گروه فناوری _ بعد از اتمام زمانم در یک جامعه درمانی، آنها تصمیم گرفتند که من در مورد اختلال خوردن غذا به درمان بیشتری نیاز دارم.من به یک واحد تخصصی فرستاده شدم و شروع به انجام مراقبت روزانه کردم. من هر روز به این واحد مراجعه میکردم، و با یک برنامه غذایی حمایت میشدم و هر روز در دو گروه درمانی شرکت میکردم.
من متوجه شدم از آنجاییکه تمرکز اصلی بر روی متعادل سازی وزن است این بسیار دشوار میباشد، فکر کنید که اگر مغز خود را به طور کامل تغذیه نکنید، نمیتوانید به درستی در درمان مورد نیاز برای مدیریت افکار و احساساتی که موجب رفتار ناکارآمد شدهاند، درگیر شوید.
زمانیکه من شروع به متناسب کردن وزنم بر اساس میزان معین کردم، به یک درمانگر سیستمیک مراجعه کردم. این زمانی است که زندگی من شروع به بهتر شدن میکند.
به گزارش بولتن نیوز ، ایده پشت درمان این است که افراد منزوی را نمیتوان درک کرد، بلکه آنها را باید در سیستمهای مختلف از جمله سیستم خانواده، و همچنین کار و زندگی اجتماعی درک کرد.
شایعترین نوع درمان سیستمیک، خانواده درمانی است که شامل بررسی تعاملات و الگوهای تشکیل شده در خانواده است که به رفتار ناسازگار منجر میشود.
هدف آن سرزنش کردن نیست، و اینکار به طور کلی روش مناسبی برای درمان نیست. در عوض هدف، حمایت از فرد برای تغییر در یک محیط حمایتی است.
این شامل جمع کردن سیستم با هم و بحث درباره چگونگی رفتارهای فعلی و تغییرات ممکن است.
درمانگر، به جای ارائه پاسخ و راهحل، بیشتر یک تسهیل کننده است که به اعضای سیستم کمک میکند تا راهحلهای خود را ارائه دهند، راجب آنها بحث کنند و آنها را انجام دهند.
درمان ممکن است در طول زمان متفاوت و انعطافپذیر باشد تا بتواند طیف وسیعی از مسائل را مدیریت است.
انجام روان درمانی سیستمیک چگونه است؟
بالاخره بعد از تجربه انواع درمان و متخصصین روبروی کسی که من را درک کند، قرار گرفتم.
اشتباه نکنید، همهی آن جلسات خوش و خرم نبودند -- من عصبانی شدم، ناراحت شدم و جلسات زیادی را در سکوت کامل گذراندم.
اما این تمام چیزهایی است که خود من بیان کردم، چیزی که باید یاد بگیرم تا به درستی انجام دهم، جدا از آنکه به غذا میرسد یا نه.
این ارتباط من با درمانگر بود که تفاوت را ایجاد کرد.
من درمانگرم را به تنهایی ملاقات کردم، اما ما بر روی موقعیتهای مختلف در سیستمهای مختلف تمرکز کرده و بررسی کردیم که چگونه این روابط و تعاملات من را تحتتاثیر قرار داده و منجر به تفکرات و رفتارهای ناخوشایند من شدهاند.
در ابتدا، من اصلا نمیدانستم که این جلسات در مورد چه بودند. اغلب به جلسات میرفتم و ما به بررسی رفتارهای ناسازگار من یا افکار و احساساتی که این رفتار را احاطه کرده بودند، میپرداختیم.
اما البته که این تمام داستان نیست.
من یک انسان در این جامعه هستم و روابط فراوانی دارم که تاثیرات مثبت و منفی بر دنیای من میگذارند.ما بر درک من از جهان و روابط مختلفی که بر دنیای من تاثیر میگذاشتند، تمرکز کردیم.
من شروع به شناخت خود و نیازهایم کردم. من برای اولین برای در زندگیم به این فکر کردم که شاید من آدم خیلی بدی هم نباشم.
هنگامی که مراقبت روزانه را ترک کردم، موفق به پیدا کردن کار شدم، متاسفانه بعد از چند ماه ناتوان و در بیمارستان بستری شدم.
خوشبختانه من برای یک هفته دیگر، همان درمانگر را دیدم و این تداوم برای بهبودی من حیاتی بود.هنگامی که از این بحران رهایی یافتم به کار برگشتم. من به پیدا کردن دوباره عشق فکر کردم و بعد از چند تلاش برای قرار گذاشتن آنلاین، من باهوشترین، سختگیرترین، باوجدانترین، و سخاوتمندترین مردی را دیدم که همیشه امیدوار بودم ببینم.
من متوجه شدم که دوباره اعتماد کردن بسیار سخت است، اما درمانم ادامه داشت و من به قضاوتم اعتماد کردم و خیلی زود برنامه ریزی عروسیمان را انجام دادیم. بقیه داستان، همانطور که میگویند، تاریخ است.
سلامتی من روز به روز بهتر میشد، و چند سال پیش، من حس کردم که میتوانم از درمانگرم خداحافظی کنم زیرا از هرگونه اختلال خوردنی آزاد شدهام.
اگر فکر میکنید که روانشناسی سیستمیک چیزی است که نیاز دارید، اولین پورتِ تماس GP شما خواهد بود، که میتواند شما را به خدمات مناسب ارجاع دهد - برای بیماری روانی این، تیم سلامت روانی جامعه است.
این به منابع موجود در منطقه شما بستگی دارد.
منبع: http://metro.co.uk
http://metro.co.uk/2017/08/07/systemic-psychotherapy-what-is-it-and-what-is-it-like-to-do-it-6805468/
گروه ترجمه بولتن نیوز
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com