۶- جعبه موسیقی – ۱۳۸۶
موتمن با «جعبه موسیقی» سبکی را در پیش میگیرد که در «بیداری» و «سایهروشن» آن را ادامه میدهد. فیلم در فضای بین حقیقت و خیال قدم میزند. «جعبه موسیقی» برای آنکه در ژانر کودک جای گیرد، کمی خشک است و فضای سردی دارد و برای آنکه فیلم بزرگسال باشد، هم از حیث فرم و هم از حیث روایت، چندان راضیکننده نیست. خرده روایتهای زیادی در فیلم وجود دارد که در پایان به سرانجام نمیرسد و «جعبه موسیقی» را به فیلمی آشفته تبدیل میکنند.
۷- سایهروشن – ۱۳۹۲
موتمن در «سایهروشن» بازهم مرز بین خیال و رویا را دستمایه روایت اصلیاش میکند. «سایهروشن» سوژه جذابی دارد، اما در پرداخت شکست میخورد. بازی مؤتمن با المانهایی که خیال را از حقیقت متمایز میکند نسبت به «جعبه موسیقی» یا «بیداری» ظرافت بیشتری دارد. اما «سایهروشن» خط روایی بی افتوخیزی دارد و ریتم کند و فیلمنامه بی چفتوبست آن بیننده را پس میزند.
۸- بیداری – ۱۳۸۷
یکی از ضعیفترین آثار کارنامه موتمن «بیداری» است. روایت اصلی «بیداری» اصلاً به مرحله قصهگویی نمیرسد. شخصیتها تکلیفشان با خودشان معلوم نیست چه برسد با بیننده. نشانهگذاریهای گلدرشت موتمن برای تمیز دادن حقیقت و رویا و فواصل زمانی ضربهای بر پیکر بیجان فیلم است. اساساً «بیداری» بهجز بازی با زمان، که آنهم به شیوهای نهچندان جذاب اتفاق میافتد، نکته ارزشمند دیگری ندارد.
۹- پوپک و مش ماشالا – ۱۳۸۸
تلاش موتمن برای نزدیک شدن به سینمای بدنه شاید در گیشه موفق بوده باشد، اما آنقدر در پرداخت ضعیف است که هیچ امتیازی در کارنامه کاری او محسوب نمیشود. مؤتمن سعی میکند، اثری متفاوت، باحال و هوایی متفاوت بیافریند، اما «پوپک و مش ماشالا» حتی با استفاده از ستارههای روز سینما هم نمیتواند توفیق چندانی در خنداندن مخاطب داشته باشد. «پوپک و مش ماشالا» فقط نام موتمن را یدک میکشد.
۱۰- آخرین بار کی سحر را دیدی؟ – ۱۳۹۴
موتمن در «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» سعی میکند با ایده گرفتن از یکی از وقایع اجتماعی، اثری معمایی و پلیسی بیافریند. اما «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» آنقدر بیدقت پرداختشده است که نه در قصهگویی بیننده را جذب میکند و نه پیچشش پلیسی و معمایی آن میتواند کارکرد دراماتیکی به اثر ببخشد.
منبع: بلاگ نماوا
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com