فرمول درستی داریم: 1) گزینه حمله سهجانبه به سوریه با کمک فرانسه و بریتانیا؛ نه حمله یکجانبه ایالات متحده مانند سال 2017، 2) رویکردی جامع با به کار بردن ابزارهای اقتصادی و سیاسی و همچنین نظامی که با پیامهای تأثیرگذاری از ما برای توضیح آنچه انجام میدهیم، همراه شده است و 3) تلاشی پایدار و نه موقتی. ترامپ به نظر راضی میرسید. او همچنین از من خواست: «هرقدر میخواهی در تلویزیون صحبت کن»، «هرقدر میخواهی درباره عملکرد اوباما صحبت کن» که البته این کار را «کاری خوب» میدانست. در حقیقت، من نمیخواستم در آن هفته با رسانهها صحبتی داشته باشم و افراد زیادی هم بودند که برای رفتن به تلویزیون دست و پا میزدند و کمبودی در شنیدن صدای دولت وجود نداشت.
تماس با اردوغان تجربه جالبی شد. زمانی که به او گوش میدهید (صحبتهایش همیشه ترجمه میشود) مثل این است که موسولینی از بالکن خانهاش در روم صحبت میکند گرچه اردوغان با آن لحن و حجم صدا پشت تلفن حرف میزد! مانند این بود که روی میز رزولوت ایستاده و برای ما سخنرانی میکند. به نظر میرسید اردوغان از هرگونه تعهد برای پیوستن به برنامه حمله آمریکا خودداری میکند، اما گفت که فوراً با پوتین در این باره صحبت خواهد کرد. ترامپ تأکید کرد که اردوغان بگوید ما به دنبال جلوگیری از تلفات دادن نیروهای روسی هستیم. روز بعد، پنجشنبه «ابراهیم کالین» همتای ترکی من (و درعینحال سخنگوی مطبوعاتی اردوغان که به نظرم ترکیب شغلی جالبی است) تماس گرفت تا گزارش مکالمه پوتین-اردوغان را بدهد. پوتین تأکید کرده بود که نمیخواهد رویارویی گستردهتری را با ایالات متحده بر سر سوریه ببیند و همه باید با عقل سلیم عمل کنند.
ساعت 8 صبح روز پنجشنبه دانفورد تماس گرفت تا مرا در جریان گفتوگویی که اواخر شب پیش با «گراسیموف» داشت، بگذارد. پس از صحبت درباره الزام دفاع روسیه از رژیم اسد، گراسیموف بالاخره به بحث برگشت و وقتی دانفورد تأکید کرد که نیت ما هدف قرار دادن روسها نیست، حرف او را پذیرفت. دانفورد از گراسیموف بهعنوان شخصی «بسیار حرفهای و بسیار سنجیده» یاد کرد و تأیید کردم که این نتیجهای مثبت بوده است و آن را همان روز به همراه گزارشم درباره تماس تلفنی اردوغان–پوتین به ترامپ منتقل کردم. ساعت یک و 30 دقیقه با ترامپ و پنس در اتاق غذاخوری کوچک پایین دفتر بیضی ملاقات کردم. ترامپ زمان زیادی را در این اتاق که صفحه تلویزیون بسیار بزرگی روی دیوار آن مقابل صندلی ترامپ داشت و معمولاً روی کانال فاکس نیوز بود، صرف میکرد. نامههای رسمی، روزنامهها و سایر اسناد به جای اینکه روی میز رزولوت در دفتر بیضی باشد، همه روی میز این اتاق بودند. ترامپ میخواست نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج کرده و دولتهای عرب را تشویق کند که خودشان نیروی بیشتری در آنجا پیاده کنند و هزینه ماندن باقی نیروهای آمریکایی در سوریه را نیز بپردازند. او جایگزینی نیروهای عرب به جای آمریکایی را بهعنوان تغییر مسیر استراتژیک نمیدید بلکه بهعنوان راهی برای منحرف کردن انتقادات فزاینده داخلی میدانست که به اظهارنظرهای او در مورد عقبنشینی از سوریه وارد شده بود. گفتم که به این قضیه رسیدگی میکنم. به دلیل اینکه جلسه کامل شورای امنیت ملی (از این جهت کامل که شخص رئیسجمهور ریاست جلسه را به عهده میگرفت) قرار بود بعدازظهر برگزار شود، به ترامپ گفتم که راه ما به خاطر گزینههای نظامی که متیس قرار بود ارائه کند و نکرده، سد شده است. ترامپ به نظر عصبانی میرسید اما هیچ دستور خاصی ارائه نکرد.
جلسه شورای امنیت ملی ساعت 3 بعدازظهر در اتاق وضعیت تشکیل شد، در حدود 75 دقیقه طول کشید و بدون نتیجه پایان یافت. پاسخهای پیشنهادی پنتاگون به حمله شیمیایی سوریه ضعیفتر از چیزی بود که باید باشد. دلیل اصلی آن هم این بود که متیس گزینههای پیشنهادی به رئیسجمهور را چنان روی هم انباشته بود که قدرت انتخاب کمی باقی میگذاشت. بهجای سه گزینه (سبک، متوسط و سنگین) متیس و دانفورد (که به نظر نمیرسید کاری غیر از آنچه متیس میخواهد را انجام دهد و در عین حال به نظر نمیرسید در مورد هیچ کدام از این کارها خشنود باشد)، 5 گزینه پیشنهاد دادند. من این گزینهها را تنها چند ساعت قبل از جلسه شورای امنیت ملی دیدم که این ضیق وقت، تجزیه و تحلیل گزینهها توسط کارمندان شورا را غیرممکن کرد. ناخوشایندترین بخش این گزینهها این بود که اصلاً نمیشد ترتیبی برای آنها متصور شد و یا طبقهبندیشان کرد. در عوض، دوتای آنها را با عنوان «کمخطر» و سه گزینه را با عنوان «پرخطر» نامگذاری کرده بودند. تنها یک گزینه بهعنوان گزینه آماده اجرا معرفی شده بود که یکی از گزینههای با ریسک پایین بود و یکی هم بهعنوان «تا حدی آماده اجرا» نام گذاری شده بود که گزینه دیگر در دو گزینه با ریسک پایین بود. علاوه بر این حتی در بین جایگزینها، اهداف بالقوه به روشهای غیر قابل درکی ترکیب میشدند و انتخاب بین عناصر مختلف این 5 گزینه را با سردرگمی بیشتری همراه میکرد. نمیتوانستیم به گزینهها نگاه کنیم و مقیاس قابلدرکی از آن داشته باشیم بلکه همانطور که کسانی که دقت و هدفمندی سلاحهای هستهای را تعیین میکنند میگویند، مجموعهای از سیبها، پرتقالها، موزها، انگورها و گلابیهای «غیرقابلجمع» بود.
با توجه به ضرورت حمله فوری برای تأکید بر جدیتمان که ترامپ حالا آن را قبول کرده بود، این اهداف، گزینه خوب را در دسترسمان قرار نمیداد. از طرف دیگر هم بریتانیا و فرانسه به خاطر دلایل داخلی خودشان به ما فشار میآوردند که سریعتر حمله را انجام دهیم. اگر ترامپ روی یکی از گزینههای «پرخطرتر» اصرار میکرد، روزهای بیشتری از دست میرفت و این در حالی بود که تقریباً یک هفته از حملات سوریه میگذشت. اگر جدول زمانی سال 2017 را دنبال میکردیم، حملات همین امروز باید انجام میشد، علاوه بر این، به دلیل اینکه متیس پیشنهاد داده بود که حمله به اهداف مرتبط با تسلیحات شیمیایی صورت گیرد، حتی گزینههایی که ترامپ و دیگران خواسته بودند صورت گیرد هم به جمعبندی نهایی نرسیده بود. در ضمن متیس بدون هیچ صلاحیتی و بی توجه به تلاشهای ما برای جلوگیری از صورت گرفتن چنین تلفاتی، و همچنین گفتوگویی که بین دانفورد و گراسیموف در این موضوع انجامگرفته بود، بیان کرد که اگر این حملات باعث ایجاد تلفات در نیروهای روسی شود، به معنای این خواهد بود که ما به جنگ روسیه رفتهایم. در حملات ماه آوریل سال 2017 با موشکهای کروز، ایالات متحده یکی از فرودگاههای نظامی سوریه را نشانه رفته بود که هیچ نیروی روسی در آن نبود در حالی که میدانستیم نیروهای روسی در مرکز نظامی دیگری در همان نزدیکی قرار دارند. گرچه نیروهای روسی و ایرانی در تمام مناطق تحت تصرف نیروهای اسد حضور داشتند، هیچکس به تلفات احتمالی ایران در این حملات اهمیت نمیداد. افزایش حضور نظامی خارجی یکی از مشکلات بزرگ استراتژیک در خاورمیانه بود و نباید به اسد این اجازه را میداد که از آنها بهعنوان سپر انسانی استفاده کند. متیس به دنبال بهانه بود که کار زیادی انجام ندهد و از نظر تاکتیکی و استراتژیکی کارش اشتباه بود.
درنهایت، ترامپ با وجود اینکه تمام هفته بیان کرده بود که به دنبال پاسخی جدی است، نتوانست تصمیمی در این مورد بگیرد و تصمیم نهاییاش از بین همه گزینهها درنهایت فاقد نکته استراتژیک مرکزی بود و متیس این را میدانست. دلیل اصلی اینکه ما در اتاق وضعیت نشسته بودیم این بود که حملات سال 2017، نتوانست شرایط بازدارندگی را برای اسد ایجاد کند تا از نظر ذهنی به این مسئله برسد که دیگر نباید از تسلیحات شیمیایی استفاده کند. ما میدانستیم که او نه تنها در حملات چند روز پیش در دوما، بلکه در مواقع دیگری بعد از آوریل سال 2017 نیز از این سلاحها استفاده کرده است و نمونههای دیگری هم وجود داشت که کمتر در موردشان اطمینان داشتیم. حمله 7 آوریل از همه آنها بدتر بود. تحلیل در سال 2018 باید این میبود که باوجود شکستی که دفعه قبل داشتیم، حمله چقدر باید بزرگ باشد که بتواند این دفعه بازدارندگی ایجاد کند؟
ازنظر من، حملات بهصورت ناگزیر باید فراتر از تأسیسات تولید سلاح شیمیایی اسد را هدف میگرفت. ما باید سایر داراییهای ارتش سوریه مانند مقرهای اصلی ارتش، هواپیماها و هلیکوپترها (یعنی اهداف مرتبط با تصمیمگیری در خصوص استفاده از سلاحهای شیمیایی و سیستمهای تحویل بمب) و باید رژیم را هم بهعنوان مثال با هدف قرار دادن کاخهای اسد تهدید میکرد. اینها همه نکاتی بود که من بیان کردم و ناموفق بود. اینکه ما نتوانستیم سطح پاسخ دادنمان را بالا ببریم تضمین کرد که اسد، روسیه و ایران نفس راحتی بکشند. متیس همچنان بهشدت روی گزینههای بیخطر خود اصرار میکرد. پنس سعی کرد که به من کمک کند، ولی «استیون منوچین»، وزیر خزانهداری با وجود اینکه آشکارا نشان میداد که نمیداند اصلاً چه میگوید، بهشدت از متیس حمایت کرد. نیکی هیلی توضیح میداد که شوهرش در گارد ملی است و ما باید از تلفات جلوگیری به عمل آوریم. زمانی که «مکگان» دوباره به دنبال اطلاعات بیشتر درباره اهداف رفت، با وجود اینکه میخواست آنها را از نظر حقوقی بررسی کند و به عنوان تأییدکننده هدفمندی سلاح وارد میدان نشده بود و اصلاً خارج از تخصص او بود که در این باره اظهارنظر کند (مانند کاری که هیلی و منوچین با نظراتشان کردند)، متیس با بیتفاوتی از ارائه اطلاعات خودداری کرد. واقعاً حیرتانگیز بود. مکگان بعداً به من گفت که او متیس را به صورت مستقیم به چالش نکشیده است، زیرا نمیخواست جلسه را بیشتر از این دچار از هم گسیختگی سازد و بعداً میتوانست اطلاعات مورد نیازش برای نظر حقوقی را به دست آورد. بهترین چیزی که میتوانم بگویم این است که همان طور که دانفورد بعداً بیان کرد، ترامپ تصمیم گرفته بود که به «قلب شرکتهای تولید سلاح شیمیایی در سوریه» حمله کند. ما باید دو برابر موشکهایی که در سال 2017 شلیک کردیم را به کار میگرفتیم و اهداف بیشتری را هدف قرار میدادیم. با این حال اینکه آیا این کار باعث نتیجهای بیشتر از تخریب ساختمانها میشد، سؤال دیگری است.
حتی اگر رئیسجمهور به دنبال حمله بهینه بود، روند تصمیمگیری در این خصوص غیر قابل قبول بود. ما در حال تجربه یک برنامه بروکراتیک کلاسیک توسط یک بروکرات کلاسیک بودیم که بر اساس آن تنها گزینهها و اطلاعاتی را در اختیار افراد قرار میداد که در نهایت فقط گزینه او قابل قبول باشد. البته ترامپ هم با مشخص نکردن اینکه دقیقاً چه میخواهد، کمکی در این زمینه به ما نکرد و مرتباً از یک سؤال به سؤال دیگر میپرید و تلاشها برای رسیدن به بحث جامع درباره تبعات انتخاب یک گزینه در برابر گزینههای دیگر را به شکست میکشاند. رسانهها تا جزییات این جلسه به بیرون درز پیدا کرد به آن پرداختند و آن را به گونهای به تصویر کشیدند که گویی متیس به خاطر مواضع «اعتدالی» اش بر دیگران غلبه داشته است.
در حقیقت روح «استون وال جکسون[1]» در درون متیس و دستیارش زندگی میکرد. (کنفدراسیونها در نبرد اول بول ران[2] میگفتند: «جکسون مانند دیوار سنگی ایستاده است). با این وجود دستیابی به نتایج بهتر مستلزم مقابله بروکراتیک بیشتر و نشست بیشتر شورای امنیت ملی بود، که باعث میشد زمان حیاتی را در این خصوص از دست بدهیم. این پروسه محکوم به شکست بود و متیس این را میدانست. درواقع، سوریه تجهیزات و موادی را که ما امید داشتیم از بین ببریم به مکانهای دیگری منتقل کرده بود. از اینکه بهعنوان یک مذاکره کننده واسط عمل کرده بودم، از عملکرد خودم راضی بودم، اما متیس داشت با کارتهای علامت گذاری شده بازی میکرد[3]. او بهتر از من میدانست که ترامپ در این موقعیتها چه پاسخی میدهد. همانطور که مکگان در طول دوران اشتغال در کاخ سفید برایم میگفت و اختلافات کار در این دوره از کاخ سفید با تجارب قبلیمان در دولت را برمیشمرد، به این نتیجه رسیدم که «این، دولت بوش نیست».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com