گروه اقتصادی: علینقی عالیخانی «معمار اقتصاد صنعتی ایران» درگذشت. انتشار این خبر هرچند در ظاهر مربوط به فوت یکی از کارگزاران پهلوی است اما در پس آن پروژهای نهفته است که در سالهای اخیر برای آن هزینه زیادی پرداخت شده است.
القابی برای عالیخانی؛ پروژه تطهیر پهلوی
به گزارش بولتن نیوز، برای شناخت این پروژه باید از عبارتهای ذوقی همچون «معمار اقتصاد صنعتی ایران»، «بنیانگذار سیاستگذاری اقتصادی ایران»، «تکنوکرات پیشرو»، «تکنوکرات جسور» و «پدر تکنوکراسی ایران» گذشت و به عبارتهای ستایش گرانهای همچون «نابغه میهنپرستی» و «میهنپرست برجسته»، «قهرمان ملی» و «خدمتگزاران عالیرتبه ایران» رسید. الفاظی که نمونهای از آن را میتوان در پیام حسین دهباشی دید که در توییتی نوشت:
«دکتر علینقی عالیخانی که امروز در غربت درگذشت، نابغه میهنپرستی بود که در مقام وزیر اقتصاد دهه ۴۰ برای ۱۰ سال درخشان و بی تکرار، با تورم ۱ رقمی و رشد ۲ رقمی ایران عقبافتاده را صنعتی و ثروتمند کرد و انقلابیون درنهایت نامردی و بیشعوری، آبرویش، سرمایهاش، خانوادهاش و وطنش را از او گرفتند.»
در سالهای اخیر پروژه تطهیر پهلوی شکلگرفته است که در نوع خود جالبتوجه است. بخشی از این پروژه با تمرکز بر تطهیر خاندان پهلوی در جریان است. از مستندهای من و تو و بیبیسی که از هرکدام از افراد این خانواده یک قهرمان ساختهاند تا تطهیر کارگزاران پهلوی که در سالهای گذشته مورد اقبال قرارگرفته است. بخش عمده این کارگزاران که از نظر کارنامه سیاسی وضع مناسبی ندارند به بهانهی کارنامه اقتصادیشان مورد ستایش قرارگرفتهاند. ستایش از سوی افرادی که در بهترین حالت میتوان آنها را آشنا به تاریخ نامید و کوچکترین تخصص و مطالعهای روی مباحث اقتصادی نداشتهاند.
از دل روایت ارائهشده توسط این پروژه قهرمانهایی بیرون کشیده شدند که عوامل طلایی شدن اقتصاد ایران در دهه چهل هستند. پهلوان پنبههایی که هرگونه نقد اقتصادی به آنها هزینه زا بوده و هر کارشناس اقتصادی و پژوهشگر تاریخی که متعرض آن شود متهم به تندروی میشود. این در حالی است که برای عبور از چند شاخص اقتصادی و رسیدن به شناخت بهتر از تصمیمات و اقدامات دهه چهل باید مواجههی منطقی و غیراحساسی با این افراد داشت.
نقدی بر روایت تحمیلی
دکتر حامد قدوسی جز معدود افرادی است که در روزهای گذشته مطالبی در نقد این روایت تحمیلی نوشته است. او در بخشی از یادداشتش با اشاره نتایج فسادزا و افزایش اختلاف طبقاتی حاصل از سیاستهای دهه چهل مینویسد:
هدف قرار دادن رشد بالای صنعتی در دهه چهل دو نتیجه ناخواسته به بار آورد:
الف- توسعه انسانی (human developme) بسیار کندتر از توسعه اقتصادی پیش رفت.
ب- توزیع حجم قابلتوجه ای از رانتهای نفتی معطوف شد به تعداد اندکی صنعتگر که این خودش زمینه را برای انفجار اختلاف طبقاتی و فساد در دوران وفور نفتی دهه پنجاه فراهم کرد.
وی در ادامه میافزاید:
«هدف مدل توسعه دهه چهل صنعتی کردن هرچه سریعتر کشور از طریق حمایت بخش خصوصی بود و در همین راستا دولت حجم عظیمی یارانه اعتباری به صنعتگران نوپا تزریق کرد (urban bias)؛ اما اگر بهجای اولویت دادن به رشد اقتصادی و صنعتی شدن، دولت توجه و منابعش را در دهه چهل بیشتر بروی توسعه انسانی (زیرساخت، آموزش، بهداشت) در مناطق روستایی معطوف میکرد، شاید آن وقت تبعات خرج کردن درآمدهای وافر نفتی دهه پنجاه متفاوت میبود: انفجار اختلاف طبقاتی رخ نمیداد و از آن مهمتر توسعه انسانی کشور هماهنگ با توسعه اقتصادی پیش میرفت.»
مروری بر این یادداشت و یادداشتهای مشابه بهخوبی نشان میدهد برخی چطور به بهانهی مقابله با روایت تند و افراطی از دوران پهلوی به تفریط تطهیر پهلوی افتادهاند. تفریطی که توسط عدهی معدودی با استفاده از منابع دولت جمهوری اسلامی صورت میگیرد و به لعن و نفرین انقلاب و انقلابیون میانجامد.
در مقابل حسرتی در بین دانشپژوهان اقتصاد که علاقهمندی تاریخی هم دارند وجود دارد که ایکاش فرصت مییافتند به مباحثه و تدوین روایت درست از این دورهی تاریخی بپردازند. دکتر مجید شاکری در توئیتی عنوان کرد:
«عالیخانى آخرین نفر زنده از جمع سمیعی، فرمانفرماییان، اصفیا و عالیخانی بود. یکی از حسرتهای من نبود مصاحبه تخصصی با ایشان متمرکز بر ابعاد برنامه عمرانی سوم و چهارم است. از این زاویه تاریخ شفاهی هاروارد بسیار ضعیف است. امنیت و اقتصاد هم که کتاب خوبی است بنا بر تمرکز بر وجوه فنی نداشته.»
بعد از پیروزی انقلاب طیفی از وابستگان و کارگزاران حکومت پهلوی از کشور فرار کردند. فراری که امروز آن را میتوان تاکتیکی برای افتادن آبها از آسیاب نامید. از اواسط دهه هفتاد به دنبال تلاش کارگزاران برای بازگرداندن نسل وابسته به پهلوی به بهانهی نیاز کشور به این افراد و ثروتشان برای توسعه، پروژهی تطهیر پهلوی پایهگذاری شد.
امروز در سالهای انتهایی دهه 90 میتوان تلاشهایی که آن روزها به برگشت کارگزاران پهلوی انجامید را مورد ارزیابی قرار داد. چه از باب آرزوهایی که کارگزاران برای ایجاد بخش خصوصی مدنظر داشتند و چه از باب هزینههایی که از این ایدهها به اقتصاد ایران تحمیل شد.
حسین دهباشی و دکتر علیاصغر سعیدی در پازل تطهیر
یکی از اجزای موفق پروژهی تطهیر پهلوی، تطهیر کارگزاران عموماً اقتصادی پهلوی است که چند سالی است به وسیلهی چند تاریخنگار بیگانه از اقتصاد به صورت جدی در فضای رسانهای در حال بازتولید است. افرادی که توانایی تشخیص سره از ناسره در مباحث اقتصادی را ندارند. مشهودترین این تاریخنگاران آقای حسین دهباشی است که در سالهای گذشته بهواسطهی حضور در عرصهی سیاسی از باقی اعضای تیمی که با آنها همکار بوده بیشتر شناختهشده است.
تیمی که شناخت آن میتواند علت شکلگیری چنین پروژهای را توضیح بدهد.
جالبتر از حسین دهباشی و تیم او که در سالهای گذشته تلاشهایی در حوزهی تاریخ انجام داده است، دکتر علیاصغر سعیدی است. سعیدی مدرک کارشناسی علوم اجتماعی خود را سال 68 از دانشگاه تهران اخذ میکند. بعد از دریافت مدرک کارشناسی ارشد جامعهشناسی از دانشگاه تهران موفق به دریافت مدرک جامعهشناسی از دانشگاه لندن میشود.
دکتر سعیدی بدون تخصص در حوزهی تاریخ و همچنین در حوزهی اقتصاد اقدام به تدوین تاریخ شفاهی تجار و صاحبان صنایع در ایران در عصر پهلوی میکند. کتابهای متعددی با همین عنوان منتشر میشود و پای سعیدی به نشریهی تجارت فردا باز میشود. تلاشهای این سالهای سعیدی که از سوی دانشجویان اقتصاد مورد استقبال قرار میگیرد یکی از پایههای جدی تطهیر کارگزاران پهلوی است. صنعتگرانی که در همین کتابها بهخوبی ارتباطشان با حکومت پهلوی مشهود است و میتوان فهرستی از رانتهایی که برای شکل دادن به صنایعشان دریافت کردهاند را منتشر کرد، بهعنوان بخش خصوصی مستقل معرفی میشود. بخش خصوصی مستقلی که بهواسطهی انقلاب و مصادرهی اموال فرصت ساختن اقتصاد ایران را ازدستدادهاند و مجبور به ترک کشور شدهاند.
جالب اینجاست که سعیدی این پروژه را با کمک معاونت پژوهشی دانشگاه تهران انجام داده است. پروژهای که پیش از انتقال آن به ایران در انگلستان و در موسسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن (سوآز) نیز تعریف شده بود و مدیریت آن بر عهدهی علیاصغر سعیدی بود. پروژهی سعیدی در سوآز با هدف بررسی بستر اقتصاد سیاسی ایران از 1941 تا 1979 و با تمرکز بر مطالعهی مدیران میانی بخش خصوصی و دولتی عصر پهلوی در حال انجام است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
مشکلات اقتصادی دسته دسته کمونیست می شدند. قبل از انقلاب قرار بود ایران
به یک کشور نفتی مانند امارات و قطر تبدیل شود. فرش نفت به شش میلیون
بشکه در روز رسیده بود و دیوانه وار صرف واردات تسلیحات می شد (دقیقا
حکایت امروز عربستان و امارات گاوهای شیرده آمریکا) آنهم در شرایطی که
ایران دشمن جدی نداشت و حتی با وجود این تسلیحات بحرین را شوهر داد رفت .
کشور در بالاترین بی عدالتی بیشترین ضریب جینی بود و غذای عموم مردم
اشکنه و کله جوش بود و آمار سواد زیر 50 درصد بود ( درحالی که در همان
زمان در ترکیه و لیبی این آمار بین تا 65 تا 70 درصد بود). اما رسانه
های حاکم و فیلمها و سینما و رسانه های خارجی همواره چهره ای مرفه از رو
به ترقیات از ایران نشان می دادند دقیقا شبیه همین چهره ای که الان از
عربستان و دوبی نشان می دهند و هرگز فقر مردمی که آن سوی برجها و هتلهای
شیک زندگی می کنند را نشان نمی دهند. وجود چند منطقه مرفه شمالی تهران و
تعدادی بلوار و حوض و مجسمه در کلانشهرها شده بود ویترین ایران و نقابی
برای حقیقت وحشتناک افزایش انفجاری زاغه نشینی در اطراف در تهران بعد از
انجام اصلاحات ارضی که به خالی شدن رستاها انجامید چرا که روستاییان
زمینهای کوچک و غیر اقتصادی که صاحب شده بودند را فروختند و به شهر آمدند
و البته نتیجه دیگر آن هم محتاج شدن ایران به واردات گسترده گندم و مواد
غذایی بود. تنها رسانه و هفته نامه مخالف دولت هویدا یعنی نشریه توفیق به
جرم انتقاد از دولت توقیف شد.
حال جای تاسف و درد دارد که برخی جوانهای امروز خیال می کنند آن زمان
ایران بهشت بوده و مردم از شدت شکم سیری انقلاب کرده اند.