گروه اجتماعی: دکتر سیدمجید حسینی این روزها در زمینه مطالبه امکانات برابر آموزشی به چهرهای فعال تبدیل شده است.
به گزارش بولتن نیوز، با هدف موشکافی آسیبهای نظام آموزشی کشور گفتگویی با او صورت گرفته که متن آن را در ادامه ملاحظه می کنید.
***
* چه ضرورتی ایجاب میکرد که به سمت نهضت سوادآموزی برویم؟
انقلاب 22 بهمن 57 انقلاب علیه تبعیض بود. در حقیقت انقلاب 57 انقلابی بود که ایجاد شد تا فضای بیتبعیض برای مردم ایران ایجاد شود، یعنی همه با هم برابر باشند. این برابری یکسری مفاهیم داشت؛ برابری یک روستایی با یک شهری، برابری یک زن با یک مرد، برابری یک ترک با یک فارس، یک بچه دیپلمات با یک بچه معلم و... و ابعاد مختلف دیگری هم داشت.
یکی از ابعاد این برابری، برابری در زمینه آموزش بود. خب! میدانید که آموزش هم مفهوم بنیادینی است و اگر بخواهیم 2 رکن رفاه یک کشور را بشناسیم یکی آموزش و دیگری درمان است. اتفاقی که افتاد این بود که بهمن 57 فضایی ایجاد شد که در آن قرار بود آغازی باشد برای لحظاتی که افراد مختلف در حوزههای آموزش با هم برابر باشند. در آن زمان بر اساس آمار میبینیم که حجم بسیار زیادی از افراد به لحاظ آموزش برابر نبودند و ایده نهضت سوادآموزی زاییده این زمان است. اینکه عنوان آن هم نهضت است این است که حاصل آن لحظه بیتبعیض انقلاب است، یعنی جنبشی است برای بازگشت به لحظه بیتبعیض. نهضت سوادآموزی ایجاد شد تا زخم آموزش پهلوی را که یک آموزش سراسر تبعیض بود جبران کند؛ آموزشی که هر روز تبعیضآمیزتر شده بود و زخم بیعدالتی در آن توسعه پیدا کرده بود و افراد زیادی از جنوب کشور، از فقرا و محرومان نتوانسته بودند از این آموزش استفاده کنند. نهضت سوادآموزی نهضتی بود برای بازگشت به لحظهای که میگوید همه باید برابر باشید و از امکانات آموزشی استفاده کنید و آن افرادی که از این امکانات عقب ماندهاند، حالا باید از این امکانات استفاده کنند.
* مصداقهای این تبعیض و زخم آموزشی چه بود؟ بالاخره شاه هم ادعا میکرد سپاه دانش راه انداخته و آموزش را نهادینه کرده است.
شما دقت کنید که دانشگاههایی که پهلوی ساخت و ما متاسفانه میراثدار آن هستیم در شهرهای بزرگ هستند. یعنی دانشگاه خوب پزشکی در شیراز است، دانشگاه صنعتی خوب در اصفهان است، دانشگاه معظم تهران در تهران است. اولاً مساله این است که وقتی دانشگاههای بزرگ مختص شهرهای بزرگ شد، آرام آرام به افراد شهرهای کوچک فهماند که اینجا جای زندگی نیست و باید به شهرهای بزرگ مهاجرت کنید، چون امکانات و توانایی آموزشی در شهرهای بزرگ است. دوم اینکه سازمان آموزشی در ماندگاری مهارت و زندگی ترکیب معمول را به هم زد. یعنی یک روستایی اگر تا حالا یک مقداری خواندن و نوشتن یاد میگرفت و بعد هم سراغ خرده زندگی خودش مثل کشاورزی، دامپروری یا مرغداری و... میرفت، حالا نظام آموزشی به سمتی رفت که میگفت اگر مدرک یا دیپلم نداشته باشی عقب هستی! حالا این دیپلم را باید کجا بگیری؟ در سازمان آموزشی که به صورت نابرابر در شهرهای بزرگ قرار گرفته است. پس باید مهاجرت کنی. اگر میخواهی از این آموزش استفاده کنی فیالواقع در روستاهای تربتجام نمیتوانی دیپلم بگیری، باید به مشهد بروی. پدر من و عموهای من همه مجبور شدند به همین دلیل از روستای کوچکی در حوالی تربتجام و فریمان بروند در مشهد ادامه تحصیل بدهند، چون امکان آن درس خواندن در روستاها نبود. پس مهاجرت ایجاد میشد، چرا که امکان درس خواندن و دیپلم گرفتن در هیچ روستایی نبود. سازمان آموزش پهلوی سازمانی بود که فرد را به سمت شهرها میکشید و منطق نابرابری را تقویت میکرد. حاصل این موضوع چه شد؟ حاصل آن شد که افراد زیادی رویای آموزش پیدا کردند اما نتوانستند از آن استفاده کنند. افراد زیادی هم در آن آموزش شرکت کردند و آموزش برای آنها رویایی ساخت که آن رویاها محقق نشد. اصلاً انقلاب حاصل رویاهایی است که آموزش پهلوی ساخت اما آن را محقق نمیکرد، آموزشی که از آن حرف میزد، عدالتی که از آن حرف میزد، امکانات و رفاه و غربگرایی که از آن حرف میزد اما در صحنه عمل به طبقات متوسط به پایین نمیداد، به جای آن به آنها رویا میداد. میگفت این شرایط هست اما آن رویاها را محقق نمیکرد.
پس پهلوی یک سیستم آموزشی ایجاد کرد که کار آن رویاسازی بود اما توانایی تحقق آن رویاها را به خاطر ناعادلانه بودن نداشت. در نتیجه وقتی انقلاب 57 اتفاق افتاد تمام تلاشش این بود که به لحظهای بازگردد که این فرم آموزش ناعادلانه پهلوی را اصلاح کند و از این رو نهضت سوادآموزی ایجاد شد.
* حالا با ایجاد نهضت سوادآموزی چه اتفاقی افتاد؟
تمام دهه 60 تلاش بر این بود که زخمی را که پهلوی بر گرده ملت ایجاد کرد التیام دهد. تلاشهای زیادی شد و این نهضت تلاش کرد که یک جنبش اجتماعی را وارد نظام آموزشی کند و سواد را محور کرد. جالب است که سواد را محور کرده است، نگفته دیپلم یا لیسانس، سواد را محور آن چیزی قرار داده که باید در آن عدالت ایجاد شود. این ایده خوبی بود که به مردم میگفت شما سواد بیاموزید، نمیگوید لیسانس بگیرید. چون لیسانس درون یک نظام سرمایهداری قرار گرفت به نام دانشگاه آزاد. دانشگاه آزاد یک ساختار ناعادلانه سرمایهدارانه است اما گفت مردم سواد یاد بگیرید تا رویاهای خودتان را در قالب همین رویه و با حضور در شهر و روستای خودتان اجرا کنید.
اما چه اتفاقی افتاد؟ وقتی دهه 60 تمام شد، آرام آرام یک سیستم آموزشی ایجاد شد که روز به روز نابرابرتر میشد. این نابرابریها به نسبت رابطه با مراکز سرمایهداری دائماً افراد بازمانده از تحصیل تولید میکرد. یعنی در تهران به عنوان مرکز سرمایهداری جایی بود که بهترین امکانات در آن قرار داشت، آن وقت این امکانات در سیستان و بلوچستان یا کرمان وجود نداشت، پس آنها یا مجبور بودند به تهران بیایند یا از تحصیل بازبمانند! یا به شهرهای بزرگ بروند یا ترک تحصیل کنند.
سازمان خصوصیسازی آموزش و اینکه 85 درصد دانشگاهها پولی شدند، اینکه مدارس غیرانتفاعی محور کیفیت تحصیلی شد؛ این اتفاقها افتاد که باعث شد آموزش تبدیل به کالا شود. طبیعتاً افرادی که توانایی خرید این کالا را نداشتند از تحصیل بازماندند. حالا نهضت سوادآموزی به عنوان یک ساختار بروکراتیک دیگر نمیتوانست مقابل ساختار بزرگ آموزشوپرورش و آموزش عالی که دائماً بر اساس پول افراد را حذف میکرد، چیزی را جبران کند. الان که داریم با هم صحبت میکنیم 5/2 تا 3 میلیون بازمانده از تحصیل داریم که نهضت سوادآموزی به عنوان یک ساختار بروکراتیک که از شکل اولیه خود افتاده است، نمیتواند این افراد را به تحصیل بازگرداند. سازمان آموزش هم هر روز این افراد را بیشتر حذف میکند.
من دو هفته پیش سیستان و بلوچستان بودم. مدیر یک ناحیه آموزشوپرورش میگفت در این ناحیه 1100 نفر بازمانده از تحصیل داریم. یعنی دخترها و پسرهایی که در کلاس اول دبستان تحصیل نکردهاند و وقتی مدرسهای در آن منطقه ایجاد شد 600 دختر با معدل سنی 13 سال در آن ثبتنام کردند.
این یعنی با کالایی کردن آموزش اتفاقی افتاد که نهضت سوادآموزی به عنوان یک جنبش حاشیهای کنار آموزشوپرورش نمیتواند آن را جبران کند هر روز بازمانده از تحصیل ما بیشتر میشود.
توزیع آموزش به این عظمت با ادارهای به نام نهضت سوادآموزی اصلا تناسبی با هم ندارد. مجموعاً منابع ایران در سال در حوزه آموزش فقط در بخش آموزش عمومی تا دیپلم 66 هزار میلیاد تومان هزینه میشود. به نظر شما این 66 هزار میلیارد تومان چه تناسبی با بودجه نهضت سوادآموزی دارد؟ اصلا این نسبت میل به صفر دارد. پس اینجا از ساختار کارآمد یا ناکارآمد صحبت نمیکنیم.
* این روند در دهههای 80 و 90 چطور طی شد؟
دهههای 80 و 90 شاهد تعمیق خصوصیسازی در آموزش کشور هستیم. اتفاقی که افتاد را ببینید! همین مدرسهای که هفته گذشته در سیستان و بلوچستان سوخت، مدرسه خصوصی بود! یعنی حتی مدارس مناطق محروم ما هم در طرحهای خصوصیسازی قرار گرفتند و خصوصی شدند.
دهه 90 تعمیق این وضعیت بود و به شما میگویم آقای رئیسجمهور چند هفته پیش گفتند که ما باید بار آموزش را از روی دوش دولت برداریم. این به این معناست که دولتی که در حال حاضر 55 درصد هزینههای آموزش کشور را میدهد میخواهد همان 55 درصد را هم ندهد!
* ما با وضعیتی مواجه هستیم که بیش از نیمی از آموزش ما خصوصی است و این نیمی از آموزش باعث شده شکاف و اتفاقات غیرقابل جبرانی در فضای آموزشی ما بیفتد. 2 راه داریم؛ یا اینکه این نیمه را برگردانیم یا اینکه به گفته آقای رئیسجمهور آن نیم دیگر را بدهیم برود. اگر این نیم دوم را هم به بخش خصوصی بدهیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر این اتفاق بیفتد ما با فروپاشی پیشرفت و رفاه ایران مواجه خواهیم بود. الان در آمریکای سرمایهداری که هیچ ادعایی برای عدالت ندارد 90 درصد هزینههای آموزش عمومی را دولت پرداخت میکند! چون آمریکاییها هم میدانند که اگر آموزش عمومی را خصوصی کنند، کشورشان از هم میپاشد. ما اگر آموزش عمومی را خصوصیتر از این کنیم فیالواقع آینده پیشرفت کل کشور و جامعه را تهدید کردهایم. من فکر نمیکنم نیروهای اجتماعی اجازه دهند این اتفاق در ایران توسط دولتها رخ دهد.
* این تبعیض انواع مختلفی دارد.
نمیخواهم وارد انواع مختلف تبعیض در آموزش شوم. من معتقدم همه این تبعیضها یک ریشه دارد و آن هم سرمایهداری است. یعنی تمام این تبعیضها مثل تبعیض جنسیتی، تبعیض اقلیتی و... اگرچه اشکال مختلفی دارد اما یک ریشه دارد که آن هم تبعیض مبتنی بر سرمایه و ثروت است. اصلاً نباید بحث را از این مسیر منحرف کرد. اگر بچهها در مدارس سیستان و بلوچستان سوختند، دلیلش این است که ما تبعیض سرمایهای ایجاد کردیم. 8 هزار میلیارد تومان گردش مافیای کنکور است و این سازمان سرمایه سیستان و بلوچستان را از بین میبرد. چرا موسسات کنکور در تهران قوی هستند اما در یک منطقه دورافتاده که 25 هزار دانشآموز داریم کلاس کنکور که پیشکش، آب هم نداریم؟!
چون برای سازمان سرمایه صرف ندارد! پس به نظر من نباید روی جزئیات تمرکز کرد و باید به اصل و ریشه پرداخت.
* به موسسات کنکور اشاره کردید؛ یعنی اگر کنکور برداشته شود بخشی از این فضای سرمایهداری تعدیل میشود؟
اگر کنکور را همین الان برداریم وضع ناعادلانهتر میشود. من میگویم ساختار آموزشی را طوری اصلاح کنیم که تقاضای سرمایهداری را از آموزش برداریم. تقاضای سرمایهداری چیست؟ تقاضای پزشکی است! 640 هزار نفر میخواهند پزشک بشوند که پولدار شوند.
* چرا؟
چون ما در وزارت بهداشت برای پزشک در سال اول کاریاش 17 میلیون حقوق میدهیم. خب! هر کسی میخواهد آن 17 میلیون را بگیرد. تا وقتی این پول را میدهید نمیتوانید به آن 640 هزار نفر بگویید پشت کنکور نباشید یا من میخواهم آن را بردارم. شما اول حقوق معلم را به جای یک میلیون و 200 هزار تومان تبدیل کن به 5 میلیون تومان، خود به خود تقاضا از روی کنکور پزشکی برداشته میشود. آن وقت است که کنکور بیمعنا میشود. پس نمیشود فردا صبح کنکور را برداشت یا تبدیل به شرط معدل کرد، من میگویم کاری کنیم که تقاضای کنکور از بین برود، این تقاضا یک تقاضای پولمحور است، این از بین برود فیالواقع سازمان ناعادلانه مافیای کنکور هم از بین میرود. اگر در این وضعیت کنکور به شرط معدل یا امتحان نهایی تبدیل شود، این مفهوم را خواهد داشت که یک بازار جدیدی برای این مافیا درست کردهاید.
* یعنی به جای تغییر سیستم تغییر تقاضا ایجاد کنیم.
بله! بالاخره الان 80 هرار میلیارد تومان تقاضای کتاب تست است. چرا؟ چون الان همه میخواهند پزشکی قبول شوند. حالا اگر این تقاضا نباشد، طبیعتاً این کتابها هم فروش نمیرود.
* این مافیای کنکوری که شما اشاره کردید، گردش مالی بالایی هم دارد اما آنچه در ظاهر بیان میشود این است که یکی از مهمترین ارگانهای این مافیا یک موسسه وقفی است و هزینههای مختلفی انجام میدهد، دیگری هم که به نوع دیگری تبلیغ میکند؛ این را چطور ارزیابی میکنید؟
روشن است؛ ما سازمان سرمایه ایجاد کردهایم که خودش باعث فقر و تبعیض شده و افراد زیادی را از تحصیل محروم کرده و برای افرادی که خودش باعث محروم شدنشان از تحصیل شده است، یک مقداری کمک میکند.
این موسسات 2 میلیون نفر را از تحصیل محروم کردهاند اما برای 50 هزار نفر مدرسه میسازند. خب! آن چند میلیون نفر را محروم نکن، مدرسه هم نساز!
* به عنوان سوال آخر، راهکار پیشنهادی شما برای برونرفت از این مشکل چیست؟
این مشکلات راهکار ندارد! باید فضای تبعیضآمیز کشور تغییر کند. این مشکل قرص ندارد که امشب بخوریم و فردا صبح همه این تبعیضها برداشته شود. باید افکار عمومی بسیج شود برای اینکه جلوی اجرای سیاستهای تبعیضآمیز گرفته شود. برای اینکه دولت بفهمد آموزش و درمان را باید از این سیستم خصوصی خارج کند. دولت نسبت به آموزش و درمان مردم مسؤول است و نخستین بخش آن عدالت است. این باید به درخواست مردم تبدیل شود، درخواست مردم تبدیل به رای شود و به خواست عمومی و گفتمان عمومی تبدیل شود تا طبیعتاً تغییر در این روند ایجاد شود.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com