اساسا در صاحت اندیشه هنرمندان و اهل رسانه ایرانی، به دو بلا دچاریم؛ فرم زدگی و محتوا زدگی!
گروه فرهنگی _ سید محسن عبدالهی: چند روز پیش به دعوت یکی از دوستان در یک کلاس داستان نویسی که به صورت فشرده و کارگاهی در حال برگزاری است، حضور یافتم. علت پذیرش دعوت آن دوست عزیز این بود که ببینیم آیا چیزی جدیدی از کلاس داستان نویسی یک نویسنده برنده کتاب سال بیرون می آید و بر دانش نداشته ما می افزاید یا وقتمان هدر خواهد رفت. که البته متاسفانه گزینه دوم دست ما را گرفت و وقتمان به بطالت گذشت.
به گزارش بولتن نیوز، اما در خلال همین کلاس یک نکته جالب نظر نگارنده را به خود جلب کرد. جناب استاد که برای خود اسم و رسمی هم داشتند، معتقد بودند که فرم در جایگاه بالاتری نسبت به محتوا قرار می گیرد و اولویت فرم است. در واقع ظرف بیش از مظروف برای ایشان اهمیت داشت و معتقد بودند که یک اثر خوب، باید بیش از اینکه محتوای ارزشمندی داشته باشد، دارای فرم خوبی باشد.
احتمالا تا اینجا متوجه شده اید که چرا این صحبت جناب استاد توجه من را به خود جلب کرد. اساسا در صاحت اندیشه هنرمندان و اهل رسانه ایرانی، به دو بلا دچاریم؛ فرم زدگی و محتوا زدگی! این دو رویکرد شاکله اصلی تفکر اهالی هنر کشور ماست که متاسفانه یا توجه بیش از اندازه به فرم دارند و در کارهایشان هر چه جستجو می کنی تا شاید به معنا و مفهوم ارزشمدی برخورد نمایی، هیچ چیزی دستت را نمی گیرد. از آن طرف هم بلای محتوا زدگی کمر ما را شکسته است. بعضی افراد از سر دغدغه و با تفکرات گوناگون، تصمیم می گیرند که محتوای مورد نظرشان را به عنوان یک اثر هنری به مخاطب تحویل دهند. نتیجه می شود آثاری شعارزده که تماشاگر از مشاهده آن ها احساس دل بهم خوردگی می کند.
در آن کلاس متوجه شدم که چرا علی رغم اینهمه فریاد از این نقصان بزرگ، همچنان شاهد تکثیر این تفکرات هستیم. هنگامی که همان حضرات قصد می کنند ایده های ورشکسته خود را طی یک سری دروس تئوریک به درد نخور در مغز شاگردانشان فرو کنند، با یک اتفاق بدتر از قبل مواجه می شویم. نسل های پیشین اگر در دام فرم زدگی و محتوا زدگی گرفتار می شدند، می توانستیم دلمان را به مطالعه و سوادشان خوش کنیم. اما نسلی که اطلاعاتش بیش از خواندن از روی منابع درست، از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به دست می آید، با چه اندیشه و جهان بینی ای قصد ورود به عالم هنر از دریچه فرم و یا محتوا را خواهد داشت؟!
نسل جدیدی که قصد دارد عصر جدیدی در عالم هنر و اندیشه رقم بزند، می بایست بداند که ظرف و مظروف باید با یکدیگر تناسب داشته باشند و به عنوان مثال یک ظرف زیبای بلوری، جایگاه شربت و آب گوارا است و نه شیرابه متعفن! استاد گرانقدر کلاس داستان نویسی بهتر بود که به جای تاکید بر فرم، مبنای بحث خود را بر همنشینی فرم و محتوا قرار می دادند تا مخاطبانشان بهتر یاد می گرفتند که هر ظرف و مظروف خوبی، الزاما مناسب ظرف و مظروف دیگر نیستند و باید متناسب با قبالیت هایشان از آن ها بهره برد.