«الدرِد گریگوری پک»، در ۵ آوریل ۱۹۱۶ در سندیگو، واقع در لاجولای کالیفرنیا متولد شد.
گروه فرهنگ و هنر: اینروزها، بسیاری از بازیگران و ورزشکاران در برنامههای بشردوستانه و ضد نژادپرستی شرکت میکنند و فعال سیاسی شناخته میشوند. اما این حرکتها، تنها منحصر به زمان حال نیست. در گذشته هنرمندان بسیاری بودهاند که با شرکت در اعتراضات به باورهای ناعادلانه و تظاهرات احقاق حقوق صنوف مورد ظلم، توجه دنیا را به تضییع حقوق آدمهای دور از قدرت جلب کردهاند و یا حتی مورد توهین از سوی اطرافیان خود قرار گرفتهاند. تنها گذشت زمان بود که حقانیت نگاه آنان را اثبات کرد و نام نیکی برای آنان باقی گذاشت. از جملهی برترین بازیگران فعال سیاسی و اجتماعی در سینمای کلاسیک، «گریگوری پِک» بود.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از برترین ها، «الدرِد گریگوری پک»، در ۵ آوریل ۱۹۱۶ در سندیگو، واقع در لاجولای کالیفرنیا متولد شد. والدینش ریشههای بریتانیایی داشتند و پدرش داروساز بود. زندگی والدین او موفق نبود و وقتی گریگوری ۶ سال داشت، آنها از هم جدا شدند. از آن پس گریگوری به همراه مادربزرگش زندگی کرد.
او تحصیلات دانشگاهیش را در رشتهی پیرا پزشکی در دانشگاه برکلی آغاز کرد، در آن زمان گریگوری جوانی ۲۰ ساله، با قد ۱۹۱ سانتیمتری، چهارشانه و بسیار خوشقیافه بود. طبعاً جذابیت او مدیر تئاتر دانشگاه را تحتتأثیر قرار داد و او را به کارگردان تئاتر دانشگاه معرفی کرد. او با گریگوری توافق کرد که برای سه سال، در ۵ نمایش شرکت کند و برای هر سال، ۲۶ دلار بگیرد! طبعاً این مبلغ برای جوان مغرور و دانشجویی مثل او کفاف نمیداد و او شبها در یک رستوران سفارش غذا میگرفت. پک دربارهی آن دوران میگوید: «برایم تجربهای بسیار خاص و سه سال از بهترین سالهای زندگیام بود. این تجربه بیدارم کرد و از من یک انسان ساخت.» خاطرات آن سالها باعث شد در سال ۱۹۹۷، او ۲۵۰۰۰ دلار به تئاتر دانشگاه برکلی هدیه دهد. پک تغییر رشته داد و مدرک کارشناسی در رشتهی زبان انگلیسی گرفت.
علاقمندیاش به بازیگری سبب شد در Neighborhood Playhouse تحت تعلیم
«سنفورد مِیسنر» قرار گیرد. تقریباً در همان زمان با نام گریگوری پک فعالیتهای هنری را پی گرفت و بازیاش در نمایش «ستارهی صبح» مورد توجه واقع شد. پک در سال ۱۹۴۲ با «گرتا کاکُنن» ازدواج کرد. حضور موفق او در دو نمایش برادوی، سبب شد گریگوری مورد توجه کمپانی
«فاکس قرن بیستم» قرار گیرد.
در سال ۱۹۴۴ بود که پک اولین فیلمش، «روزهای افتخار» را بازی کرد. کارگردانها کار او را پسندیدند و بهسرعت سیل پیشنهادات بهسویش روان شد، در ۵ سال ابتدایی فعالیتش، پک برای فیلمهای «کلیدهای پادشاهی»، The yearling، «موافقت آقایان» و Twelve O’clock high نامزد دریافت جایزهی اسکار شد. فیلم «کلیدهای پادشاهی» پک را با توجه به جذابیت فیزیکی و بازیاش بهسرعت مشهور کرد. در کنار این فیلمها، پک افتخار بازی در فیلم «طلسمشده» استادی چون «آلفرد هیچکاک» را یافت.
اوایل دههی پنجاه، برای پکِ هنرپیشه، سالهای اوج محبوبیت و شهرت بود اما بعنوان پکِ همسر، توفیق چندانی نداشت. سال ۵۲ بود که قرار شد «برفهای کلیمانجارو»ی همینگوی فیلم شود، فیلمی که با مصدومیت شدید زانوی پک همراه شد و از آنجایی که سکانسهای دراز کشیده و در حال احتضارش قبلاً فیلمبرداری شدهبود، پروژه مدتی تعطیل شد. در سال ۵۳ گریگوری پدر سه فرزند بود اما توافق و آیندهای در زندگی مشترکش متصور نبود. پک تصمیم به جدایی از همسرش گرفت، این در حالی بود ماجرای بازجویی هنرمندان سینما و تئاتر هولناک سناتور مککارتی در صحنهای به وسعت آمریکا اجرا میشد. «ویلیام وایلر» که تحمل چنین وقایعی را نداشت، ایدهی فیلمش را به اروپا برد.
اصلاً قرار نبود یکی از مطرحترین کمدی رمانتیکهای سینما، اروپایی باشد یا پای پک وسط بیاید. اما همهچیز دست به دست هم داد تا
«تعطیلات رُمی» اولین فیلم آمریکایی ساختهشده در ایتالیا باشد. نقش «جو بردلی» میبایست به
«کری گرانت» میرسید و نقش «پرنسس آن» به
«الیزابت تیلور». با اینحال تستی هم از بازیگران گرفتهشد و در کمال تعجب، دختر جوانی چشم کارگردان را گرفت که تجربهاش شرکت در چند شوی تلویزیونی بود:
«اُدری هپبورن». به محض ایجاد این تغییر، گرانت فروتنانه اظهار داشت برای آنکه زوج هپبورن باشد، زیادی پیر است و انصراف داد –آنها ۱۰ سال بعد در فیلم Charade در کنار هم ایفای نقش کردند- کارگردان بهترین انتخاب بعدی را گریگوری دانست.
در آنزمان پک، ستاره بود و هپبورن فقط یک تازهوارد. طبعاً در صحبتهای اولیه وقتی قرار شد نام این دو در تیتراژ کنار هم باشد، با مخالفت سرسختانهی پک مواجه شد. به محض آشنایی، پک بهشدت تحت تأثیر استعداد هپبورن قرار گرفت و از موضع اولیهاش عقبنشینی کرد. تعطیلات رمی، نقطهی عطف زندگی پک و هپبورن بود. «تعطیلات رُمی» بسیار محبوب شد و بخت کاری هپبورن را هم گشود، او در همان ابتدای کار اسکار بهترین بازیگر زن را گرفت و بعلاوه، فیلم دو جایزهی اسکار دیگر را هم از آن خود کرد.
گریگوری در بازسازی سینمایی «موبی دیک» هم در نقش ناخدا ظاهر شد. دههی ۶۰ برای پک با فیلم موفق «تفنگهای ناوارون» آغاز شد. او همچنان پیشنهادهای زیادی داشت. نقطه عطف زندگی هنری پک در ۴۶ سالگیاش اتفاق افتاد. رمان جنجالی «هارپر لی»، «کشتن مرغ مقلّد»، قرار بود فیلم شود و این کار دشوار را «رابرت مولیگان» انجام میداد. انتخاب اولیه برای کاراکتر «آتیکاس فینچ»، «جیمز استیوارت» بود. در حالیکه جامعهی آمریکا ملتهب از نبردهای برابری حقوق سیاهان و سفیدها بود، اوضاع و به گفتهی خودش «فیلمنامهی زیادی لیبرال» فیلم او را از قبول نقش بازداشت.
اما یک نفر بود که دردسرهای این فیلم را به جان میخرید، یعنی گریگوری پک! کتاب بهشدت مورد توجه پک واقع شد و لی، شخصیت پدر خود را در آتیکاس کتابش گنجانده بود و مسلماً بازیگر نقش وکیل ساختارشکن اثرش، برایش اهمیت داشت. پک، آتیکاس فیلم شد، بدون هیچ شکی تنها بازیگری که لیاقت
آتیکاس فینچ شدن را در طول تاریخ سینما داشت. روزی لی سر فیلمبرداری رفت که برداشتهای آتیکاس را میگرفتند، پس از فیلمبرداری لی بهشدت به گریه افتاد و به پک گفت او بینهایت شبیه پدرش است.
سخنرانی ۹ دقیقهای پک در دادگاه، تنها در یک برداشت ضبط شد. پس از ساخت فیلم، لی ساعت پدرش را به پک هدیه کرد. پک برای پنجمین بار نامزد اسکار شد. او به همین که بالاخره نقشی که واقعاً میخواسته را بازی کرده، راضی بود و تقریباً یقین داشت اسکار از آن
«جک لمون» خواهد شد، اما کمیته اسکار قدر انتخاب شجاعانهی پک را دانست و اولین اسکارش را به او بخشید.
در هنگام دریافت جایزه، پک گفت: «هر چه داشتم در این نقش گذاشتم. تمام احساساتم و هر آنچه که در ۴۶ سال زندگی ، دربارهی زندگی خانوادگی، پدران و فرزندان آموختهبودم، بعلاوه احساساتم دربارهی عدالت نژادی و برابری و شانسهای مساوی.» بازی او در این فیلم، رتبهی سیزدهم در ۱۰۰ نقشآفرینی بزرگ تمام تاریخ را از سوی مجله امپایر کسب کردهاست.
در سال ۱۹۶۷، پک بعنوان مسئول برگزاری اسکار انتخاب شد و در چند جامعهی هنری و اجتماعی هم بر صندلی مسئولیت نشست. در سال ۱۹۶۸،
«مارتین لوترکینگ» ترور شد و برگزاری اسکار هم نزدیک بود. اینجا بود که گریگوری پک، نشان داد عملاً تا چه انداره آتیکاس فینچ است و برگزاری مراسم را به احترام کینگ، به تعویق انداخت. در سال ۱۹۷۸، پک در کنار
«لارنس اولیویه»ی افسانهای در «پسرانی از برزیل» بازی کرد، اما اینبار نقش یک هیولای شیطانصفت، یعنی «دکتر جوزف منگل». منگل، پزشک و افسر نازی اساس، از جمله مخوفترین چهرههای تاریخ است. خود پک باور دارد این غیرسمپاتیکترین نقشی است که او پذیرفتهاست.
با آغاز دههی ۸۰، پک بیشتر در تلویزیون ظاهر میشد. او در سریال
«آبی و خاکستری» نقش «آبراهام لینکلن» را بازی کرد و دههی ۹۰، دیگر بسیار کمکار شدهبود. اما آخرین تیر ترکش را با بازی در سریال
«موبی دیک» و اینبار در نقش کشیش رها کرد و جایزهی
گلدنگلوب را گرفت. در نسخهی سینمایی سال ۵۶، نقش کشیش را
«اورسن ولز» بازی میکرد و پک جوان، کاپیتان بود. در اواسط دههی نود، پک دیگر بازیگری را رها کرد و اوقاتش را با همسر و فرزندان و نوههایش میگذراند.
پک در طول فعالیت هنری خود، در ۵۷ فیلم و سریال ظاهر شد. او سرانجام در ۱۲ جون ۲۰۰۳ و در ۸۷ سالگی پس از تحمل دورهای بیماری، در خواب درگذشت.
اما اینها تنها گوشهای از فعالیتهای هنری او بود. فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پک، او را متمایز از همکارانش نگاه میداشت، جوری که او را
«پدر پک» صدا میزدند. پک در همان سالهای ابتدایی خفقان بر بازیگران و بازجوییهای با اتهام فعالیتهای کمونیستی در برابر کمیتهی فعالیتهای ضد آمریکایی ایستاد و این سیاست را به باد انتقاد گرفت و در ابتدای راه هنریاش، خود را در خطر حذف قرار داد، با اینحال ساکت نشد و به فعالیتهایش علیه
مککارتیسم ادامه داد، تا آنجا که نیکسون او را در
«لیست دشمنان» بخاطر فعالیتهای لیبرالیاش جای داد. نیکسون با افتضاح
واترگیت سقوط کرد و نتوانست بیش از این پک را بیازارد.
پک بهشدت دموکرات و لیبرال بود و همواره حمایتش را از صنفهای کارگری و ایستادگی در برابر تبعیض نژادی اعلام میداشت و در تجمعات مربوط به آنها، شرکت میکرد. او همچنین از مخالفان سرسخت جنگ علیه
ویتنام بود و در فعالیتهای ضد جنگ آن زمان شرکت میکرد. در سال ۱۹۶۷ او جایزهی اسکار «ژان هرلشات» را گرفت. هرلشات از جمله نیکنامترین هنرمندان تاریخ سینما است و این اسکار افتخاری، برای خدمات انسانی بازیگران به آنان اهدا میشد. وی همچنین مدال آزادی را از دستان «لیندن جانسن» بخاطر یک عمر فعالیتهای بشردوستانه، در سال ۱۹۶۹ دریافت کرد. در دههی هفتاد، حتی این پیشنهاد به او شد که در انتخابات نامزد حزب دموکرات باشد، او این پیشنهاد را رد کرد، اما یکی از پسرانش، کری، با تشویق او وارد دنیای سیاست شد. او همچنین سالها علیه گسترش سلاحهای اتمی فعالیت کرد.