گروه فرهنگی - نظام بهرامی کمیل*: در ایران یکی از بزرگترین موانع اجتماعی شکلگیری گفتوگو؛ مدعیان گفتوگو هستند.
به گزارش بولتن نیوز، این مدعیان در شش گروه اصلی قرار دارند.
۱.اساتید و روشنفکران: اساتیدی که با استناد به ارجاعاتی از کانت، هوسرل، بوبر، هابرماس، بوهم، رورتی و دیگران در ستایش گفتوگو مطلب مینویسند در عمل بهندرت تحمل شنیدن نظر دیگری را دارند و با کوچکترین نقدی بههمریخته و دودمان منتقد را به باد میدهند. رفتار و منش این اساتید بهطور طبیعی به پیروان و هواداران منتقل میشود و آنها هم فقط مدح مراد خود را میپسندند و کوچکترین نقدی به استاد والامقام را با ناسزا و یا بایکوت پاسخ میدهند. اساتید بزرگواری که در نقد رابطه مراد و مریدی مطلب نوشتهاند و نوچه پروری را آفت فرهنگ جامعه میدانند و از خود بنیادی (autonomy) دم میزنند خودشان تشنه ستایشکنندگان بیشتر و بیشترند.
۲.نشریات روشنفکری: متأسفانه در ایران نشریات روشنفکری بهخصوص از آن نوع که روزنامهنگارانی مانند محمد قوچانی و رضا خجسته رحیمی راه انداختهاند تنها تریبون افراد خاصی هستند. روزنامهنگارانی که دهها مطلب در رسالت و وظیفه روزنامهنگاری نوشتهاند و از تبدیلشدن نشریات به تریبون احزاب و باندهای سیاسی نالیدهاند؛ خودشان تریبون شخصی برخی افراد شدهاند. این وضعیت باعث شده کمکم روشنفکران صاحبنام به فکر تأسیس نشریه اختصاصی خود بیافتند.
۳.نشریات علمی: در کشورهای غربی و اساساً در بیشتر دنیای متمدن فصلنامههای علمی- تخصصی به چاپ مقالاتی اقدام میکنند که نویسندگانش از سراسر کشور هستند. در نشریات دانشگاهی کشورهای توسعهیافته از چاپ مقالاتی که در نقد همدیگر باشند استقبال میکنند و چهبسا مقالهای که در یک شماره چاپ میشود در شمارههای بعدی همان نشریه نقد میشود. اما در ایران هر دانشگاه و موسسه علمی- پژوهشی برای خود امتیاز فصلنامهای را کسب کرده و فقط به چاپ مقالات هیئتعلمی آن دانشگاه یا موسسه مشغول هستند. اینکه اساتیدی که درس گفتوگو میدهند در عمل چقدر به گفتگو پایبندند از همین مدیریت فصلنامههایشان معلوم است.
۴.ناشران: اگر از ناشرانی که در ازای دریافت پول کتاب چاپ میکنند بگذریم؛ در سایر موارد روابط مافیای بر چاپ کتاب حاکم است. ناشرانی که گرایش چپ دارند محال است کتابی با گرایش راست را چاپ کنند و بالعکس. همچنین اکثر ناشران دغدغهای برای معرفی افراد نخبه و خلاق ندارند و ترجیح میدهند اولویتهای دیگری را سرمشق خود قرار دهند. چنین عملکردهایی یکی از دلایلی است که باعث میشود برخی نویسندگان به دنبال تأسیس انتشاراتی شخصی یا گروهی خود باشند. درنتیجه علاوه بر اینکه مانعی برای گفتگو و تعامل ایجاد میشود مؤلفان وقت و انرژی خود را در مسیر امور اجرایی انتشاراتی صرف میکنند.
۵.شبکههای مجازی: ده سال قبل، راه انداختن وبلاگ به یک اپیدمی اجتماعی تبدیلشده بود؛ زیرا همه میخواستند بگویند و کمتر کسی حاضر بود بشنود. اکنون هم در بر همان پاشنه میچرخد. استادی که بزرگترین مشکل جامعه را فراموش کردن زندگی روزمره میداند حاضر نیست یک یادداشت از فرد دیگری درباره زندگی روزمره به اشتراک گذارد. گروهی که نام صفحه یا کانالشان را «روشنگری»؛ « نقد و نظر »یا «گفتوگو» میگذارند، راههای ارتباطی مخاطبان را بستهاند و حاضر به شنیدن نیستند. در یک مدل دیگری چند صاحب کانال فقط پستهای همدیگر را منتشر میکنند و بیگانگان شانسی برای منعکس کردن نظراتشان ندارند. درنتیجه این بیگانگان ترغیب میشوند که کانال ارتباطی اختصاصی خود را راه بیندازند که سرانجامش گفتگوی کم و کمتر است.
۶.بنیادها: آخرین مانع گفتوگو «بنیادهای فکری و فرهنگی» هستند. قاعدتاً این بنیادها برای تولید گفتوگو و خلق فکر و اندیشههای جدید بنا میشوند اما در ایران این بنیادها به تریبونی برای مدح یک فرد و تکرار حرفهای او تبدیلشدهاند. بنیاد مطهری، آوینی یا شریعتی و .... چه اندازه زمینه را برای گفتوگو و نقد افکار این عزیزان فراهم کردهاند؟
خلاصه اینکه آیا بنیاد شریعتی یکبار از سید جواد طباطبایی برای نقد افکار دکتر دعوت کرده است؟ آیا سید جواد طباطبایی در فصلنامه سیاستنامه که حامیانش آن را میگردانند یک مقاله از همفکران شریعتی چاپ کرده است؟ آیا فیلسوفان بزرگی مانند علامه جعفری و ابراهیم دینانی (که برخی به او لقب پدر گفتوگو دادهاند)؛ یکبار از خود پرسیدهاند حضور پررنگ آنها در تلویزیون به قیمت کمرنگتر کردن دیگران بوده است؟
آیا نشریات؛ شبکههای اجتماعی و ناشران کتاب به شکلگیری و گسترش گفتوگو کمک میکنند یا در عمل جامعه را به سمت تکگویی سوق میدهند؟
به نظر میرسد تمرکز بر سانسور سیاسی باعث شده از سانسور فرهنگی و نقش خودمان در بایکوت که بسیار عمیقتر و خطرناکتر است غافل بمانیم.
*نویسنده و روزنامهنگار
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com