گروه سیاسی: بنده خدایی تعریف می کرد پدری داشت کارگر معدن که فقط شب ها برای خواب به خانه می آمد و باقی روز در غارهای مختلف، حفاری می کرد. نه با همسایه های ساختمان ده واحدی شان حشر و نشری داشت و نه دیگر همسایه ها را اصلا می دید.
به گزارش بولتن نیوز، اما همین بنده خدا، مادری داشت که بابت تامین معاش خانواده، ترشی و رب گوجه درست می کرد، و در همان کوچه ای که منزل شان بود، مانند دست فروش ها می فروخت. کاسبی مادرش بد نبود. هم اهالی کوچه خیلی با او مانوس شده بودند هم اهالی ساختمان ده واحدی که در آن زندگی می کردند.
تا اینکه یک شب، برای یکی دیگر از واحدهای آن ساختمان مهمان آمد. مهمان هم از اهالی همان کوچه بود. تا نیمه های شب بگو بخند بین شان بود و صدای شان تا سر کوچه می رفت. پدر رفیق ما که باید آفتاب نزده محل کارش حاضر می شد، از سر و صدای همسایه ها خوابش نمی برد و عاصی شده بود. کمی خود خوری کرد. اما بعد از چند دقیقه تحملش تمام می شود و می رود جلوی در همسایه. دعوایی راه می اندازد ناگفتنی.
رفیق ما می گفت بعد از تمام شدن دعوا، مادرم چیزی به بابا گفت که خیلی برایم درس داشت. گفته بود فلانی! تو که همیشه توی غار خودت هستی و هیچ وقت با مردم این کوچه و ساختمان چشم در چشم نمی شوی. بابت همین، خیلی راحت با آنها دعوا می گیری و نگران این نیستی که فردا وقتی با آنها روبه رو شوی، چه پیش می آید. این من و بچه ها هستیم که روزی صدبار با اینها چشم در چشم می شویم و الان نمی دانم فردا باید با چه رویی سلام شان را جواب دهم.
می گفت این قضیه حکایت بعضی مسئولین ماست و خیلی از ما، که نه منصبی داریم و نه مقامی، اما چون ما را مسلمان می دانند و جهوری اسلامی چی، با حضرات مسئولین توی یک سبد گذاشته می شویم. می گفت خیلی از مقامات ما همیشه در غار خودشان هستند و هیچ ارتباطی با مردم ندارند. بابت همین هر جور که می خواهند با مردم رفتار می کنند. این من و تو و امثال ما هستیم که هر روز چشم مان توی چشم مردم می افتد و باید سرافکنده رفتار آن حضرات باشیم.
می گفت ای کاش این مسئولین از غارشان بیرون می آمدند تا می فهمیدند نمی شود هر جور که دوست داشته باشند با مردم رفتار کنند و هزینه ای هم بابت آن نپردازند.
سیدمجتبی نعیمی
انتهای پیام /#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com