گزارشی عینی از بشاگرد که بعد از ۲۲ روز اهالی 40 روستایش هنوز در محاصره سیل هستند
به گزارش بولتن نیوز به نقل از خراسان، مرجان دهقان- «بیش از دو هفته است که در سیل و راهبندان گیر کردهایم. خانههای کپریمان پر از آب شدهاست و تا خانه و زندگیمان را خشک میکنیم، باران از نو خانه خرابمان میکند». اینها گلایه یک زن اهل روستای سَربیر در شهرستان بشاگرد است. ۲۲ روز از سیل گذشتهاست و بشاگرد همچنان در انتظار کمک و در بحران به سر میبرد. ذخیره غذایی کافی در روستاها نیست و اهالی بیش از ۴۰ روستا هنوز در محاصره سیل هستند. سیل جان یکنفر را در رودخانه و چندین نفر را در راههای مسدود شده، گرفتهاست. این روزها مرگ و زندگی مردم بشاگرد در گرو توجه مردم و مسئولان است. برون رفت از این بحران عزمی ملی میطلبد. در این گزارش از آنچه در بعضی از این روستاها دیدیم و شاهد بودیم که این روزها مردم سیلزده بشاگردی با آن دستوپنجه نرم میکنند، گفتهایم.
بشاگرد، همواره در خطر
سیل در راه است. این هشداری بود که در میانه روزهای پرالتهاب و دردناک دی 98، لابهلای اخبار مختلف گم شد. سازمان هواشناسی ایران دو روز قبل از وقوع سیل، از ورود یک موج بارشی فعال به جنوب و جنوب شرق کشور خبر داد. طبق اخطاریه شماره 10 هواشناسی هرمزگان این سامانه بارشی از پنجشنبه 19 دی آغاز و تا یکشنبه 22 دیماه ادامه داشت. ستاد بحران استان نیز از صبح روز پنجشنبه به فرمانداریها و دستگاههای اجرایی استان آمادهباش کامل اعلام کرد. با وجود این خبری از اقدامهای پیشگیرنده نبود و بعد از سه روز باران بیامان، جاسک و بشاگرد زیر آب رفتند. در همین روزها مردم سیستانوبلوچستان هم با سیل دستوپنجه نرم میکردند. به مدد شبکههای اجتماعی، خداروشکر صدای آن ها کمی بعد از وقوع این حادثه، به گوش مردم ایران رسید. فعالان اجتماعی و رسانهها، نیروهای مردمی را برای کمک به سیستانوبلوچستان بسیج کردند اما خبر سیل هرمزگان همچنان در خیل اخبار کشوری کمرنگ مانده و هرمزگان از سیل کمر راست نکردهاست. تا جایی که یک روزنامه کشوری، عکسی از مردم سیلزده روستای حاجیآباد جاسک را با تیتر «بلوچستان بر آب» عکس یک کرد. حتی در خود استان نیز آنطور که باید از وضعیت سیل هرمزگان و بهویژه بشاگرد، اطلاعرسانی نشد. برای فهمیدن آنچه بعد از سیل بر مردم بشاگرد میرود، دست به دامن دوست و آشنا شدم و بارها این جمله را شنیدم که «مگر در بشاگرد هم سیل آمدهاست!» متاسفانه با گذشت ۲۲ روز از سیل، وضعیت بشاگرد همچنان ناپایدار و نگرانکننده است. به گفته امدادگران، مسیر دسترسی به حدود ۴۵ روستا هنوز بستهاست و مردم در محاصره سیل به سر میبرند. این یعنی حدود سه هزار بشاگردی هنوز کمکی دریافت نکردهاند. هلالاحمر و ستاد مدیریت بحران، تجهیزات کافی برای بازگشایی سریع مسیرها را ندارند. از طرف استان پنج دستگاه لودر در اختیار شهرستان قرار گرفتهاست اما بنا به قول یکی از مسئولان محلی، به دلیل باتلاقی بودن مسیر، بیشتر آنها در همان روزهای اول از کار افتادهاند. روستاهایی که در بستر خشکیده رودخانهها شکل گرفته، بیشترین خسارت را دیدهاند. زیرساختهای فرسوده در حوزه راه، لای روبی نشدن رودخانهها و نبود سیستم دفع آب سطحی باعث میشود تا مسیرهای روستایی با هر بارش، مسدود شوند. به همین دلیل بشاگرد همواره در معرض آسیبهای ناشی از حوادث طبیعی است.
ماندن کمکهای ناچیز پشت رود و کوه
عصر روز سهشنبه یکم بهمنماه راهی بشاگرد شدم. هماهنگی برای ورود به این شهرستان چند روز زمان برد. همین هشداری بود تا بفهمم اوضاع بشاگرد همچنان نابهسامان است. در راه از راننده درباره سیل جویا شدیم. او که بشاگردی است و این روزها به روستاهای بحرانزده رفتوآمد داشته، میگوید: «از بعدازظهر پنجشنبه (19 دی) حدود ساعت 7، باران نمنم میبارید. من آن موقع در جاده بودم. حدود ساعت 24 که رسیدم سردشت، باران شدت گرفت. باید دکتر را میرساندم به روستای سیت. باران آنقدر تند میبارید که چشم، چشم را نمیدید. اصلا شبیه باران نبود. انگار آسمان دهن باز کرده و یک تنگ آب از آن سرازیر شده بود. در راه برگشت دیگر جادهای نبود. یک آبراه کوچک خودش سیل شده و جاده را کامل خراب کردهبود. دو، سه سالی بشاگرد خیلی کمآب بود. توی جاده که میرفتیم عین جهنم بود اما این چند روز از زمین آب میجوشد. بعد از سه روز باران بیوقفه، روز شنبه همهجا سیل راه افتاد. همان روز یک نفر با موتور به آب زد. اهل بشاگرد نبود و نمیدانست رودخانههای این جا وحشی است. جنازهاش را چند روز قبل تحویل خانوادهاش دادند. اوضاع آنهایی که در کپر زندگی میکنند، خیلی وخیم است.»برای رسیدن به سردشت که مرکز شهرستان بشاگرد است، از دل جادههایی باریک عبور کردم که در محاصره کوه بودند. آفتاب کامل رفتهبود و در مسیر پرپیچوخم جاده حتی یک تابلوی راهنما وجود نداشت. هرچه به سردشت نزدیکتر میشدم، فاصله آب راههایی که از وسط جاده میگذشتند و آسفالت نهچندان هموار آن را تخریب کردهبودند، کمتر میشد. مسیر 255 کیلومتری بندرعباس تا سردشت را شش ساعته طی کردم و مجبور شدم شب را همانجا سرکنم. فردای آن روز اول صبح به مرکز هلالاحمر گوهران رفتم. آنجا با زن جوانی مواجه شدم که با همسرش از روستای زمینتنبان آمدهبود. هردو لباس بلوچی به تن داشتند. همین مشخصه ظاهریشان نشان میداد که به مرز سیستانوبلوچستان نزدیکتر هستند و احتمالا روستایشان در بحران جدیتری گرفتار است. سیل مسیر دسترسی روستایشان را بسته است و پای پیاده تا گوهران آمدهاند بلکه کمکی بگیرند و بتوانند زندگیشان را جمعوجور کنند. زن جوان میگوید: «هنوز کسی نیامده تا از روستایمان بازدید کند. فقط یکبار هلالاحمر بسته ۷۲ ساعته مواد غذایی برای هر خانوار آورد. آن هم به روستای درَنگمَدو دادند تا خودمان برویم و تحویل بگیریم. دیروز که با چند خانم دیگر رفتیم تا بستهها را بیاوریم، آب جگین من را برد. بین دوتا تخته سنگ گیر کردم و زنها نجاتم دادند. باید از پنج رودخانه رد شویم تا به جاده اصلی برسیم. آن روز فقط دوتا رودخانه را توانستیم رد کنیم. بقیه راه را از کوه رفتیم. اگر جاده داشتیم، مشکلاتمان کمتر بود و اینهمه سختی نمیکشیدیم. میتوانستیم راحت رفتوآمد کنیم نه اینکه مجبور باشیم برای رسیدن به یک آبادی از چند کوه بگذریم.»
باز کردن راه با دست خالی
صبح پانزدهمین روز سیل به سمت روستاهای بخش گافر و پارامون حرکت کردم. این منطقه یکی از مرکزهای اصلی سیل است. قرار بود به سه روستای محمودآباد، کولِغ و سَربیر بروم که بعد از سیل، اولین بار است کسی سراغشان میرود. هنگام خروج از هلالاحمر، یکی از رانندهها در حالی که لنت ماشینی را نشان میداد که این روزها با آن امدادرسانی کردهاست، گفت: «ببین! آنقدر ساییده که به آهن رسیدهاست. همین چند روز قبل عوضش کردهبودم». میدانم که قرار است پا توی جاده ناهمواری بگذاریم. پیشتر اهالی هم لابهلای حرفهایشان گفتهبودند که بشاگرد جاده درستوحسابی ندارد، اما وقتی ماشین از جاده اصلی به سمت گافر میرود، میفهمم اوضاع از آنچه فکر میکردم، بغرنجتر است. اصلا جادهای وجود ندارد. مسیری است در دل کوه و پر از سنگلاخ. با تعجب از همراهانم که بشاگردی هستند میپرسم، آیا این جاده اصلی گافر است و میفهمیم نه تنها جاده اصلی است بلکه خرابیهایش ربط چندانی به سیل ندارد. قبل از این هم همینقدر ویران بودهاست. یک راهنمای محلی با لباس بلوچی، سوار بر موتور جلوتر میرود و راه را نشانمان میدهد. ماشینی که با آن به سمت گافر میرویم، حامل کمکهای مردمی است. مرد راهنما برای اینکه ماشین کمک به روستایش برسد، سنگهای بزرگ را تنهایی از دل گل بیرون میکشد تا راه برای عبور ماشین باز شود. بیشتر اهالی هر سه روستا کپرنشین هستند. سقف کپرها پوشیده از حصیرهای قدیمی و آفتاب خوردهاست. برخی آنقدر زهوارشان در رفته که با تکههای پارچه وصله شدهاست. یکی از زنهای روستا میگوید: «تا امروز خودمان را با خرما سیر کردیم. هلال احمر به روستای بالا رفته اما اینجا کمک نیامدهاست». پیرمردی را نشانم میدهد که در این مدت یکبار پای پیاده، از مسیر کوه تا سردشت رفتهاست. پیرمرد با لهجه غلیظ بشاگردی میگوید: «از سختی راه، یک لحظه فکر کردم که دارم میمیرم. فقط توانستم یک شانه تخم مرغ با خودم بیاورم».
کمک! ما اینجا گیر افتادیم
بشاگرد بیش از ۲۷۰ روستا و آبادی دارد. روستاهای آن جمعیت چندانی ندارد اما پراکنده هستند. در هر دره یا دامنه کوه چند خانوار ساکن شدهاند که بیشترشان در کپر زندگی میکنند. اغلب روستاها جاده ندارند و برق تنها امکانی است که از آن بهرهمند هستند. سیل همین امکان حداقلی را هم این روزها از آنها گرفتهاست و هنوز برق بعضی از روستاها قطع است. روستاهایی که در مناطق مرتفعتر واقع شدهاند، میتوانند از تلفن همراه و اینترنت استفاده کنند اما آنهایی که در دره هستند، مشکل آنتندهی دارند به همین دلیل بعضی از روستاها، امکان اطلاعرسانی از وضعیت روستایشان را نداشتند. به گفته اهالی، بچهها فقط تا کلاس ششم میتوانند در روستای خودشان تحصیل کنند. بعد از آن باید به سردشت (مرکز شهرستان بشاگرد) بروند و بیشتر هفته را دور از خانواده و در خوابگاه بمانند. همین امکان حداقلی تحصیل در روستاها نیز شرایط مطلوبی ندارد. بیشتر مدرسهها کپری است. فقط بعضی از روستاها که خوششانستر بودهاند، کانکس محقری جای مدرسه را گرفتهاست. محاصره روستاها در سیل، دانشآموزان را از درس و مدرسه انداختهاست. آنهایی که برای تعطیلات آخر هفته به روستایشان بازگشته بودند، امکان برگشتن به مدرسه را ندارند.
بارندگیهای اخیر لانه مار و عقرب را خراب کردهاست و با وجود سرمای هوا، چندین مورد گزیدگی گزارش شدهاست. امدادگران داوطلب اظهار میکنند متاسفانه به دلیل بسته بودن راهها و نبود پزشک یا مرکز درمانی در روستا، بعضی موارد به فوت منجر شده و چند خانم باردار نیز بچهشان مرده به دنیا آمدهاست. روستاها معمولا مغازهای ندارند تا اهالی بتوانند مایحتاج روزانهشان را تامین کنند. به دلیل مسدود بودن راهها و محاصره روستاها در سیل، ذخیره غذایی خانوادهها رو به پایان است و مردم خودشان را با خرما سیر میکنند. بشاگرد حتی در فصل تابستان هم بارانهای رگباری دارد اما خانهها مقاومت چندانی در برابر باد و باران ندارند. بیشتر روستاییان کل ماه را با پول یارانه و مستمری کمیته امداد میگذرانند، به همین دلیل درآمدشان کفاف ساختن خانهای قرص و محکم را نمیدهد. حتی آنهایی که درآمدی جز این دارند، خانههایشان سیمانی است و معمولا شناژ و ایزوگام ندارد. سیل داراییهای ناچیز روستایی را ویران کردهاست. زمینهای کشاورزی زیر آب رفتند و دامها تلف شدند. جبران این خسارت برای روستاییان که درآمد چندانی ندارند، تقریبا شدنی نیست. بشاگرد چندین رودخانه فصلی دارد که اهالی روستاها به دلیل نداشتن آب تصفیهشده، از آنها استفاده میکنند. سیل آب این چشمهها را گلآلود کردهاست و امکان دسترسی به آب آشامیدنی سالم وجود ندارد.
بحرانِ در تبعیضمانده
بشاگرد رودخانهای به نام «جگین» دارد که آب آن به سمت جاسک روان است. با آغاز فعالیت سامانه بارشی ۱۹ دیماه، آب این سد رو به سرریز شدن گذاشت و مدیران شهر برای مدیریت بحران، دریچههای آن را باز کردند. دیری نپایید که شهر جاسک زیر آب جگین رفت. در این سیل ۹ روستای جاسک بهطور کامل تخریب و حدود ۲۰۰ روستا دچار بحران شد. با آغاز سیل، گروههای امدادی از مردم تقاضای کمک کردند. هرچند اطلاعرسانی درباره نحوه کمک و اقلام مورد نیاز ناکافی بود اما هلالاحمر شماره حساب استانی برای کمک به سیلزدگان هرمزگان اعلام کرد. فرقی نمیکند مردم کمکشان را برای جاسک یا بشاگرد اهدا کنند. کمکها بین جاسک و بشاگرد تقسیم میشود. همین موضوع آغازی برای تبعیض در مدیریت بحران جاسک و بشاگرد است. بیشتر کمکها به سمت جاسک سرازیر هستند. مواد غذایی در بشاگرد با کمبود مواجه است و بالگردی برای کمکرسانی به روستاهای در محاصره سیل وجود ندارد. بالگردهایی هم که تاکنون به بشاگرد کمک رسانده، از جاسک به پرواز درآمدهاند. طبق اخبار منتشرشده، مسئولان نیز در بازدید از مناطق سیلزده، تبعیضآمیز رفتار کردهاند. جدای از این که بسیاری از مسئولان کشوری تا سیستان رفتهاند اما پایشان به هرمزگان نرسیده است، مسئولان هرمزگان نیز همین رفتار را با بشاگرد داشتهاند. بودجه مصوب هیئت دولت برای رسیدگی به مناطق سیلزده، تیر خلاص تبعیضهاست. به گزارش ایرنا، در سیل اخیر سه استان سیستانوبلوچستان، کرمان و هرمزگان به ۲۷ هزار و ۵۰۰ واحد مسکونی خسارت وارد شدهاست. با تصویب هیئت دولت برای جبران خسارتهای وارد شده، مبلغ هزار و ۶۳۵ میلیارد تومان به مردم پرداخت خواهد شد اما اینکه بودجه مصوبشده با چه نسبتی بین استانها تقسیم میشود، مبهم ماندهاست.
لزوم بسیج نیروهای ملی و مردمی
«چون راه نیست، کمک زیادی به مردم نرسید»، این را یکی از نیروهای امدادی بشاگرد گفت. وزیر راه در سفرش به بشاگرد قول نصب سریع یک پل عبور موقت را دادهاست. با وجود این هنوز بخش قابل توجهی از بشاگردیها راهی به بیرون ندارند و در روستا حبس شدهاند. بحرانهای عدیده بشاگرد در بنبست نبود جاده مناسب گیر کردهاست. ماشینآلات راهسازی بشاگرد جواب گوی نیاز شهرستان نیست. بازگشایی مسیرها و تامین ماشینآلات سنگین مورد نیاز، کمک مسئولان کشوری و دیگر شهرها و استانها را میطلبد. بخشی از مسیرهای بازشده در بارندگی ششم بهمن مجدد مسدود شدهاست. راههای بازشده هم فقط برای امدادرسانی به کار میآید و ماشینهای عادی نمیتوانند از آن عبور کنند. از طرف دیگر نمیتوان تا ساخت جاده، کمکرسانی را متوقف کرد. مردم به نایلون، آب آشامیدنی، پتو و مواد غذایی نیاز دارند. اگرچه در این شرایط نیازهای اساسی اولویت دارند اما اسباببازی هم از اقلامی است که میتواند کودکان را سرگرم و تحمل شرایط را برایشان آسانتر کند. باید به دنبال راهی برای رساندن مستقیم کمکها به بشاگرد بود. شرایط فعلی بشاگرد، به معرفی یک راه مستقیم کمک نیاز دارد. امدادرسانی در بحرانهای اینچنینی باید از جانب نهادهای رسمی مدیریت شود. اعتمادسازی این نهادها و اطلاعرسانی دقیق از شرایط و نیازهای منطقه میتواند به بسیج هدفمند کمکهای مردمی منجر شود. با اینکار نه کمکهای جمعآوریشده هدر میرود و نه افراد سوءاستفادهگر، بحران را دستمایه مطرح کردن خودشان در فضای مجازی میکنند.