گروه سیاسی: فرمانده جدید سپاه قدس، اهل خراسان است. سالها در جبهههای نبرد در دفاع مقدس مجاهدت و فرماندهی کرده است. به او القاب زیادی دادهاند. مشهدیها آقا اسماعیل خطابش میکنند و سیاسیها او را مرد سایه میدانند؛ اما در میان نظامی و همقطارانش یک لقب ویژه دارد؛ او را «سردار شامی» خطاب میکنند و یقیناً این لقب به دلیل سالها حضور در منطقه شامات است.
به گزارش بولتن نیوز، اهل نکتهای میگفتند تخصص فرمانده جدید، رژیم اسرائیل است و شاید قرار است وعده 25سال نابودی رژیم اسرائیل به دست او رقم بخورد. بهدرستی کسی نمیداند فرمانده امروز سپاه قدس ایران از چه زمانی جانشین حاج قاسم شد و تقریباً در رسانهها هم حضور نداشت. ظریفی میگفت قاآنی یکی مثل خود حاج قاسم است. ما امروز میخواهیم فرمانده سپاه قدس ایران را از زبان شهدا و رزمندگان دفاع مقدس بشناسیم. این مطلب با استفاده از خاطرات شهید محمدحسن نظرنژاد مشهور به بابانظر تنظیمشده است.
سردار اسماعیل قاآنی ازجمله قدیمیهای لشکر5 نصر مشهد و لشکر21 امام رضا (ع) است. بابانظر در خاطراتش میگوید هنگامیکه سال60 برای دوره آموزشی اعزامشده، اسماعیل قاآنی یکی از مربیان بوده است: «فرماندهی گروهان آموزش به عهده اسماعیل قاآنی بود. مربیان از برادران قدیمی سپاه بودند». بابانظر مینویسد: در آذر1361 که تیپ21 امام رضا (ع) تشکیلشده اسماعیل قاآنی بهعنوان جانشین تیپ انتخاب شد و در عملیاتی که بهمن61 به این تیپ ابلاغشده است قاآنی مسئول توجیه نیروها بوده است: «نقشه و کالک منطقه را آقای قاآنی به خوبی توضیح داد. ایشان مطلب را خوب بیان میکرد». حتی قاآنی در عملیات شناسایی هم شخصاً شرکت میکرده است تا بتواند فرماندهان گردانها را توجیه کند. مدتی بعدازاین عملیات «قاآنی هم فرمانده تیپ21 امام رضا (ع) شد». بهار1362 قرار بر انجام عملیات والفجر یک است. عملیات بین سپاه و ارتش مشترک است: «قرار بر این شد فرماندهی هر دو تیپ به عهده آقای قاآنی باشد». قاآنی جوان که فرمانده دو تیپ بود بااینحال از شوخی دریغ نداشتند. بابانظر میگوید: «یک صبح از چادر بیرون آمدم دیدم آصف مجیدی، حاج باقر قالیباف، قاآنی، رفیعی و ... نشسته بودند...حدس زدم برای من نقشهای کشیدهاند... دیدم آصف مجیدی و روانپور گفتند بگیریدش. آنها هم حمله کردند». در اسفند62 تیپ21 امام رضا (ع) به لشکر ارتقا پیدا کرده است و قاآنی، فرمانده تیپ شده بود ولی بااینحال «شخص قاآنی عهدهدار انتخاب نیروهای واحد اطلاعات بود».
قاآنی هنگامیکه مخیر به انتخاب یک مسئله بود مشورت میگرفت و نظر کارشناسی را میپذیرفت حتی اگر مخالف نظر مسئول واحد اطلاعات باشد: «گفتم صحبت کردن من فایده ندارد چون میگذارند من حرف بزنم. قاآنی گفت من اجازه نمیدهم کسی به شما بیاحترامی کند.» اتفاقی که باعث شد آن مسئول به دیگر لشکر خراسان نقلمکان کند. اولین مجروحیت قاآنی جوان اسفند63 رقم میخورد: «به قرارگاه اورژانس رفتم که خبری بگیرم دیدم قاآنی آنجاست. از ناحیه چشم ترکشخورده بود. اول میگفت چیزی نیست. نگاه کردم دیدم ترکش به سینهاش هم خورده. او باید به عقب منتقل میشد. قاآنی به بچههایی که آنجا حضور داشتند سفارشهایی کرد». شهریور64 اسماعیل قاآنی بابانظر را به سمت جانشین عملیات لشکر منصوب میکند ولی وی به خاطر برخی دلخوریها رد میکند: «دیدم قاآنی ناراحت شد و دستش را بهصورتش گرفت. خیلی ناراحت شدم.» بااینحال قاآنی به حرفهای شهید نظرنژاد اهمیت زیادی میداده است چون: «آقای قاآنی نمیتوانست بگوید که ما قبول میکنیم. میدانست من مخالفت میکنم و این را هم میدانست مخالفت من مخالفت فرماندهان گردان را به دنبال دارد. دائم به من نگاه میکرد...گفت آقای نظرنژاد یک مطلب را میگویم ولی به گردانها و بچهها هیچی نگو. ما در این منطقه عمل میکنیم.»
در عملیات تصرف فاو، بابانظر مجروح میشود ولی بازمیگردد امری که باعث خوشحالی قاآنی میشود: «از قرارگاه با قاآنی تماس گرفتم. مثلاینکه دنیا را به ایشان داده باشند. گفت حاجآقا هرکجا هستی خودت را برسان که من تنها هستم». در تیرماه1365 عملیات آزادسازی مهران انجام میشود ولی اتفاقی میافتد که فکر میکنند اسماعیل قاآنی شهید شده است: «ساعت 10 صبح مصباح آمد و گفت آقای قاآنی با شما کار دارم. در خسروآباد در یک سنگر عراقی است. وارد سنگر که شدم دیدم آقای قاآنی افتاده روی تخت چوبی و دهانش بازماندهاست. با خودم گفتم شهید شده. ناراحت و دستپاچه شدم. میدانستم شهادت ایشان مشکلات زیادی برای تشکیلات به دنبال دارد. به سمت ایشان رفتم ببینم چه خبر است. دیدم نجفی خندید و گفت دستپاچه نشو. ایشان خواب است. شهید هم نشده است.» این مجروحیت در عملیاتی دیگر هم تکرار شد: «یکی از بچهها گفت آقا اسماعیل رو بردند. پرسیدم چی شده؟ گفتند کتفش کنده شد». بابانظر وضعیت قاآنی را در بیمارستان اینچنین تشریح میکند: «دیدم دستش را گچ گرفتهاند. از طرف رادیو و تلویزیون هم برای مصاحبه آمده بودند. آقای قاآنی هم خجالت میکشید بگوید من نمیتوانم بلند شوم. آنها هم تأکید داشتند با همان وضع مصاحبه کنند»؛ و ایشان بعداً با وضعیتی نهچندان مساعد در عملیات بعدی هم شرکت میکند.
در عملیاتی هنگام فرار عراقیها همه روی مین میروند. اسماعیل قاآنی در هنگام جنگ هم نگاه معطوفی نسبت به دشمنش دارد: «قاآنی با دیدن آن فلکزدهها میگفت اگر اینها به دست ما میافتادند وضع بهتری داشتند. بالاخره مسلماناند اما این صدام همهشان را نفله میکند» توسل در هنگام جنگ و آرامش یکی از ویژگیهای اسماعیل قاآنی بود. آنطور که بابانظر میگوید: «قاآنی بعد از خواندن آیه «انافتحنالکفتحنامبینا» سه بار رمز را اعلام کرد...دم سنگر ایستاده بودم. دیدم آقای قاآنی بسیار آرام میگوید خدایا کمک کن. شاید چهار، پنج بار این جمله را به زبان جاری کرد». در خاطرات بابانظر چندبخشی وجود دارد که هر جا نیروهای دیگر تحتفشار بهاصطلاح کم میآورند قاآنی را به خط میکردند. مثلاً «به آقای قاآنی فشار آورده بودند و ایشان خودش را به بانه رساند.»
کتاب «بابانظر» تنها یکی از منابعی است که بهصورت فوری و سریع میتوانست اطلاعات زیادی از فرمانده کنونی سپاه قدس به ما بدهد. قطعاً در خاطرات دیگر رزمندگان اسلام خصوصاً خراسانیها میتوان ردپای او را پیدا کرد هرچند باید برای دستیابی به مجاهدتهای این رزمنده با اخلاص و سرباز اسلام در سه دهه گذشته در منطقه شام و فلسطین سالها صبر کرد اما ایکاش شرایطی فراهم شود این خاطرات از سینه خارج شود تا مانند حاج قاسم سلیمانی حسرت خاطرات مدفونشده وی را نخوریم.
انتهای پیام/#
منبع: روزنامه صبح نو
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
سردار عزیز انتقام سردار سلیمانی رو با نابود کردن اسرائیل بگیر ما همه سربازتیم عزم جمع کنی فداییت میشویم
خدایا اورا از شر دشمنان ظاهری و پنهان حفظ و
امثالش را زیاد فرما!!!
انا فتحنا لک فتحن مبینا...
خداوندا دراین ماه عزیز و شب عظیم الهی لیله الرغائب. سلامتی و توفیق خدمت به اسلام ... را به ایشان عنایت بفرما و از یاران حضرت مهدی عج و.. قرارش بده. و رحمت واصه نثار و ایثار روحدملکوتی حاج قاسم و یاران و مجاهدان شهیدش ..
ای کاش راهی میبود ماهم همچون قطره ای به این دریا بپیوندیم
خدا نگهدار و حفاظت باشد