گروه سیاسی: رضا فضلی ـ حقوقدان در یادداشت پیش رو معتقد است علیرغم این که مسئله تعلیق عضو زرتشتی شورای شهر یزد جنبه قضایی پیدا کرده و پرونده آن در دیوان عدالت اداری است، باید از بعد حقوقی مورد بررسی قرار گیرد تا راه حل آن پیدا شود.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:
متأسفانه اکثر اظهارنظرها به صورت سیاسی و احساسی بازتاب مییابد و این کمکی به حل مشکل نمینماید. از نظر حقوقی و ابعاد قانونی به چند موضوع باید توجه کرد که برخی به شورای نگهبان و برخی به دیوان عدالت اداری برمیگردد.
اولین مسئله این است که حدود اختیار شورای نگهبان در ارتباط با انطباق قوانین با موازین شرعی چیست؟
در این خصوص به چندین مستند قانونی اشاره میشود که مهمترین آن اصل چهارم قانون اساسی میباشد. این اصل که میتوان آن را اصل شاخص قانون اساسی نامید بیان داشته: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.»
در اجرای اصل مذکور، ماده 19 آییننامه داخلی شورای نگهبان مقرر داشته: «اعلام مغایرت قوانین و مقررات یا موادی از آنها با شرع با توجه به اصل چهارم قانون اساسی، در هر زمان که مقتضی باشد توسط اکثریت فقهای شورای نگهبان انجام مییابد و تابع مدتهای مذکور در اصل نود و چهارم قانون اساسی نمیباشد.» در این ارتباط تبصره 2 ماده 201 آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی نیز مقرر داشته «شورای نگهبان نمیتواند پس از گذشت مهلتهای مقرر و رفع ایراد در نوبت اول، مجدداً مغایرت موارد دیگری را که مربوط به اصلاحیه نمیباشد بعد از گذشت مدت قانونی به مجلس اعلام نماید مگر در رابطه با انطباق با موازین شرعی». از مبانی قانونی مذکور میتوان نتیجه گرفت اعلام نظر فقهای شورای نگهبان از جهت انطباق با موازین شرع مقدس تنها منحصر به قوانین در حال تصویب مجلس نمیباشد و هر چند موارد آن نادرست است شامل قوانین مصوب نیز میباشد و علیالاصول در این موارد موضوعی که مغایر موازین شرع تشخیص داده شده قابلیت اجرای خود را از دست میدهد. مضافاً برابر اصل 98 قانون اساسی: «تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است و ماده 19 آییننامه داخلی شورای نگهبان که با اتفاق آراء اعضای شورای نگهبان تصویب شده در واقع تفسیری از اصول 4 و 94 قانون اساسی میباشد و اظهارنظرهایی که این روزها برخی مدعی شدهاند شورای نگهبان پس از تصویب قانون اختیار ندارد آن را خلاف موازین شرع اعلام دارد، مبنای حقوقی نداشته و محدودکننده اختیاراتی است که قانون اساسی و سایر مقررات برای فقهای شورای نگهبان قائل شده است. بدیهی است که انتظار این است که شورای نگهبان هنگام تصویب قوانین در مجلس دقت لازم را مبذول داشته و ایرادات شرعی را در همان مرحله به مجلس اعلام دارد ولی این انتظار باعث نمیشود تا چنانچه به هر دلیل مقرره خلاف شرعی از دید فقهای شورای نگهبان پوشیده ماند دیگر نتوانند به وظیفه خود عمل نمایند.
مسئله بعدی قابل توجه این است که آیا نظر فقهای شورای نگهبان که معتقد است در مناطقی که اکثریت مردم آنها مسلمان و پیرو مذهب رسمی کشور هستند عضویت افراد غیرمسلمان در شوراهای اسلامی شهر و روستا منطبق با موازین شرعی نیست محل اشکال است یا خیر؟ و همچنین تضییعکننده حقوق اقلیتهای مذهبی در چارچوب قانون اساسی میباشد یا خیر؟
هر چند انطباق قوانین و مقررات با موازین اسلامی برعهده فقهای شورای نگهبان است و سایر اظهارنظرها در این خصوص حتی اگر از ناحیه برخی فقها باشد ملاک عمل نیست، لیکن قاعده فقهی مورد استناد در این خصوص قاعده نفی سبیل میباشد که از آیه 141 سوره نساء برداشت میشود «... وَ لَن یَجعَلَ اللَهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً». علاوه بر آن فقهای شورای نگهبان به نظر حضرت امام راحل نیز استناد نمودهاند. حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در جمع نمایندگان مجلس خبرگان در 12 مهر ماه 1358 ضمن بیان اهمیت شوراها به ویژگیهای اعضای شورای شهر اشاره و میفرمایند: «افراد باید اولاً مسلمان باشند و ثانیاً معتقد به نهضت باشند، امین باشند در کارهایشان، ایمان حقیقی داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احکام اسلام، سوابق خلاف و سوء نداشته باشند... و البته آنهایی که غیرمسلم هستند برای خودشان شوراهایی ممکن است تعیین کنند.» در قانون اساسی نیز حقوق اقلیتهای مذهبی شناخته شده، در چارچوب موازین شرعی تضمین گردیده است، در عین حال برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی صرفاً میتوانند نماینده اقلیت خودشان باشند. پس بدیهی است در انتخابات شورای شهر نیز باید موازین شرعی رعایت گردد و حتی اگر به وحدت ملاک نمایندگی در مجلس شورای اسلامی توجه شود مسلمانان نمیتواند به کاندیدای غیر مسلمان رأی دهد. متأسفانه سکوت قانون انتخابات شوراها در این خصوص این استنباط را برای مجریان در پی داشته است که اقلیتها میتوانند از طرف مسلمان نیز انتخاب شوند در حالی که چنین برداشتی خلاف موازین شرع میباشد. تالی فاسد چنین برداشت سکولاری به منزله آن است فرضاً در یک شهر حتی فاقد اقلیت مذهبی افراد غیرمسلمان بتوانند کاندید شوند و تحت القائات تبلیغاتی تمامی اعضاء شورای شهر از غیرمسلمان انتخاب شوند و حاکمیت اداره شهر مسلمان در اختیار غیرمسلمان قرار گیرد، در حالی که چنین امری با توجه به موازین شرعی قابل قبول نیست و اقلیتهای شناخته شده تنها میتوانند نماینده خود را داشته باشند.
موضوع حقوق دیگری که این روزها در ارتباط با آن اظهارنظر میشود بحث صلاحیت دیوان عدالت اداری است و این که آیا دیوان عدالت اداری صلاحیت رسیدگی به شکایات از تصمیمات شورای مرکزی نظارت بر انتخابات شهر و روستا را دارد یا خیر؟
در این خصوص اولاً باید توجه داشت دیوان عدالت اداری به موجب اصل 173 قانون اساسی و مطابق با قانون تشکیلات و آیین دادرسی آن دیوان صلاحیت رسیدگی به شکایات و تظلّمات و اعتراضات اشخاص حقیقی یا حقوقی را نسبت به تصمیمات و اقدامات مؤسسات دولتی و همچنین رسیدگی به اعتراضات و شکایات از آراء و تصمیمات قطعی هیأتهایی نیز که در مراجع دولتی تشکیل میشود دارد. به موجب تعریفی که قانون مدیریت خدمات کشوری ارائه داده است، مؤسسه دولتی واحد سازمانی مشخصی میباشد که به موجب قانون ایجاد شده یا میشود و با داشتن استقلال حقوقی، بخشی از وظایف و اموری را که برعهده یکی از قوای سه گانه و سایر مراجع قانونی میباشد انجام میدهد. در قانون تشکیلات دیوان عدالت اداری مواردی که دیوان مذکور صلاحیت رسیدگی به آن را ندارد کاملاً مشخص نموده است که این مراجع به موجب تبصره 2 ماده 10 قانون مذکور شامل تصمیمات و آراء دادگاهها و سایر مراجع قضایی دادگستری و نظامی و دادگاههای انتظامی قضات دادگستری و نیروهای مسلح و همچنین به موجب تبصره ماده 12 آن رسیدگی به تصمیمات قضایی قوه قضاییه و صرفاً آییننامه، بخشنامهها و تصمیمات رئیس قوه قضاییه و مصوبات و تصمیمات شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان و شورای عالی امنیت ملی میباشد. در انتخابات شوراهای اسلامی کشور، هیأت مرکزی نظارت مسئولین نهایی رسیدگی به شکایات را برعهده داشته و تصمیمات آن قطعی میباشد. با توجه به این که وظایف هیأت مرکزی نظارت در واقع اعمال بخشی از وظایف مجلس شورای اسلامی را برعهده دارد که ارتباطی نیز به شأن قانونگذاری آن ندارد، لذا شکایت مردم از تصمیمات قطعی آن در صلاحیت دیوان عدالت اداری میباشد و جزء مواردی نیست که قانونگذار صلاحیت دیوان را نسبت به آن محدود نموده باشد و عدم صلاحیت در این موارد مستلزم مستند قانونی و تصریح به عدم صلاحیت دیوان عدالت اداری دارد. بنابراین دیوان عدالت اداری مکلف است به شکایتهای واصله از تصمیمات قطعی هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات شوراهای اسلامی رسیدگی نموده و مبتنی بر موازین قانونی و قضایی تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید.
با توجه به موارد فوق میتوان نتیجه گیری کرد حل مشکل سپنتا نیکنام و موارد مشابه آن در آینده مستلزم آن است که مجلس شورای اسلامی با اصلاح قانون در جهت رفع ابهامات در این زمینه اقدام نماید به گونهای که ضمن توجه به موازین شرعی رعایت حقوق اقلیتهای دینی شناخته شده نیز رعایت شود و آنها حق داشته باشند از طرف اقلیت دینی خود در شوراها نماینده داشته باشند. ضمناً به نظر میرسد پیشنهاد ارجاع این موضوع به هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه به جهت آن که از موارد اختلاف بین قوا تلقی نمیشود و یک موضوع حقوقی است جایگاهی ندارد و بهتر است مجلس اهتمام خود را در اصلاح قانون به کار گیرد و در این زمینه توجه همگان به تحکیم مبانی قانون اساسی کشور باشد.
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com