بولتن نیوز : با نزدیک شدن به موعد انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و آغاز رایزنی های انتخاباتی و تلاش نخبگان سیاسی برای به کرسی نشاندن کاندیداهای مورد نظر خود برخی از چهره های مهم سیاسی این روزها فعالیت های گسترده ای را آغاز کرده اند که به یقین یکی از با نفوذ ترین آن ها اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است . گرچه دفتر هاشمی رفسنجانی تحرکات انتخاباتی وی را از اساس رد کرده است اما نوع برنامه ها و سخنرانی ها و فعالیت های هاشمی نشان دهنده موضوعی غیر از بیانیه دفتر وی است .
با نزدیک تر شدن به دوازدهم اسفندماه موعد نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری طیف های اصلاح طلب که به دلیل عملکرد بسیار بد سردمدارانشان در انتخابات سال 88 از کم ترین محبوبیت سیاسی برخوردار هستند مترصد کوچکترین فرصتی برای بازیابی خود هستند تا بلکه بتوانند تعدادی نماینده را روانه مجلس شورای اسلامی کنند . در این میان شاید هیچ کس به مانند هاشمی رفسنجانی که در انتخابات 88 حامی جدی کاندیدای مورد حمایت آنان بود نتواند به عنوان مراد آن ها وارد عمل شده و راهکارهای پیش رو را برای آن ها تنظیم کند .
در این میان اما پس از انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری که هاشمی مجبور شد صندلی ریاست خود را به آیت الله مهدوی کنی تحویل دهد و سیاست گوشه نشینی را در پیش بگیرد ، رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام به اندازه ای که این روزها و در آستانه انتخابات فعال شده است فعال نبود . دیدارها و سفرها و اظهار نظر ها و تحرکات شدید سایت رسمی هاشمی رفسنجانی این روزها به شدت بوی انتخاباتی گرفته است که حتی بیانیه دفتر وی نیز نمی تواند سرپوشی بر این موضوع بگذارد .
هاشمی رفسنجانی یکی از مردودین اصلی فتنه 88 است که به خوبی در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم از پشت نقاب خیرخواهی هایش بیرون آمد و شاید تنها به دلیل کینه ای که از سال 84 از شکست به دل گرفته بود همه ظرفیت های خود را بسیج کرد که کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان یعنی میر حسین موسوی رای آورده و یا بهتر بگویم هر کاری کرد تا احمدی نژاد رنگ پیروزی را به خود نبیند . هاشمی رفسنجانی که تا نزدیک ترین روزهای 22 خرداد هم سعی کرد خود را خیرخواه نظام و انقلاب نشان دهد و کینه تاریخی خود را بروز ندهد با نامه تاریخی اش به رهبر معظم انقلاب اسلامی که بدون سلام و والسلام و با لحن تندی خطاب به ایشان ارسال شده بود جرقه باروت جریان فتنه را زد و به برنامه ریزانی که مدت ها مترصد اثبات نوکری شان به غرب برای پیاده کردن موضوع انقلاب مخملی بودند چراغ سبز را نشان داد که اگر چه نمی تواند به طور آشکار همراه آنان باشد اما می تواند نقش یک پشتیبان را به خوبی ایفا کند .
مردودیت هاشمی در فتنه 88 اما به همین جا ختم نشد و سکوت تعجب برانگیز وی در طول روزهای اغتشاش در تهران و پیام های آشکار و پنهان این سکوت یکی از نکات تاریک کارنامه سیاسی وی در طول انقلاب اسلامی را رقم زد . البته دور و اطرافیان هاشمی نیز در این راه وی را تنها نگذاشتند و از همسر وی عفت مرعشی تا مهدی هاشمی و فائزه هاشمی هریک نقش محوری خود را در تنها نگذاشتن راه پدر ایفا کردند .
اما حالا و در حالی که دو سال از انتخابات 88 می گذرد و بار دیگر فضای غالب کشور به یک فضای سیاسی تبدیل شده است رنگ و بوی حضور هاشمی در عرصه سیاسی بیش از پیش می شود . هیچ تحلیلگر و فرد آشنا به سیاستی نمی تواند قبول کند که هاشمی رفسنجانی که در سال به سال انتخابات در همه عرصه های سیاسی حضور داشته و نشان داده از کوچکترین فرصتی برای کسب قدرت بی بهره نمی ماند در انتخابات 90 و در حالی که مجلس هشتم به پایان راه رسیده است و دولت و شوراهای اسلامی هم سال های پایانی عمر خود را تجربه می کنند این کاردار سیاسی عرصه را خالی کند و حداقل اگر تمایلی به حضور خود ندارد به مهره چینی های افراد مورد نظرش و ارائه راه کارهای خود برای انتخابات نپردازد .
در این میان اما در روزهای گذشته دفتر روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت خبر هرگونه تحرک انتخاباتی رئیس خود را از قبیل معرفی نماینده رابط با جریانها، معرفی لیست پیشنهادی انتخاباتی و یا محوریت یک جریان، جعل شعار "نجات ملّی" به گروهی خاص نسبت داده و از اساس آن را رد کرده است . اما هنوز جوهر پرینت این بیانیه خوش نشده است که خود هاشمی در دیداری غیر انتخاباتی هم به موضوع انتخابات اشاره می کند و تاکید می کند باید اعتماد عمومی مردم را به دست آورد و شرایط دلسوزان نظام را در عرصه انتخابات فراهم کرد تا مردم به انتخابات پا بگذارند . سخنان هاشمی که بالافاصله با ذوق زدگی رسانه هایی همچون روزنامه شرق ، فرهنگ آشتی، اعتماد و آرمان که مدت ها بود به دنبال شروط هاشمی می گشتند روبرو شد از اساس نشان دهنده اصرار هاشمی بر مواضع اشتباه خود و تکرار گذشته دارد .
در این میان چند نکته حائز اهمیت است که اولا نظام جمهوری اسلامی اعتمادی را از دست نداده است که بخواهد دوباره آن را به دست بیاورد چرا که این نظام مفتخر است در طول دوران کوتاه اما با برکت خود نزدیک به سال هایی که از عمرش گذشته است به مردمش فرصت انتخاب را در عرصه عمومی انتخابات داده است و در آخرین نمونه بارز آن با حضور حد اکثری و 85 درصدی چشم جهانیان را متحیر کرده است . حال چه شده است که آقای هاشمی اسم رمز تقلب و عملیات روانی غرب برای فریب عده ای عنصر داخلی و بی اعتماد کردن مردم به نظام را تحت عنوان اعتماد سازی تکرار می کند؟ سوال اساسی این است که این نظام کدام اعتمادی را سلب کرده است که حالا بخواهد برای بازگشتش تلاش کند .
ثانیا آقای هاشمی باید دیدگاه دقیق خود را از واژه دلسوزان انقلاب روشن کنند چرا که به نظر می رسد همه دلسوزان واقعی نظام به راحتی فرصت ارائه نظر و شرکت در انتخابات را دارند و حال که هنوز ماه ها با موعد انتخابات فاصله داریم به خوبی شور و نشاط و تحرک گروه ها و افراد و تشکل ها را برای برپایی انتخاباتی باشکوه مشاهده می کنیم . آیا دوستانی که در مجموعه جبهه متحد اصولگرایان و دیگر تشکل ها مشغول بستر سازی فضای پرشور انتخاباتی هستند جزو دلسوزان نظام محسوب نمی شوند و یا منظور آقای هاشمی عده ای قلیل است که با هیاهو و تشویش به دنبال به کرسی نشاندن واژه های موهومی چون صیانت از آرا، نظارت بین المللی و یا رفع نظارت شورای نگهبان هستند ؟
البته در این میان هرچند هاشمی رفسنجانی فعلا قصد دارد در حاشیه احتیاط در مسائل انتخابات وارد شود ولی فعلا سایت خود را به محلی برای عرضه تفکرات انتخاباتی خود تبدیل کرده است . سایت هاشمی اکنون وظیفه اصلی شروع آتش بیاری هاشمی در انتخابات را بر عهده گرفته است و در اولین اقدام ها با انتشار دوباره نامه بی ادبانه وی در سال 88 به رهبر معظم انقلاب به تاکید یکی بودن احمدی نژاد و جریان انحرافی پرداخته است . از سویی دیگر سایت وی با درج مطالبی با عنوان خیانت با رای مردم خیانت به نظام است و سخنرانی اخیر وی برای فرهم کردن شرایط دلسوزان نظام و اعتماد سازی عملا موضوع شبهه افکنی در سلامت انتخابات و صلاحیت دولت در برگزاری آن را کلید زده است . البته سایت رسمی وی به همین جا هم کوتاه نیامده است و بحث زیر سوال بردن نظارت شورای نگبان را هم با درج مطلبی به نقل از امام در خصوص نگرانی اعضای شورای تبلیغات اسلامی از انتصاب احمد جنتی به ریاست این شورا را آغاز کرده است .
هاشمی به خوبی می داند که دوران سیاسی وی به سر آمده و اگر در هر کشور دیگری غیر از ایران بود باید راه خانه نشینی و یا نهایتا کار اقتصادی را در پیش می گرفت اما وی هنوز عقیده دارد باید با دست و پا زدن در عرصه سیاسی بقا خودش را از دست ندهد و به خصوص در آستانه انتخابات اخیر خود را همچنان مقتدر نشان دهد . آیا او موفق می شود؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
خداوندهمه ما وخصوصارفسنجانی را که سابقا از دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی بود از شر حیله های دشمنان دوستنما حفظ فرماید انشاءالله
باید بگی خداحافظ عالی جناب !
جریان دادگاه فائزه هاشمی به کجا رسید ؟
اقتضای طبیعتش!این است!
معیارحال فعلی افراد است
ازطرفی ببینید در این دوسه سال اخیرمیزان همراهی ایشون با مواضع رهبری چقدر بوده تا میزان ارزش ادعای دومتون نیز معلوم گردد
بیچا ره کسانی که هنوز فکر میکنند از این امامزاده معجز بر میاد رفسنجانی فکر می کنه
همه مردم ایران همون هایی که ۹ دی را رقم زدند بیماری فرا موشی گرفتند هیچ میدونید
این آدم ها در عین این که سعی میکنند خودشون را از تا نیندازند بشت احساس حقارت میکنند
و همه این تلا ش ها برای اینه که یک جوری از شدت آزار این احساس کم کنند
میدونم ربطی نداره ولی سواله دیگه
آخه شما بگید جناب آقای هاشمی جز شرکت در انتخابات هاو اظهار نظرهای اینچنین کار دیگری هم بلد است مگر؟
خب ترک عادت .....
لیکن همه مومنین وظیفه دارندازپالوده خوران با بیگانگان ضد ملت؛ اعلام انزجار کنند
درخط فتنه گر ی است
وخداوند هاشمی ۸۸ و ۸۹ و۹۰ رو از شر شیطون حفظ کرده وبصراط مستقیم برش گردونه انشاءالله
من یه سوال برام پیش اومده : فیس بوک و توییتر بر اساس نظر جمهوری اسلامی فیلتر شده اند . بنابراین از نظر جمهوری اسلامی ارتباط با این سایتها و شبکه های اجتماعی اشکال داره. می شه بفرمایید با وجود این فیلترینگ و محل اشکال بودن این ارتباط ، چرا شما به عنوان یک سایت پیرو قوانین جمهوری اسلامی و تابع سیاستهای آن ، در انتهای همه مطالبتان لینک این سایتها رو گذاشتید ؟
یادم نمیره رهبرم تو نماز ازش دفاع کرده بود.
همان طور که فتنه ای ها هستند.
خدا به داد احمدی نژاد برسه وخودرا تادیر نشده از جریان انحرافی جدا کنه.گرچه حالا هم خیلی دیر شده.
زنده باد حماسه 9 دی باشعار معروف تاجر....
توهين بد است، چه هاشمي باشد و چه مخالف هاشمي و توهين بدتر است اگر به مسئولين جامعه اسلامي باشد (حتي اگر تخلف بارز كرده باشند) كه كرده اند، معترض به خطا كه خود خطاكار نيست و گرنه منافق است. آنكه داعيه اسلام و انقلاب دارد مجاز به استفاده از روش هاي غير اسلامي و غير انقلابي نيستند. در اسلام انسان به دليل كرامت انساني اش احترام دارد، حال ممكن است اين انسان درقالب يك دزد باشد و يا يك جاني، خوب هركدام تنبيه خودشان را دارند. اگر يك نفر به يك محكوم به اعدام توهين نمايد، قطعا مجازات دارد، چرا؟ چون مجازات آن فرد اعدام بوده نه چيز ديگر و اگر برخوردي مازاد بر اعدام صورت گيرد بر اساس كدام حكم است. تنبيه اضافه بر حكم تعدي بوده و متعدي مغضوب خداست.(الله لايجب المعتدين)
كاش يك سايت داشتيم كه اخلاق را رعايت مي كرد. برادران عزيز آقاي هاشمي فعالترين مرد عرصه اجرايي كشور بوده با همه اشتباهاتش كه من هم به برخي اقدامات ايشان معترض بوده و هستم. اما مگر انسان بدون خطا مي شود، پدر من مرا و من پدرم را دوست دارم، اما اختلاف نظرمان كم نيست. فردي مانند هاشمي قطعا حق دراد كه بيشترين اشتباهات را داشته باشد، چرا؟ چون بيشتر از همه ديكته نوشته و سختش را هم نوشته است. آقايان بروند يك نمونه كوچكش را ببينند. نامه هاي ايشان به صدام، حيرت آور است، من مكررا و با دقت آنها را خوانده ام، واقعا با همه دقت و ريزبيني ام، نتوانستم ايرادي از آن بگيرم. در اين نامه ها علي رغم گذشت سال ها، همچنان همه جوانب مراعات شده و جدا تحسين برانگيز است. ايشان آنچنان نوشته اند كه هم اقتدار و صلابت نظام و هم منطق مداري و گرايش به صلح و هم بي منطقي طرف مقابل و هم ادب در حد لزوم و هم تكبر لازم در مقابل صدام بي منطق و متكبر و ... همه در نامه ها رعايت شده اند. من بعيد مي دانم كه اگر تازه واردان پر مدعاي عرصه سياست امروز بودند، صدام را برادر خطاب نمي كردند و از او دعوت به همراهي در دشمني با صهيونيزم نمي كردند و ...
من با برخي از روش هاي آقاي هاشمي جدا مخالف بوده و هستم و اگر به خطاهاي ايشان فكر كنم بعيد مي دانم كه كينه شان را به دل نگيرم، اما برادران عزيز، ايشان منشا خدمات بسياري بوده اند كه غير قابل انكار است. اگر از هاشمي فقط يك مترو باقي مانده بود، كفايت مي كرد. اگر از تيم هاشمي فقط يك تهران امروز كه عمدتا مديون اوست و ميادين تره بار و ... باز هم كافي بود تا اثبات خدمتكزاري اش ش.د. منصف باشيم، هاشمي مانند كوهي است كه در دل آن اتفاقات بد و خوب زيادي افتاده و مناظر زشت و زيباي زيادي را در خود جاي داده و با همه اينها، كوه است و پرصلابت و استوار و باعث استواري و هيچكدام از بد و خوبي ها و زشت و زيبايي ها بر عظمت آن و يا از شكوه آن نمي كاهد. كسي كوه را بخاطر وجود نجاست روبهاني در پاي آن نجس نمي داند و به دليل مامن شدن توامان براي گرگ و ميش، سرزنش نمي كند. من با بخشي از سياست هاي اين مرد مخالف بوده ام، اما امثال من علي رغم تجاربي متعدد و گران در مقابل او هيچ عددي نيستيم و احتمال خطاي نظر چون مني بسيار بيشتر از اوست.
وقتي رهبر معظم انقلاب مي فرمايند راجع به نامه آقاي هاشمي ملاحظه اي ندارند، عجيب است كه چرا اينقدر حاشيه سازي و ملاحظه نويسي مي شود. جالب است كه بدانيد نامه ايشان علي رغم گذشت چند روز به دست رهبر معظم نمي رسد تا روزي كه آقاي هاشمي در ملاقات معمول با ايشان از رهبري معظم مي شنوند كه هم اكنون نامه تان را مي خوانم(در اينترنت)و سپس مي فرمايند كه نظري ندارم و اضافه مي كنند كه بهتر بود كه پس از انتخابات رسانه اي مي شد كه آقاي هاشمي مي فرمايند اگر نظرعالي را مي دانستم اطاعت مي كردم و چون پاسخي نيامد و وقت هم تنگ بود و نمي خواستم به پس از انتخابات(به دو دليل كاملا منطقي و زيبا كه از اشاره به آنها مي گذرم) موكول شود، لذا آن را منتشر كردم.
كاش همه ما بخشي از سياست و درايت هاشمي را داشتيم. هاشمي خون دل هاي بسياري خورد و توهين هاي بسياري را ديد ولي نظام و رهبري را رها نكرد كه اگر من و شما بوديم با اين همه ناملايمات تحمل نمي كرديم. او از طرف كساني بي بصيرت خوانده شد كه اساسا نه انقلاب و نه نظام و نه مردم را قبول نداشتند. هاشمي خواه ناخواه كنار خواهد رفت و نسل ما انقلابيون نسل اول بازنشست و منقرض خواهد شد، و خدا و آيندگان در مورد ما قضاوت خواهندكرد كه در منازعه قدرت چه بر سر هم آورديم و چه كرديم با روحانيون پير انقلابي خدمتگزارمان.
ممنون از ادب و انصاف. علیرغم اینکه گفتم با برخی از قسمت های گفتارتان موافق نیستم. آفرین
اميدوارم جملات دلسوزانه اين سرباز پير انقلاب و نظام، مريد رهبركبيرفقيد و سرباز كوچك رهبر معظم انقلاب و نظام امام خامنه اي عزيز(دام ظله العالي) را كه از نوجواني در راه انقلاب و عرصه هاي سخت آن همه جا حاضر بوده و تا امروز افتخار مجاهدت در حد توان (برحسب ظاهر) داشته وحتي در قلب بلاد كفر هم آشكارا دشمني اش با صهيونيزم و استكبار و بخش هاي غلط فرهنگ غرب ابراز داشته و بيش از استحقاقش تاثير گذار بوده، جدي گرفته و در خصوص آنها تامل و بررسي فرماييد و نتيجه مستدل هر چه شد بپذيريد.(نه اينكه حتما بپذيريد كه چنين توقعي خود نوعي ظلم و شرك است و چه بسا من اشتباه كرده باشم)
جوياي دو دلیل مطروحه شده ايد كه عرض مي كنم:
دليل اول- چون اتهامات وارده به من و خانواده ام با انگيزه تبليغات انتخاباتي به نفع وارد كننده اتهام بود، لذا دفاع و رد اين اتهامات بايستي در زمان تبليغات انتخاباتي صورت مي گرفت تا افكار عمومي پاسخ خود را بموقع گرفته باشند و سكوت را مترادف با قبول اتهام تلقي نكنند. لذا دفاع پس از انتخابات جايگاهي نداشت.
دليل دوم- پس از انتخابات حريف يا پيروز انتخابات بود و يا شكست خورده، اگر پيروز مي شد، به چالش كشيدن رئيس جمهور قانوني كشور دور از مصلحت نظام و تلخ كردن كام مردمي بود كه ذيحق قانوني بودند. كه اين عمل منصفانه نبود و اگر ايشان شكست مي خوردند، حمله به حريف شكست خورده هم از جوانمردي به دور بود.
حال دختر خوبم، من دليلي زيباتر و منطقي تر از اين دلايل پيدا نكردم و رهبر معظم انقلاب هم ظاهرا آنها را رد نكرده اند.
2- فرموديد ملاك حال فعلی افراد است.
اين جمله نغزي است از وصيتنامه امام راحل كه مي فرمايند "شايد برخي بواسطه سالوس و ريا مرا اغفال كرده باشند و ... ملاك حال فعلی افراد است " و جملات بسيار زياد ديگري در اين وصيتنامه كه تندروهاي مدعي پيشتازي تفكر انقلابي آنها را يا ناديده گرفتند و يا مفاير آنها عمل كردند. طيف تندرو كه به اعتقاد من جريان انحرافي بهترين نماد آنهاست در موارد متعددي، فرمايشات خميني كبيررا بگونه اي گزينشي و با برداشت و اهداف شخصي خودشان بر عبارتي از فرمايشات امام بنا مي كنند كه اكثريت مردم كه فرصت مطالعه و تحليل شخصي نداشته و اسير تبليغات غالب هستند، بهيچوجه قادر به رد آن نباشند، و اين هم دقيقا يكي از همان موارد بوده و من معتقدم كه مصداق"كلمه الحق يراد بالباطل" است. خوب در اين خصوص سوالات زير مطرح است:
(1)حال فعلي امثال هاشمي را كه خود معيار و مبناي شناخت دوست و دشمن بوده اند، چه كسي بايد تعيين كند؟
(2)پس از تعيين حال فعلي آقاي هاشمي، ميزان سنجش حال فعلي ايشان با كه و چه كسي بايد باشد؟
(3)معيار و ميزان بد و يا خوب بودن حال فعلي افراد چيست؟
(4)آيا هر كسي كه مدعي است، مي تواند تعيين حال افراد و خصوصا هاشمي را بنمايد؟ مثلا كساني كه در زمان امام هيچگاه مورد تاييد مستقيم ايشان قرار نگرفتند و زمان انقلاب نه تنها جزء قائدين انقلاب بودند، بلكه باني چراغاني به بهانه نيمه شعبان در مقابل اعلام عزاي عمومي امام شدند و در 8 سال دفاع مقدس هيچگاه قدم به خاك جبهه حق و باطل نگذاشتند(در حالي كه پيرتر از آنها در جبهه حضور يافتند) و بدتر اينكه به امام ايراد وارد مي كردند كه ايشان چرا از امام زمان نمي گويند و مانع ادامه تفسير سوره حمد امام بودند و ... و (5) آيا بدحالان ديروز مي توانند امروز خودشان را با حال خوب معرفي و قاضي حال فعلي كساني باشند كه تا پايان عمر امام عزيز يار و ياور او بودند و در كسوت روحاني درآمدند در حالي كه محرز است كه نياز مادي عامل انتخاب اين لباس براي آنان نبوده، كساني كه به بانك خميني معروف بوده و پناهگاه اقتصادي و مهنوي انقلابيوني بودند كه پس از زندان اميدي بجز خدا براي ارتزاق عائله خود نداشتند و تا كنون نيز در مسئوليت هاي مهم مورد تاييد رهبري نظام همراهي ايشان نموده و علي رغم بيان نظرشان هميشه مطيع اوامر و نواهي رهبري بوده اند و بيشترين نقش تقويت عملي رهبر و دفاع منطقي و هم افزا از ايشان را داشته اند و ...
پس مراقب باشيم كه با مقياس افراد مشكوك با گذشته مبهم منار نسازيم تا مبادا بر سرما و بي گناهاني خراب شود و گناهش به گردن ما بيفتد.
و اما تعيين كننده حال فعلي افراد در درجه اول رهبري نظام است و در درجه دوم رفتار آشكار و بي پرده افراد كه هيچ دليلي بر صحت آن نباشد و اصطلاح فقهي آن "ارتكاب خلاف شرع بين" است. در غير اين موارد هر كسي مي تواند تعبير شخصي خود را براي خود داشته باشد و نبايد آن را رسانه اي كرده و در جامعه مطرح كند. مثلا من شخصا برخي افراد را مي شناسم كه شخصيت واقعي شان آنگونه بظاهر هستند، نيست، اما مامور به طرح عمومي موضوع نيستم و فقط مي توانم از مجاري قانوني مطرح كنم و پيگير شوم.
1- فرموديد كه هاشمی اگه هاشمی بود بچه هاشو از کف خیابون جمع میکرد که خون به دل شهدای 8 سال دفاع مقدس و 8 ماه دفاع مقدس نمیکردند .
دوست گرانقدر، بفرض اينكه همه آنچه كه در افواه طرف مقابل هاشمي در خصوص برخي فرزندان ايشان مطرح است، درست باشد، سوالات زير مطرح مي شود:
(1)مگر اتهامات وارده به فائزه و مهدي بزرگتر از اتهامات وارده به گروه موسوم به انحرافي است؟ آنها اصل اعتقادات ما را كه بالاتر از امام و انقلاب و نظام است، به چالش كشيدند. آنها خدا را هم به چالش كشيدند. فقط يك جمله آقايي را كه هنوز بشدت مورد دفاع رئيس دولت است بشنويد. ايشان فرمودند كه "اگر پيامبران الهي مديريت داشتند، وضع جامعه بشري امروز اينگونه نبود." و يا بحث "اسلام ايراني" كه حراج كل انقلاب است. يا طرح "بيداري انساني" در مقابل عبارت رهبر معظم كه فرمودند "بيداري اسلامي" و ... با همه اين تفاسير فردي كه متهم به رهبري جريان انحرافي است را تعمدا بدون حضور رئيس جمهور به ديدار رهبري مي فرستند تا در نزديك ايشان بنشيند و تسبيح در دست بچرخانند و خون به دل رهبري كند.
حال با توجه به بحث بالا و با فرض اينكه بپذيريم كه فرزندان آقاي هاشمي متخلفند:
(1) اگر بتوانيم مداراي رهبر عزيز را با آقاي م كه رهبر انحراف است و دقيقا در حضور ايشان با تسبيح بازي مي كنند دليل تاييد ايشان بر اين گروه بدانيم؟ مي توانيم عدم برخورد هاشمي با فرزندان متهم به تخلفش را هم مورد انتقاد قرار دهيم.
(2)چرا حضرت نوح نه تنها فرزندش را از خانه بيرون نكرد، بلكه در زمان غرق شدنش از خدا سوال كرد كه آيا پسرم هم از اهل بيت من است؟ و قبل از طوفان از او براي سوار شدن به كشتي دعوت كرد.
(3) اگر سيستم قضايي و پليس و ... نتوانند با متخلفيني عاقل و بالغ برخورد كنند، آيا پدري پير مي تواند آنها را جمع كند؟
(4)آيا من و شما توانسته ايم همه اطرافيان و حتي فرزندانمان را بر اساس باورهاي خودمان پرورش دهيم؟ و هميشه با آنها برخورد كرده ايم؟ و خلاصه اينكه چرا مي خواهيم همه مثل ما فكر كنند و همان نتيجه اي كه مطلوب من و شماست بگيرند؟ پس پليس و اطلاعات و سيستم قضايي و قانون و ... براي چيست؟
2- فرموده ايد كه آدرس ساندویچی و بوتيكي كه ظهر عاشورا فائزه ازش ...
سهيلا خانم، من نمي دانم كه اين خانم ظهر عاشورا كجا بوده و چه مي كرده؟ اما اگر دنبال ساندويچ و بوتيك و ... بوده كه علي رغم حرام نبودن از نظر شرعي، ولي كارشان ناپسند بوده(مانند برخي چيزهاي ديگر منتسب به ايشان كه با آنها هم مخالفم) اما اينكه آيا بايد اين حرف ها و يا هر ادعاي ديگري را باور كنم يا نه؟ لاجرم بايد بگويم كه آنقدر اعتماد به برخي اشخاص و تفكر آنها ندارم كه ادعاهاي عوام پسند آنها را در خصوص افراد بپذيرم، حتي اگر آن فرد صدام باشد.طيف فكريي كه با ادعاي ولايتمداري عملا در مقابل ايشان بدترين جسارت هاي عملي را مرتكب مي شوند و در مقابل ميليونها بيننده كل گذشته نظام و برخي مقامات حاضر در خدمت نظام را زير سوال بردند و اتهامات بزرگي را بدون ارائه دلايل و مدارك محكمه پسند مطرح كردند، در حالي كه نه قاضي بودند و نه صلاحيت قضاوت داشتند و نه لزومي و ادله اي شرعي و قانوني براي اقدامشان وجود داشت و بعد هم اجازه كمترين دفاع به متهمين خود ندادند و ...
خداوند عاقبت همه ما را بخير كند.
ولی امان از این زمان...که برده توان از این زبان
خداوند مقام عظمآی ولایت را تا ظهور امآم زمان ارواح حنا فدآ محفوظ دارد که بهترین برخورد را با هآشمی داشت در مرحله ی اوّل با حذف هاشمی از منصب خطیب نماز جمعه تهران موافقت کرد در مرحله ّدوم با حذف ایشان از کرسی ریاست خبرگان موافقت کرد و در مرحله سوّم با تشکیل هیئت حل اختلاف بین سران قوا یک مرجع دیگری در مقابل
مجمع تشخیص مصلحت اِیجاد کرد
وانشاءالله بامحاکمه مهدی باسی زونکن اتهامات وفائزه سرکرده گروه اغتشاشگردختران فیروزه ای که در حقیقت محآکمه هآشمی میباشد عدالت در مورد خاندان هاشمی اجراء خواهدشد
آقایان با خلیفه کشی راه را برمعاندان نظام که اهل هیچ فرقه نبوده و فقط با قرار گرفتن زیز پرچم چپ و راست در صدد آسیب رسانی و خدای نکرده براندازی نظام هستند کمک نکنید.
خدا را شکر که ما رهبری فرزانه در راس مملکتمان داریم. یادمان باشد هیچوقت جلوتر از ایشان حرکت نکنیم.
نمی تابید آقای سپهر حرفش منطقی است می گوید مستندات تخلفات فرزند آقای هاشمی را برای کسانی که
نمی دانند منتشر کنید . ضمنا شماها که از تخلفات فرزند آقای هاشمی سند و مدرک دارید چرا از طریق پلیس بین الملل جهت بازگرداندن و دستگیری و محاکمه نامبرده استفاده نمی فرمائید