گروه سینما و تلویزیون: «اوکجا» که در فستیوال اخیر کن فرانسه در بخش مسابقه به نمایش درآمد و از اواخر تابستان امسال در سطح جهان اکران عمومی میشود، ترکیبی از فیلمهای نیمه هیولایی، کمدی معنادار و استعارهها و نشانههای مبهم فرهنگی است و اگر بخواهیم توصیفمان را از این فیلم جمع و جورتر و صریحتر کنیم، آن را باید یک کار علمی- تخیلی غریب بنامیم.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه ایران، فراز و فرودهای متعدد فیلم و دیالوگهایی که گاه در خدمت موضوع نیستند، از تمرکز بر فیلم میکاهند ولی همان طور که کارهای ساینس فیکشن قبلی بونگ جون هو، سینماگر مجرب کره جنوبی شامل «میزبان» و «شکافنده برفها» از اخلالهایی تقریباً مشابه لطمهای کلان ندیده و چه توسط منتقدان و چه به وسیله مردم با دیدی مثبت مشاهده شده بودند، این یکی نیز میتواند مسافر مسیری مثبت باشد و در گیشهها موفق عمل کند و تا آنجا که به نظر منتقدان مربوط میشود، آنها چه در کن و چه در سایر نقاط محل پخش امتحانی این فیلم بر آن مهر تأیید زده و ابتکارات این سینماگر شرق آسیایی را ستودهاند.
فیلم هفته
وصال روحانـی
مشخصات فیلم
عنوان: اوکجا
ژانر: علمی- تخیلی و حادثهای
محصول: کره جنوبی، امریکا و بریتانیا
سناریست و کارگردان: بونگ جون هو
مدیر فیلمبرداری: داریوش خنجی
مدیر جلوههای بصری: اریک دیبور
مدت: 118 دقیقه
بازیگران: تیلدا سویینتون، جیک جیلنهال، پل دانو، آن سئو هیون و جان کارلو اسپوزیتو.
شاید طولانی نشود اما...
محسنات «اوکجا» به موارد دیگری هم مربوط میشود و از آن قبیل است جلوههای بصری هنرمندانهای که محصول تلاش و ذوق اریک دیبور هلندی با پیشینه فتح جایزه اسکار است و همچنین فیلمبرداری پاناویژن متکی بر تصاویر دیجیتال داریوش خنجی ایرانیتبار که برای سینماگران مشهورتری مثل دیوید فینچر، میشائیل هاینکه و البته وودی آلن طی 25 سال اخیر کار کرده است. شاید دوران پخش «اوکجا» در سالنهای سینما در امریکا و اروپا طولانی مدت نشود ولی این به سبب طبایع مختلف و طرز فکرهای متفاوت بونگ جون هو است و نه لزوماً سایر موارد و دستاوردهای «اوکجا» که به حد قابل توجهی میرسد و چشمها را میگیرد.
تنها دوست یک انسان تنها
با اینکه امثال تیلدا سوبینتون اسکاتلندی و کهنهکار و جیک جیلنهال و پل دانوی امریکایی و تازه اوج گرفته در این فیلم شرکت دارند، کاراکتر مرکزی یک دختر 14 ساله کرهای به نام «میجا» با بازی آن سئو هیون است. او را در صحنههای اولیه فیلم در حالی مییابیم که همراه پدربزرگش در مزرعهای واقع در گوشهای از چین و در دشتهایی که ویژه کشاورزی و کاشت محصولات متفاوت است، روزگار میگذراند.
در آن تنهایی محسوس و در شرایطی که ساکنان و کشاورزان منطقه اندکاند و هر یک در فاصلهای بعید نسبت به یکدیگر مستقر هستند، میجا تنها موجودی را که برای دوستی مییابد، یک خوک درشت جثه است که از طرق ویژه ژنتیک و فرآیندهای مدرن پزشکی تولید شده و چون نه یک حیوان کاملاً طبیعی بلکه موجودی چند شکلی و محصول فرآیندهای مصنوعی است، آنقدرها هم خوک نشان نمیدهد و واقعیت وجودی او هر چه باشد، میجا او را «اوکجا» نامیده است. میجا از این دوستی و مصاحبت(!) لذت میبرد و به همین دنیای محدود راضی است اما کار و وضع او زمانی به هم میخورد که لوسی میراندو (تیلدا سویین تون) خالق سلولی و فیزیکی اوکجا، وی را همراه با خود به سفری تبلیغاتی در سئول میبرد تا در آنجا با مقاصدی تبلیغاتی، از وی بهره گیرد و از این طریق ضررهای ناشی از برخی مانورهای حرفهای منفی و امور و انتخابهای توأم با شکست کمپانیاش را جبران کند. این البته ظاهر قضیه است و بونگ جون هو در سکانسهای بعدی فیلمش میگوید که میراندو زرنگتر و بدطینتتر از آن است که به چنین انگیزههایی اکتفا کند و برخی مقاصد تیره و منفی دیگر را نیز در ارتباط با اوکجا و این سفر خاص در سرش میپروراند.
موفقیت سویین تون، ناکامی جیلنهال
تیلدا سویینتون در دومین همکاریاش با بونگ جون هو، یک بار دیگر نقشی کلیدی را به نحوی احسن ایفا میکند و ترکیبی جالب از یک رئیس سودجو و بیرحم و در عین حال سرشار از نگرانیها و بیم از خویشتن است و در اعماق روحش تلاطمهای بسیاری وجود دارد. در نقطه مقابل جیک جیلنهال متخصص نقشهای دراماتیک در یک نقش سبک و ملایم و دارای حرکات عامهپسندانه، یکی از ناکامیهای معدود سالهای اخیرش را تجربه میکند و تماشاگران را به این باور میرساند که کاش در نقش دستیار کاراکتر سویینتون که آدمی گیج و دچار مشکل استفاده از مشروبات الکلی است، فرو نمیرفت. او در این فیلم جانی ویل فاکس است که در گذشته یک برنامه تلویزیونی راجع به حیوانات مستقر در باغهای وحش و روحیات آنها داشت اما از آنجا که این نقش و مشتقات آن چیزی از تبار کمدی موسوم به اسکروبال است، جیلنهال که در سالهای اخیر با فیلمهای دراماتیک «خزنده شب» و «اورست» به قله بازیگری در هالیوود نزدیک شده، اینبار از هدف و مکان در نظر گرفته شده برای او دور میماند.
صحنههای ناب
به واقع جالب بودن «اوکجا» نه به خاطر نقش مخدوش شده جیلنهال بلکه به سبب توفیق «آن سئو هیون» کرهای در برآورده کردن ملزومات و وظایف نقش خود با وجود تمامی جوانیاش است و با همت وی، رویکرد میجا به مشتی طرفداران ظاهری حقوق حیوانات به سرکردگی مردی به نام جی (پل دانو) برای نجات دادن دوست غریب و حیوان مصنوعی محبوبش یعنی اوکجا به یکی از مهمترین قسمتهای این فیلم تبدیل میشود. صحنه ناب مربوط به تعقیب و گریز خیابانی اعضای انجمن حمایت از حیوانات که مردی به نام کی (استیون یئون) هم از اعضای تأثیرگذار آن است، از نقاط اوج این فیلم به شمار میآید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com