کد خبر: ۵۵۹۳۱۱
تاریخ انتشار:

فست‌فودی شدن نویسنده و شاعر امروزی

شاپور بهیان علت فقدان مکان در آثار داستان‌نویسان نسل جدید را از نتایج فست‌فودی شدن نویسنده و شاعر امروزی دانست و گفت داستان‌نویسی را ...

به گزارش بولتن نیوز، دومین جلسه از شب‌های داستان رویش با حضور سیاوش گلشیری به عنوان نویسنده میزبان و شاپور بهیان به عنوان نویسنده میهمان، ۱۸ مرداد در موسسه فرهنگی هنری رویش مهر و اندیشه در اصفهان برگزار شد. در ابتدای جلسه سیاوش گلشیری به تبیین اهداف برگزاری چنین جلساتی پرداخت و هدف از آن را آشنایی بیشتر با میهمان جلسه در خلال گفت‌وگو و پرسش و پاسخی دانست که ایجاد خواهد شد. پس از آن در معرفی کوتاهی از شاپور بهیان آثار وی را برشمرد که از آن جمله می‌توان مجموعه داستان «در سرزمینی دیگر» نشر پیدایش ۱۳۹۵ و دیگر کارهای ترجمه‌ای و تالیفی وی یعنی «رکوئیم برای یک راهبه» ویلیام فاکنر نشر نیلوفر ۱۳۹۶، «گزیده مقالات زیمل» نشر دنیای اقتصاد ۱۳۹۵، «درآمدی بر شناخت رمان» نشر چشمه ۱۳۹۵، «چکامه گذشته/مرثیه زوال» نشر چشمه ۱۳۹۴، «کافکا به سوی ادبیات اقلیت؛ دلوز و گتاری» نشر ماهی ۱۳۹۲، «رمان تاریخی؛ جورج لوکاچ» نشر اختران ۱۳۸۸ و «پست‌مدرنیسم؛ اسکات لش» نشر ققنوس ۱۳۸۳ را نام برد.

در ادامه بهیان در معرفی خودش، کوتاه گفت: «شاپور بهیان هستم. متولد ۱۳۴۱ در خوزستان (مسجدسلیمان) و مدت ۲۰ سال است که در اصفهان ساکنم، اما هنوز خواب‌هایم را در مناطق جنوب و محل تولدم می‌بینم.» در ادامه همین صحبت بهیان، سیاوش گلشیری سوال بعدی را حول محور اهمیت مکان به ویژه شهر مسجدسلیمان در دیدگاه وی و در داستان‌های «در سرزمین دیگر» مطرح کرد که بهیان این را آرزوهای خود دانست و گفت: «من از جوانی در سودای ساختن مکان داستانی خودم بودم. مسجدسلیمان من با مسجدسلیمان واقعی متفاوت است همان‌طور که شهر ماکوندو در «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز. هر نویسنده‌ای خواه ناخواه دنیای خاص خود را دارد مثل غلامحسین ساعدی یا هوشنگ گلشیری، اما دنیای بعضی از نویسندگان مکان‌مند است مانند فاکنر یا مارکز به نسبت نویسنده‌ای مانند بورخس. در آثار این دسته از نویسندگان مکان خود به کاراکتر تبدیل می‌شود.»

گلشیری از چگونگی خواندن رمان «اولیس» جویس به زبان اصلی و تاثیرش بر این نگاه از بهیان پرسید که در جواب گفت: «از بیست و دوسالگی مشغول خواندن رمان جویس هستم، آن زمان به علت این‌که به زبان انگلیسی مسلط نبودم یک لغت‌نامه کنار دستم می‌گذاشتم، ترجمه می‌کردم و می‌خواندم. این روند تا به امروز ادامه داشته و الان در حال خواندن فصل پایانی رمان هستم. در واقع کتاب‌های جویس و به ویژه «اولیس» به صورتی نوشته شده که یک عمر باید آن را خواند، به نظر می‌رسد که پایان رمان جویس هم به پایان زندگی من نزدیک شده باشد. با توجه به حضور بهیان در چندین دوره جایزه گلشیری به عنوان داور، سوال بعدی علت فقدان مکان در آثار داستان‌نویسان نسل جدید بود که او آن را از نتایج فست‌فودی شدن نویسنده و شاعر امروزی دانست و بیان کرد: داستان‌نویسی را با خاطره‌گویی اشتباه گرفته و به این نکته توجه نمی‌کنند که داستان بر زبان و مکان مبتنی است. نویسندگی با پژوهشگری رابطه مستقیم دارد و باید در مواردی جزءنگار بود، اما در داستان‌های امروز فارسی انگار که این جزئی‌نگری و مکان از صحنه داستان حذف شده است.»

بهیان درباره کتاب «چکامه گذشته/مرثیه زوال» هم گفت: «حاصل بیش از ۱۰ سال کار من بوده که رفته رفته در نشریات به ویژه زنده‌رود چاپ شد و بعدها به صورت مجموعه مقالات توسط نشر چشمه انتشار یافت.» او در مورد نوع نگاه خود در این مقالات نیز افزود: «بیشتر هدف من برخورد با خود متن بوده است تا چیزهایی را که متن در موردش ساکت مانده بیان کنم. در این مقالات می‌خواستم بگویم که تنها از طریق متن است که واقعیت ساخته می‌شود نه بالعکس. این متن است که واقعیت را به شکلی که خود می‌خواهد روایت می‌کند و به آن جهت می‌دهد.» بهیان در جواب این سوال که «چرا امروز از لحاظ زبان و مکان به نسبت نویسندگان دهه ۴۰ و ۵۰ تهی هستیم، از فقدان مساله سخن گفت، از این‌که «آن زمان ما با نسلی از نویسندگان مواجه بودیم که ریشه در ایده‌های انقلاب مشروطه داشتند، از جمال‌زاده، دهخدا و هدایت بگیر تا انقلاب ۵۷ و حتی با ارفاق دولت‌آبادی «جای خالی سلوچ» نه این دولت‌آبادی فعلی. این‌ها دغدغه روشنگری داشتند اگرچه از لحاظ زیباشناسی زیاد درخور توجه نبودند، اما دغدغه داشتند. ولی امروزه ما و دنیا در کل تحت تاثیر یک جریان جهانی هستیم که برای پول و بازار می‌نویسد و غالب رفتار آن کالایی شدن ادبیات است».

در ادامه جلسه حاضران نیز به طرح سوالات و ارائه نظرات خود پرداختند که بهیان در پاسخ آن‌ها به موارد متعددی اشاره کرد و از تجربه زیسته گفت که «تجربه زیسته نویسندگان دیروز خیلی بیشتر از نویسنده‌های امروزی بوده است. به عنوان نمونه ساعدی را ببینید که برای نوشتن یک داستان به جنوب سفر می‌کند تا آن فضا را تجربه کند و از نزدیک ببیند». بهیان نویسندگی را به ورزش رزمی تشبیه کرد که در آن باید به صورت فردی جنگید و مبارزه کرد تا به نتیجه رسید و این‌که «نوشتن یک امر جمعی نیست و نمی‌تواند باشد». او از تکثر هویت انسان ایرانی امروز هم سخن گفت، از این‌که «قبل از انقلاب ۵۷ ما یک یا دو هویت عمده در جامعه داشتیم، اما امروزه با تعداد بی‌شماری هویت مواجهیم که در من ایرانی جمع شده است و نمی‌دانیم که به کدام یک باید بپردازیم. البته این به خودی خود معضل نیست بلکه یک موقعیت است. ما در این زمانه با تکثر هویت‌ها روبه‌رو هستیم و باید خود را با آن هماهنگ کنیم. به هر روی جامعه با این تب دست به گریبان است و شاید ما را وارد وضعیت بهتری کند».

در پایان جلسه شاپور بهیان دو داستان چاپ‌نشده از خود به نام‌های «خانه داستایوفسکی» و «داستان» را برای حاضران خواند.

منبع: ایسنا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین