گروه اجتماعی: سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس با حضور در منطقه سیل زده شادگان اظهار کرد: ما مدیون مردم خوزستان هستیم و هرچه به آنها خدمت کنیم، باز کم است، آنها سالهای طولانی در دوران دفاع مقدس بار جنگ را به دوش کشیدند، امروز هم مشکلات بسیاری دارند هم در زمینه سیل و هم در اثر کم لطفیهایی که در برخی دورهها صورت گرفت.
به گزارش بولتن نیوز، وی افزود: وظیفه ما این است که از بار مشکلات این مردم بکاهیم و بنظر من هر کسی که در دولت، خصوصاً در دولت به این مردم خدمت کند بزرگترین عبادت را انجام داده است، این مردم همیشه دژ مستحکمی برای کشور بودند و انسان خجالت میکشد وقتی این مردم را میبیند، دست و پای این مردم را باید ببوسد، حتی ببوسیم کار مهمی نکردم.
سردار سلیمانی با اشاره به سیل اخیر در مناطق خوزستان گفت: مشکل این مردم سیل نیست، سیل بالاخره تمام میشود، اما باید توجه کنیم که خوزستان، خصوصا مناطق عربی جز بهترین مناطق ما و دژ مستحکم ما هستند همیشه بودند در طول تاریخ، ما چگونه میتوانیم دین خود را به آنها ادا بکنیم؟
وی در انتهای این گفتگو با اشاره به ارسال کمکهای مردمی به مناطق سیل زده گفت: «مردم ایران با یک حماسهای در میدان حاضر شدند و محبت خودشان را به این مردم نشان دادند»
در ادامه ماجرای خبرنگاری که هدیه سردار سلیمانی را پس داد را مشاهده می کنید.
فاطمه بویرده یک خبرنگار العاام روایت دیدار خود با سردار سلیمانی را اینگونه توصیف کرده است: چند روز قبلتر از این در ایام عید نوروز، روزها و شبهای خیس و غرق شده در سیل را در خوزستان سپری می کردیم. خبری از عید نبود. شهر پیراهن ژنده گلآلود بر تن کرده بود؛ نمیدانستم حواسم به خوزستان همیشه سرافراز باشد، که اکنون سیل بیرحمانه به جنگ نخلهای سوخته در جنگ اش آمده بود یا حواسم به ارتباط های زندهای باشد که دقیقه به دقیقه با شبکه داشتیم.
در همین حال و هوا باخبر شدیم سردار سلیمانی به منطقه آمده است؛ من باید با سردار سرافراز اسلام، مردی که نامش دشمن را به لرزه در می آورد مصاحبه می کردم.
شبها و روزها گذشت، کار آسانی نبود، ولی اصرار داشتم که مصاحبه انجام شود. از صبح سر آفیش حاضر می شدم و برای مصاحبه با سردار سلیمانی تلاش می کردم اما متاسفانه موفق نمی شدم؛ نا امید شدم ازبس تلفن زدم و پیگیری کردم. برای سردار هرجا میرفتیم، سردار آنجا را ترک کرده بود.
مهمان یکی از مردم شریف شادگان به نام حاج عوفی شدیم، حاج عوفی در خانه اش را در این روزهای بحرانی برای همه باز کرده بود؛ «موکب امام حسن عسکری سپیدان» آنجا به مدت ده روز مستقر شده بود و به مردم سیل زده شادگان و خوزستان کمک رسانی میکردند، ۵ ساعت کنارشان بودیم، مردمی که خودشان را خادم الحسین معرفی کردند به من گفتند ما از سردار دعوت کردیم و سردار به نوکرای حسین نه نمیگوید همینجا منتظرشان بمانید.
غروب شد؛ دلهره داشتم، سرانجام خبر رسید سردار به موکب می آید؛ راه افتادیم، من از بس که به بنبست خورده بودم، گریه کردم. وسط جاده بودیم که تماس گرفتند و گفتند: سردار به موکب رسیده است. با سرعت خودمان را به موکب رساندیم لحظه ورودم، سردار را که دیدم با روی باز از گروه ما استقبال کرد، از او درخواست مصاحبه کردم، عذرخواهی کرد و به من گفت «دلخور نشو دخترم و رفت»
با ابومهدی المهندس از مجاهدین برجسته عراقی مصاحبه گرفتم، اما از شدت گریه حالم بد شد راه افتادم سمت ماشین و از آنها فاصله گرفتم که یکی از خادمان موکب به من گفت: «گریه نکن سردار انگشترش را به تو هدیه داده است». از خوشحالی سر از پا نمی شناختم ولی من طمع به مصاحبه دوخته بودم، گفتم نمی خواهم، با اخلاقی که از سردار انتظار داشتم به هدف می رسیدم، هدیه را رد کردم و گفتم من قول دادم به شبکه مصاحبه بگیرم.
این را گفتم و به راه خودم ادامه دادم، که خودرو سردار توقف کرد و سردار سلیمانی با لحنی پدرانه گفت «دخترم میشود گریه نکنی، حالا بگو چه بگویم» و من گفتم هرچی درحق این مردم باید گفته شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com