بولتن نیوز :عده ای از پیشمرگان سابق کومله در نامه ای که برای بولتن نیوز ارسال کرده اند، با اشاره به این نکته که گروهک کومله هر روز با انشعابی تازه و تقسیم شدن به ده ها گروه کوچک تر، مواجهند، تاکید کرده اند که این افراد نادان دیگر مورد اعتماد و باور کسی نیستند و دچار انحراف شده اند و قادر به گفت و گو با سایر گروه ها و مردم کرد نیستند.
در بخشی از این نامه آمده است: بار دیگر خبر درگیری و انشعاب، در میان صفوف موسوم به کومله زحمتکشان کردستان، در سایت های اینترنتی، پخش شد، این بار نیز اقلیتی به رهبری یکی از کادرهای کومله، سر برآورد. اگر با این شیوه پیش برود، تعداد کومله ها به ده ها و یا شاید هم صدها کومله دیگر برسد. یعنی هر کهنه پیشمرگی با خانواده اش پرچمی را برای خود، بر می افرازد و نام خود را کومله می گذارد.
مردم گرامی کردستان، به اعتقاد ما پیشمرگان سابق کومله، آنچه که بر سر سازمان های سیاسی کردستان، در این چند سال گذشته، پیش آمده، حاصل نظرات، عقاید و سیاست هایی است که سردمداران کومله در پیش گرفته اند و بر آن حاکمیت می کنند، یعنی همانطوری که در صفوف سازمان های کردی و غیر کردی، هر رئیس عشیره بلند شده و دست به بی پرنسیبی بزند، مردم انقلابی منطقه، تاثیر خود را بر روی سازمان ها و گروه های کردستان ایران، که در کنار آنها و با حقوق آنها زندگی می کنند، گذاشته اند.
امروز که چنین وضعیتی برای تشکیلات حزب کومله پیش آمده، کم و بیش در میان سازمان های دیگر، نیز وجود دارد و پیش آمده و یا در آینده، پیش خواهد آمد.
از حزب دمکرات کردستان ایران گرفته تا حزب کمونیست ایران، خبات، پاک و پنج و شش کومله ای که در حال حاضر وجود دارد.
بله! زمانی که انسان منافع شخصی خود را از منافع مردم جلو می اندازد، از اینکه هست بهتر نخواهد شد. ما به سهم خودمان، بسیار ناراحت شدیم و متاسفیم که زبان دیالوگ، توسط کومله ها کم ارزش شده و هیچ استفاده ای از آن نمی شود و همزمان نیز، حاضر نیستیم از هیچکدام از این جناح ها، پشتیبانی کنیم و یا تقصیر را به گردن یکی از آنها بیاندازیم، زیرا معلوم نیست که چه کسی راست می گوید، بنا براین به هیچکدامشان هم، باور نداریم.
آنچه که می خواهیم روی آن بحث کنیم این است که کومله خیلی وقت است که دفترش را بسته یعنی پروژه کومله، خیلی وقت است که کارش خاتمه یافته و مدتی است که گفته ایم و تکرار می کنیم که پروژه کومله، دیگر جای اعتماد هوادارانش نیست، کومله ای که ما و هزاران جوان کردستان، به اشتباه بر آن باور داشتیم و در آن، سیاست دروغ آموختیم، کومله ای که به اصطلاح، پرچمدار آزادی زحمتکشان خلق کردبود. اکنون در هیچ جای کردستان نمانده است. حال این دوستانی که نام خود را کومله انقلابی زحمتکشان کردستان ایران، کومله زحمتکشان کردستان، جریان سوسیالیستی کومله، حزب کمونیست ایران، کومله - حزب سوسیال دمکرات کردستان و یا هر نام دیگری بر خود، گذاشته اند، فقط خود را خسته می کنند و اعتبار خود را در میان هواداران خود، بیش از گذشته از دست می دهند.
آنها باید بدانند که مورد اعتماد و باور هیچکس در کردستان نیستند و در آینده هم نخواهند بود، حتی در صفوف خود نیز اعتبار ندارند.این محافل، هر کدامشان، با قابلمه ای، دلمه/سیر می شوند.
این دوستان نادان، در جنگ کردستان شاهد هستند که جنگ داخلی، چه زیان بزرگی، به بار آورده و تا چه حد، در میان هواداران، مواضع خود را از دست داده اند.
آیا کومله ها، نباید هیچوقت از گذشته خود، درس و عبرت، بگیرند؟
چرا وقتی در جایی قدرت را بدست می آوریم، مانند(عبدالله مهتدی،عمر ایلخانی زاده،سید ابراهیم علیزاده،عبدالله کهنه پوشی)، فکر می کنیم، تا وقت مرگ، فقط خودمان صاحب این برج و بارگاه هستیم.
اگر اینطور دمکراسی را درک کرده ایم، پس صد رحمت به علی مام فیضه، که می گفت: تمام خانه را برای شما، از دمکراسی پر می کنم. تنها درخواست ما پیشمرگان سابق کومله، ازاین دوستان نادان این است که دیگر بنام کومله، بازی نکنند، که دیگر بنام کومله، بازی کردن با آرزوهای کشته شدگان کومله و معامله کردن با آن، بس است.
شما به این شیوه نمی توانید، احساس و عشق به کومله را زنده کنید، چرا؟ بخاطر آنکه آن را زیر پا، له کرده اید. اگر چه این دوستان نادان در وقت خود، کومله بودند، در صفوف کومله، جنگیدند، اما با این شیوه ای که امروز، در پیش گرفته اند، هیچ دخلی به کومله نداشته و نخواهند داشت. ما امیدوار نیستیم که این افراد نادان، بتوانند، در آینده ای نزدیک، این سیاست های انحرافی را از مغز خود، دور کنند و به شیوه ای مدرن و امروزی با هم دیالوگ کنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
من تاکنون نام هیچ حزب و گروه سیاسی از کردستان را نشنیده ام که در طول تاریخ ایران زمین همراه و همگام ملت بزرگ ایران باشد این مفتخوران وطن فروش از نفت و گاز خوزستان و از برنج شمال و .....سایر استانها استفاده میکنند و هرگز دل در گرو میهن خود قلبا نداشته اند سوتفاهم نشود مقصود من فقط روشنفکر نمایان کرد است نه کردهای میهن پرست ایرانی. کومله ها و دمکراتها و تمام اپوزان کردی میدانند که اکنون سیا و موساد و... بر هیچ الاغ پیری شرط نمیبندند این روسیاهان تاریخ هرگز نمی توانند ابروی از دست رفته خویش را احیا نمایند گذشت زمانی که متوهمان شورانگیز برای تحقق اوهام و دشمن موهوم خویش نام اولادان خود را شورش میگذاشتند اکنون جوانان کرد اخرین تیپهای مد روز را میزنند و در حال بدنسازی و تحصیل و زندگی عادی که حق هر جوان است انان به ارامش محتاج هستند و برایشان اولویت اول کار و زندگی اهمیت دارد نه شعر مرده باد و زنده باد
امنیت این جوانان و همه ما مرهون تلاشهای شبانه روزی سالحشورانه پیشمرگان کرد مسلمان و نیروهای نظامی و بسیجیان مردمی است /
سپاه همانطور که پژاک را بسیار سریع به نابودی و اظمهلال کشاند قطعا بنا به وظیفه دفاع از مسلمین با هیچ گروه مسلحی مماشات و شوخی نمیکند دمشون گرم
دارودسته های ایرانی هستند که از اسرائیل پول می گیرند و در عمل فقط به حماس و حزب اله حمله می کنند و اسرائیل را کشور دموکراتیک جا می زنند. آنها ضد فلسطینی و عرب هستند، زیرا کمکهای مالی آمریکا و اسرائیل کار خودش را کرده است. آنها به تجاوز حقوق بشر در ایران معترضند، ولی بمباران مردم غیر نظامی در لیبی را مجاز می دانند و از جنایات در گوانتانامو و یا استرداد اسرای سیاسی در دست آمریکائیها به رژیم قذافی تا آنها را شکنجه کند دم نمی زنند.
آنها ضد خشونت و اعدام اند، ولی قتل عام مردم فلسطین را در نوار غزه و یا توسط بمباران اسرائیل و یا جنایات در عراق و لیبی را مجاز می دانند و تجاوز به سایر ممالک را خشونت به حساب نمی آورند. برای آنها سرکوزی جنایتکار جنگی نیست، بلکه مبشر آزادی است. دست این عمال امپریالیستها در ایران دارد باز می شود.
من روی سخنم با ایرانیهای میهندوست است. هرگز به کسانی که (مانند کومله و دمکرات)در دامن امپریالیستها و صهیونیستها افتاده اند و تمایز روشنی بین خودشان و آنها نمی گذارند اعتماد نکنید. هر کس مدعی دفاع از حقوق دموکراتیک شد، الزاما ایران دوست نیست، الزاما بشر دوست نیست، به کسی اعتماد کنید، که مبارزه را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند می زند و بابت پولی که از سازمانهای جاسوسی می گیرد دهانش را بر روی این جنایات امپریالیستها و صهیونیستها نمی بندد و تئوری بافی برای نوکری اجانب و آرایش چهره امپریالیسم و صهیونیسم نمی کند. اگر نیروهای انقلابی و دموکرات و ایرانیان میهندوست بر این اصول تکیه کنند خواهند دید که در همین فیس بوک یک عده ناچارا سایتهای خویش را ببندند زیرا مامورند و معذور.
در کردستان عراق یک روز یک چته یا پیشمرگه کومله (زن و مرد یا دختر و پسر)چگونه میگذرد؟
آیا زن و دختری در اردوگاه توانسته از چنگال بهرام رضایی و محمد شافعی و ....... بدون تن دادن به خواسته های جنسی آن ها زندگی کند؟
این پیشمرگه های ساده شاهد رفت و امد های اعضای کمیته مرکزی با خودروهای مجلل و لابی های سنگین اقتصادی با اعضای مهم کردستان عراق برای پول و امکانات هستند که به گمان این چته ساده دل نگهبان - انان مبارزین خلق!!! کرد هستند که چنین در تکاپوی مبارزه !! بسر میبرند .
زندگی چته ساده کومله چای و سیگار و اندکی حقوق و خوابگاهی با پتوهای کثیف و تبلیغ پروپاگاند و سریال جومونگ و نبرد الجزایر و... اما اعضای ارشد ......!!!!؟ خواننده بهتر میداند..!
وقتی به تلویزیون هایشان نگاه می کنی،می بینی که تمام آنها، تصاویر و عکس های پیشمرگان دهه شصت را، آن هم با کیفیتی نامناسب و بصورت سیاه و سفید پخش می کنند.
کارشان از قدیم تعریف کردن و روایت از گذشته و ابتدای انقلاب 57 و دهه شصت است، آن هم به تعبیر امروزی شان. یعنی اینکه، این احزاب، تنها در تاریخ، قدیم و گذشته، حضور فعالی دارند و در دوران امروزی، دستشان کوتاه است. و چیزی در چنته برای بازگو کردن و افتخار کردن به آن، ندارند.
اما این مخالفین باید بدانند که وقتی سیاست عوض می شود، تشکیلات و "سنت های تشکیلاتی" هم عوض می شوند زیرا هر سیاستی، مضمون و الزامات تشکیلاتی مخصوص به خود را دارد.
مهتدی از آمریکا فقط پول نگرفته بلکه تعهد سپرده است که ساختار تشکیلاتی کومله را هم عوض کند و کومله را از طریق "شور" با مامورین آمریکائی (در واشنگتن و کردستان عراق) اداره کند و نه از طریق "شور" با اعضای کومله. "مدیریتی" که آمریکائی ها از مهتدی طلب می کنند در تضاد با "سنت های کومله" است. با سنتهای مردمی نمی توان یک سیاست ارتجاعی را اجرا کرد.
این به معنای آن است که مهتدی "بهر قیمتی" باید این بحران را بر طرف کرده و تشکیلات خود را برای همراهی با هر برنامه آمریکا، آماده کند.
اما با این مشکل مواجه شد که عده از افراد این گروه حاضر نیستند چماقدار آمریکا شوند و بهر خفتی تن دهند. عده ای نیز ترجیح می دهند به امپریالیستهای اروپائی تکیه کنند تا به آمریکا (اسم رمز اینهم "سوسیال دموکرات" بودن است).
در هر حالت مهتدی باید تشکیلات خود را یکدست کند تا بتواند در شرایط اضطرار آماده به فرمان آمریکا باشد. تمام حرفهائی که چندی قبل از زبان مهتدی جاری شد مبنی بر اینکه "تشکیلات باید اصلاح شود و سبک کارهای جدیدی اتخاذ کند" همه زمینه چینی بود برای قرار دادن کومله زیر فرماندهی کامل مهتدی و سازماندهی "از بالا به پائین" آن تا تبدیل به یک تشکیلات تک فرمانده شده و آرایشی مانند ارتش های ارتجاعی بیابد. بعلاوه کمیت فعلی اش برای نقشی که باید بازی کند کافی نیست و با هر روشی باید تفنگچی جمع کند.
رهبران کومله امید داشتند، پس از حملهء آمریکا به ایران و "تغییر رژیم"، از قدرت سیاسی آینده سهمی هم به اینان برسد. با شکست سیاستهای امپریالیسم آمریکا و پیش آمدن موانع جدی در راه رسیدن به "خاورمیانهء بزرگ"، این انتظار طولانی شد و بحرانی که در اساس ناشی از تغییرات بزرگ در ماهیت سیاسی کومله است، تبدیل به بحران درون رهبری و اختلافات تشکیلاتی شد.
بنا به گفته رضا کعبی، یکی از رهبران سابق کومله و یکی از مخالفین کنونی: «در رابطه با مسئله آمریکا، اختلاف بر سر سیاست انتظار بود، منتظر شویم که آمریکا حمله کند ... مهتدی در تحلیلهایش حول جمهوری اسلامی می گفت، با نابودی جمهوری اسلامی، بنیادگرائی اسلامی از بین می رود و این فقط از عهده آمریکا بر می آید. ... همه چیز روی حملهء آمریکا شرط بندی شد.» (سخنان رضا کعبی در اتاق اینترنتی "اتحاد سوسیالیست ها"- 27 سپتامبر)
ولی این فقط بخشی از واقعیت است. بخش دیگر واقعیت این است که کومله فعالانه سیاست همکاری با طرح آمریکا را دنبال میکرد و صرفا سیاست "انتظار" نداشت. گفتنی است که در چند سال گذشته، مهتدی و دیگر رهبران کومله دیدارهای رسمی با پنتاگون (وزارت امور خارجه آمریکا) داشته اند و در این نشستها تعهداتی داده اند. به احتمال قریب به یقین، یکی از این تعهدات ایجاد دگردیسی بیشتر در ماهیت سیاسی و تشکیلاتی کومله بوده است.
هرچند ممکن است طولانی شدن "انتظار"، برخی رهبران کومله را به فکر چاره جوئی و جدا شدن از مهتدی انداخته باشد اما افراد صادق این تشکیلات زیر فشارهائی بس مهم تر بودند.
آنان این واقعیت را می دیدند که مهتدی می خواهد کومله را تبدیل به تشکیلات مزدور (جاش) آمریکا و آماده به فرمان آن کند و از بقیه اعضای کومله می خواهد که کور کورانه از این سیاست پیروی کنند؛ آنان انزوای کومله در جنبش چپ ایران را می دیدند و القابی مانند "کوملهء آمریکائی" به گوششان خورده بود.
این واقعه، درس های متعددی برای هر فردی که می خواهد آگاهانه مبارزه سیاسی کند در بر دارد.
بحران در کومله در آستانه کنگره آن حدت گرفت. عبدالله مهتدی، رهبر این سازمان، در اردوگاه کومله (واقع در کردستان عراق) حکومت نظامی برقرار کرد، مخالفین خود را محاصره اقتصادی کرد و یاران دیرین خود را تهدید به راه انداختن "حمام خون" کرد. این اعمال به اندازه صد کتاب ماهیت "حکومت فدرالی" را که عبدالله مهتدی و سازمانش به مردم کردستان ایران وعده می دهند آشکار کرد و نشان داد که رهبری این سازمان بدلیل اتخاذ خط مشی همراهی و همدلی با طرح حملهء نظامی آمریکا به ایران، تا چه حد سقوط کرده است.
چرا نمی خواهند خردمندانه و منطقی و به دور از جنجال های هوچی گرایانه و هر گونه آشوب گری به فکر فعالیت مثبت و تاثیر گذار در فضای اجتماعی و سیاسی ایران باشند ؟
چرا نهاد های جامعه مدنی را متهم به خیانت می کنند در فضایی که فشار و مشکلات طاقت فرسا بر آنان تحمیل می شود ؟
مشروعیت منحرف خواندن افراد و نهاد های مدنی را چگونه کسب کرده اند ؟
این ها و هزاران سوال دیگر پیش روی سازمان کومله قرار دارد که می تواند به صورت منطقی و به دور از هر گونه جنجالی به آن ها بپردازد و به دنبال جواب واقع گرایانه با توجه به شرایط زمانی – مکانی و فضای اندیشگی منطقی کردستان باشد .
اما در این میان سکوت تلخ و معنا دار بسیاری از افراد و جریان های دیگر که خود را مدافع حقوق بشر و فعالیت مدنی قلمداد می کردند بر بار اندوه وتاسف قضیه می افزاید .مصلحت گرایی های نابخردانه باید کنار گذاشته شود و به صورت شفاف و روشن در این زمینه موضع گیری شود.
امروز مخالفان گروهک تجزیه طلب کومله به ساطور سلاخی سپرده می شوند،فردا نوبت خود انان نیز فرا می رسد
اردوگاه نظامی و تروریستی کومله به دو قسمت تقسیم شده است. یکی محیطی می باشد که محل زندگی رهبران این حزب بوده و کاملاً بهره مند از تمام امکاناتی می باشد که برای زندگی امروزی لازم است. امکاناتی مانند برق ۲۴ ساعته، اینترنت،اتاقها و سرویسهای مجهز و به روز و آشپزخانه های مدرن و توالت فرنگی و محیط کاملاً بهداشتی و تمیز. حیاط این مرکز از باغچه های کوچ با انواع گل و درخت بوده که مسوول آبیاری و رسیدگی آن عبدالله عظیمی است.در این مرکز همیشه خانمهای جوان که اغلب به عنوان نیروی این حزب در اردوگاه مستقر هستند به عنوان آشپز خصوصی کمیته مرکزی مشغول تهیه انواع غذا و مسوول نظافت اتاقها و سالنهای محل نشست و مهمانی رهبری این جریان می باشند.در محیط فوق الذکر که به مرکزی" منظور محل زندگی رهبری" معروف می باشد همه چیز با محیطی که نیروهای پیشمرگ زندگی می کنند متفاوت می باشد ۵۰ مترپائینتر همه چیز متفاوت می باشد
در ۵۰ متر بالاتر چندین ماشین مدل بالا باقیمت های بالا از ۱۰۰ میلیون تومان و کاخ و باغچه های سرسبز و با میز و صندلی های قیمتی و زینتی دیده می شود و ۵۰ متر پایین تر ظلم و ستم و فقر و بدبختی بیداد می کند. این عده که به عنوان نیروی پیشمرگ فریب این عده از سران حزب را خورده اند از هرگونه امکانات انسانی بی بهره اند. محیط و محل زندگی پیشمرگ ها پوشیده از زباله و خانه های فرسوده که آشیانه عقرب، مارهای سیاه زرگویز و موش ها می باشد و از هر گونه برق و امکانات امروزی بی بهره می باشند و فاقد کمترین امکانات متداول است که در هرجای دنیا می توان یافت. در این محیط بچه های خردسالی دیده می شود که از هرگونه امکانات انسانی محروم می باشند.
اینها امید خود را مثل ناسیونالیسم کرد در عراق به آمریکا بستند. حال با آن وضعیتی که آمریکا در جهان و در منطقه پیدا کرده است، سرشان به سنڱ خورد و به جان هم افتاده اند.
باید بسیار مسئولانه سرنوشت خود را به سرنوشت جریانی که همه امیدش به آمریکا بسته است بیش از این ڱره نزنید!
تروریستهایی که به خاطر بی عرضگی در امر معاش برای یک لقمه نان که مثل سگ از سرانشان بگیرند فرزندان کرد را ترور کردند مشروب فروشان وقاتلین ومتجاوزین به نوامیس مردم کرد از افراد کومله هستند معتادینی و مواد فروشانی هستند که در حال حاضر هم پستهای تشریفاتی در داخل این گروهک فاسد دارند برای ملت کرد شناخته شده اند از خودشان تاحال پرسیده اند که چه افرادی از آنها حمایت میکنند من میدانم افرادی از جنس و شخصیت خودشان ، کدام کاسب کارمند تحصیل کرده برای نمونه از انها حمایت کرده ....فقط به این اسمهای مجعول وکومله وافراد کومله و تمامی انهایی که نظر داده اند میخواهم بگم که شتر در خواب بیند پنبه دانه گه لپ لپ خورد گه دانه دانه ....مردم به این آرامش به این آسابیش و به این امنیت راضی هستند و حامی وپشتیبان دولت و نظام خودشان هستند
حزب دمکرات کردستان ایران که با چرخش به فدرالیسم خود را با سیاست های نظم نوینی تطبیق داد، تشکیل سازمان کومله زحمتکشان، و طرفداری پروپاقرص از حمله آمریکا و ارتجاع فدرالیستی، چیزی نبود جز توهمات تکرار سناریوی طالبانی و بارزانی در کردستان ایران.
با بی افق شدن و شکست این استراتژی، حزب دمکرات بعنوان جریان اصلی ناسیونالیسم کرد توان مقاومت در مقابل آوارهای این بحران را نداشت و تکه پاره شد. بعید است که حزب دمکرات با وضعیت کنونی اش در آینده کوتاه مدت توان بازسازی ناسیونالیسم کرد را در قامت یک جریان قابل قبول ناسیونالیستها داشته باشد و اساسا همین ناتوانی سیاسی اش در بسیج ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران یک زمینه مادی تشکیل سازمان کومله زحمتکشان بود.
چرخش به سمت فدرالیسم اشتباه مهلک و غیر قابل جبران حزب دمکرات بود که امروز در بن بست استراتژی فدرالیسم، که چیزی جر اتکا به ارتش آمریکا برای سهمگیری از قدرت سیاسی منطقه ای نبود، تاوان سنگینی پرداخت میکند.
سازمان کومله زحمتکشان عبدالله مهتدی – عمر ایلخانی و سازمانهای قوم پرست دیگر که بسرعت سرهم بندی شدند نیز مشمول این بحران شدند.
تفاوت اینجاست که جریانات قوم پرست و بی ریشه اجتماعی، در قیاس با بستر اصلی ناسیونالیسم کرد و یا ناسیونالیسم طرفدار غرب که متکی به سنت سیاسی پایدارتری هستند و به همین اعتبار توان بازسازی خود را دارند، تصاعدی از این بحران ضربه خوردند و آینده آنها در هاله ای از ابهام فرو رفت. شاید کسانی بخواهند تابلوی حزب کومله زحمتکشان را نگاه دارند اما حقیقت اینست که این پروژه تمام شد. کومله جریانی که با پول و اسلحه طالبانی و اتحادیه میهنی و گروکشی سیاسی سرهم شد، خیلی زودتر از آنچه تصور میشد متلاشی شد و به پایان رسید.
این اوضاع اخیرا و کم و بیش در بحران و انشقاق حزب دمکرات کردستان ایران روی داد.
در عین حال این رویدادهای اسفناک در میان جریانات قوم پرست کومله و دمکرات واکنشی به سیر نابودی و اضمحلال سیاسی است که بن بست استراتژیک این خط ببار آورده است.
در این اوضاع کدخدا منشی اپورتونیستی برای آشتی دادن جناحها اسمش "احساس مسئولیت" نیست. آوانس دادن به خط سیاسی منحطی است که سر سوزنی برای انسان و آزادی ارزش قائل نیست.
بویژه و بفوریت باید امر تامین جانی و آسایش کودکان و خانواده ها و غیر نظامیان و کسانی که بعنوان پناهنده در این اردوگاهها زندگی میکنند تضمین شود.
یک سیاست مسئولانه اعمال فشار روی جناحهای این جریان برای تامین فوری این شرایط، پایان دادن به فضای تشنج و گروکشی، رفع خطر درگیری، پایان دادن به اعمال فشار به وابستگان این سازمان، و تامین شرایط برای انتخاب سیاسی و آزادانه آنهاست. دراین اوضاع نجات یشمرگانی که مانند اسرا در این اردوگاهها تحت خطر دائمی بروزات فالانژیسم اند، انسانی ترین و مسئولانه ترین سیاست است.
جناح ایلخانی زاده سر سوزنی با روندی که به تشکیل سازمان کومله زحمتکشان منتهی شد نه تنها اختلاف ندارد بلکه معمار و شریک آنست. کلمات رمزی مانند کنترل بر حساب و کتابهای مالی و عدم حق انحصاری عبدالله مهتدی بر دارائی ها و امور تشکیلاتی و رابطه با امریکا و اتحادیه میهنی و غیره، نه اختلافی سیاسی براساس مبانی و سیاست حاکم بلکه اختلافی برسر قدرت و تفوق و سهم هر کدام از کل این پروسه است.