گروه فرهنگی- سیده فاطمه کیایی: خبر شهادت محمدجعفر حسینی از رزمندگان فاطمیون، دوباره اذهان را متوجه وجود دلاورانی افغانستانی کرد که در زمانه ما در خط مقدم نبرد با لشکر تزویر ایستادند. فاطمیون در ابتدا گروهی کوچک از رزمندگان افغانستانی بودند که برای دفاع از حرم حضرت زینب و نبرد با تکفیریها روانه سوریه شدند. فاطمیون بلافاصله ابعاد بزرگتری یافت و تعداد زیادی از جوانان افغانستانی با پیوستن به این گروه، روانه دفاع از حرم آلالله در سوریه شدند. داستانهایی که از رشادت رزمندگان افغانستانی در جنگ سوریه روایت میشود گاه به افسانههایی از دلاوری و شجاعت میماند که در روزگار ما دورانش سپری شده است. فاطمیون خیلی زود تبدیل به یک لشکر از دلاورمردان افغانستانی شد که هر جا نام دفاع از اهل بیت و پرچم اسلام شنیده میشد ردپای آنها نیز دیده میشود. محمدجعفر حسینی با نام جهادی ابوزینب از فرماندهان جوان این لشکر بود که سرنوشت عجیبی داشت. بسیاری از فعالین فرهنگی ایرانی نام او را شنیدهاند و از دیروز درباره او سخن گفتهاند. شرح حال کوچکی از او را در ادامه میخوانید:
به گزارش بولتن نیوز، سال ۹۱ یا ۹۲ خودش را با بچههای حاج حسین همدانی به سوریه رساند، همان ابتدای جنگ سوریه درست در روزهایی که هرکسی نمیتوانست خط باریک درست و نادرست را تشخیص دهد فهمیده بود که سنگرحق امروز مقابل تکفیریها در دفاع از حرم اهل بیت باید کشیده شود، با همان گروه اندک بچههای بسیجی داوطلب و با همان سختی و محدودیتهای حضور مهاجرین در همه جا بالاخره سوار بر طیاره به سوی دمشق حرکت کرد. بعدها خودش اعتراف کرد که حضورش در آن شرایط همه به لطف حضرت زینب بود، اعتراف کرد که هیچ وقت مقصد اصلیاش سوریه نبود، بنا داشت هرجا مسلمانی جلوی کفر ایستاد او هم باشد، فرقی نمیکرد سوریه باشد یا لیبی یا یمن یا فلسطین
محمد جعفر حسینی که اکثراً او را به نام جهادی ابوزینب یا امیر فاطمی میشناختند مدتی بعد که تیپ فاطمیون تشکیل شد اتفاقی بچههای افغانستانی را در سوریه دید و به یگان تازه تأسیس فاطمیون ملحق شد. آن روزها فاطمیون به همت ابوحامد و چند تن از رزمندههای قدیمی سپاه محمد برای دفاع از حرم حضرت زینب در سوریه تشکیل شده بود. جوانهای باانگیزه و تازه نفس افغانستانی باغیرت مثل او برای پیوستن به صف مدافعان حرم کم نبودند اما به حق باید گفت که محمدجعفر السابقون السابقون رزمندههای افغانستانی مدافع حرم بود که قبل از تشکیل فاطمیون راهش به سوریه افتاد.
در همه این سالها اگرچه محور زندگی محمد جعفر سوریه بود اما جبهه مقصد نبود، از فعالیت فرهنگی و جهادی در تهران گرفته تا تشکیل ستاد خادمین افغانستان در اربعین و برگزاری کلاسهای مهارت آموزی و آموزشی برای وطندارانش همه جبهههایی بود که اگر نگوییم به تنهایی فتحش کرد، حتماً در موفقیت آن سهمی داشت. همیشه در نوشتههایش اثری از داغ وطنش را میشد دید، غصه دار دردهای رنج هموطنانش بود، از کنار درد و رنج آدمها به راحتی عبور نمیکرد، امین خانوادههای شهدا بود و واسطه خیرین، چند سالی هم میشد که خیریهای برای کمک به خانواده شهدای مدافع حرم و مهاجرین تشکیل داده بود.
دی ماه سال ۹۶ بود که آخرین بار به سوریه رفت، بارش را با اطمینان بسته بود که این رفت برگشتی نداشته باشد، خدا اما خواست برگردد، برگشت اما بازگشتش مثل بازنگشتن بود، کمتر از یک ماه از رفتنش به سوریه، در اثر اصابت موشک به ماشینشان به همراه چند نفر دیگر به شدت زخمی شد، چند ماه در بیمارستان بستری بود، حال خوشی نداشت، ناخوشیاش بیشتر از جسم مجروحش به خاطر آسیبهای ناشی از موج گرفتگی بود، طول کشید تا زخم جنگ التیام یابد و روی پا بایستد اما هیچ وقت داغ روی دلش خوب خوب نشد، از قرار دهها قرصی که میخورد و اثرات مجروحیتش قرار هم نبود خوب شود، این اواخر به گفته دوستان و نزدیکان حالش بهتر شده بود، نمیدانم قهقهه مستانه شهدا را دیده بود یا خودش سر مست از عطر شهادتی شد که به مشامشخورده بود اما با همه حال خوبش هنوز به اوج گرفتن فکر میکرد، از پرکشیدن ناامید نشده بود تا اینکه بالاخره صبح روز گذشته در اثر ایست قلبی ناشی از عوارض داروها و جانبازی دلتنگیاش برای رفقای شهیدش پایان یافت و ما ماندهها را با کوله بار سنگین خود تنها گذاشت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com