گروه سینما و تلویزیون: علی اسکندری در واکنش به دعوایی که پیرامون سریال «بوی باران» بین وحید جلیلی و مخالفانش بالا گرفته، یادداشتی نگاشته و در آن آورده است: همه دعواهای عجیبوغریب امروز با وحید جلیلی به دلیل همان اسمی است که نباید به زبان میآورد! چراکه او یک اسم نیست نماد یک جریان فکری است!
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
نمیدانم نیت وحید جلیلی از متن صریح آخرش چیست؟! و به نیت او هم کاری ندارم... هر چه از انتقادات در این چندروزه به متن وحید جلیلی و شخص او دیدم همه نیت خانی و انتقادات بیسروته بود که حالا که دعوا بالا گرفته ارزش مطرحشدن پیداکرده چون اصولاً چیز دیگری نیست مشتی خرمهره به نام نقدهای طلایی که به امت حزبالله قالب کنند و بقبولانند که او اشتباه میکند! وحید جلیلی همیشه همینطور صریح بوده و هست و هر جا نیاز انقلاب بوده حرف زده و ملاحظه هم نداشته... اما این حرفهای وحید جلیلی چیز جدیدی نیست این حرفها را بارها زده است ... این متن تنها یک تفاوت اساسی با قبلیها دارد به میان آمدن یک نام جدید! بیرون آمدن یک چهره از پشت پرده! این را میشود از واکنشهای عجیبوغریب یک جریان خاص مشاهده کرد... همه مدعی هستند که ما هم منتقدیم و اصلاً ما جز سردمداران نقد بودیم و هستیم ولی چرا اینیکی را اسم بردی؟! نمک خوردی و نمکدان را شکستی و قرار نبود بازی را به هم بزنی!
بنده بهشخصه معتقد بودم و حتی حالا نیز هستم که مشکلات صداوسیما لزوماً زیر سر افراد نیست و باید سازوکارهای آن اصلاح شود تا این نهاد اصلاح شود. حتماً وحید جلیلی هم باکسی مشکل شخصی ندارد و او هم معتقد است باید جریان ساخته شود و ساختارها را اصلاح کرد و رویههای جدید ایجاد کرد تا این نهاد عظیم درست شود. عمار و مدرسه سینمایی عمار و... محصول همین تفکر است که با کمترین هزینه و با سختگیری به اینجا رسانده است! اما چرا یک چنین کسی باید به این نتیجه برسد که ریشه مشکلات در این شخص کیشیهاست و حاکمیت یک نفر یا اعضای یک کلاس در یک مدرسه؟!
واقعیت آنجاست که ما با نهادی طرف هستیم که بهشدت ریاستی و فرد محور اداره میشود! صداوسیمایی که هیچ نهاد سیاستگذاری ندارد! شاید تعجب کنید این نهاد به این عظمت هیچ نهاد سیاستگذاری ندارد و بهصورت شخصی اداره میشود. خروجی این شیوه اداره را در تفاوتهای کاملاً مشهود در نحوه اداره انسانهایی مانند محمد سرافراز و علی عسگری میتوان دید که وقتی سرافراز از میدان به در میشود و علی عسگری بر کرسی مینشیند همه آنچه سرافراز انجام داده یکسره CTRL+Z زده و به دوران ریاست لاریجانی برمیگرداند!
واقعیت آنجاست که ما با نهادی طرف هستیم که یک نهاد نظارتی کاملاً ناکارآمد با ساختاری فشل که بیشتر به کمیته سهام سیاسی شبیه است بر آن نظارت میکند! میتوانید تفاوت گزارشهای نظارتی کم خاصیت این نهاد را با گزارشهای کاملاً معنادار و جهتدار جناب آشنا مقایسه کنید...میتوانید کاملاً این گزارشها را در رفتار سازمان ببینید و مشخص میشود که گزارشهای کدامیک در رفتار سازمان بیشتر اثر داشته گزارشهای جناب آشنا با تیم تحلیل محتوایش یا گزارشهای نهاد نظارتی میدان حر!
واقعیت آنجاست ما با نهادی طرف هستیم که رئیس آن در همه دورهها از ابتدای انقلاب تاکنون در هیچ نشست خبری و گفتگوی دوطرفهای در قاب رسانه شرکت نکرده و در مورد هیچچیز به افکار عمومی و حتی جریان انقلابی پاسخگو نبوده است. از آن بدتر معاون سیاسی او و چهبسا معاون سیما! تنها مخاطب رسانه ملی با رسانههای دیگر همین جلسات نشست خبری معاون سیماست که بیشتر جلسه اعلام کنداکتور سیما در ایام نوروز و رمضان و محرم است! از جلسات فرمایشی رئیس سازمان با دانشجویان پشت درهای بسته و انتشار یکطرفه آنها هم بگذریم!
واقعیت آنجاست که با نهادی طرف هستیم که از هرگونه شفافیتی بیبهره است! بنده در چندین جلسه دانشجویی و غیر دانشجویی خواستهام حضار در مورد داخل صداوسیما به بنده کمی اطلاع بدهند حاصل جمع همه اطلاعات آنها تنها این بود که فقط نام رئیس سازمان را میدانستند و دیگر هیچ! تنها برای نمونه مدیرانی در صداوسیما مدیریت میکنند که از دوره ریاست لاریجانی بر صداوسیما یعنی حدود 20 سال قبل همواره یک مسئولیت داشتهاند یا معاون سیاسی سازمان بودهاند یا معاون سیما یا قائممقام سیما یا رئیس واحد مرکزی خبر و یا بین مدیریت شبکهها جابجا شدهاند و وقتی هم که دوره مدیریت آنها بالاجبار با بازنشستگی سر میرسد اجازهشان را رهبری میگیرند و حاضر نمیشوند صندلی خود را ترک کنند! اما همین مدیران هیچکس نمیشناسند که حتی از آنها سؤالی بپرسد!
لاجرم با یک چنین سازمانی که هیچ قاعده مشخصی بر آن حاکم نیست و مشخص نیست که سیاستها را چه کسی تنظیم میکند؟! افراد چگونه در آن وارد میشوند و پروژه میگیرند؟! چگونه باوجود کارهای مزخرفی که میسازند همچنان روی آنتن ادامه میدهند؟! چگونه سلبریتی ها یکبهیک مجری میشوند و قاب رسانه را پر میکنند؟! چگونه کپی کارها برنامه میگیرند و گل میکنند؟! مشخص نیست فیلمنامهها چگونه تأیید میشوند که اینهمه شوراهای عجیبوغریب فیلمنامه در سازمان یک چنین کارهای بیکیفیت و چهبسا مخرب را تأیید میکنند؟! چگونه باید رفتار کرد؟! آیا اگر اندکی قاعده بهجای نظر شخصی حاکم نبود وضعیت سازمان اینگونه بود؟!
باید حق بدهید به امثال وحید جلیلی هم که به این نتیجه برسند که مشکل از همین افراد است. افرادی که سالها باب صداوسیما در نهادهای نظام بودهاند و به سبب سابقه و شهرت و مشی مدیریت هیچگاه مورد سؤال نبودهاند که آخر این چه وضعی است؟! این چه درختی است که هر چه بیشتر بهپای آن میریزیم کمتر ثمر میدهد؟!
شاید همه مشکلات به خاطر این اسم جدید نباشد اما همه دعواهای عجیبوغریب امروز با وحید جلیلی به دلیل همان اسمی است که نباید به زبان میآورد! چراکه او یک اسم نیست نماد یک جریان فکری است!
حالا که وحید جلیلی ابوذر وار فریاد بلندی بر سر اشرافیت صداوسیما کشیده است که آی ملت چه نشستهاید که پادشاه لخت است؟! این وسط عدهای میخواهند بگویند که اصلاً گناه از ابوذر بود و اولین کسی که روی نقشه نوشت ربذه!
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
استفاده از افرادی که برخلاف نظام هستند در فیلمهاست
اخیرا هم تیزر فیلمی پخش شد که توش ستاره اسکندی و یه فیلمی که توش امیرحسین صدیق بود
ستاره اسکندری با کشف حجاب
و صدیق هم با عکس یادگاری با زندانی ازاد شده دراویش
هرکی هرکاری خواست بکنه، بهش تقدیرنامه هم بدن