گروه سینما و تلویزیون: صدا یک پدیده فیزیکی، زیستی، اجتماعی و البته سیاسی است. فیزیکی است وقتی صحبت از امواج صوتی است، زیستی است وقتی پای تارهای صوتی در میان است، اجتماعی است وقتی حامل پیام است و البته هم اجتماعی و هم سیاسی است، وقتی قرار است صدای کسی شنیده شود یا صدای کسی شنیده نشود. ناگفته پیداست که هر جامعهای از افراد، گروهها، احزاب و دیدگاههای گوناگون، متضاد و گاها متناقضی تشکیل شده است. از اینرو اگر اثری قصد بازنمایی فقط یک دیدگاه را داشته باشد، آن را تک صدایی و اگر بیش از یک صدا را فریاد بزند چند صدایی است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از پایگاه تحلیلی خبری رسانه انقلاب، حاتمی کیا کـارگردانی است که بیشتر آثارش در ژانرهای اجتماعی ساخته شده و تلاش وی معطوف بـه رصدکردنِ اوضاع اجتماعی- سیاسی ایران در دورههای مختلف پس از انقلاب با محوریت جنگ و اتفاقات پس از آن بوده است. وی اگرچه فیلمهایش روایت مستقیم و غیر مستقیم جبهه و بچههای جبهه است، اما در همه آنها نیم نگاهی هم به جبههبندی اجتماعی داشته و سعی نموده است تا در خلال فیلمهایش اثری چندصدایی تولید کند. بنابراین، آثار وی این خاصیت را خواهند داشت که از دریچه آنها بـه نحوی جزیی و نسبی، صداهای موجود در جامعه ایران را مورد بررسی قرار داد.
حاتمی کیا، کاظمِ آژانس شیشهای را ساخته است تا بیمحابا مظلومیت امثال عباس را فریاد بزند. عباس نماینده رزمندگانی است که به تعبیر فیلم “این وسط گوشت قربونین
اصلا داستان اصلی و تم و درون مایه “آژانس شیشهای” و ” ارتفاع پست” شنیده شدن صداست. قاسم ارتفاع پست و حاج کاظم آژانس شیشهای ماجرای مشابهی دارند. دو شخصیت با خاستگاهها و دغدغههای مختلف که جریان روزگار آنها را به یک واکنش واحد وامیدارد؛ پیدا کردن یک گوش شنوا از طریق گروگانگیری.
حاتمی کیا، کاظمِ آژانس شیشهای را ساخته است تا بیمحابا مظلومیت امثال عباس را فریاد بزند. عباس نماینده رزمندگانی است که به تعبیر فیلم “این وسط گوشت قربونین”؛ هم از صدام خوردن و هم از خودیها. از صدام تیرو تنفگ و از خودیها انگِ خوردن، بردن و چاپیدن. کارگردان برای گره گشایی از این سوء تفاهم اجتماعی شخصیت عباس را پردازش میکند. جوانی لاغر اندام، مجروح و البته بیادعا با لهجهای مشهدی که در جواب دیالوگ یکی از سکانسها به زبان میآید: “مو سر زِمین بودُم با تراکتور. بعد جنگم رفتُم سر همو زمین، بی تراکتور. خانم جان مو حتی دفترچه بیمه هم نگرفتم! والا خیلی زور داره این حرفا بره مو”.
ارتفاع پست در چکیدهترین شکلاش صدای آدمهایی است که به آخر خط رسیدهاند و در ذهن خود ناکجا آباد را تصویر میکنند. حاتمی کیا در این فیلم بر طبل فقر و ناتوانی اقتصادی میکوبد.
از سویی دیگر، آژانس شیشهای شکافها و گسستهایی که در بین نیروهای انقلابی رخ داده را نیز بازنمایی میکند. کاظم و سلحشور هریک فرصتی به دست میآورند تا به انگیزهها و معانی ذهنی خود اشاره کنند و مخاطب را در آن شریک گردانند. شخصیتهای بینابین، همچون احمد و اصغر نیز به نوعی اجازه بروز انگیزهها و دغدغههای خود را دارند. اما در نهایت تمامی این شخصیتهای خاکستری به سمت کمک کردن به شخصیت کاظم مایل میشوند. سلمان پسر کاظم، اما هویت دیگری دارد و در سکانس مربوط به شستن ماشین به قصد فروش، این امکان را مییابد که به بیان انتقادات خویش از ارزشهای نسلی پدرش بپردازد. او هیچ توجیه عقلانی برای این نوع کمک کردن به غریبه (ولو عباسی کـه در جنگ برای حفظ تمامیت ارضی کشور جنگیده و در راه ارزشهای انقلابی جان خود را به خطر انداخته است) در حالتی که خانواده بـه آن احتیاج بیشتری دارد نمیبیند.
ارتفاع پست در چکیدهترین شکلاش صدای آدمهایی است که به آخر خط رسیدهاند و در ذهن خود ناکجا آباد را تصویر میکنند. حاتمی کیا در این فیلم بر طبل فقر و ناتوانی اقتصادی میکوبد. صدای شکستن امثال قاسم اینگونه به صدا درمیآید: “فقط یه سرمایه داره، اونم جونشه”. قاسم نماینده کسانی است که مدینه فاضلهای که به خاطرش حتی دست به هر کاری میزنند، غریب و خاص نیست، بلکه نیازهای اولیه هر انسانی است که در برخورد با سد جامعه دچار پس زدگی میشوند و نهایتا تنها راه چاره را در اجبار و تحکم میبینند.
صدای رزمندگان از جنگ برگشته کماکان آشناترین صدا در ساختههای حاتمی کیا است. تبلور عینی این نگاه، فیلم از کرخه تا راین است. سیر شخصیتپردازی در ساختار روایی اثر سعی دارد به تولید متنی «چندصدایی» بینجامد. در این فیلم سه کاراکتر میبینیم که هر یک نشانهای از یک نوع طرز تفکر هستند، هر یک خواستهها و آمالی دارند و قصدشان این است که حرفشان در جامعه شنیده شود. “نوذر” نماینده نسلی است که اگرچه تجربه مشترکی از جنگ دارد، اما از نظر مؤلف دچار تحول منفی شده است و در سیر روایی اثر در نهایت، در آلمان میماند و به همراه کارگردان و مخاطبان با هواپیمای حامل جنازه سعید به وطن باز نمیگردد.
در مقابل، کسی که به عنوان نماینده دیگر ایـن نسل به نمایندگی از تیپ شخصیتی برتر تا دم مرگ نیز به اصول و ارزشهای خـود پایبند میماند، سعید است. شخصیت سومی که در این اثر دچار نوعی استحاله و بازگشت به ارزشهای نسلی گذشته خود شده است، لیلا است. در نظر مؤلف، لیلا نماینده نسلی است که در سیر روایی داستان دستخوش تحول مثبت میشود. از این رو، نشانهگذاریهای مؤلف در گرهگشایی و گرهافکنی و سیر دراماتیک اثر در قالبی رمانتیک، او را بـه سمت سعید روان میسازد.
کارگردان برای نمایش شرایط خاص زندگی زنان فیلم اپیزودیک میسازد تا درماندگی زنان را در این که باید بین مادر بودن و سایر نقشهای اجتماعی یکی را انتخاب کنند به صدا درآورد.
موج مرده شکافهای بین دو نسل جنگدیده و نسل بعد از جنگ خصوصا در حوزه خانواده را بیان میکند. این فیلم، جدا از وجوه ایدئولوژیک و سیاسیاش، مضمون شکاف نسلها، یعنی جدایی فرزندان از پدران و مادران را به تصویر میکشد. نسلی که از سر تقدیر یا پیشرفت به طور شتابنده و مهار نشدنی، با استفاده از تراشهها و سختافزارها و نرمافزارهایی که در اختیار دارد دنیای خود را میسازد؛ یک دنیای آرمانی الکترونیک که دکمهها در آن حرف اول را میزنند نه آرمانها و ایدهآلهای پدران و مادران. این جدایی ناگزیر، برای نسلی که دنیای خود را بر آرمانها و بر چارچوب عاطفه بنا کرده، دردآور است، و قادر به درک مناسبات تازه نیست. حاتمی کیا میخواهد صدای فرزندان را به گوش والدین و دغدغههای والدین را به فرزندان برساند.
اما دعوت، صدای زنانی است از طبقات مختلف اجتماعی که بر سر مسئلهای واحد دغدغههای متفاوتی دارند. موضوع فیلم کاملا زنانه است و به یکی از بحرانهای جامعه اشاره میکند. او در این فیلم به زنان نقشی پررنگتر از مردان داده و تلاش کرده بدون پیشداوری مسائل زنان را به تصویر بکشد. کارگردان برای نمایش شرایط خاص زندگی زنان فیلم اپیزودیک میسازد تا درماندگی زنان را در این که باید بین مادر بودن و سایر نقشهای اجتماعی یکی را انتخاب کنند به صدا درآورد. حاتمی کیا در آژانس شیشهای نیز، نگاه ستایشگرانهای به زن و نقش تعیینکننده او در سرنوشت مرد دارد. تنها کسی که میتواند کاظم را بفهمد و حتی او را برای ادامه کارش تشویق کند فاطمه است (کاظم: فاطمه تو خلاصهترین پیغام رو بهم رسوندی. چقدر ته دلم آروم شدم).
اعتراضات دانشجویی در به رنگ ارغوان، آرمانهای یک محافظ نظام و دغدغههای یک نخبه هستهای، درد و دل مردم سیستان در بادیگارد و… موارد دیگری از خواستهها و صداهایی است که در لابلای فیلمهای حاتمی کیا نقش بسته است.
با نگاهی کلی به مجموعه آثار حاتمی کیا میتوان فهمید که سینمای حاتمی کیا، تاریخ تصویری انقلاب اسلامی است که جامعهشناسی هر دوره را به زبان سینما روایت میکند و مناقشات فکری و فرهنگی جامعه را بازنمایی، و سیری متناسب با دگرگونی زمانه و تحولاتی که آدمها و البـته جامعه تجربه کرده را نیز دربر میگیرد. وی، در تلاش است تا فیلم چندصدایی بسازد، اما با این تفاوت که در نهایت با نشانهگذاریهای خاص خود ترجیح و سمتگیری خود را نیز نشان دهد. حاتمی کیا در آثارش بیشتر به دنبال احیای آن سنت انقلابی در جامعه فراموشکار امروزی است که در عباس آژانس شیشهای و سعید از کرخه تا راین دیده میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com