به گزارش بولتن نیوز، او این روزها جز خندوانه، با بازی در نمایش لامبورگینی به کارگردانی سیامک صفری خوش درخشیده است؛ نمایشی که اتفاقا به موسیقی ربط وثیقی دارد و یکی از دلایل بازی خطیبی در آن، همین ماجراست. لامبورگینی به ماجرای گورخوابها که مدتی پیش بسیار سر و صدا کرد، میپردازد و علاوه بر خطیبی، بازیگر دیگراین نمایش،آقای کارگردان یعنی سیامک صفری است. اشکان خطیبی از چند و چون این نمایش میگوید.
شما از آن دسته بازیگرانی هستید که موسیقی را خوب میشناسند. در این نمایش هم نشان میدهید که موسیقی این اثر را که کلاممحور است، بخوبی میشناسید، اما خودتان بگویید این چه طور شکل گرفت؟
متن نمایشنامه در مرحلهای به من پیشنهاد شد که هنوز کامل نشده بود. سیامک گفت، میخواهم از آوا و موسیقی کلاممحور در این اثر استفاده کنم. اثر هم بشدت همخوانی دارد با علایق و کار من. از سویی میدانیم که در کشور ما و خیلی جاهای دیگر این نوع از موسیقی را به عنوان ژانری رسمی نمیشناسند. اهالی این نوع موسیقی، از همین بدفهمی در جهان استفاده کردهاند و طی دو دهه، نبض مخاطب جوان را به دست گرفتهاند. در کشور ما نیز نزدیک به 15سال است این موسیقی رواج پیدا کرده است؛ ابتدا صرفا به عنوان پدیدهای وارداتی و سپس به عنوان موسیقی فارسی. خاصیتهای آوایی زبان فارسی باعث شده این موسیقی، با زبان ما همخوانی داشته باشد. اساسا این قابلیت باعث شده، اگر متنی ادبی و دراماتیزه را روی صحنه برای تماشاگر بخوانی، فکر کند شعر میخوانی. به دلیل تسلط همین ویژگی، این پیشرفت سریعا دیده شده است. من سالها طرفدار این موسیقی بودم و حتی قبل از ورودش به ایران. بعدها که به ایران آمد، گوش میدادم و میدیدم که متن را عوض میکنند و متاسفانه روی همان موسیقی میخوانند. این در تئاتر اجتماعی هم کارکرد زیادی دارد. وقتی سیامک بازی در این نمایش را پیشنهاد داد، بازگشتم و اطلاعاتم را بهروز کردم. براساس تواناییهای موسیقایی و نمایشیام، پیشنهادهایی هم ارائه دادم که برخی پذیرفته شد و برخی نه.
لامبورگینی نمایشی است که موسیقی در آن، بسیار مهم است. موسیقی فرامتن این نمایش نیست و محوریت قصه است. شما این نمایش را در سالنی تازهتاسیس اجرا کرده و طبعا ریسک بالایی را پذیرفتهاید. ترس از همین سالن امتحاننشده باعث شد، از صدابرداری استفاده کنید؟
کاری که سیامک به عنوان نویسنده و طراح از ابتدا دست گرفت، کلا پرخطر بود. سالن ما به لحاظ آکوستیک صدا استاندارد نبود. سر آخر تصمیم گرفت از صدابرداری استفاده کند. اگر قرار بود صدا را تقویت نکنیم و با بیان صرف بازیگران کار کنیم، طراحی اثر کاملا عوض میشد. قبول دارم که همین استفاده از صدابرداری به روح تئاتری اثر صدمه زده، اما مطمئن باشید اگر صدا را تقویت نمیکردیم، نتیجه بدتری میگرفتیم.
علاوه بر صدا، سالنهای تئاتر ما دچار چه مشکلاتی هستند؟
در برخی سالنها چهار اجرا در یک روز را شاهدیم! گروههای مختلف طی چند ساعت از بعدازظهر تا شب روی صحنه میروند. همه فضاهای سالنهای ما با این وضع، در هم پیچیده است. این فضاها باید درست تعریف شود. حالا ما دو بازیگر هستیم که در لامبورگینی روی صحنه میرویم. اگر نمایشی 15 بازیگر داشته باشد آنوقت آن حجم از افراد به همراه عوامل پشتصحنه چهکار باید بکنند؟ غیر از یکی دو سالن، بقیه سالنهای ما دچار مشکل پشتصحنهاند. علاوه بر این، در اغلب سالنها اتاقی برای گریم تعبیه نشده است.
استفاده از یک خواننده در لامبورگینی بسیار پرحرف و حدیث شد. حالا و پس از گذشت چند هفته از اجرا، فکر میکنید این حاشیهها به نمایش شما صدمه زد یا به آن کمک کرد؟
جو مناسبی بر فضای تئاتری ما حاکم نیست. اغلب پیش از اینکه نمایش را ببینند یا پیش از اینکه حتی یک یادداشت درباره نمایش بخوانند، پیشنمایش و آدمهای حاضر در آن را قضاوت میکنند، سر میبرند و تصور میکنند برای سوءاستفاده و صرف جذب تماشاگر این کار را کردهایم. عجیب است؛ اصلا اشکان خطیبی آدم ناشناخته و نامعتبر! مگر کسی میتواند اعتبار سیامک صفری را در میان اهالی تئاتر نادیده بگیرد که تصور میکنند برای پرکردن یک بلکباکس 200نفره ما خودمان را به آبوآتش سوءاستفاده تبلیغاتی بزنیم. این قضاوتهای ناآگاهانه آزاردهنده است.
شخصیت شما در این نمایش از سویی فانتزی و زاییده تخیل است و از سویی واقعی به نظر میرسد. در نزدیکشدن به نقش، کدام را بیشتر مدنظر داشتید؟
خودم هم روی صحنه با این مواجه میشوم که این شخصیت زاییده تخیل است یا نه! واقعا نمیدانم، فقط تلاش کردم به آنچه کارگردان در ذهن داشتند، وفادار باشم. شخصیتی که بازی میکنم، خودش را عامل وقوع چند فاجعه میداند و از این رو برای تنبیه خودش، گورخواب شده است. از سویی دنبال رستگاری است و از سوی دیگر برای رهایی از عذاب وجدان تلاش میکند.
شما برای بازی در لامبورگینی دو ماه تمرین کردید. این اتفاقی است که در فضای تئاتر ایران کمتر میافتد. چرا این قدر فعال و پرتحرک هستید؟!
من یک دهه در گروه پرچین هم فعال بودم و همین طوری بودم. حالا هم از آنجا که برای سیامک صفری بسیار احترام قائلم، هر کاری توانستم کردم. او یکی از بهترینهای تئاتر ماست اما در همه این سالها چندان به کارگردانی تئاتر نپرداخته. مجموعه نابسامانیهایی که در فضای تئاتر ما هست، آدمهایی از جنس سیامک را کنار میگذارد؛ این اتفاق درباره سینما برای من افتاده تا آنجا که کمتر رغبت میکنم در سینما حاضر شوم.
اما موسیقی چطور؟
موسیقی عشق اول و آخر من است. با آن شوخی ندارم!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com