به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز، «ما خودمان تضمین روحانی هستیم»، این جوابی بود که محمدرضا خاتمی، دبیرکل حزب منحله مشارکت در ایام انتخابات سال96 و در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او پیرامون احتمال تکرار سالهای پایانی دولت سازندگی در سالهای پایانی روحانی پرسیده بود، داد.
پاسخی که با گذشت زمان کمکم از غلظت اطمینان آن کاسته شد و حالا فضای داخلی حامیان ردیف اول روحانی به مرحلهای رسیده است که تضمینکنندههای دیروز روحانی، امروز خود به دنبال نقد کردن چکی که برای حمایت از دولت صادر کرده بودند با یکدیگر دست به یقه شدهاند و به دنبال مقصر این حمایت میگردند تا با معرفی او از کاهش بیش از پیش اعتبار سیاسی و اجتماعی خود در سایه عملکرد روحانی جلوگیری کنند. این نزاع آشکار البته صدای افراد شناختهشدهتر و ریشسفید را هم در آورده؛ برای نمونه عباس عبدی روز گذشته در یادداشتی در روزنامه اعتماد با توصیه همقطاران خود به فرهیخته شدن قبل از طلاق گرفتن، آنها را به گفتوگو دعوت کرد و نوشت: «اگر اصلاحطلبان میخواهند کماکان به صورت منسجم و واحد تصمیم بگیرند، باید راه آن را از طریق گفتوگوی آزاد پیدا کنند. در عین حال راه را باز بگذارند که دیگران اگر قانع نشدند مسیر خود را بروند، بدون اینکه انگ و برچسب به آنها زده شود. ولی اگر گروهی هم پیدا شد که راه خود را جدا کرد و رفت، دیگر حق ندارد در صورت شکست تقصیر را به گردن دیگران بیندازد که چرا با ما همراهی نکردید؟ خلاصه! اگر هم میخواهید طلاق بگیرید مثل 2 آدم فرهیخته باشید. برای جدا شدن نیاز به جنگ و جدل و خراب کردن یکدیگر نداریم تا توجیهی برای جدایی باشد».
اظهارات عبدی که معطوف به بالا گرفتن تنشها در میان اصلاحطلبان نزدیک به حزب اتحاد ملت و حزب کارگزاران سازندگی است، فراتر از آنکه تلاش برای دعوت 2 طرف به خویشتنداری است از جهات دیگری نیز میتواند موضوعی مورد بحث باشد. بالا گرفتن اعتراضات عمومی نسبت به عملکرد دولت روحانی و در نتیجه آن ریزش اعتبار سیاسی اصلاحطلبان به عنوان مهمترین حامیان روحانی، فعالان این جناح سیاسی را به بررسی برای یافتن تاکتیکهای جدید برای ادامه حیات در سپهر سیاسی کشور هدایت کرد. آنها از سویی مهر حمایت از دولت و مجلس مستقر را به پیشانی خود داشتند و از سوی دیگر به دنبال یافتن جایگاهی برای معرفی خود به عنوان یک نیروی معترض به نظم موجود میگشتند.
* جدایی و تلاش برای ترمیم تصویر اجتماعی
اما فراتر از تاثیر مستقیمی که عملکرد حسن روحانی بر اعتبار و وزن اجتماعی اصلاحطلبان در سطح فوقانی قدرت وارد کرد، میتوان به دنبال عامل دیگری نیز در سطح اجتماع گشت و آن هم اصالت پیدا کردن مجدد متغیرهای معیشتی نسبت به متغیرهایی همچون آزادیهای اجتماعی بود. آنها که یک بار تجربه مدیریت مطالبات معیشتی مردم را در سایه خلق ایدههای برجامی داشتند، این بار و در شرایطی که برجام تبدیل به زمینی سوخته شده بود و جامعه نیز شاهد سیاستهای آزادسازی بیرحمانه اقتصادی بود، دست خود را در قیاس با وضعیت سالهای نه چندان دور بشدت خالی دیدند به گونهای که دیگر نه بازی کردن با حساسیتها و هیجانات اجتماعی میتوانست یک دوقطبی اجتماعی را به نفع آنها خلق کند و نه آنها میتوانستند خود را در قامت مخالفان سیاستهای اقتصادی موجود که همگی مورد تایید جریان اصلاحات بوده است تعریف کنند. در چنین موقعیتی تلاش برای عبور از بخشی از نیروهای اصلاحطلب که در 2 دهه گذشته همواره رویکردی مشابه با یکدیگر داشتهاند میتواند بهعنوان یک نسخه تجویزی برای بازتعریف آنها به عنوان نیرویی در نسبتی مخالف با وضعیت موجود باشد. به عبارت دیگر، تلاش برای جداسازی کارگزاران از اصلاحات و معرفی آن بهعنوان طیف حامی دولت یک تلاش برای معرفی بخشهای دیگر این جناح سیاسی بهعنوان نیرویی مخالف با سیاستهای اقتصادی دولت روحانی که تاثیری غیرقابل انکار بر سفره طبقات متوسط و پایین گذاشته، است.
قهر آشکار بدنه حامی (و عمدتا طبقه متوسط) اصلاحطلبان با صندوق رای در انتخابات دوم اسفند نشانی روشن از این امر داشت که آنها حتی مرجعیت اجتماعی خود برای حلقه اول جامعه هدفشان را نیز از دست دادهاند، در چنین شرایطی اتخاذ موضع رادیکال بخشی از اصلاحطلبان علیه بخشی دیگر هر چند بروندادی از اختلافات قدیمی آنها نیز باشد، به عنوان تلاشی در جهت ترمیم اجتماعی آنها و فاصلهگیری از موقعیت موجود تعریف میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com